واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: لابد گاهی از خود پرسیدهاید كه چه چیز باعث میشود تا زنان بخواهند مرتب درباره وقایع زندگی روزمرهشان با همه صحبت كنند، در حالی كه مردان عمدتا درونگراهستند و حال و حوصله صحبت در مورد اتفاقات زندگی روزمرهشان را ندارند؟ چرا مردان عمدتا وقت آزاد خود را صرف كار كردن با كامپیوتر و یا خواندن مجلات ورزشی میكنند در حالی كه زنان بیشتر ترجیح میدهند به اخبار رسیده از این و آن بپردازند و یا سعی كنند روابطشان با دیگران برازنده و معقول بهنظر برسد؟ چرا مردان و زنان از روابطشان با یكدیگر چیزهای متفاوتی را طلب میكنند؟ شاید علت، تفاوتهای بنیادین در مغز مردان و زنان باشد. در بررسی نمونهای از تفاوتهای رفتاری، محققان دانشگاه باث متوجه شدند احساس درد در زنان و مردان متفاوت است. مردان در مواجهه با درد بیشتر به این فكر میكنند كه چگونه از شر آن در كوتاهترین زمان ممكن خلاص شوند اما در مقابل، زنان بیشتر درگیر پاسخ احساسیشان نسبت به آسیب هستند كه این خود ممكن است باعث شود تا آنها درد را شدیدتر احساس كنند. برای مقابله با ناراحتی ناشی از طلاق نیز تفاوت دو جنس به خوبی مشهود است. زنان توانایی بیشتری برای تطابق با موضوع دارند. تحقیقی كه در یوركشایر انجام شد نشان داد زنان در مقابله با تمامی مراحل مختلف قطع رابطه از مردان قویتر هستند. ۶۱ درصد از زنان اظهار داشتند كه در طی ۲ سال اول بعد از طلاق، آنها بسیار خوشحالتر از موقعی بودند كه هنوز در حال زندگی مشترك بودند در حالی كه فقط ۵۱ درصد از مردان نظر مشابهی را داشتند. دكتر فرانك تالیس روانشناس بالینی معتقد است یافتههای فوق را میتوان به وسیله تفاوتهای مشخصی كه در مغز دو جنس وجود دارد، توجیه كرد. در سیر تكاملی، زنان بیشتر اهل معاشرت و رفتارهای اجتماعی هستند، چرا كه به هر حال این زنان هستند كه بچهها را بزرگ كرده و آنان را برای رویارویی با اجتماع آماده میكنند. آنها دارای مهارتهای برقراری ارتباطاجتماعی هستند كه مردان فاقد آن هستند و این مهارتها به آنها اجازه میدهد تا از طریق احساساتشان صحبت كرده و با دوستان و خانوادهشان راحتتر ارتباط برقرار كنند در حالی كه مردان كمتر قادر به برقراری رابطه اجتماعی مناسب حتی با دوستانشان هستند و در هنگام ناراحتیهای احساسی، بهجای مواجهه با مورد ناراحتكننده، بیشتر سعی میكنند آن را از هر طریق ممكن و لو اینكه در درون خود بریزند، به حداقل برسانند. شاید یك دلیل علمی برای این موضوع این باشد كه مغز مردان طوری تنظیم شده كه بهصورت سیستماتیك و تحلیلی عمل كند، در حالی كه مغز زنان بیشتر در مورد احساسات تنظیم شده است. در تحقیق یوركشایر اینطور بهنظر رسید كه مزیتهای ذاتی فوق، نقش مهمی در زندگی جنس موِنث داشته باشند؛ در طی چند سال اول پس از طلاق، زنان روابط بیشتری با دوستانشان برقرار و وقت بیشتری صرف خانوادهشان كردند و بهدنبال مشاورهها و درمان ناراحتیهایشان بودند در حالی كه مردان غالبا بهدنبال لذتهای موقتی بودند. عمدتا پس از به هم خوردن یك رابطه زناشویی، مردان برای حفظ اعتماد به نفسشان بهدنبال رابطه جدید هستند بهجای آنكه فكر كنند چرا ازدواجشان با شكست مواجه شده است. علاوه بر این، برخلاف عقیده عمومی، در یك رابطه دوطرفه، مردان بیشتر از زنان درگیر عشق میشوند چرا كه براساس بررسیها مردان بیشتر از زنان تمایل دارند تا غریزهشان را برای رسیدن به فردی كه او را جذاب و دلربا میدانند، ارضا كنند. از طرف دیگر، زنان بیشتر از طریق برنامهریزیشدهتری عاشق میشوند كه تحت تاثیر سیر تكاملیشان است. آنها بیشتر بهدنبال شریكی هستند كه مراقب آنها بوده و قادر باشد خانوادهشان را هم ازنظر مالی و هم ازنظر عاطفی تامین كند. زنان در رابطهشان با طرف مقابل علاوه بر جذابیتهای فیزیكی، بهدنبال مهربانی و سخاوت نیز هستند. البته دكتر تایس خاطر نشان میكند فشارهایی نیز در اجتماع وجود دارند كه باعث میشوند مردان و زنان به سوی شیوههای رفتاری برنامهریزیشدهشان هل داده شوند. در اجتماع، مردان بیشتر تشویق میشوند تا احساسات خود را كنترل كرده و تابع آن نباشند. شاید كنترل احساسات در قرون گذشته و بهویژه در جنگها برای مردان خوب بوده باشد، اما در كل كنترل كردن احساسات برای شكلدهی یك رابطه زناشویی كار جالب و مفیدی نیست. در سمت مقابل، زنان در اجتماع غالبا به سوی شیوه رفتاری رانده میشوند كه در طی آن از زنان بیشتر انتظار میرود ملایمتر و مهربانتر باشند كه این خود موجب میشود برقراری ارتباط با سایر افراد جامعه برایشان آسانتر باشد.به همین دلیل زنان بیشتر از مردان به اطمینان كلامی اهمیت میدهند. در تمام موارد ذكر شده سعی شده كارهای پیچیده مغزی تا حد بسیار زیادی ساده شوند. البته باید توجه داشت هیچ زن و مردی تمام خصوصیاتی كه محققان در مورد مغز زن و مرد میگویند را ندارد. اغلب مردم مغزهای متعادلی دارند كه دارای مقادیر مساوی از خصوصیات مردانه و زنانه است. حتی برخی از افراد دارای مغزهایی هستند كه رفتاری خلاف جنس آنها دارد. دكتر تایس معتقد است تفاوت دو جنس هم در روابط سالم و هم در روابط شكست خورده كاملا مشهود بوده و باید بهدقت بررسی شود. موارد اختلاف زیادی بین دو جنس وجود دارند اما اگر موردی بهطور عمده و در میان تعداد زیادی از افراد صحیح بود، میتواند كمككننده باشد، بهویژه به این دلیل كه شما بفهمید و بدانید آن موضوع، یك رفتار عمومی است و یك مورد ناخوشایند و یا شخصی نیست و شما نباید احساس بدی در این مورد داشته باشید. بهعنوان مثال، ممكن است در اختلاف زناشویی، مرد آرام و ساكت باشد ولی این بدان معنا نیست كه وی عصبانی شده است، بلكه معنای عمده آن این است كه مغز آن مرد بهتر میتواند مسئله را درون خود و با آرامش حل و فصل كند. بهطور مشابه، چنانچه زنی برای صحبتكردن و مباحثه پافشاری میكند، نباید فكر كرد علت آن بهرهبرداری از نقزدنهای مداوم است، بلكه این غریزه وی است كه از او میخواهد تا برای برقراری ارتباط و نشان دادن احساسش صحبت كند. اگر شما این تفاوتها را قبل از اینكه موردی پیش بیاید درنظر بگیرید، حتما رابطه راحتتر و درك بهتری از طرف مقابل خواهید داشت و متوجه خواهید شد كه كار مغزهای متفاوت زن و مرد به كمك یكدیگر كامل میشود. مجله اینترنتی زن روز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]