واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تبديل حماسه به تراژدي
گفت و گو با دکتر قطبالدين صادقي، نويسنده و کارگردان نمايش "يادگار زريران" "يادگار زريران" کار جديد دکتر قطبالدين صادقي است که در ادامه آثار کلاسيک ايراني او چون: "مويه جم"، "بهرام چوبينه"، "دخمه شيرين" و... روي صحنه رفته است. اما صادقي معتقد است اين بار به شاهنامه تکيه نکرده و تلاش کرده تا با تبديل يک داستان حماسي به نام يادگار زرير به يک نمايش تراژيک اثري متفاوت را رقم بزند. او از "بستور"، يک قهرمان ملي و اسطورهاي ساخته که بيشباهت به شخصيتهاي نمايشهاي تراژيک يونان باستان نيست. آقاي صادقي! ميخواهم از انتهاي نمايش "يادگار زريران" شروع کنم؛ از جايي که يک نوجوان با لباس امروزي و با اسلحه وارد صحنه ميشود. به نظر ميرسد با اين حرکت قصد داريد وجه ازلي-ابدي به اثر خود ببخشيد و دامنه آن را تا دوره معاصر و امروز تداوم دهيد. - در حقيقت با اين کار قصد داشتم پلي عاطفي و مضموني به روزگار امروز بزنم. راهي است براي تأويل و تفسير اين اثر و مهر تأييدي است بر اين مسأله که هنوز اين مسأله پايان نيافته و ميتواند تا امروز هم ادامه داشته باشد.افسانه "يادگار زريران" را به دوره ساساني و اشکانيان و با زبان پهلوي نسبت ميدهند. - نه! واقعيت اين است که يادگار زريران در دوره اشکانيان و پارتها نوشته شده است. افسانه ابتدا منظومه بوده و در دوره ساسانيان، قسمتهايي به نثر به آن اضافه شده است. بن ونيست فرانسوي 20 سال روي اين مسأله کار کرده و ثابت کرده که چه قسمتهايي به نثر و چه قسمتهايي به نظم بوده است. او ثابت کرده قسمت جعلي نثر متعلق به دوره ساساني است که در تبليغ اسفنديار اضافه شده است. صحنه پاياني نمايش هم که دست و پاي ارجاسب را ميبرند و... متعلق به همين فرآيند است. اسفنديار تا اين لحظه در ماجرا پديدار نبوده اما به يکباره وارد داستان ميشود. در حقيقت اسفنديار پهلوان تبليغي زرتشتيهاست. ماجراي واقعي يادگار زريران، پهلواني بستور است که لباس رزم پدر را ميپوشد و به ميدان نبرد ميرود. "بستور" عنوان درست اين قهرمان است يا "نستور"؟ در برخي کتابها همچنان اين شبهه وجود دارد. - بستور صحيح است. "نستور" از دوره ساساني است که به غلط رايج شده است؟ - نميدانم ريشه اين غلط رايج در کجاست، اما فکر ميکنم اشتباه لغوي بوده که باعث شده يک نقطه جابهجا شود. در طول تاريخ ادبيات اين اتفاقات زياد رخ داده است. در اجراي اين نمايش شما اصل اثر از دوره اشکانيان را مدنظر قرار داديد يا متن دوره ساسانيان را هم لحاظ کرديد و تا چه حد به شاهنامه فردوسي اتکا کرديد؟ - در حقيقت اين افسانه بخشي از "خداي نامه" هم بوده است. داستان گشتاسب و زرير را هم دقيقي به نظم درآورده است. در اجراي اين اثر من به شاهنامه زياد توجه نکردم و خود حماسه را مدنظر قرار دادم. در "مويه جم"، "هفت خوان رستم"، "بهرام چوبينه" و... مأخذ من شاهنامه بود و اين بار تلاش کردم تا يک بار هم خود حماسه بستور را لحاظ کنم. حد شجاعت يک کودک ايراني که به صورت يک اسطوره درآمده براي من مهمتر از همه مسايل ديگر بود. با توجه به اين که قصد داشتيد پلي بين امروز و زمان رخ دادن اين حماسه بزنيد، چرا در اجراي اثر تا اين حد به اصل داستان وفادار مانديد؟- به نظر من آنچه که بسيار مدرن است، ساختار نمايش است. من از طريق فشردگي و بازي با زمان، کل اين واقعه را که در يک روز اتفاق ميافتد و اين کودک در يک شبانه روز به اندازه هفتاد سال پير ميشود را به تصوير کشيدم و اين اولين ويژگي مدرن اثر است. ويژگي دوم مدرن بودن است. کودکي است که در پايان آوردهام. اما مهمتر از همه به نظر من تبديل شدن بستور به يک قهرمان تراژيک است. او در نمايش "يادگار زريران" فقط يک قهرمان حماسي و پهلوان نيست. او دست به يک انتخاب فوقالعاده ميزند و انتخابي که ميکند در حد شخصيتهاي تراژيک يوناني مانند آنتيگون است که در مقابل همه چيز قرار ميگيرد و شجاعت يک زن يوناني را نشان ميدهد. در اين رويکرد، دو مسأله خيلي اهميت داشت، يکي اعتقاد به اصول و ديگري تنهايي قهرمان. تمام قهرمانان تراژيک به اصولي اعتقاد دارند که براي اين اصول حتي جانشان را حاضرند عطا کنند و به اين دليل تنها ميمانند. شجاعت و تنهايي دو بعد بستور است. تبديل شدن حماسه به تراژدي بزرگترين ويژگي اين نمايش است.شما به دو مورد اشاره کرديد اما من فکر ميکنم 4 روايت نمايش و راوي شدن بستور در اجرا و پيش آگاهي دادن، نمونه بارز ديگري در مدرن کردن ساختار نمايش است. - با حرف شما کاملاً موافقم. البته جز اين موارد، به نظر خودم ايفاي نقش بستور هم شگرد ديگري است در رسيدن به مقصود. اين سؤال بعدي من بود که شما زودتر به آن پاسخ داديد و اجازه نداديد تا من آن را مطرح کنم. - اين رويکرد کاملاً مدرن است و خوشحالم که شما هم به آن توجه کردهايد. سه بازيگر، سه بخش از زندگي اين نوجوان را بازي ميکنند.به چه دليل بستر نمايش را فضايي کاملاً کلاسيک در نظر گرفتيد؟ - براي اين که نمايش کلاسيک است. تم اين نمايش کلاسيک و ازلي است و در بهترين شکل بايد آن را در بستري تراژيک روايت کرد و نميتوان آن را در قالبي ديگر فرو برد.البته اين موضوعي است که ابدي هم هست. - بله! ولي نميتوان اين نمايش را با زبان روزمره اجرا کرد. اين نمايش به زبان فخيم و پرظرفيت ايران احتياج دارد تا بتواند تپش حماسي و تراژيک اثر را بيان کند.حتي با تفاوت فرم و محتوا هم نميشد؟ - نه! باور کن نميشد. مهمترين ويژگي هر اثري انطباق زبان با دوره است. از طريق زبان چارچوب زماني و مکاني و حتي دکور نمايش تعيين ميشود. اعتقاد دارم اين طور آثار به دليل پيوند با رگ و ريشه اساطير به زبان ضخيم و باظرفيت احتياج دارد. زبان روزمره تخت و براي برطرف کردن نيازهاي روزمره لازم است، در حالي که در اين نمايش و در اين زبان انديشهها و افکار بسياري نهفته است. در دکور نمايش، پيش از درخت زندگي، شمشيرهاست که خودنمايي ميکند؛ بزرگترين ابهام نمايش "يادگار زريران" را بايد در دکور جستوجو کرد. - درخت زندگي در حقيقت همان سرود هزارساله کاشمر است که در متون زرتشتي وجود دارد. دين زرتشت تجلي دوره فرهنگ و کشاورزي ايران و عصر انقلاب کشاورزي ناميده ميشود. در فرهنگ ايراني و در متون زرتشتي کاشتن درخت را نيکي ميدانند. اين درخت به شکل ميوه کاج است و در وسط آن يک درخت سرو قرار دارد. در حال حاضر در ميبد، ابيانه و يزد اين درخت زندگي وجود دارد و در زمان عزاداري آن را بين جمعيت ميچرخانند. اين درخت زندگي ماهيت فرهنگ و کشاورزي ماست و آن چيزي است که نسلها باقي ميماند و در پاي اين درخت ميريزد. دور تا دور اين درخت آينه و سپر و شمشير قرار دارد و مظهر اين است که براي زنده نگه داشتن اين درخت ميجنگيم. من اين را وارد صحنه کردهام که قدمتي هزارساله دارد و شمشيرها نماد جنگ براي حفظ درخت زندگي است. و آنچه مکمل همه اينهاست رنگ مناسب کف صحنه و ديوارهاست که رنگ خاک است و نبرد براي حفظ خاک مملکت را نشان ميدهد. تمام جنگهاي بزرگ دنيا براي حفظ خاک است و نبايد خاک را اشغال کرد.مهرداد ابوالقاسمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 611]