واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > اعوانی، غلام رضا - غایت علوم انسانی چیست و علوم انسانی میخواهد چه معضلی را حل کند؟ در همین آغاز باید پاسخ بدهم که علوم انسانی میخواهد تمام معضل انسان را حل کند، یعنی اگر علوم انسانی نباشد همه چیز حیوانی است؛ چرا که انسان در خیلی از چیزها با حیوان مشترک است. در حیوانیت با همه حیوانات شریک هستیم، پس انسان هم یک وجه حیوانی دارد. وجه حیوانی انسان را علوم دیگر بررسی میکنند، اما وجه انسانی انسان را علوم انسانی بررسی میکند. انسان در وجود یک مقام و جایگاه بس والا و شریفی دارد. آن چیزی که انسان را انسان میکند، همان علم، شناخت و دید اوست، نه دید حیوانی که او را به حیوان نزدیک میکند. بعضیها فکر میکنند انسان واقعا همان حیوان است. انسانِ حیوان را مورد بررسی قرار میدهند، اما علوم انسانی، حیوانی که تنها به اسم انسان است و اشتراکی با حیوانات ندارد را مورد بررسی قرار میدهد، حیوان در زبان، ادبیات، دین، اجتماع و سیاست انسانی هیچ اشتراکی ندارد و به معنای حقیقی انسانی و الهی است و او را از تمام موجودات دیگر متمایز میکند و به او یک وجود الهی میدهد. انسان نوعی، وجود بسیار پیچیدهای دارد نه این انسان و آن انسان، نه انسان شرقی، غربی، امروزی، دیروزی، فردایی و پس فردایی، انسان قابلیتهای بسیار زیادی دارد، واقعا یک چیز نیست، از اسفلالسافلین تا اعلیالعلیین. خداوند در قرآن میفرماید: «ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدهایم، سپس او را به پایینترین مرحله بازگردانیم» (تین، 5 و 4) بحث بر سر این است که کدام انسان، آن انسان نوعی را باید بحث کنیم که در واقع شامل همه افراد انسانی میشود، قابلیتهای تمام افراد انسان در کل تاریخ در همه فرهنگها و اقلیمها را شامل میشود، انسان نوعی مورد نظر این انسان است، بنابراین شناختش خیلی مهم است. علوم طبیعی مانند زیستشناسی و فیزیک را در نظر بگیرید، حیوان قدرت شناخت اینها را ندارد، باز هم انسان است که اینها را میشناسد. انسان است که وجود را تفسیر میکند. در علوم دیگر نیز همین طور نه اینکه در علوم انسانی انسان خودش را تفسیر میکند، بلکه در کل تاریخ، این انسان است که جهان را تفسیر میکند. جهان تفسیر ندارد. تفسیر جهان با انسان است، اگر انسان نباشد، عالم چیز مردهای است. انسان است که به عالم تفسیر و معنا میدهد و او را تفسیر و علوم را پدیدار میکند. اگر انسان نباشد هیچ علمی وجود نخواهد داشت، پس افق و دیدی که انسان در آنجا ایستاده و عالم را تفسیر میکند، در همه علوم انسانی هست. ببینید انسان چه شأنی دارد که بدون انسان، علم هم علم نیست نه علم زیستشناسی، شیمی و... وجود دارد. به علت وجود انسان است که این علوم وجود دارد و انسان به دلیل اینکه تمام عالم را تفسیر میکند، به عالم معنا میدهد. بدون انسان عالم مثل جسد مرده است. انسان است که به عالم معنا میدهد و آن را تفسیر میکند و به علمش میرسد. عالم مثل جسد مرده و بیروح است، حتی وقتی علوم را میخوانیم، وقتی انسان خودش را مطالعه میکند، آن وقت به عظمت وجود پی میبریم. نباید انسان را دستکم بگیریم. متأسفانه بیشتر مردم چنان به وجود خودشان عادت کردند که سؤال نمیکنند و نمیدانند چه شأنی در هستی دارند. این عادت بسیار بدی است، یعنی به خود عادت کردن و خود را عادی دیدن خیلی بد است، یعنی انسان سؤال نمیکند، نمیداند که کیست و از کجا آمده است، اما آنها که به این مقام رسیدند شأن و مقامش را خوب میدانند. چنانکه گفتم وجود، خود و عالم را تفسیر میکند. خداوند را میشناسد. از خداوند گرفته تا عالم، آدم و خودش را، خودشناسی، فرهنگ و تاریخش را میشناسد. به هستی معنا میدهد. ببینید انسان چه شأنی دارد که این انسانی که در زمین او را ناچیز و همانند حیوانات دیگر میبینیم، اگر در عالم هستی نباشد، عالم مرده است. عالم مانند یک کالبد بیجان و یک جسد بیروح و بیمعناست. وجود انسان چقدر عالی است و از عالم بس برتر است، عالم انسان را تفسیر نمیکند، بلکه انسان عالم را تفسیر میکند. عالم ما را نمیشناسد، ما عالم را میشناسیم و همه چیز را از اعلیالعلیین که حضرت حق باشد تا اسفلالسافلین که ماده باشد را میشناسیم و تفسیر میکنیم و به او معنا میدهیم. علوم انسانی به انسان، فرهنگ، دید و افق میدهد و او را انسان میکند. هیچ چیزی برتر و بالاتر از این نیست که انسان به شأن وجودی خودش پی ببرد که بداند جایگاه او در هستی چیست. اگر فلاح، نجات، دانایی، فرزانگی و فرهنگ انسان در معرفت اوست، این از طریق علوم انسانی به دست میآید. از طریق علوم انسانی فرهنگ پیدا میکنیم و فرهیخته میشویم و خود، اجتماع و تاریخ خود را میشناسیم. اینها را نباید از هم جدا کنیم. علوم انسانی و دیگر علوم یک پیوستگیای دارند. امروز متأسفانه علوم تقسیم شده و فکر میکنیم ارتباطی با هم ندارند، اما اینها همه یک علم هستند و دانش یکی بیش نیست و نباید بگوییم یا این مورد یا آن مورد، همه اینها به هم پیوسته است و این علوم در مجموع است که به زندگی و فرهنگ معنا میدهد و انسان را دارای فرهنگ، یعنی فرهیخته میکند. به او دید الهی، خودشناسی، خداشناسی و فرهنگ میدهد. اینها از هم جدا نیست، بلکه به علوم انسانی کاملا مرتبط است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]