واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: افشاى راز يك جنايت پس از ۱۶ سال سرانجام زن و شوهر خود را به يك گورستان متروكه در ۲۵ كيلومترى شهر رساندند. سپس با عجله به سوى يكى از قبرها رفتند. پائيز سال ۷۷ پسر جوانى با مراجعه به دادگسترى بوشهر در شكايتى براى يافتن سرنخى از سرنوشت پدرش «محمدجواد» كه ۱۶ سال قبل به شكل مرموزى ناپديد شده بود تقاضاى كمك كرد. قاسم ـ ۲۲ ساله ـ در اين باره گفت: «تا شش سالگى ام همراه پدر و مادرم در خانه جعفر ـ يكى از دوستان پدرم زندگى مى كرديم تا اين كه يك روز پدر ـ براى صيد به دريا رفت و ديگر بازنگشت. از همان موقع تاكنون به شيوه هاى مختلف سعى كردم راز گم شدن ناگهانى پدرم را كشف كنم، اما موفق نشدم. هيچ يك از بستگان، آشنايان، دوستان و حتى مادرم ـ گل نساء ـ نيز پاسخ درست و حسابى به من ندادند. وى در ادامه گفت: سه سال بعد از مفقود شدن پدرم جعفر صاحبخانه به مادرم پيشنهاد ازدواج داد كه او هم پذيرفت. من هم از زندگى آنها خارج شدم و براى ادامه زندگى به خانه پدربزرگم رفتم. تا اين كه مدتى قبل با دختر مورد علاقه ام ازدواج كردم. پدرزنم كه به خوبى پدرم را مى شناخت درباره گمشدن پدرم چيز زيادى نمى دانست. او هم مثل همه اهالى منطقه از گمشدن ناگهانى پدرم متحير بود.» اكنون مى خواهم بدانم كه چه بلايى سر پدرم آمده است. همزمان با ارجاع پرونده و مطالعه دقيق اظهارات شهود از جمله همسر، پدر و مادر مرد مفقود شده، دوستان، آشنايان و همكاران محمدجواد هيچ سرنخى به دست نيامد. حتى اظهارات جعفر ـ دوست صميمى وى ـ نيز كمكى به كشف معما نكرده بود. در نتيجه با كارآگاهان پليس جنايى براى رازگشايى از گره كور اين معماى پيچيده، جلساتى برگزار كرديم. در طول جلسات چند فرضيه مطرح شد از جمله اين كه محمدجواد هنگام ماهيگيرى به دريا افتاده و غرق شده است. يا اين كه به خاطر فشارهاى زندگى يا اختلاف هاى خانوادگى به يكى از كشورهاى حوزه خليج فارس سفر كرده و همان جا هم بى نام و نشان مانده است ـ آخرين فرضيه اين بود كه وى به عنوان فرد مجهول الهويه در اثر سانحه اى جان باخته و به خاك سپرده شده است. براى اطلاع از سرنوشت مرد مفقود شده بررسى هاى لازم صورت گرفت. اما پس از چند ماه با پاسخ منفى تمام استعلام ها روبه رو شديم.بنابراين بار ديگر تحقيق از خانواده، دوستان و آشنايان وى در دستور كار قرار گرفت و با كمك كارآگاهان پليس به تحقيق از مظنونان پرداختيم. از بين ۳۵ تن كه مورد تحقيق قرار گرفتند به چهار نفر از جمله گل نساء ـ همسر محمد جواد ـ جعفر ـ دوست صميمى مرد مفقود شده، رحمان ـ ناخداى يك كشتى ماهيگيرى كه از سال ها قبل با محمدجواد اختلاف داشت و عباس ـ يكى از صيادان كه حدود يك هفته قبل از مفقودشدن در مقابل قهوه خانه با محمد جواد درگير بود، به عنوان مظنونان اصلى تحت نظر قرار گرفتند. چند روزى از تحقيقات گذشته بود كه مأموران پى بردند گل نساء و جعفر ـ زن و شوهر ـ در تدارك سفر و نقل مكان پنهانى هستند. در حالى كه به آنها اخطار شده بود كه بدون هماهنگى هاى قضايى شهر را ترك نكنند. در چنين شرايطى انگشت اتهام آنها را نشانه گرفت. در اين ميان با كمك مأموران به شايعه اى دامن زديم. «محمد جواد» به قتل رسيده و جسدش نيز پس از سال ها كشف و شناسايى شده است. همزمان با انتشار اين شايعه «گل نساء» هراسان به دادگاه آمد و در حالى كه بشدت نگران بود از من خواست درباره جزئيات كشف جسد همسر سابقش اطلاعاتى بگيرد. من هم ارائه نتايج را به چند روز بعد موكل كردم. زن پريشان وقتى با عجله از دادگسترى بيرون رفت بى آن كه بداند تحت تعقيب است به نخستين باجه تلفن سرراهش رفت و پس از مكالمه كوتاهى سوار بر خودروى مسافربر خود را به نزد همسرش در اسكله رساند. سپس آن دو باخودروى شخصى راهى خارج از شهر شدند. در حالى كه كارآگاهان آنها را همچنان تحت نظر داشتند. سرانجام زن و شوهر خود را به يك گورستان متروكه در ۲۵ كيلومترى شهر رساندند. سپس با عجله به سوى يكى از قبرها رفتند. جعفر وقتى قبر را سالم ديد با عجله از همسرش خواست آنجا را ترك كنند كه ناگهان خود را در محاصره پليس ديد. او همان موقع براى فرار از حلقه محاصره مأموران با كاردى كه همراه داشت به طرف آنها حمله ور شد. اما مأموران با شليك چند تير هوايى زن و مرد را دستگير كردند و با نبش قبر، جسد محمدجواد را كشف كردند. وقتى گل نساء براى بازجويى در مقابلم نشست بدون لحظه اى درنگ از او خواستم تا جزئيات ماجراى قتل همسرش ـ محمد جواد ـ را تشريح كند. او كه با شنيدن اين سؤال شوكه بود، چاره اى جز بيان حقيقت نداشت. بنابراين لب به اعتراف گشود و راز معماى ۱۶ ساله را فاش كرد. وى در حالى كه اشك مى ريخت گفت: «به خدا من قصد كشتن محمدجواد را نداشتم. او مرد بداخلاقى بود و به جز خودش به هيچكس اهميت نمى داد. او هميشه به بهانه هاى واهى كتكم مى زد و مرا در خانه زندانى مى كرد. حتى يك بار به طور پنهانى به دادگاه رفتم و از او به خاطر خشونت و رفتار و اخلاق بدش شكايت كردم اما محمدجواد فهميد و يك هفته كتكم مى زد. من هم با التماس از او خواستم طلاقم دهد. اما او قبول نكرد. وقتى پسرمان ـ قاسم به دنيا آمد، اميد داشتم شرايط زندگى مان بهتر شود اما افسوس! سرانجام يك روز جعفر ـ دوست شوهرم ـ كه در جريان درگيرى هاى من و شوهرم قرار داشت، مضطرب و هراسان به خانه آمد و گفت: به خاطر من با محمدجواد درگير شده و او را با ميله آهنى به قتل رسانده است. سپس با تهديد از من خواست براى مخفى كردن جسد شوهرم همراهش شوم. من هم پذيرفتم و با جعفر جسد را داخل صندوق عقب انداخته و به طرف گورستان قديمى رفتيم. وقتى به آنجا رسيديم لباس هاى شوهرم را از تنش بيرون آورده و همان جا دفنش كرديم. فرداى آن روز موضوع گمشدن شوهرم را به پليس اطلاع دادم. سه سال از اين ماجرا گذشته بود و در حالى كه همه تصور مى كردند محمد جواد در دريا غرق شده با جعفر ازدواج كردم. با اظهارات اين زن، جعفر نيز به قتل اعتراف كرد و گفت به خاطر عشق و علاقه شديد به گل نساء شوهر وى را به قتل رسانده است. دادگاه پس از محاكمه زن و مرد جنايتكار، هر دو را مجرم شناخت و مرد را به قصاص ـ اعدام ـ و زن را به اتهام معاونت در قتل به ۱۰ سال زندان محكوم كرد. كه حكم جعفر پس از تأييد در شعبه ۱۶ ديوان عالى كشور اجرا شد. * براساس خاطره اى از عبدالنبى ملاح زاده، قاضى بازنشسته ديوان عالى كشور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]