واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > حدادی، محسن - درباره «دیگر اسمت را عوض نکن» نوشته مجید قیصری منتشر شده از سوی انتشارات چشمه. آخرین کتاب «مجید قیصری» طرح نو و ساختار بدیعی ندارد و نمونههایی از این دست ـ نامهنگاری برای پیشبرد قصه ـ پیشتر نیز وجود داشته است اما نکتهای که کار جدید او را با عنوان «دیگر اسمت را عوض نکن!» با سایر چنین آثاری متمایز میکند، زبان صریح و روایت پازلگونه داستان است، به عبارتی در این نوع نامهنگاری دو طرف به خاطر موقعیتی مشابه در حفظ مرزهای دو کشور، با امید و دلواپسی به هم نامه میدهند. داستان، روایت یک سرباز ایرانی در حال خدمت در لب مرز و یک سرهنگ عراقی است، سرهنگی که برای پایان دادن به خاطرهای تلخ از روزهای سقوط خرمشهر، دنبال فردی میگردد تا قطعه نادیده و نادانسته داستان خودش را تکمیل کند. در این بین نامهنگاریهای جالب توجه او و سرباز ایرانی، داستان را پیش میبرد... نقطه ثقلی که مطمئنا وجه تمایز اصلی داستان قیصری است. نامهنگاری بین افسر عراقی و سرباز ایرانی شروع و دوستی بین این دو آغاز میشود. دوستی که از راه دور و به صورت مبهم شکل میگیرد. آنچه مانع دیدار این دو میشود نقشی است که آنها به عنوان نگهبانان مرزی قبول کردهاند...افسر عراقی از سرنوشت مادر و دختری که گویی باعث آواره شدنشان شده، آگاه نیست و از سرباز ایرانی میخواهد او را در پیدا کردن این مادر و دختر کمک کند. سرباز با داشتن سر نخهای بسیار اندکی که افسر عراقی برای او میگوید موفق به پیدا کردن مادر و دختر میشود و از این مرحله به بعد ما از نگاه مادر و دختر به جنگ و افسر عراقی نگاه میکنیم... «غم و شادی، تلخی و شیرینی، اعتماد و سوء ظن» در تمام طول روایت داستان به چشم میخورد و به جرات میتوان گفت، کتاب لاغر اما دوستداشتنی و خواندنی قیصری از آن دست کتابهایی است که با خواندن نامه اول و دوم، به راحتی نمیتوان کتاب را کنار گذاشت و از سرنوشت نهایی غفلت کرد. داستان در حوالی حمله عراق به کویت اتفاق میافتد و نویسنده اگرچه گاه در به کارگیری لحن سرباز ایرانی دچار اغراق و کمی شلختگی شده است و او را در امروز ـ تهران 89 ـ خلق کرده اما به خوبی از پس روایت تلخیهای جنگ، خرابیهای خرمشهر و آثار سوء جنگ تحمیلی بر مردم ایران و بالخصوص مردم مظلوم خرمشهر، بدور از کلیشه و در لابهلای داستان برآمده است. «طنز و خشم» توام در داستان هم به خوبی کمککار جغرافیای داستان و محور اصلی روایت شده است. مجید قیصری که نگاهی انسانی به مقوله جنگ دارد و همین هم باعث شده خیلیها او را «نبینند» شباهتهایی به عباس کیارستمی دارد که سینما برایش یک مفهوم «هنر برای هنر» را تداعی میکند و البته به زعم نویسنده «مجید قیصری» چندین سروگردن از کیارستمی بالاتر است. قیصری اگرچه نگاهی خاص به جنگ دارد و گاه ناگفتههایی را برجسته میکند که زیاد خوشایند نیست و گفتنش در قالب یک کتاب شاید ضرورتی نداشته باشد اما با هنرمندی تمام در داستان 100 صفحهایاش، زخمها و زجرهای حاصل از جنگ را بدور از سطحیگرایی کلیشهنگاری بیان کرده است. قیصری در «دیگر اسمت را عوض نکن» از زبان «سرباز وظیفه ه.ق» حتی برخی ابهامات آغاز و انجام جنگ تحمیلی را از سرهنگ عراقی «فواد صابر» پرسیده است و تعلیق اصلی داستان را هم اگرچه با ظرافتی داستانی در نامه پایانی سرباز وظیفه گرهگشایی میکند اما نامه پایانی بدون تردید آغاز نامهنگاری ذهن مخاطبی است که درگیر داستان شده است، داستانی که میان «ناجی و قاتل» مرز باریکی ایجاد کرده است...مرزی که برگرفته از حکم کلی «جنایت و مکافات» است!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]