تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس چيزى از حقّ برادر مسلمان خود را نگه دارد [و به او ندهد]، خداوند، بركت روزى ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806938540




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ميم مثل مطهري


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ميم مثل مطهري
دكتر رحيم پور ازغدي
در مقاله گذشته(او به تنهايي يك امت بود!)، استاد رحيم پور ازغدي به ترسيم پاره اي از ابعاد فكري-فرهنگي شهيد راه انديشه استاد مرتضي مطهري(ره) پرداختند. در نوشتار حاضر، داشته هاي مطهري نسبت به دارايي هاي ديگران، و نيز مواضع عقيدتي و آفاق فكري ايشان بخصوص در آن برهه زماني خاص و آن خفقان شديد پيش از انقلاب بار ديگر مرور  مي‌شود.  ... بضاعت علمي، اين چيزي است که بدون آن، ترتيب دادن يک اصلاح جدي ديني اجتماعي که از پس رويدادها و حادثه‌هاي فکري نيز برآيد، معسور (پررنج) است اگر محال نباشد. استاد، در معرکه‌هاي علمي بسياري حضور به هم رسانده و اعلام موجوديت و موضع مي‌کرد. اظهارنظرهاي کلامي، فلسفي و عرفاني او، بسان طرح نظريات اصولي و منطقي‌اش جدي و در حد عالي، راهگشا بود. اهل فتوي بود و مجتهدانه و فکورانه گام به عرصه‌هاي ناشناخته مقولات اقتصادي، حکومتي و نظام پردازي فقهي مي‌نهاد و بي هيچ سبک سري و خام دستي، «اجتهاد متُديک شيعي» را درگير مستحدثات معاصر کرد. در عين حال، مردي به شدت اخلاقي، توانمند در مقوله «تريبت» و برخوردار از دانش، بينش و کنش فعال سياسي اجتماعي بود. او به تنهايي، يک امت بود.مطهري در عين حال  که «راست» را مي‌زد به «چپ» باج نمي‌داد. وقتي که چپ و التقاطيها را فاش مي‌کرد و بر سر کينه مي‌آورد، مراقب بود که به تفکر راست و طرفداران ليبراليزم و سرمايه داري ميدان ندهد. وقتي متحجران و مرتجعان را زير ضربه مي‌گرفت، هواي آن را داشت که بدعت گزاران و نفاق پيشگان و متظاهران را به دين، تقويت نگردند و آنگاه که به روشنفکربازيها و مارکسيسم زده‌هاي مسلمان نما مي‌تاخت، خطر گرايش به اخبارگري و اشعري مآبي و پوسته گرايي‌هاي فقهي را ملحوظ مي‌داشت.به علاوه عميقاً به تئولوژي مسيحي و يهودي، به مشرب عرفان آگاه بود و به ويژه به مسائل فلسفه غيرمدرسي و متأخر به غرب، متوجه شد و متکي به سرمايه انبوه علمي خويش. متفکري حاضر در صحنه بود که همه مراکز علمي و حوزوي و دانشگاهي و نيز محافل روشنفکري را مجبور مي‌کرد که همواره يک چشم به او و موضع او داشته و مطهري را در محاسبه‌هاي خود بگنجانند.وقتي کسي چنين پرقدرت و نيز مسئولانه اعلام حضور کند، نمي‌توانند او را کتمان کنند و مسکوت بگذارند و مطهري سايه خود را بر سر دوست گسترده و بر دشمنان تحميل مي‌کرد.ايشان به رغم تسلطي که بر فلسفه‌هاي غربي يافته بودند و علناً به چالش با آنها مي‌پرداخت و مچ مي‌گرفت، از موضع يک مرد دانا و محقق، فلسفه غرب را فلسفه کساني مي‌دانست که فلسفه نمي‌دانند. در مذاکرات فلسفي که با قوي‌ترين مترجمان و اساتيد فلسفه‌هاي غربي به عمل آورد، (به عنوان نمونه جلسات شب پنج شنبه با دکتر حميد عنايت که هِگل شناس برجسته‌اي بود و دوستان او) با تفکيک منصفانه مطالب درست از غلط و استدلال از مغالطه، دست روي نقاط فلسفه آلماني و نيز فلسفه انگلوساکسون مي‌نهاد و شکوه مي‌کرد که چرا اپيستمولوژي و نيز روانشناسي، بخش اعظم مباحث فلسفي متأخر در مغرب زمين را مال خود کرده و فلسفه را از فلسفه بودن انداخته است.استاد در مباحث فلسفه اديان، فلسفه اخلاق، فلسفه سياسي و فلسفه زبان نيز مواضع دقيقي در برابر موج ماترياليسم و ليبراليزم اتخاذ نمود و فعال‌ترين خاکريز دهه‌هاي  40 تا 60  در برابر تهاجم فرهنگي مارکسيستي و ليبراليستي را يک نفره تأمين کرد.درست در دوراني که تفکر سکولار، تحت الحمايه تفکر حاکم بود و رژيم با هرگونه دخالت دادن نظري دين در حاکميت و مديريت برخورد پليسي مي‌کرد و دست به دست کردن جزوات «ولايت فقيه» که منادي مديريت و حاکميت فقهي واجراي عدالت بود، نوعي خرابکاري تلقي مي‌شد. استاد در طرح تفکر ديني چنان خوش درخشيد و با قدرت ظاهر شد که در آن واحد، هم دستگاه، هم چپ و هم منافقين و هم تفکر ليبرال و غربزده  را در محظور جدي  قرار دارد.در عين حال  که «راست» را مي‌زد به «چپ» باج نمي‌داد. وقتي که چپ و التقاطيها را فاش مي‌کرد و بر سر کينه مي‌آورد، مراقب بود که به تفکر راست و طرفداران ليبراليزم و سرمايه داري ميدان ندهد. وقتي متحجران و مرتجعان را زير ضربه مي‌گرفت، هواي آن را داشت که بدعت گزاران و نفاق پيشگان و متظاهران را به دين، تقويت نگردند و آنگاه که به روشنفکربازيها و مارکسيسم زده‌هاي مسلمان نما مي‌تاخت، خطر گرايش به اخبارگري و اشعري مآبي و پوسته گرايي‌هاي فقهي را ملحوظ مي‌داشت.مطهري مي‌ديد که از قضا، سرزمين «انديشه و نظر» نيز به سبک ملوک الطوايفي اداره مي‌شود و هر دسته از کلمات و هر تيپ از اشخاص، در تيول کسي، حزبي، پيشکسوتي است و آدم آزادانديش يافت نمي‌شود. در فراق متفکراني آه مي‌کشيد که با پيشاني چين خورده و دلي فارق از تعصبات مذهبي، اسلام را به ديده تحقيق بنگرند و از سطر سطر تعاليم آن لذت ببرند. زيرا ايمان آوردن محصول را، مقارن به نوعي «لذت عقلاني» مي‌دانست و ايمان نجات بخش را آن گرايش وجودي و قلبي که مسبوق به يک ادراک صحيح باشد، مي‌دانست.اهل فتوي بود و مجتهدانه و فکورانه گام به عرصه‌هاي ناشناخته مقولات اقتصادي، حکومتي و نظام پردازي فقهي مي‌نهاد و بي هيچ سبک سري و خام دستي، «اجتهاد متُديک شيعي» را درگير مستحدثات معاصر کرد. در عين حال، مردي به شدت اخلاقي، توانمند در مقوله «تريبت» و برخوردار از دانش، بينش و کنش فعال سياسي اجتماعي بود. او به تنهايي، يک امت بود.برخلاف تعريف «ايمان» در تئوريهاي جديد مسيحي يا «فلسفه اديان» (که عمدتاً براي توجيه بي ريشگي اديان و فاقد ما  به ازاء بودن «وحي» به کار مي‌روند) و عبارت «از جهش تاريکي» و پرتاب مجنونانه، ولي «خوب» خويش در عمق ندانسته است. استاد «ايمان اسلامي» را يک ادراک متعالي و (نه جهل مقدس) و يک اقبال انساني  (نه يک تعصب) و يک خضوع عزيز در پيشگاه نور (و نه دلدادگي بي توجيه در آستانه يک نامفهوم)، تعريف و به ويژه سد باب التقاطهاي مدرن ميان «دين» و «بي ديني» را برچينند و تفاوت، بلکه تضاد ميان ايمان و کفر، صالح و طالح، عالم و جاهل، مؤمن و فاسق را سطحي، صوري و صرفاً تعارضي واژگاني و بي ريشه قلمداد کنند. آن را توطئه دور زدن «ايمان» از مسير تحريف آن مي‌دانست و معتقد بود که انديشه‌هاي قرون وسطايي همچنان در ذهن غرب و غرب زدگان خلجان دارد، گاه به مخالفت. ادامه دارد ...چيزي بگو مهربان! آنچه از دوست رسد نيكوست.منبع:سايت شهيد آويني





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن