واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > زیباکلام، صادق - صرف نظر از محتوای مناظره ها، نفس اجرای آن و زنده رفتن آنها روی آنتن پرسش هایی را در خصوص این مجموعه برنامه به وجود آورده است. به راستی هدف صدا و سیما از به اجرا درآوردن این مناظره ها چیست؟ آیا می خواهد فضا را قدری آرام تر کرده و از تشنج حاکم بر فضای سیاسی کشور اندکی بکاهد؟ آیا می خواهد نشان دهد مخالفان یا منتقدان حاکمیت خیلی حرف حسابی هم ندارند؟ آیا می خواهد با دادن فرصت به مخالفان جناح پیروز در انتخابات 22خرداد و ایجاد باب مفاهمه و گفت وگو در رسانه ملی، از دامنه تنش ها و ناآرامی های خیابانی بکاهد؟ آیا به راه افتادن باب گفت وگو و ایجاد دیالوگ در صدا و سیما مقدمه به راه افتادن باب گفت وگو در سطح جامعه و رفتن به سمت و سوی یافتن راه حلی سیاسی برای برون رفت از بحران بعد از انتخابات است؟ آیا ظاهر شدن چهره ها و شخصیت های اصلاح طلب و طرفدار مهندس موسوی، کروبی و خاتمی در کنار چهره ها و شخصیت های اصولگرا در رسانه ملی حکایت از عقب نشینی اصولگرایان تندرو و قدرت یافتن اصولگرایان معتدل و میانه رو است؟ به راستی انگیزه جناح پیروز در انتخابات 22 خرداد از به راه انداختن مناظره ها چیست؟ از این سوالات که بگذریم می رسیم به نفس خود مناظره ها یا به تعبیر دیگر به محتوای آنها و تاثیرات احتمالی آن بر مخاطبان. تا به اینجا باید گفت مناظره ها با استقبال بسیاری از سوی مخاطبان مواجه شده. کمترین تاثیر و نتیجه آن در جدا کردن بسیاری از مخاطبان VOA و BBC و کشاندن آنان به پای تلویزیون خودمان بوده. بسیاری می پرسند آیا این برنامه ها ادامه خواهد یافت یا پس از مدتی متوقف خواهد شد؟ واقعیت آن است که مهم تر از اینکه آیا این برنامه ها ادامه خواهند یافت یا اینکه متوقف خواهند شد و اینکه اسباب و علل و انگیزه از به راه انداختن آنها چیست، محتوای آنها است. به هر حال صرف نظر از آنکه انگیزه های مسوولان در به راه انداختن مناظره ها چیست، علی القاعده می خواهند مردم هر چه بیشتر آنها را نگاه کنند. به هر حال هدف مسوولان هر چه هست، این هدف در گرو آن است که این مناظره ها هر چه بیشتر از سوی مخاطبان جدی گرفته شود و تعداد هر چه بیشتری از بینندگان آنها را نگاه کنند. تا به اینجا البته مقصود مسوولان برآورده شده. به این معنا که مناظره ها توانسته اند مخاطبان زیادی را جلب کنند. اما از این واقعیت گریزی نیست که برنامه ها به تدریج تکراری شده و محتوای گفت وگوها یا مناظره ها تکراری خواهد شد. به این معنا که شرکت کننده سبز یا اصلاح طلب، طرف مقابل را متهم به شائبه تقلب در انتخابات خواهد کرد و طرف مقابل یا شرکت کننده اصولگرا نیز آن را انکار خواهد کرد و مطالبه اسناد و مدارک و دلایل تقلب از طرف مقابل می کند؛ یک طرف خواهد گفت وضع ما از نظر اقتصادی خراب است و طرف مقابل هم خواهد گفت چنین نیست و دست کم از دوران هاشمی رفسنجانی و خاتمی بهتر است؛ یک طرف خواهد گفت تورم بالا است و طرف مقابل هم پاسخ خواهد داد به هر حال از زمان آقای هاشمی رفسنجانی که به 49 درصد رسیده کمتر است و قس علیهذا. واقعیت آن است که اگر قرار شود این برنامه ها همچنان جذاب و پربیننده باقی بمانند ضرورت دارد که محتوا و کیفیت آنها ارتقا یابد و از طرح مباحث تکراری به تدریج به درآیند و به سمت و سوی طرح مباحث و مسائل بنیادی و بررسی راهکارهای برون رفت از بحران فعلی بروند. البته مقدم بر رفتن به سمت و سوی «چه باید کرد؟» و بررسی راهکارهای برون رفت از بحران، بحث و بررسی ابعاد بحران فعلی و اسباب و علل به وجود آمدن آن است. بحث محوری این نیست که در 22 خرداد دقیقاً کدام نامزد چه کرد یا نکرد، کدام نامزد در چارچوب قانون عمل کرد و کدام یک تن به راهکارهای قانونی نداد. بحث محوری آن است که آیا ما امروزه در سطح کشور می توانیم از وجود بحران صحبت کنیم، یا آنکه وضعیت عادی است و صرفاً تلاطم و تشنج های مختصری وجود دارد؟ اگر بپذیریم کشور در یک وضعیت بحرانی به سر می برد، آیا ابعاد این بحران در حال گسترش است یا برعکس بحران دارد فروکش می کند؟ آیا مجموعه وضعیتی که بعد از اعلام نتایج انتخابات در کشور به وجود آمده به خیر و صلاح منافع ملی مان است یا خیر؟ آیا شرایطی که ظرف هفت ماه گذشته در کشور به وجود آمده قدرت چانه زنی ما را در عرصه بین المللی افزایش داده یا برعکس ما را ضعیف تر کرده؟ اگر بر این باور باشیم که شرایط سیاسی که در کشور به وجود آمده باعث تقویت ما در عرصه بین المللی نشده در آن صورت عملکرد هر یک از جناح ها در ارتباط با منافع ملی مان طی این مدت چگونه بوده؟ استراتژی و اهداف کلان جنبش سبز کدام است؟ آیا اساساً سبزها به چارچوب کلی نظام، حفظ و حراست از آن باور دارند و خود را خیلی مقید به مبارزه در چارچوب نظام و ملتزم به قانون اساسی آن نمی بینند؟ جناح پیروز در انتخابات 22 و اساساً حاکمیت در کل چه جایگاهی برای مخالفان و منتقدان قائل است؟ آیا حاکمیت جمهوری اسلامی ایران اساساً حق حیات سیاسی و اجتماعی برای اپوزیسیون قائل است؟ آیا جنبش سبز از یک رهبری منسجم و متشکل برخوردار است؟ آیا اصولگرایان حاکم پیرامون نحوه رویکرد چه باید کرد و تامل شان با سبزها از یک استراتژی واحد و مشخص برخوردار هستند؟ چه میزان اتفاق نظر میان اصولگرایان حاکم در خصوص سیاست ها، تاکتیک ها و تصمیمات اتخاذشده ظرف هفت ماه گذشته وجود دارد؟ اساساً سیاست های اتخاذشده از سوی جناح پیروز در انتخابات 22 خرداد چقدر موثر و به خیر و صلاح نظام و منافع ملی مان بوده؟ پاسخ به این پرسش ها نه ساده است و نه هیچ جناح، چهره و شخصیتی می تواند مدعی دانستن کامل و جامع آنها باشد اما به روایت افلاطون پدر فلسفه سیاسی قدیم و جدید تنها در پرتو دیالوگ و طرح دو دیدگاه مخالف و موافق است که راه حل یا «سنتز» به وجود می آید. طرح این دست مباحث است که به تدریج می تواند به رسیدن به راه حل کمک کند. به سخن دیگر نه اصولگرایان اعم از تندرو یا میانه رو می توانند مدعی دانستن راه حل کامل و جامع برای برون رفت از وضعیت موجود باشند و نه لزوماً سبزها. اگر راه حل ها و سیاست های اصولگرایان جملگی درست و کامل می بودند، علی القاعده بحران موجود مدت ها می شد که تمام شده بود. اما واقعیت آن است که مسائل و رویدادهایی که پس از اعلام نتایج انتخابات در کشور به وجود آمده، همچنان ادامه دارد و به رغم سیاست های دیگری که اصولگرایان حاکم به کار برده اند، هیچ علائمی که حکایت از پایان یافتن بحران داشته باشد در افق دیده نمی شود و شکاف های به وجودآمده پس از انتخابات همچنان در حال گسترده تر شدن هستند. ایضاً سبزها نیز به جز اعتراض خیلی نتوانسته اند یک دستورالعمل کامل و یک برنامه جامع برای رفتن به جلو و چه باید کرد ارائه دهند. سوق دادن مناظره ها از فضای جدل و رفع اتهام از خود و متقابلاً حریف را مقصر دانستن، خود را مبرا دانستن و صرفاً حریف را گناهکار اعلام کردن و تلاش در کسب وجهه و محبوبیت، به سمت و سوی یافتن چاره و برون رفت از بحرانی که کشور را فلج ساخته، یقیناً رویکردی خواهد شد که خیر و صلاح آینده کشور را در پی خواهد داشت. تلاش در جهت یافتن راهکارها و برون رفت از بحران موجود در مناظره ها، کمترین سودی که دربر خواهد داشت آن است که از یک سو باعث صلابت فکری و انسجام سیاسی سبزها خواهد شد و از سویی دیگر سبب می شود اصولگرایان تندرو قدری از انگاره های فکری توهم توطئه و فرضیه های دایی جان ناپلئونی که در آن فرورفته اند به درآیند و بتوانند شرایط و وضعیت کشور را نه آن گونه که خود می خواهند باور کنند بلکه آن گونه که در عالم واقعیت است، ببینند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 619]