واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : پندنامه ي افلاطون Rainyboy9th August 2007, 12:17 AMپندنامه ي افلاطون مقدمه: اين پندنامه وصاياي افلاطون (Plato) است به شاگرد ِ خود ارسطاطاليس (Aristotle) كه در انتهاي كتاب ِ اخلاق ِ ناصري شيخ بزرگوار خواجه نصيرالدين طوسي آمده است. ببينيد ما چه متخصصاني داشتيم و به چه بهاي سنگيني آنها را فراموش كرده ايم! معمولا وصيت ِ يك عالم ِ بزرگ چكيده ي تمام چيزهايي است كه كوچكترين شكي در آن براي عالم وجود ندارد. در واقع او گوهر ِ عمرش را در بستر ِ مرگ از خود جدا مي كند و به عزيز ِ دلش، پاره ي تنش، فرزندش مي دهد. اين وصايا به قدري اهميت دارد كه خواجه نصير براي خوب ترجمه كردن ِ آن مدتي به سفر ِ سخت براي فراگيري زبان ِ يوناني مي رود، فقط به قصد ِ خوب فهميدن ِ اين وصايا! گوهر مي خواهي به طلافروشي نرو! آنجا خبري نيست. گوهر ِ حقيقي اين است. در ترجمه از زبان انگليسي به فارسي عباراتي را روانتر بازنويسي كرده ام، مثلا بجاي ?عنايت? از ?توجه? استفاده كرده ام، پس اين ترجمه كمي با ترجمه ي خواجه و آنچه در كتاب ِ كيميا جلد 5 صفحه ي 387 آمئه است، فرق دارد كه اين فرق فقط به لحاظ روانتر شدن ِ فهم ِ موضوع ابراز شده است. گاهي ديده مي شود كه در دانشگاهها مي گويند فلاني خيلي چيز ميداند و هر سؤالي از او بكني جوابش را دارد. سه تا فوق ليسانس و هشت تا دكترا و دوازده تا فوق دكترا و ... نهصد تا مقاله دارد يا المپيادي بوده و طلا آورده است. گاهي با اندكي از اينها كه صحبت مي كني مي بيني او هم عين ِ يك آدم ِ بي سواد دچار ِ خشم مي شود و بدرفتاري مي كند، بي حوصلگي مي كند، با كسي مهربان نيست. اين نشان مي دهد كه اين علم ِ وسيع و پر تلاش هنوز در خود ِ او اثري نداشته و او فقط چون زنبور كارگر علم توليد كرده است. علمي چنين بيفايده، اعتباري به كسي نمي دهد. مثلا دانشمندي كه بمب اتم مي سازد چه چيري بيش از يك آدم كش دارد؟ و يا دانشجويي كه به خاطر ِ بردن ِ طلا در المپياد خود را مجاز مي داند كه بجاي كمك به ديگر دانشجويان، آنها را بيسواد بنامد، چه شناختي از ? طبيعت? پيدا كرده، او كه حتا اين قانون ِ طبيعت را نمي داند كه طبيعت بر عليه كسي يا چيزي كه همه چيز را براي خود مي خواهند دست به طغيان ميزند و فشار ِ روحي برايش ايجاد مي كند. ?اعتبار ِ ايشان به دوري از شر و فساد است.? (توضيح: اين صفحه بدين جهت در بخش ِ مربوط به دكتر قمشه اي آمده است چرا كه از مطالب ِ پيشنهادي ايشان براي مطالعه به انسانها است. عينا همين صفحه در بخش ِ مربوط به خواجه نصير هم بازنويسي شده است. توضيح ِ بعدي اينكه توضيح بين عبارات را اين حقير نوشته است و توضيح ِ آخر اينكه اگر مي خواهيد اصل ِ كلمات ِ ارسطو را بخوانيد فقط كلمات ِ درشت را ببينيد و بخوانيد.) پندنامه ي افلاطون: معبود ِ خويش را بشناس و حق ِ او را نگه دار، و هميشه با آموزش دادن و آموزش گرفتن باش، و توجه بر طلب ِ علم را مقدم دار. اهل ِ علم را به كثرت ِ علم امتحان مكن، بلكه اعتبار ِ حال ِ ايشان به دوري از شر و فساد كن. و از خدا چيزي مخواه كه نفع ِ آن منقطع (مقطعي) بـُوَد، و يقين داشته باش كه ?همه ي? مواهب از حضرت ِ اوست، و از او نعمت هاي باقي (نعمتهايي كه مثل ِ انرژي پايستگي دارند!)، و فوايدي كه از تو مفارقت(جدايي) نتواند كرد، التماس كن. هميشه بيدار باش كه شرور را اسباب بسيار است، و آنچه نشايد كرد (شايسته نيست) به آرزو مخواه، و بدان كه انتقام ِ خدا از بنده، به سُخـط (خشم ِ بي رحمانه) و عـِتاب (بي حرمتي و سرزنش) نبـُوَد، بلكه به تقويم (متحول كردن) و تأديب (ادب كردن از فرط ِ عشق) باشد. بر تمناي ِ حيات ِ شايسته اقتصار مكن (اكتفا مكن) تا موتي شايسته با آن مضاف نبـُوَد، (حيات و مرگ را با هم در نظر بگير و تا مطمئن نشدي مرگي شايسته خواهي داشت به زندگي ِ آن مرگ اكتفا نكن) و حيات و موت را شايسته مشمر، مگر كه وسيله ي اكتساب ِ خير بوده باشد. و بر آسايش و خواب اقدام مكن، مگر بعد از آنكه محاسبه ي نفس در سه چيز را به تقديم رسانيده باشي، اول آنكه تأمل كني تا در آن روز هيچ خطا از تو واقع شده است يا نه، دوم آنكه تأمل كني تا هيچ خير اكتساب كرده اي يا نه، سوم آنكه هيچ عمل به تقصير فوت كرده اي (كوتاهي كرده اي در عمل به نداي درونت) يا نه. و ياد كن كه چه بوده اي در اصل، و چه خواهي شد بعد از مرگ، و ?هيچكس? را ايذا (رنجور) مكن، كه كارهاي عالم در معرض ِ تغير و زوال است. و ?بدبخت? آن كس بُوَد كه از تذكر ِ عاقبت غافل بُوَد و از زَلـَت (لغزش) باز نـَه ايستد. (اين تعريف ِ بسيار علمي و دقيقي از معناي بدبخت است و فوق العاده اهميت دارد. پس بدبخت كسيست كه با وجوديكه به او تذكرات ِ مهمي داده مي شود، دست از تكرار ِ چيزي كه مي داند خطاست بر نمي دارد. جالب اين است كه كسي كه مي لغزد مي داند كه دارد مي لغزد.) سرمايه ي خود را از چيزهايي كه از ذات ِ تو خارج بُوَد مساز. و در فعل ِ خير با مستحقان، انتظار ِ سؤال مدار(منتظر نه ايست تا رنجوري از تو گدايي كند تا بعدش تو به او كمك كني)، بلكه پيش از التماس افتتاح مكن. (قبل از اينكه التماس كند، شروع به كمك كن) حكيم مشمار كسي را كه به لذتي از لذت هاي عالم شادمان بُوَد و يا از مصيبتي از مصائب ِ عالم جَزَع (ناله) كند و اندوهگين شود، هميشه ياد ِ مرگ كن و به مردگان اعتبار گير. (كسي كه به جايزه اي و مدالي تكيه مي كند و گرفتنش مغرور و شاد شده است و يا كسي كه مدالي را نگرفته و آه مي كشد و بر پشت ِ دست مي زند را دانا ندانيد. به مرگ نگاه كنيد كه به هيچ مدالي اهميت نمي دهد.) خساست ِ مردم را از بسياري ِ سخن ِ بي فايده ي او، و از اخباري كه كند به چيزي كه از آن مسؤول نبُوَد (مي گويد اين مشكل ِ شماست و مشكل ِ شما به او ربطي نيست)، بشناس. (اين نشانه هاي دقيقي از يك خسيس است.) و بدان كه كسي كه در شر ِ غير از خود انديشه كند، (كسي كه به فكر ِ ضرر رساندن به ديگريست، مثل ِ دانشجويي كه جواب ِ مسأله اي را مي داند اما به دانشجوي ديگري كه همان را ازو سؤال مي كند نمي گويد يا كاسبي كه مي خواهد كسي را ورشكست كند) نفس ِ او قبول ِ شر كرده باشد و مذهب ِ او بر شر مشتمل شده. (يعني چنين كسي خيال مي كند كه زرنگ است ولي او در واقع ريسك ِ بزرگي كرده و شر را باور كرده است و آنرا در اعماق ِ وجودش راه داده. چنين كسي راهي كه در زندگي طي مي كند پر از شر خواهد بود زيرا راه ِ زندگي ِ ما پژواك ِ نيات ِ قلبي ِ ماست.) raya16th September 2007, 01:14 AMافلاطون : از شاعر نخواهيد خودش را شرح دهد، نمى تواند. s_mary16th September 2007, 02:41 PMاین مطلب در تالار فلسفه موجود میباشد . raya16th September 2007, 09:29 PMدر دونیا دو نیرو هست،شمشیر و تدبیر.بیشتر اوقات شمشیرمغلئب تدبیر شده است. raya23rd September 2007, 06:18 PMهیچوقت با آدمای بد و منفی همصحبت نباش و با اونها رابطه نداشته باش. اگه تو خوبی تو را به راه بد میکشند. همیشه تو زندگ ات هدف و برنامه ریزی داشته باش. (افلاطون) mo_bacheye_shattom19th October 2007, 09:47 PMاگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه . افلاطون raya21st October 2007, 11:15 PMحكیم مشمار كسی را كه به لذتی از لذت های عالم شادمان بُوَد و یا از مصیبتی از مصائب ِ عالم جَزَع (ناله) كند و اندوهگین شود، همیشه یاد ِ مرگ كن و به مردگان اعتبار گیر. (كسی كه به جایزه ای و مدالی تكیه می كند و گرفتنش مغرور و شاد شده است و یا كسی كه مدالی را نگرفته و آه می كشد و بر پشت ِ دست می زند را دانا ندانید. به مرگ نگاه كنید كه به هیچ مدالی اهمیت نمی دهد.) raya24th October 2007, 09:53 AMافلاطون: انسان ، موجودی است که به همه چیز عادت می کند . s_mary24th October 2007, 10:11 AMاولا : متن پند نامه ی افلاطون در تالار فلسفه موجود میباشد دوما: اصلا جای سخنان افلاطون اینجا نیست . بهتره همون جا زده بشه سوما : یک انسان خوب بیاید و اینها را باهم ادغام کند raya12th November 2007, 05:00 PMاول آنكه تأمل كنی تا در آن روز هیچ خطا از تو واقع شده است یا نه، دوم آنكه تأمل كنی تا هیچ خیر اكتساب كرده ای یا نه، سوم آنكه هیچ عمل به تقصیر فوت كرده ای (كوتاهی كرده ای در عمل به ندای درونت) یا نه. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 517]