واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مرگ را فراموش كردهايم
بهرام توكلي داراي مدرك كارشناسي ارشد فيلمنامهنويسي از دانشگاه تربيت مدرس فعاليت حرفهاي خود را با نگارش مجموعه داستاني «چكاد دايتي» آغاز كرد.و بعد از آن فيلمهاي كوتاه «شيطان»، «سكوت»، «منطق مطلق اتفاق»، «روايت شتابزده يك داستان ساده با پايان خوش» و «ترانهاي براي ارواح كوهستان» را نيز كارگرداني كرد. اولين فيلم بلند او با عنوان «پا برهنه در بهشت» كه اين روزها در سينماهاي تهران اكران شده، موفق به دريافت 5 جايزه از جشنواره فيلم فجر شد؛ اتفاقي كه براي يك فيلم اولي كمتر رخ ميدهد.او در «پا برهنه در بهشت» آسايشگاه بيماران لاعلاج را تصوير كرده است جايي كه به گفته خودش 2 سال از وقتش را در آنجا صرف كرده و با اين آدمها زندگي كرده است.• ظاهرا پيش از ساخت«پابرهنه در بهشت» تجربه ساخت فيلم كوتاه و مستند درباره بيماران سرطاني و جانبازان را داشتيد. آيا اين فيلمها دستمايه ساخت اولين فيلم بلندتان شد؟بله، من در فضايي مشابه فضاي فيلم «پابرهنه در بهشت» شايد حدود دو سال كار كردم و بعد از آن فكر كردم كه از كنار هم قرار دادن قصههاي كوچك در كنار هم ميتوانم يك فيلم بلند بسازم و اين كار را كردم، احساس ميكردم برخي حرفهاي ناگفته هنوز در مورد اين آدمها وجود دارد و فيلم بلند بستر مناسبي براي روايت آن است. • و از ابتدا هم قصد داشتيد فيلمي براي مخاطب خاص بسازيد؟ نه، اصلا اين طور نيست. من اين فيلم را براي مخاطب خاص نساختم، فقط گفتم كه ميتواند فيلمي باشد كه حرفهايي براي مخاطب خاص هم داشته باشد اما اگر اين فيلم در شرايط خوبي اكران ميشد ميتوانست با مخاطب عام هم به خوبي ارتباط برقرار كند چون هيچچيز سختي در فيلم من وجود ندارد كه مخاطب از درك آن عاجز شود. مخاطب ما بايد براي تماشاي فيلمهايي كه فرم متفاوتي دارند حوصله به خرج دهد. متأسفانه در حال حاضر الگو برداري از يك فرم تكراري كه در فروش فيلم جواب خوبي داده باب شده و تماشاگر ظاهرا حوصله ندارد فيلمهايي با فرم غيرتكراري و جديد را تماشا كند.• اما موضوع فيلم شما بهخودي خود بسيار جذاب است چون داستان آدمهايي را روايت ميكند كه به خاطر بيماري لاعلاج خود در انتظار مرگ هستند؟بله و شايد اتفاقي باشد كه ما بخشي از آن را فراموش كرده باشيم، چون در حال حاضر زندگي طبيعي خود را دنبال ميكنيم. اما مرگ وجود دارد و بخش انكار ناپذير زندگي ما و يك مسئله عمومي است. مرگ براي هر كسي اتفاق ميافتد و اصلا ويژه و خاص نيست. اين موضوع ميتواند دغدغه عمومي باشد. اما اين نكته را هم فراموش نكنيد كه من قصد هشدار دادن به مخاطب را نداشتم. قصد من بهعنوان يك فيلمساز نشان دادن برههاي از زندگي افرادي بود كه بهنظرم جذاب ميآمد. همه اينها آدمهايي هستند كه در شهر ما با فاصله شايد تنها چند خانه از ما زندگي ميكنند ولي ما فراموششان كردهايم. هميشه حرفهاي نگفتهاي راجع به اين آدمها وجود دارد و من سعي كردم به بخشي از آنها بپردازم.• شما در فيلمتان از برخي نقشها و اتفاقات آشنا زدايي كرديد كه در اين مورد روحاني فيلم شما مثال بارزي است. چطور به اين كليشهزدايي رسيديد؟ همانطور كه گفتيد قصد اوليه من از نگارش تا انتخاب بازيگران و نوع گريم و طراحي لباس در جهت زدودن تصوير كليشهاي از ذهن مخاطب بود؛ آن تصوير كليشهاي كه در آن همه شبيه هم هستند. اما بهعنوان مثال اگر شما با قشر روحاني در ارتباط باشيد ميبينيد كه آنها طيفهاي متفاوت فكري، رفتاري و شخصيتي دارند پس ما نبايد همه را با يك گريم و طرز بيان و نوع پوشش تصوير كنيم. من ميخواستم چهره متفاوت تري از نقشها تصوير كنم و اين مسئله شايد مشكلي ايجاد ميكرد و آن اينكه ناآشنا بود، چون شبيه تيپهاي ديگر نبود و از طرفي ميتوانست مثبت باشد چون تازه و جديد بود.• شايد به همين خاطر بود كه از ابتدا به تماشاگر نگفتيد كه اين شخص يك روحاني است و اطلاعات را كم كم تزريق كرديد؟بله. ما به مرور متوجه ميشويم كه او يك روحاني است. در سكانسهاي اوليه يك عكس از او ميبينيم و به تدريج اطلاعات ميگيريم. اما اينگونه نبود كه مطمئن باشم مخاطب ارتباط خوبي با اين نقشها به اين شيوه برقرار ميكند. اگر قرار باشد ما از هر كاري مطمئن باشيم بايد برويم فيلمهايي را كه مخاطب خوبي داشته، بازسازي كنيم. وقتي تصميمي گرفته ميشود بايد آن را به نتيجه برسانيم. در كار هنري هيچ تضميني وجود ندارد. تضمين تنها در كار تجاري و توليد تجاري وجود دارد. من ميخواستم تجربه كنم و به همين دليل به نتيجه آن زياد فكر نميكردم. • قبول داريد كه فيلمتان در دسته فيلمهاي معناگرا قرار ميگيرد؟خير. چون اصولا اين دستهبنديها را قبول ندارم. در هر ژانري اگر دستهبندي صورت بگيرد اشكالي ندارد اما من ژانر معناگرا را نميفهمم. معناگرا ژانر نيست اما متأسفانه چيزي است كه از طرف يك عده منتقد و سينمايينويس باب شده است. ژانر قواعد فرماليستي دارد و يك گستره فرم را در برميگيرد. ميتوان گفت «پا برهنه در بهشت» يك فيلم ديني است. در مورد معناگرايي هم شايد يك بخشهايي از آن معناگراست و بخشهايي نيست. معناگرا يك گستره مضموني است كه ميتوان به فيلم اطلاق شود.• چرا كارگردانها عموما در مقابل اطلاق واژه معناگرا به فيلمشان موضعگيري ميكنند؟ اين به خاطر رفتار منتقدان سينمايي است. سينمايينويسها گاهي شروع به بازي با يك اصطلاح ميكنند و در يك دوره با آن برخي فيلمها را ميكوبند و يا با استفاده از آن عنوان و پسوند فيلمي را بالا ميبرند. فيلمهاي بهاصطلاح معناگرا ممكن است ايدئولوژيهاي متفاوتي داشته باشند اما اين عنوان براي مخاطب پيش زمينه ذهني و پيشداوري ايجاد ميكند. اين روزها اطلاق عنوان معناگرا يك وجه روشنفكري براي منتقدين و يك نگاه انتقاد آميز براي فيلمها ايجاد ميكند؛ قضاوتهاي عجولانه و مقطعي. • اما فيلم شما به خاطر موفقيتي كه در جشنواره فيلم فجر دو سال گذشته كسب كرد، ميتواند از اين قضاوتهاي منفي مستثني شود.اين طور نيست. به اين خاطر كه موفقيت در جشنواره محصول نگاه چند نفر است. اما مشكل من اين است كه ميگويم نبايد به فيلمها انگ بزنيم. بايد فيلم را به خاطر خودش نقد كنيم يعني مثلا چون معناگراست نگوييم ضعيف است يا قوي. قالب يا پسوند زدن نبايد باعث ضعف و يا اعتبار شود. • فكر نميكرديد لوكيشن محدود فيلم شما، مخاطب را خسته كند؟به هر حال اين فيلمنامه چنين لوكيشني را ميطلبيد، اگر فيلمنامه را عوض ميكرديم يا با وجوه كاذبي خستگي تماشاگر را برطرف ميكرديم مخاطب به شكل ديگري آزار ميديد. ما سعي كرديم با دكوپاژ و انتخاب زواياي مختلف فيلم را متنوع كنيم تا فيلم خستهكننده نشود. حال اينكه تا چه حد اين اتفاق افتاده را نميدانم، ضمن اينكه ما براي نشان دادن حس صحنهها بايد از رنگ خاكستري استفاده ميكرديم.• پس اينكه ميخواستيد «پابرهنه در بهشت» فيلم تلخي باشد، كاملا تعمدي بود؟به هر حال ما لحظات طنز هم داريم اما فضاي كلي حاكم بر اين مكان اصولا نميتواند فضاي شادي باشد. آدمهايي كه بيماري لاعلاج دارند آدمهاي شادي نيستند اما همين آدمها هم لحظات شاد در زندگيشان دارند كه ما آن را نشان داديم اما قطعا نميتوانستيم براي تلطيف فضا، صحنههاي كافي شاپ و جشن عروسي در فيلم داشته باشيم. • بعضي شخصيتهاي داستان شما بسيار جذاب هستند. مثل دختري كه نقش آن را نگار جواهريان بازي ميكند و يا نقش بيمار با بازي افشين هاشمي. آيا اينها ما به ازاي واقعي داشتند يا زاييده ذهن شما بودند؟ نقش بيمار با بازي افشين هاشمي شبيه يكي از بيماراني بود كه ديده بودم اما بعدتر طي صحبت با آقاي هاشمي و زير رو كردن نقش آن را كمي بامزهتر و گيجتر تصوير كرديم. اما دختر فيلم، ما به ازاي واقعي نداشت.• به سراغ بازيگران برويم، بهنظر ميرسد همه خيلي خوب از عهده نقشها برآمدهاند؛ از امين تارخ در نقش دكتر آسايشگاه تا هومن سيدي در نقش روحاني.اگر اين اتفاق افتاده، من از آن خوشحالم. اما واقعيت اين است كه من اين شانس را داشتم كه توانستم از تمام انتخابهاي اولم در اين فيلم استفاده كنم. دوستان بازيگر همگي از من باتجربهتر بودند و با لطفي كه به من داشتند در اين فيلم حضور پيدا كردند. من هم از مجموعه بازيها راضي هستم، اين را هم بگويم كه همه بازيگران با انرژي مضاعف در اين فيلم بازي كردند و من از نظرات مثبت آنها استفاده كردم.• پيش از انتخاب هومن سيدي، بازي او را در «يك تكه نان» ديده بوديد؟بله، ديده بودم ولي هومن سيدي پيشنهاد حبيب رضايي بود و بعد از صحبت با او بهنظرم گزينه مناسبي براي نقش روحاني بود.• تجربه فعاليت در حوزه ساخت فيلم كوتاه تا چه حد در ساخت اولين فيلم بلند به شما كمك كرد؟ واقعيت اين است كه شما براي بقا در سينما دو راه داريد؛ يكي اينكه بخواهيد در چرخه سينما كار كنيد و حيات سينما را حفظ كنيد و بدون اين شرط كه قصد داريد چه فيلمي بسازيد فعاليت كنيد كه در اين حوزه بهتر است كار خود را با دستياري در سينما آغاز كنيد. در اين شكل ياد ميگيريد كه فيلم بسازيد اما ياد نميگيريد كه چگونه مطابق سليقه خودتان فيلم بسازيد. اما آنهايي كه در زمينه ساخت فيلم كوتاه فعال هستند اين مسئله كه چه فيلمي بسازند برايشان اهميت ويژهاي دارد، آنها بهدنبال سينمايي ميروند كه دوستش دارند و راه ديگري هم ندارند. در دنيا اين مسئله بهعهده دانشكدههاي سينمايي است اما متأسفانه در دانشگاههاي ما از اين نظر آموزشي نميدهند، بلكه فقط ما را وارد جو سينما ميكنند. براي اين دسته دوستان كه ميخواهند فيلم مورد علاقه خودشان را بسازند حوزه ساخت فيلم كوتاه شروع خوبي است.• اگر قرار باشد كارگردان فيلمي را كه دوست دارد بسازد تكليف مخاطب و سليقه او چه ميشود؟بحث مخاطب بسيار پيچيده است. راه حل سختي در اين زمينه وجود دارد كه منجر به ساخت فيلم خوب و پر فروش ميشود اما آن راه حل شايد هر ده سال يكبار منجر به ساخت سه يا چهار فيلم خوب ميشود. فكر نكنيد ما تئوري فيلمسازي را نميدانيم ولي در عمل اين كار پيچيده است و فرمي نيست كه بتوان آن را ياد گرفت. برخي موارد هم كه پيش ميآيد استثناست و ممكن است ديگر هيچ وقت تكرار نشود. ساخت فيلم خوب و پرمخاطب مجموعهاي از عوامل را ميطلبد. بهعنوان مثال بايد تهيهكنندهاي داشته باشيد كه حاضر باشد به هر بازيگر دو برابر دستمزدش پول بدهد تا او را راضي به حضور در فيلم مورد نظر كند. 90 در صد تماشاگران ما فارغ از كيفيت فيلم تنها به خاطر ديدن هنرپيشههاي مورد علاقهشان به تماشاي يك فيلم ميروند. واقعيت اين است كه كارگردانهاي ما براي رسيدن به آن راه حل سخت و عملي كردن اين فرمول نياز به حمايت دارند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]