واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
تبعيض جنسي مبحثي است كه در بحثهاي سازمانهاي بشر دوستانه باب شده و بعضي مسولين سازمانهاي خارجي به يكطرفه بودن حق طلاق و طولاني بودن زمان دسترسي به طلاق و سخت بودن گرفتن حقوق زن اشاره كرده و صحبت از نا كارآمدي قوانين مي كنند . بايد توجه داشت حقوقي كه در ايران و مشخصاً در قانون مدني تعريف شده بر اساس ريشه هاي فقهي و سنتي گذشته بوده و مانند هر كشور ديگر مشخصات منحصر به فرد خود را دارد اما چيزي كه در قوانين و عرف ايران بيشتر از هر كشور ديگر جهان بچشم مي خورد روح تعارف آن ميباشد . حقوقي مثل مهريه كه روزي با تعارف و چانه زني طرفين شكل ميگيرد(ماده 1080 - تعيين مقدارمهرمنوط به تراضي طرفين است . ) و معمولاً فراتر از واقعيتهاي مالي مرد است در هنگام اختلافات برجستگي خود را نشان ميدهد اما قبل از بروز اختلافات خانواده ها در گرفتن آن ترديد دارند و گرفتار همان تعارفي هستند كه هنگام قبول آن دچار آن بوده اند ولي با اختلافات اين تعارف كنار ميرود و زن يك كلمه ميگويد حقم را ميخواهم(ماده 1082 - به مجرد عقد ، زن مالك مهر مي شود و مي تواند هر نوع تصرفي كه بخواهد درآن بنمايد . ) و حتي اين امكان براي او وجود خواهد داشت كه بخاطر نداشتن پول براي پرداخت مهريه شوهرش را به زندان بيندازد. در جريان رسيدگي به موضوع حقوق زن و از جمله مهريه زن، دادگاه با وقتهاي رسيدگي مختلف ممكن است موضوع را تا يك سال يا بيشتر طول بدهد چون دادگاه هم ميداند اين نحوه درخواست حقوق مقدمه از هم پاشيدن زندگي هم ميتواند باشد .پس عليرغم نص صريح قانون مبني بر مالكيت مهريه از طرف زن، درگير تعارف و شرايط عرفي جامعه ميشود . در مباحثي مثل طلاق زماني كه تعدادي زن به دادگاه مراجعه ميكنند و شروع به بزرگنمائي مشكلات خود ميكنند و گريه و زاري سر ميدهند در حالي كه ممكن است از اين حربه رواني براي پيش بردن مقاصد خود استفاده كنند كار را براي افرادي كه ممكن است واقعا مشكل داشته باشند و واقعا گرفتار و ناراحت هستند سختتر ميكنند . از طرف ديگر زماني كه براي يك مرد خانواده در قانون مدني حقوقي وجود ندارد و هيچگاه از همسرش طلبكار نخواهد شد و صرفاً حق طلاق زن خود را دارد كه آنهم با پرداختهاي مختلف از جمله مهريه و نفقه زمان عده و نصف دارائي مرد و در صورت درخواست اجره المثل و نحله و . . . همراه است طبيعيست از دست دراز كردن بسوي قانون خودداري ميكند و علاقه اي به مراجعه به دادگاه ندارد و حتي اين مثل عرفي را در جامعه گسترش داده كه زني كه به دادگاه ميرود ديگر ارزش زندگي كردن ندارد . در عمل نهايت حقوق خانوادگي مرد در ارتباط زناشوئي، خواستن تمكين است كه ضمانت اجرائي ندارد و در نهايت امر، حكم دادگاه از جهت الزام به تمكين بخاطر امكان نداشتن الزام زوجه به برقراري رابطه زناشوئي با مرد غير قابل اجرا باقي ميماند . اما مباحثي مثل نفقه و يا مهريه و اجره المثل و يا طلاق و . . مباحثي هستند كه بنوعي ممكن است مزاياي مالي را براي زن بهمراه داشته باشند و بر خلاف علاقه مردان زنان تمايل به تقديم دادخواست در موارد مذكور دارند . بنابراين : 1- مرد در ذهن خود اين نكته عرفي را نهفته دارد كه درخواست مهريه ، آنهم مهريه اي كه از ابتدا خارج از تمكن مالي مرد بوده بنوعي دوري از انسانيت و شرافت بحساب ميآيد هر چند قانون بر حق زن در اين زمينه تاكيد دارد . 2- مرد با وجود شرايط عرفي براي مراجعه به دادگاه كاري از دستش بر نميآيد و در نهايت محكوم خواهد شد .بنابر اين سعي ميكند دادرسي را طولاني تر كند تا ديرتر بدهكار شود و در روند رسيدگي تمايل به طلاق زن پيدا ميكند تا زن را مجبور به طلاق كند (ماده 1146 - طلاق خلع آن است كه زن به واسطه كراهتي كه ازشوهرخوددارددر مقابل مالي كه به شوهرمي دهدطلاق بگيرداعم ازاينكه مال مزبورعين مهريا معادل آن ويابيشتروياكمترازمهرباشد.) 3- بخاطر شرايط عرفي و اتفاقي كه در حين درخواست حقوق زن پيش ميآيد بقول دكتر شهرناز موسى جامعه شناس و استاد دانشگاه :به گونه اى مى شود كه اگر زن در شرايط عادى بى آن كه اختلافى بين او و همسرش پيش آمده باشد، بخواهد حقوقش را بگيرد بايد قيد زندگى مشترك را بزند. 4- براي زن اگر زندگي مشترك از اولويتهاي اساسي خارج نشده باشد در اولويت آخر قرار خواهد گرفت و بعد از آن فقط به حقوقش فكر خواهد كرد و در اين ميان سعي خواهد كرد موانع را كنار بزند و در بعضي از شرايط ممكن است يكي از اين موانع اصل زندگي مشترك باشد . لذا اين تعارفها و نگاههاي عرفي بخاطر فاصله اي كه با قوانين دارند از ابتدا تا انتها مشكل سازند و قانون موظف است براي اين فاصله هاي عرفي و قانوني تدبيري بينديشد تا خانواده ها از ابتدا تكليف خود را بدانند و مرد و زن نگاه يكساني به حقوق خود و طرف مقابل داشته باشند و هنگام مطرح شدن حقوق، طرفين در مقابل قانون، عرف و در مقابل عرف، قانون را قرار ندهند .بلكه لازم است از مفهوم حقوق مرد و زن يك تعبير و يك مفهوم براي زن و مرد وجود داشته باشد و قانون با حقوقي كه از ريشه ازدواج بوجود مي آيد ولي در تضاد با اصل ازدواج قرار ميگيرد مبارزه كند و تكليف معضلات اين قبيل مسائل را مشخص كند . اگر مهريه از ازدواج جان ميگيرد قاعدتا نبايد با مطرح شدن آن در طول زندگي اصل زوجيت به خطر بيفتد و روند موجود منطقي بنظر نميرسد . http://ensaf.blogfa.com/cat-11.aspx
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]