واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: خبر ارتحال امام راحل كه روح بلند پيشواي شيعيان جهان به ملكوت اعلي پيوست هنوز در گوشها موج مي زد ، خبر آنچنان تكان دهنده بود كه عده اي مات و مهبوت انتظار تكذيب آن را مي كشيدند كه شايد خدا به حال دستان كوچك بچه هايي كه از ته دل دعا مي كردند ، رحم كند. ولي نه، بالاخره لحظه فراق با ملت و وصال با معبود رسيده بود، ملت ايران بار ديگر خروشيد اما اين بار نه با دلي شاد، با دلي آكنده از غم، با چشماني اشكبار، با دلهايي شكسته، با ضجه هايي سوزناك، با ناباوري تمام و با دستاني كه بر سرها فرود مي آمد. ملت ايران با انتشار خبر ارتحال امام آنچنان ضجه كردند و صحنه هايي پديد آوردند كه در تاريخ اين كشور نمونه اي بدين حجم و عظمت براي آن وجود ندارد. آنان كسي را از دست دادند كه عزت پايمال شده شان را بازگردانده بود ، دست شاهان و ستمگران و مستكبران را از سرزمينشان كوتاه ، اسلام را احيا ، مسلمانان را عزيز و جمهوري اسلامي را برپا كرده بود و رو در روي همه قدرتهاي شيطاني دنيا ايستاده بود . غم بزرگ و سنگين بود ، همه دلهاي كوچك و بزرگ به درد آمده بود ، غم آنچنان سنگين بود كه قلمها، فيلم ها و عكسها در تفسير اين واقعيت درمانده شدند. وقتي كه گوشه هايي از حالات معنوي و آرامش امام راحل در ايام بستري كه به وسيله دوربين مخفي توسط دوستان امام در بيمارستان نصب شده بود از تلويزيون پخش شد غوغايي در دلها برافكند كه وصف آن جز با بودن در آن فضا ممكن نيست. لبهاي امام دائم به ذكر خدا در حركت بود، در آخرين شب زندگي و در حالي كه چند عمل جراحي سخت و طولاني در سن 87 سالگي را تحمل كرده بود و چند سرم به دستهاي مباركش وصل بود نافله شب مي خواند و قرآن تلاوت مي كرد. او خود را آماده ملاقات معبودي مي كرد كه تمام عمرش را براي جلب رضاي او صرف كرده بود و قامتش جز در برابر او در مقابل هيچ قدرتي خم نشده و چشمانش جز براي او گريه نكرده بود. سروده هاي عارفانه اش همه حاكي از درد فراق و بيان عطش لحظه وصال محبوبش بود و اينك لحظه شكوهمندي براي او بود و لحظه اي جانكاه و تحمل ناپذير براي پيروانش. به محض اعلام خبر ارتحال امام هزاران نفر از شهرهاي مختلف كشور خود را به تهران رساندند تا حداقل لحظه آخر در كنار او باشند و با امامشان خداحافظي كنند. روز و شب 15خرداد سال 68 ميليونها نفر از ملت ايران در محل مصلي بزرگ تهران اجتماع كردند تا براي آخرين بار با پيكر مطهر مردي كه با قيامش قامت خميده ارزشها و كرامتها را در عصر سياه ستم استوار كرد و در دنيا نهضتي از خداخواهي و بازگشت به فطرت انساني آغاز كرده بود را وداع كنند. پيكر پاك و سبز پوش امام راحل در مراسم تشيع كه با قطره هاي اشك مردم نمناك شده بود در حلقه ميليونها نفر از جمعيت ماتم زده چون نگيني مي درخشيد. هركس با زبان خويش با امامش زمزمه مي كرد و اشك مي ريخت، انبوه جمعيت و شكوه حماسه حضور مردم در روز ورود امام راحل به كشور در 12بهمن سال 57 و تكرار گسترده تر اين حماسه در مراسم تشيع پيكر امام از شگفتيهاي تاريخ ايران بود. پس از آنكه مراسم تدفين به علت شدت احساسات عزاداران امكان ادامه نيافت طي اطلاعيه اي مكرر از راديو اعلام شد كه مردم به خانه هايشان بازگردند ولي براي مسئولان ترديدي نبود كه هرچه زمان بگذرد صدها هزار نفر از علاقه مندان امام از ديگر شهرهاي دور راهي تهران شده و بر جمعيت افزوده مي شود. سرانجام بعد از ظهر همان روز بود كه ميليونها نفر با چشماني اشكبار بر پيكر امام نماز گذاردند و مراسم خاكسپاري با همان احساسات و به دشواري انجام شد. و بدين سان رحلت امام همچون حياتش نهضتي دوباره شد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كه او حقيقت بود و حقيقت هميشه زنده است. گزارش از: آزاده خرم 7171/1139
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]