واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: واقعيت زير سايه درام پنهان است
مجموعه تلويزيوني "شهريار" با توجه به حجم انتقادها و حاشيههايي که به همراه داشته، به نظر ميرسد بيش از هر چيز واقعيت زندگي اين شاعر بلندآوازه معاصر را زير سايه درام پردازي قرار داده است. اين روزها اعتراض دختر استاد شهريار شاعر فقيد معاصر به مجموعه "شهريار" که بر اساس فيلمنامه مهدي سجادهچي به کارگرداني کمال تبريزي ساخته شده، به نوعي انعکاس تصوير شخصيتهاي برجسته معاصر در عرصه سينما و تلويزيون را مورد توجه قرار داده است.انتقادهاي مريم بهجت تبريزي در مخدوش شدن چهره واقعي مادرش و همچنين وجوه ادبي، مذهبي، ديني و عرفاني استاد شهريار در اين مجموعه از وجه مخاطبشناسي و بازخوردي که اين مجموعه دارد ميتواند مهم تلقي شود. بخصوص اين پرسش در ذهن شکل ميگيرد که يک اثر نمايشي چقدر مجاز به ورود به حيطه داستانپردازي و فاصله گرفتن از واقعيت مستند است.اين پرسش بخصوص درباره آثاري شکل ميگيرد که بر اساس زندگي شخصيتهاي معاصر شکل گرفتهاند، چرا که تبعات حضور آنها و زواياي پيدا و پنهان زندگيشان از سوي نزديکان و بازماندگان پيگيري ميشود و چنين آثاري را بيش از يک اثر تاريخي درباره شخصيتهاي کهن و قديمي در معرض انتقاد قرار ميدهد.کمال تبريزي؛ کارگردان مجموعه هم دقيقاً از همين وجه براي دفاع از کار خود استفاده کرده و با طرح اين نکته که مجموعه "شهريار" ادعايي براي نمايش همه واقعيتهاي زندگي شهريار ندارد، در واقع حق را به اصول درامپردازي و نياز داستاني شخصيتهاي نمايشي و ماجراهاي برآمده از آن داده است.در اين ميان حق با چه کسي است؟ فرزنداني که بحق از مواردي چون عامي نشان دادن مادرشان براي افزايش بار دراماتيک قصه گلهمندند يا نويسنده و فيلمسازي که با توجه به دلايل خود به هر واقعيتي به عنوان سوژه دراماتيک براي درگير کردن مخاطب و گرفتن همراهي او استفاده ميکند و اين قاعده برايش استثنا ندارد؟واقعيت اين است که هنوز هم براي اين پرسش حياتي پاسخي درخور يافت نشده و هر جوابي در واقع ميتواند مصداق مصراع هر کسي از ظن خود شد يار من محسوب شود. چرا که در واقع مصالح هر يک از دو طرف دعوي به گونهاي حکم ميکند که همين عملکرد را در پيش گرفته و جز اين هم دغدغه اي نداشته باشند.درباره مجموعه "شهريار" ذکر اين نکته ضروري است که اين مجموعه به نوعي پرانتقادترين مجموعه در ميان آثاري بوده که به شخصيتهاي برجسته معاصر پرداخته که اين نکته در جاي خود تأمل برانگيز است و تا حدي انتقادهاي مطرح شده از سوي خانواده استاد شهريار را برجستهتر ميکند.انتقادهايي که نشان ميدهد سازندگان اين مجموعه حرکتي متعادل بر مرز باريک ميان واقعيت و درام نداشته و از سوي ديگر بام افتادهاند که اين واکنشهاي گسترده را در پي داشته و حتي قسمت نوزدهم مجموعه را که به رابطه عاشقانه ميان استاد شهريار و همسرش ميپردازد، زير تيغ مميزي برده است.واقعيت اينکه شخصيتهاي برجسته معاصر کشورمان همواره حضوري گسترده در فيلمها و مجموعهها داشتهاند و "شهريار" اولين و آخرين آنها نيست. در همين ايام به طور همزمان مجموعه "روزگار قريب" کيانوش عياري پخش ميشود که محوريت آن هم زندگي واقعي و دراماتيزه شده دکتر محمد قريب؛ بنيانگذار طب نوين کودکان در ايران است.شباهت اين دو مجموعه علاوه بر محوريت شخصيتهاي واقعي معاصر نوعي نياز اجتنابناپذير به حرکت با طمأنينه در عرصه واقعيت و درام است که اين حرکت در "شهريار" به تعادل نينجاميده، ولي در "روزگار قريب" به تکامل رسيده است. نکته جالب ديگر در مقايسه اين دو مجموعه و اثبات حرکت مقبول عياري از روي لبه تيغ اين است که اتفاقاً برخلاف زندگي استاد شهريار که داراي وجوه دراماتيک بالقوه است، زندگي دکتر قريب به نظر چندان مناسب براي يک اثر نمايشي نيست.از اين جهت که اتفاقات درام زندگي او بيشتر بر حوزه علم و پژوهش و پزشکي متمرکز شده و در نگاه اول براي يک مجموعه تلويزيوني و درگير کردن مخاطب عام و غيرمتخصص مناسب به نظر نميآيد. رويکرد قابل توجه عياري در ساخت مجموعهاي بر اساس اين شخصيت يک امتياز اوليه است که با سرانجام خوش اين مجموعه هنگام پخش به تکامل رسيده است.به علاوه اين وجه مهم را به اثبات ميرساند که ساخت يک اثر جذاب و در عين حال راضي نگه داشتن مخاطب و نزديکان يک شخصيت حقيقي، متکي بر ارزشهاي بالقوه دراماتيک زندگي وي نيست، بلکه وابسته به سلامت نگاه و حرکت متعادل بر مرز واقعيت و درام است که "روزگار قريب" شاهد اين مدعاست.از شخصيتهاي برجسته معاصر که زندگي آنها دستمايه سينما و تلويزيون قرار گرفته ميتوان به شخصيتهايي چون امام خميني (ره)، آيتالله شهيد مدرس، شهيد نواب صفوي، شهيد رجايي، پروين اعتصامي، امير کبير، دهخدا، نيما يوشيج، ميرزا کوچک خان جنگلي و ... اشاره کرد.نکته مهم اينکه هيچکدام از اين فيلمها و مجموعههاي تلويزيوني و سينمايي در زمان ساخت، پخش و پس از آن اعتراضي از سوي خانواده و بازماندگان اين شخصيتها به دنبال نداشتند و معمولاً پس از پخش هم (آثاري که به اتمام رسيده) از توفيق نسبي ميان مخاطبان برخوردار شدند.وجهي که در "شهريار" صدق نميکند و اين مجموعه تا رسيدن به اين ايام که اعتراض مستقيم دختر شاعر معاصر را در پي داشته از سويههاي مختلف مورد نقد و اعتراض قرار گرفته است. اعتراض دختر ملکالشعرا بهار به تحريف چهره اين شاعر معاصر ديگر موردي است که در ادامه به عنوان يک مخاطب ميتوان به چهره مخدوش شده يک سردار قهرمان نيز اشاره کرد.با توجه به موارد اشاره شده به نظر ميآيد "شهريار" بيش از آنکه وامدار شخصيت حقيقي باشد که تکيه خود را بر آن قرار داده، نگاه خود را معطوف به داستانپردازي و فاصله گرفتن از واقعيت به بهاء جذابيت نمايشي کرده است. آسيب اين رويکرد افراطي هم بيش از همه به خود مجموعه وارد شده، بخصوص که چنين آثاري مديون ايجاد فضايي آرام و بدون تنش براي بازخورد مناسب بين مخاطب و مهمتر از همه ماندگاري در اذهان و البته تاريخ هستند و "شهريار" از اين مهم محروم شده است.منبع : مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 472]