واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آینه ای برای جامعه نروژدرباره «هنریك ایبسن» نمایشنامه نویس*
برخی نام ها در عرصه تئاتر هیچگاه كهنه نمی شوند و مرور چندباره آنها خالی از لطف نیست . هنریك ایبسن یكی از آنهاست. هنریك یوهان ایبسن نمایشنامه نویسی زبردست و عصیانگر كه در قریه كوچك و روستایی در دورافتاده ترین نقاط شمال اروپا دیده به جهان گشود. نروژ كشوری كوچك مملو از سرما و زمستان های طولانی. كشوری كه می توان در گوشه گوشه آن غریو و فریاد وایكینگ های جسور و شورشی را دید یا شاهد شیطنت های جن ها و پریان بود. ایبسن نیز به مانند بسیاری از اسلاف خود با رنج و سختی بیگانه نبود. او كه در خانواده بازرگانی ورشكسته ومالباخته به دنیا آمد از كودكی طعم تلخ فقر را چشید و تا آخر عمر نتوانست از زیر سایه سیاه روزهای سخت زندگی اش رهایی یابد. خانواده ایبسن به پیروی از نهضت دینی لامرس هنر و صنعت را حقیر می شمردند و این نیز به همراه ترك خانواده در 16 سالگی برای تأمین معاش عاملی شد تا ایبسن را برای همیشه از آنان جدا كند. ایبسن جوان برای گذران زندگی به قصبه كوچكی به نام گریمستاد رفت تا در داروخانه ای پادویی كند با این آرزو كه روزی به دانشكده پزشكی راه یابد و در منصب یك جراح به خدمت مشغول شود. آرزویی كه چند سال بعد محقق شد اما فقر بار دیگر چهره كریه خود را نمایاند و او را وادار به ترك تحصیل كرد. میل به كسب اعتبار، مطالعات فراوان، تحقیر و شكست، تأثیرگرفتن از عقاید سیاسی رایج وطن پرستی و الهام از فیلسوفان اگزیستانسیالیست بنامی چون كی یركه گور این جوان كم رو را بدل به وطن پرستی عصیانگر و شورشی كرد. ایبسن در این دوران دست به انتشار نخستین اثر خود زد. منظومه ای تاریخی به نام كاتیلینیا. پس از مدتی باعنوان مسئول بخش سیاسی درنشریه ای كم تیراژ و مخالف خوان مشغول كار شد. هنر تئاتر در نروژ ریشه ای ندارد پس ایبسن نوپا برآن می شود تا با نگارش تعدادی نمایشنامه دراین وادی برای خود آبرویی فراهم كند. آثار اولیه ایبسن هر چند قابل مقایسه با شاهكارهای دوران هنری اش نیستند اما به لحاظ برخورداری از دستمایه هایی با ارزش قابل تعمق اند. زنگ به صدا در می آید و نخستین دوران هنری ایبسن آغاز می شود. هنریك ایبسن نیز به تأثیر از بزرگان ادبیات از ریشه هایش شروع می كند. درام هایی منظوم و رمانتیك درباره گذشته اسكاندیناوی . خانم اینگر اهل اشترات، وایكینگ های هل گلاند و مدعیان تاج و تخت از جمله آثار سبك رمانتیسم ایبسن اند. درام هایی تاریخی. درام هایی آمیخته به طنز و طعن مكتب رمانتیسم و در فرم های گوته و شیلر و بایرون.
پس از نادیده گرفته شدن مدعیان تاج و تخت كه به حق اثری قابل تأمل است نویسنده آزرده ترك دیار كرد و تن به تبعیدی خودخواسته داد. 27 سال دوری از وطن كه با سال های زندگی در ایتالیا و آلمان گذشت و جز دوره هایی كوتاه مدت از نروژ دوری گزید. هرچند باید به این نكته اذعان داشت كه ایبسن با وجود دوری كردن از مردمش هیچ گاه نتوانست قلب خود را از نروژ جدا كند و این جدایی به شهادت شاهكارهایی كه در غربت آفرید، تنها به دركی جامع تر از سرزمین مادری اش ختم شد. ایبسن به واسطه دوری از موطنش توانست بینشی عمیق نسبت به مردمش بیابد. مقایسه فرهنگی و در جریان دلمشغولی های دیگر ملل قرار گرفتن به نمایشنامه های او عمق بیشتری داد و این را می توان در نخستین تألیفاتش در این برهه به چشم دید. قدرت درام نویسی ایبسن در پرداخت درست روابط است و مضامین آثارش آنقدر ملموسند كه با گذشت صدسال از مرگش هنوز برایمان آشناو تازه می نمایند. ایبسن از دیوار غیرقابل عبور خرافه و سنت و عادت می گذرد و ما را نیز با خود می كشاند چنان كه در پایان می بینیم نمی توانیم به آنچه در پس پرده می گذرد بی تفاوت باشیم. و اینك خانه عروسك. جنجال ها به راه می افتد نجواها به فریاد و فریادها به نعره بدل می شود.دیگر نمی شود بی طرفی را حفظ كرد. درهر كوچه و پستویی صحبت از خانه عروسك است. طوری كه بر متن كارت های دعوت میهمانی ها ا ین عبارت حك می شود: لطفاً از صحبت در مورد خانه عروسك خودداری كنید! اروپا تكان می خورد نام ایبسن بیش از پیش بر زبان ها می افتد. داستان ساده است زنی برای نجات شوهر دست به تقلب و جعل سند می زند با این یقین كه اگر روزی شوهرش حقیقت را در یابد از او حمایت می كند. راز برملامی شود و مرد زن را محكوم می كند. زمانی كه مشكلات حل شد مرد تصمیم می گیرد همسرش را ببخشد اما همسر كه تازه فهمیده در تمامی این سال ها با او چون عروسكی بی اراده رفتار شده شوهر را ترك می كند تا به جست وجوی خویشتن فراموش شده اش برود. اما با همه مخالف خوانی ها خانه عروسك طرفداران جان بركفی هم داشت. مخالفت با خانه عروسك هرچند بسیار باجوش و خروش همراه بود اما ایبسن هم دیگر در مقابل نادیده گرفته شدن آبدیده شده بود پس صبورانه انتقادها را فرو خورد و دست به كار نوشتن اثری دیگر شد. ارواح شاهكار جنجالی دیگری بود كه در پی آمد و مخالفین را بار دیگر به آتش كشید. در ارواح این خانم آلوینگ است كه در دایره سنن خانوادگی گرفتار شده . او برخلاف نورا می ماند و دیوانه شدن تنها پسرش رانظاره می كند. پسری كه بیماری را از پدر ظاهر صلاح منحرف خود به ارث برده است. پیام ایبسن روشن و واضح به گوش می رسد. این نتیجه اطاعت از سنت های پوسیده و خودگذشتگی های حقارت بار است. مخالفت با اشباح دیگر نمایشنامه ایبسن و تحریم آن آنقدر وسیع و پردامنه شد كه ایبسن با همه عادتی كه به این نوع واكنش ها داشت نتوانست سكوت كند و یك سال در دفاع از اشباح در جراید مقالاتی منتشر كرد و وقتی دید این هم نتیجه بخش نشد دست به قلم برد و با اثری كوبنده پاسخ دندان شكنی به مخالفان داد. اثری كه صرفاً برای تمسخر مخالفانش نگاشته شد و در آن سیاستمداران، اركان دولت، روزنامه نگاران، چاپخانه داران و عموم مردم را مورد طعن و استهزا قرار داد. دشمن مردم ، نمایشنامه ای كه حتی در عنوان هم به معترضان طعنه می زد. (این لقبی بود كه مخالفان ارواح به ایبسن داده بودند) دكتر استوكمان فردی متعهد و دلسوز است. او كه روزی برای پیشرفت شهرش پیشنهاد تأسیس تعدادی حمام آب گرم را داده بود متوجه می شود كه آب این حمام ها آلوده است پس تقاضای رسیدگی می كند اما اولیای شهر كه این كار را بر ضد منافع خود می بینند با حمایت روزنامه پیك مردم عوام را بر ضد دكتر می شورانند و به دكتر استوكمان لقب دشمن مردم را می دهند.
دكتر استوكمان نمایانگر بی شبهه ایبسن است. هرچند كه او با آن شخصیت درونگرا و خجالتی فاقد قدرت بیان دكتر استوكمان است اما اگر به جای قدرت دیالكتیك دكتر نفوذ قلم ایبسن را بگذاریم می بینیم كه این دو شباهتی تام و تمام با یكدیگر دارند. قبل از دشمن مردم هیچ اثر نمایشی دیگری را نمی توانیم مثال بیاوریم كه با این صراحت و قدرت از آرا و عقاید مؤلفش دفاع كرده باشد. دشمن مردم بسیار صریح تر از بیشتر آثار ایبسن است و از شوخی هم بی بهره نیست. طنز ایبسن بیشتر شامل روزنامه هایی می شود كه رسالت خود را روشنگری می دانند. ایبسن فریاد می زند روزنامه ها باید پیشرو جامعه خود باشند نه رهرو آن. نكته قابل تعمق دیگری كه در دشمن مردم به چشم می خورد این است كه بزرگ ترین مخالف دكتر استوكمان شهردار، برادر دكتر است. می شود با این دید به این موضوع نگاه كرد كه ایبسن نه فقط محافظه كاری و سودجویی سیاستمداران را برملامی كند بلكه طعنه ای هم به زادگاهش نروژ می زند كه همیشه پشت او را خالی كرده است. دكتر استوكمان هم مانند نورا و خانم آلوینگ خود را در محاصره افكار عمومی می بیند اما از این آزمون سربلند بیرون می آید و به این نكته صحه می گذارد كه ایبسن همیشه شورشی های عصیانگر و از همه جا رانده را ستایش می كند. پس از دشمن مردم سومین دوره هنری ایبسن آغاز می شود. او كه تا آن زمان به تمامی بر سنت های حاكم بر جامعه تاخته بود تصمیم می گیرد قلمش را در آزمونی دیگر محك بزند. از این پس تمامی آثاری كه از ایبسن می بینیم مهر سمبلیسم را برخود دارند و به جای تحلیل گوشه های تاریك جامعه شروع به ترسیم زندگی می كند.ایبسن به این نكته توجه می كند كه انسان موجودی است نمادیاب، نمادپرور و نمادساز. به زعم بسیاری متفكران در جهان حقایق مخفی باطنی و رمزآمیزی وجود دارند كه تنها به وسیله نمادها (سمبل ها) قابل كشف، مشاهده و نمایشند. به نظر آنها آنچه انسان به عنوان واقعیت می بیند پوسته رویی حقیقت بیش نیست و هنرمندان نمادگرا در تكاپوی یافتن و دیدن آن بخش مخفی اشیا هستند. مرغابی وحشی نخستین نماینده ایبسن در این سبك است. اثری كه بنابه اظهارنظر بسیاری منتقدان بزرگ ترین اثر ایبسن نیز بود. در این نمایش به روشنی می توان دید كه نكته اصلی قابل تحلیل خود سمبل مرغابی وحشی و وظیفه بیانی آن است. این اثر تنها نمایشنامه ای از ایبسن است كه در طول تمام صحنه های آن سمبل اصلی یعنی مرغابی وحشی حضور دارد و خواننده و بیننده را یاری می كند تا هیچ گاه حتی یك لحظه از توجه به زندگی در هم شكسته انسان هایی كه زندگی وحشی و طبیعی خود را فراموش كرده اند غافل نشود. در این نمایش نیز ایبسن از زبان دكتری مست حرف خود را صریح می زند: زندگی چه خوب بود اگر می توانستیم از شر آن متعصبانی كه با آرمان های خود به ما هجوم می آورند خلاص شویم.وسعت و تنوع آثار دراماتیك ایبسن بسیار چشمگیر است. او 50 نمایشنامه نوشت و در تمامی آثارش جامعه نروژ را در تمام زمینه ها بررسی كرد و انسان مدرن را با جسارت بی همتایی مورد ارزیابی و انتقاد قرار داد. مضامینی كه او بسط و گسترش داد مبتنی بر یك ایده آل آزادیخواهانه و فردگرایانه بود و فضای معنوی جامعه را تغییر داد. ایبسن در هر مملكتی كه بود همه روزه روزنامه می خواند و بازتاب وقایع روز را می توانیم در همه درام هایش ببینیم.پی نوشت:* به مناسبت روز درگذشت او در 2 خرداد مصادف با 23 مهمحبوبه منتظریتهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی – بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]