واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: بهمن نامور مطلق در گفت و گوي اختصاصي با ايسكانيوز: رويين تنان پاسخگوي ميل به جاودانگي انسان هستند
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز : بهمن نامور مطلق گفت : همواره يكي از اميال انساني گرايش به جاودانگي است و رويين تنان يكي از پاسخها به اين ميل هستند.
بهمن نامور مطلق دبير فرهنگستان هنر و عضو شوراي انجمن ادبيات تطبيقي در گفت و گوي اختصاصي با خبرنگار ادبي باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز"، گفت: اسطوره ها مانند بسياري از تجسمات ذهن آدمي پاسخي به نيازهاي انسان هستند، نيازهايي كه علم و عقل نتوانسته اند به آنها پاسخ دهند.
وي با اشاره به اينكه ميتوان اسطوره ها را به دو قسمت تقسيم كرد افزود : برخي اسطوره ها به يك فرهنگ و جامعه تعلق دارند و با توجه به فرهنگهاي متفاوت ملل مختلف اين دسته از اسطورهها نيز گوناگون هستند و جلوهها و مصداقهاي گوناگوني نيز به خود ميگيرند.
نامور مطلق تصريح كرد : در آن سو اسطوره هايي را داريم كه پاسخگوي نيازهاي مشترك انسان ها هستند. اين دسته از اسطورهها كه اغلب معنوي و گاهي نيز مادياند جنبة جهاني و فرا زماني دارند. اسطورههايي كه بر اساس مضامين انساني استوار شدهاند مضاميني همچون : عشق، محبت، وفاداري و فداكاري. اين مضامين شكل دهنده ماهيت انساني ميباشند و تا هنگامي كه انسان ماهيت خود را حفظ كند، اين اسطوره ها جاودانه مي مانند.
وي افزود : نيازي مانند محبت را نميتوان با معيار و ميزان سنجيد و اندازه گرفت. بنابراين ذهن انسان براي تجسم محبت به خلق اسطوره پرداخت. از اين رو برخي اسطوره ها بر پايه نيازهاي مشترك انسان ها خلق شدند به همين دليل ما شاهد اسطوره هاي مشترك ميان فرهنگهايي هستيم كه هيچگاه با هم ارتباط نداشتند.
اين عضو شوراي انجمن ادبيات تطبيقي در خصوص دليل بوجود آمدن اسطوره ها گفت : يكي از اميالي كه انسان همواره در پي آن بوده و هست، ميل به جاودانگي است. مبارزه با زمان (زماني كه انسان را پير ميكند و باعث مرگ او مي شود). واقعيت اين است كه انسان نمي تواند با زمان مبارزه كند و آن را از پاي درآورد بلكه ما محكوم به پيري و مردن هستيم. انسان هميشه از مرگ گريخته و سعي كرده تا حد امكان آن را به تأخير بيندازد. از اين رو به خلق اسطورههايي پرداخته كه به نوعي با جاودانگي مرتبت باشند.
وي افزود : ناميرايي براي همه انسانها و تمدنها مهم است ، اين ناميرايي گاه در ادبيات عرفاني مطرح شده (مانند خضر و تا حدودي كيخسرو و...) و گاهي در ادبيات حماسي (مانند گرشاسب، اسفنديار، آشيل، بالدر...)
دبير فرهنگستان هنر تصريح كرد : نويسندگان و خالقان اسطوره ها براي خلق صحنه هاي جدي حماسي و تراژدي به گونه هاي مختلفي از اسطوره نياز داشتند. اسطوره اي كه كاملاً جاودان است نميتواند چندان تعليقساز باشد . هنگامي حماسه جذاب مي شود كه شما بدانيد شخصيتي رويين تن است، اما يك نقطه ضعف دارد. گاهي اين نقطه ضعف تا آخرين لحظه حماسه و مرگ رويين تن باعث ايجاد ابهام و گره در روايت ميشود.
وي افزود : اين صحنه ها حاصل تخيل انسان است كه برخي را ميرا، برخي را ناميرا و برخي ديگر را نيمه ميرا مي آفريند تا به نيازهاي تخيلي خود پاسخ دهد. در اين ميان اسطوره هاي نيمه ميرا مانند آشيل، بالدر، زيگفريد و اسفنديار خلق شده اند ، هرچند هر يك متعلق به فرهنگي مستقل و جداست، ولي وجوه مشترك بسياري دارند.
نامور مطلق يكي از وجوه مشترك رويين تنان را وابسته بودنشان به ادبيات حماسي دانست و تصريح كرد : يكي از وجوه مشترك آنها، وابسته بودنشان به ادبيات حماسي است وجه مشترك ديگر وجود نقطه ضعف در آنهاست تا حماسه به تراژدي تبديل شود.
عضو شوراي انجمن ادبيات تطبيقي اظهار داشت : ارتباط با ماوراء وجه مشترك ديگر اين رويين تنان است. مثلاً آشيل نيمه خدا نيمه انسان است و اسفنديار نظر كردة زرتشت است. در واقع، هر يك به نوعي رويين تني خود را از ماوراء دريافت كرده اند چرا كه در وضعيت عادي نمي توان رويين تن بود، بلكه تنها نيروي ماورائي كه خود ناميراست و مي تواند اين نيرو را به ديگري دهد بايد دخالت كند ، از طرفي نقطه ضعفي در آنها وجود دارد كه باعث از بين رفتن و ميرا شدنشان مي شود .
وي افزود : اين اسطوره ها حد واسط خدايان (ناميرا) و انسانها (ميرا) هستند و براي شكستن دوگانگي اين دو خلق شده اند و اين وجه مشترك ديگر بين اين اسطوره هاست.
نامور مطلق در خصوص كاركرد اسطوره ها گفت : بنابر اين اسطورهها داراي كاركردهاي مهم و اساسي در زندگي بشري هستند. آنها براي خود عالمي دارند. چنانكه ادبيات با عالم تخيلي خود كشوري ايجاد مي كند كه تاثيرش به مراتب بيشتر از تاثيرات كشور محسوس بر ماست. همچنين اسطوره يعني الگويي كه قابل اقتباس است . اسطوره ها به ما امكان انتقال تجربيات را مي بخشند، به ما هويت ميدهند و ما را از ديگران جدا مي كنند، هر ملتي با اسطوره هايش شناخته مي شود.
وي تصريح كرد : حال اينكه كدام يك از اين اسطورههاي ناميرا زودتر خلق شده و بر ديگري تأثير گذاشته، بايد گفت كه نميتوان واقعاً به صورت علمي به آن پاسخ داد، چرا كه اطلاعات ما بسيار اندك است و اسطوره پيش تر از آنكه توسط نويسنده يا هنرمند خالقش پديد آيد توسط عام پديد آمده بود.
عضو شوراي انجمن ادبيات تطبيقي بيان كرد : مثلاً ما مي دانيم كه شاهنامه در چه زماني نوشته شده، ولي آيا اسطوره اسفنديار متعلق به فردوسي است؟ فردوسي خاطرات گذشتگان را جمع آوري و تدوين كرده و به نظم كشيده است. اين در حالي است كه كسي نمي تواند بگويد كه چه زماني اين اسطوره ها و داستان ها در ذهن ايرانيان نقش بسته است.
نامور مطلق در پايان گفت : مهم اين است كه اسطوره ها نيازهاي عميق تر و بزرگتري را پاسخ مي دهند كه همانا دست يافتن به اميال دست نيافتني است. مهم اين نيست كه كدام از ديگر تاثيرپذيرفته، مهم حس مشتركي است كه در همه انسانها ايجاد ميكنند./120
شنبه 27 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]