واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > موسوی، سیدعبدالجواد - والله مشکل ما در ساحت فرهنگ اشخاص نیستند. این که فلانی معتدلتر است و بهمانی عاقلتر است هیچ گرهای از کار فروبسته ما نمیگشاید. البته مادامی که نگاه حاکم بر فرهنگ نگاهی ابزاری و کمّی است اوضاع بر همین منوال است. سخن سیاسی نمیگویم و منظورم مخالفت با دولت کنونی و یا هواداری از دولتهای سابق نیست. تا جایی که به خاطر دارم تا بوده همین بوده. البته شدت و ضعف داشته اما در اصل ماجرا تفاوت چندانی حاصل نشده است و هر کس با هر میزان دانش و پرستیژ وقتی بر مدیریت فرهنگی تکیه زده برای اثبات خود به آمار و ارقام متوسل شده است. تمسک به آمار و ارقام لزوما چیز بدی نیست اما میزان سنجش درست هر چیزی آمار و ارقام نیست. شاید مدیران فرهنگی هم از این بابت چندان مقصر نباشند وقتی در فضایی به سر میبریم که گوشها زبانی جز آمار و ارقام را نمیشنوند لاجرم مدیر فرهنگی نیز برای بقای خویش چارهای جز استفاده از زبان معیار جامعه مصرفی ندارد. انتظار این که یک مدیر فرهنگی خلافآمد عادت رفتار کند و با زبان اهل فرهنگ درباره فرهنگ سخن بگوید آن هم در این روزگار، انتظار بیجایی است. همه اینها را گفتم تا به این سخن یکی از مدیران فرهنگی اشاره کنم که در مراسمی فرمودهاند: «سال گذشته 61 هزار عنوان کتاب در کشور منتشر شده اما شاید 10 درصد از این کتابها ارزشمند باشند.» این جمله دو قسمت دارد و هر قسمت آن برای اثبات منظوری بیان شده. قسمت اول جمله را جناب مدیر بدین منظور فرمودهاند که اثبات کنند در میان دیگر کشورها اوضاع نشر ایران وضعیت به نسبت مطلوبی دارد و قسمت دوم سخن ایشان به این منظور بیان شده که البته نباید زیاد دلخوش بود چرا که فقط 10 درصد این کتابها ارزشمندند. این که میگویم منظور ایشان از بیان این جملات چنین است و چنان، استنباط شخصی بنده نیست، میتوانید به اصل سخنان ایشان که در همین روزنامه و سایت خبرآنلاین منتشر شده رجوع بفرمایید. به هر حال منظور ایشان هر چه باشد بنای سخن ایشان از اساس نادرست است. کتاب را کیلویی که نمیسنجند. انتشار یک کتاب ارزشمند میتواند یک اتفاق بزرگ فرهنگی تلقی شود. آن وقت ما به راحتی میگوییم: «شاید 10 درصد از این کتابها ارزشمند باشد» تازه اگر به آمار و ارقام جناب مدیر اعتماد کنیم یعنی در سال گذشته شش هزار و صد کتاب ارزشمند در این مملکت چاپ شده است؟ به قول ظریفی شما یا شمارش بلد نیستی یا اصلا... بگذریم. بیخیال. بگذارید خاطرهای تعریف کنم. در کتابفروشی یکی از دوستان نشسته بودیم. بنده خدایی وارد شد. پرسید: کتاب مذهبی دارین؟ دوست ما گفت: بله. آن بنده خدا گفت: یکی چنده؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]