واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > حدادی، محسن - در فضای فعلی کشور باید گفت: خبر را به خاطر بسپار، رسانه خریدنی است! اول - بیجهت نیست که گفتهاند «هر چیزی یک قیمتی دارد»، بالاخره در زمانهای که معاش یا به عبارت آکادمیک، اقتصاد در دام «بحران» گرفتار شده، و در جغرافیایی که اغلب، پاسخ سوالات و ابهامات این جمله است: «همه چیزمان به همه چیزمان میآید»، باید هم قدرت رسانه جای خود را به لابی رسانه داده باشد. به همین سادگی است که گاه خبر و رویدادی با توضیح و تشریح در رسانههای الکترونیک وجود دارد و روز به روز هم بر دادههای اطلاعاتی اولیهاش اضافه میشود اما ناگهان با کمی تاخیر ـ حدود یک هفته ـ در خبر سراسری تلویزیون گزارشی را کاملا متفاوت از آنچه قبلتر در اینگونه رسانهها، منتشر شده بود، مشاهده میکنیم.به هر حال به کارگیری خبرنگاران تلویزیون و برخی امیدهای واحد مرکزی خبر در دستگاههای دولتی تنها با هدف رضای خدا و یا کمک به خلق خدا نبوده است! از سوی دیگر اگر کمی دقیقتر شویم، علت برگزاری این همه جشنواره مطبوعاتی متنوع در کشور را در مییابیم؛ دستگاههای دولتی ما به خوبی گرانیگاه اصلی را پیدا کردهاند و برایش «هزینه» میکنند. اگر زمانی برخی افراد و دستگاهها صفحات سربی رسانههای مکتوب و سطرهای تایپی رسانههای الکترونیک را میخریدند و یا اجاره میکردند امروز اما با برگزاری جشنواره، به راحتی خبرنگار حوزه خود را میخرند و با زبان بیزبانی به او میفهمانند «هوای ما را داشته باش تا هوایت را داشته باشیم!» و البته اگر کمی باهوشتر باشند با اعطای آگهی به چند سایت به اصطلاح پربیننده و «خبری - تحلیلی» خیال خود را از بابت اطلاعرسانی بر مدار «خواست و خوشایند مدیر» راحت میکنند. و اگر دستشان به دهانشان برسد خود برای خود رسانهای دستوپا میکنند؛ خبرگزاری، روزنامه، مجله و... اینگونه میشود که باید گفت: «خبر را به خاطر بسپار، رسانه خریدنی است!» توضیح آنکه خبر را بر اساس رسانهاش نخوانید و تحلیل نکنید، خبر را تنها برای «خبر» بخوانید و پیگیری کنید. سایتهای به اصطلاح شفاف و روشنگر هم با مرور اخبار و تحلیلهای یک هفتهشان به خوبی مشخص میشود که کدام نهادها و افراد برایشان خط قرمز است و «عدالتطلبی و شفافسازی» در مورد آنها صدق نمیکند...به عبارتی شفافسازی «قصه» است و شک نکنید که این داستان «اصولگرا و اصلاحطلب» هم نمیشناسد. دوم - با نهایت تاسف باید گفت، جامعه بدون رسانه ـ رسانه منتقد ـ یعنی جامعه محکوم به شکست؛ شکستی که حتی به ظاهر و بنا به گفته رسانههای موجود ـ با کیفیتی که ذکر شد ـ صعود به سمت قله تعبیر شود. در چنین فضایی است که دیگر «خبرنگار»ی وجود نخواهد داشت و همه «خبرنویس» خواهند بود؛ خبرنویسهایی که تنها و تنها آنچه میشنوند بدون «تامل و تعقل» مینویسند؛ اینگونه میشود که اگر یک نفر هم سوالی بپرسد و یا نکتهای را قبول نکند و درصدد پرسش و یا انتقاد برآید، او را توبیخ میکنند! نگاهی به حال و روز رسانهها، مشخص میکند که دستگاه های شاکی از رسانهها پیش از آنکه به فکر رفع مشکل منعکس شده در یک رسانه و یا پاسخ به انتقاد مطروحه باشند، دنبال فردی میگردند که باعث انتشار خبر بوده؛ تا یا او را بخرند و یا اینکه عرصه را برایش تنگ کنند. شما در چنین اتمسفری توقع تولد خبرنگاران شناسنامهدار و مطلع را دارید یا بالعکس، خبرنگاران نقابدار و رسانههای قارچگونه بدون شناسه؟ اینگونه است که رسانههای ما یا در بنبست تکرار گرفتار میشوند و یا بیابان بیاخلاقی؛ «شنیده میشود، گفته میشود، یک منبع آگاه و...» محصول همین نگاه است. سوم - شما به جای مردم، آیا در چنین فضایی و با وجود بحران اقتصادی و اولویتبندی نیازهای معیشتی، روزنامه میخرید و روزنامه میخوانید؟ اصلا برایتان اهمیت دارد که روزنامهها که این روزها به خوبی در امر «کپی، پیست» از خبرگزاریها و دیگر رسانههای الکترونیک، به درجه استاد تمامی رسیدهاند، چه مینویسند و چه میگویند؟ در چنین فضایی است که توقع تیراژ میلیونی یک روزنامه، لطیفهای بیمزه و برگرفته از یک رویای نیمه شبی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]