واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تأهل، در مورد همه ي ابناي بشر ماهيتي سرشتي دارد و غالب وجود آن عالمگير ميباشد. لذا تفاوت فرهنگها موجب دگرگونيهاي اساسي در قواعد آن نميشود! مطالبي که در ذيل مي آيد بر اساس تحقيقاتي است که استيون ناک ( Steven I.nox ) استاد جامعهشناسي دانشگاه ويرجينيا، پيرامون "علل و پيامدهاي تغييرات در خانواده آمريکايي" انجام داده است. بر همين اساس بايد در ابتدا ذکر شود که عواملي که در "نفع بيشتر مردان از ازدواج " مطرح ميشود، عواملي جامع و مانع براي جامعه ي ايراني نيست و با توجه به اعتقادات مسلمين در باب ازدواج بايد تاکيد کرد که نفع طرفين از ازدواج خيلي بيشتر از مطالب عنوان شده است....تاثير ازدواج بر مردان با توجه به تحقيقات افراد متأهّل عموما افراد سالم تري هستند و عمر طولاني تري دارند و از سلامت عقلاني و نفساني بيشتري برخوردارند، شادترند و در آمد بيشتري دارند. هر چند ازدواج تاثيرات مثبتي را در هر دو جنس باعث ميشود اما ذي نفع اصلي آن مردان ميباشند. مردان در تمام اموري که ازدواج در آنها تاثير دارد، منفعت بيشتري بدست مي آورند و انتفاع زنان از ازدواج در صورتي حاصل ميشود که يک رابطه ي زناشويي مطلوب و کانوني گرم و صميمي ايجاد شود. در حاليکه به نظر ميرسد مردان کمتر تحت تاثير کيفيت زندگي مشترک خود قرار ميگيرند و بطور ساده و اوليه به محض تأهل از مزاياي آن بهره مند ميشوند، به عبارت ديگر نفس عمل ازدواج باعث بهبود زندگي مردان ميشود، اما بهبود زندگي زنان تحت تأثير کيفيت زندگي زناشويي خواهد بود. ازدواج و تشکيل زندگي مشترک در واقع تشکيل يک کانون اجتماعي است. اين بدان معني است که همراه با مفهوم ازدواج يکسري انتظارات وابسته به فرهنگ نيز وجود دارد و بدينگونه مردان با اين اقدام کاري بيش از شروع يک زندگي ساده با يک زن را آغاز ميکنند و در واقع با اين عمل خود را به مجموعه اي از قوانين قرار دادي و انتظارات متصل ميسازند. او در مقام همسر و پدر مورد انتظارات ديگران قرار ميگيرد و از ديدگاه سايرين بايد رفتاري متفاوت از زمان تجرد داشته باشد. ازدواج بيش از ارتباط بين دو شريک جنسي را پديد مي آورد و ارتباطي است که مفاهيم آن از باورهاي فرهنگي نش?ت گرفته، با ازدواج زوجين تعهداتي را پذيرا ميشوند از جمله وفاداري، غمخواري، تحمل... زوجهايي که براي طولاني مدت تنها رابطه ي همزيستي داشتهاند از جنبه هاي قابل پيش بيني بسياري از زوجهايي که به ازدواج يکديگر در آمده اند متفاوتند. اينگونه زوجها توسط تمايلات جنسي به يکديگر وابسته هستند و روابط اخلاقي ديگر در آن ها بسيار کم است، آزادي بيشتري نسبت به افراد متاهل دارند و قانون تعيين کننده اي براي اينگونه روابط وجود ندارد، شانس بيشتر طلاق و رضايتمندي کمتر از روابط جنسي از معايب اين نوع زندگي است و طرفين حداقل تعهد را نسبت به يکديگر دارند. مفهوم ازدواج در جامعه امريکا بدين معني است: 1- شخص انتخابي آزاد دارد که بر پايه ي عشق است 2- بلوغ و استقلال نياز مسلم اقدام به ازدواج است 3- ازدواج ارتباط بين دو جنس مخالف است 4- در زندگي مشترک مرد تامين کننده اصلي معاش است و او رئيس است 5- وفاداري جنسي و تک همسري انتظارات يک ازدواج است 6- ازدواج بطور طبيعي با تولد فرزندان همراه است. و ماهيت مردانگي در ازدواج هم يعني: مرد پدر فرزنداني است که از همسرش متولد ميشود / تامين معاش زن و فرزندان بر گردن اوست / حافظ و محافظت کننده ي خانواده است.تاثير ازدواج بر مردان بر اين اساس اگر مرد از محافظت يا تامين معاش سر باز زند، نه تنها همسري ناشايست تلقي ميگردد، بلکه به نوعي کمتر از يک مرد کامل محسوب ميگردد. در يک زندگي مشترک مرد آنگونه رفتار ميکند که به حسب فرهنگ مطابق با هويت مردانگياش باشد. موضوع اصلي در مورد ازدواج در زندگي مردان عبارتست از اينکه ازدواج به دليل آنکه موقعيتي جهت تکامل و حفظ ماهيت مردانگي ميباشد باعث ايجاد تغييراتي در مردان ميگردد. حقيقت آشکار آنست که غالب مردان و زنان، زندگي مشترک خود را به گونه اي طراحي ميکنند که نسبت به کليات ازدواج اصولي تطابق زيادي داشته باشد. و ازدواج اصولي تنها راهي است که همسران ِ مرد، ميتوانند به يک مرد کامل تبديل شوند. هنگاميکه قضيه اساسي مفهوم گرديد، درک علت اثرات مثبت ازدواج در مردان بسيار آسانتر خواهد بود. هويت مردانگي موقتي است و مي بايست در دوران پس از بلوغ مستمراً و فعالانه حفظ گردد که اين امر بوسيله ي يک ازدواج اصولي امکان پذير ميشود و يک مرد هويت مردانگي خود را طي زندگي مشترک حفظ کرده، توسعه ميدهد و به نحوي آن را ابراز ميکند. نقش تکامل و بلوغي که يک مرد به عنوان همسر ايفا ميکند هسته ي اصلي هويت مردانگي وي قرار ميگيرد و اين موضوع راهنماي اصلي در علت ثمر بخش بودن ازدواج در زندگي مردان است. مردان متاهل بيش از مردان مجرد در زمينه فعاليتهاي اجتماعي و معقول درگير ميشوند و پاداش چنين فعاليتهايي به صورت شاءن و اعتبار يا ماديات به ايشان برميگردد. مردان متاهل تابعيت خود از روابط غير رسمي يا دوستانه را با شرکت در روابط مبتني بر نقشهاي اصولي جايگزين ميکنند و در واقع به اين طريق اجتماعات خصوصي خود را تغيير ميدهند، آنها در اجتماع بر نقشهايي تاکيد ميکنند که جزئي از کانونهاي اجتماعي هستند مثل نقشهاي مذهبي و اقتصادي. Card gillian" " نيز در تحقيق خود در مورد مردان متاهل ميگويد: مردان متاهل در مواد و نوع و سطح، روابط خود را بر اساس ميزان نيل به اهداف تنظيم ميکنند و طبيعتاً موفقيت و شکست آنها تعيين کننده خواهد بود. بر خلاف وابستگي به ديگران، اينگونه موفقيتهاي شخصي خصوصيات مردانگي را تحکيم مي بخشد.... تک محفل دات كام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 341]