محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827582387
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد.
كيهان:مدل ديپلماسي مقاومتي
«مدل ديپلماسي مقاومتي»عنوان يادداشت روز روز روزنامه كيهان به قلم حسامالدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛بدون شك مذاكرات ايران و 1+5 در اسلامبول 2 بيش از آنكه نيازمند تجليل باشد به شدت به تحليل احتياج دارد.
از همين روي؛ هرچند اين روزها از زواياي گوناگون رسانه ها و مطبوعات پيرامون اين مذاكرات به تحليل نشستند اما اين نوشته تلاش مي كند از منظري ديگر، صحنه پيش روي را واكاوي نمايد.
نقطه عزيمت بحث به «مناسبات» و «ساختارها» در عرصه روابط بين الملل برمي گردد. در اينجا الگوي رفتاري مبتني بر «سيطره» است.
به عنوان مثال كشور يا كشورهايي بدون هيچ دليلي بر زياده خواهي و افزون طلبي نسبت به سايرين اصرار و پافشاري دارند. مشكلي كه باعث شده تا اين رويه بر محيط بين الملل حاكم باشد ناشي از ماهيت نظام بين الملل است.
ترديدي نيست كه نظام بين الملل يك نظام تبعيض آميز است. به عبارت ديگر استانداردهاي دوگانه در اين نظام پذيرفته شده است و بي عدالتي با پوست و استخوان اين نظام عجين گرديده است.
جالب اينجاست كه حتي در منشور و قوانين به اصطلاح بين المللي اين تبعيض معنادار تثبيت شده است!
نمونه ها و مصاديق در اين باره بسيار است و به وضوح مشخص است كه اراده هايي تعمداً و با اغراض خاص معمار اين نظام تبعيض آميز بوده اند.
نمونه بارز اين مسئله تاسيس يك امتياز نامشروع تحت عنوان «حق وتو» است كه بر مبناي آن چند كشور مي توانند در «مناسبات» و «ساختار» محيط بين المللي يكطرفه و زورگويانه به مانند قانون جنگل جولان بدهند و حقوق مسلم ديگران را به راحتي تضييع نمايند و طرفه آن كه اين ناقضان حقوق بشر و ملت ها نغمه حقوق بشر سر مي دهند و با دروغ و تقلب خود را مدعيان حقوق بشر جا مي زنند!
از سوي ديگر؛ در اين محيط تبعيض آميز كه از ماهيت معيوب نظام بين الملل نشأت گرفته است اهرمي به نام «ديپلماسي» وجود دارد.
ناگفته پيداست رسالت ديپلماسي از نگاه هر يك از طرفين كه در مسير رويارويي با يكديگر به سر مي برند چيزي جز كسب منافع حداكثري البته در قالب شيك گفت وگو و مذاكره نيست.
اما نكته اي كه در اين ميان وجود دارد اين است كه هرچند در مسير ديپلماسي «اقناع» مهمترين شيوه و دستاورد هست ولي واقعيت آن است كه معمولا يك طرف بيش از آن كه «قانع» شود، «مجبور» مي شود كه به شرايط طرف مقابل تن دهد. بنابراين آنچه از چنبره ديپلماسي حاصل مي شود يك «سازش نرم» است.
متاسفانه اين واقعيت تلخ در صحنه مسائل بين المللي به وفور و به كرات اتفاق افتاده است و گويا در يك قانون نانوشته مورد پذيرش قرار گرفته است.
برخي از كشورها خود را به عنوان قدرت هاي برتر و ابرقدرت طي دهه هاي گذشته در محيط بين الملل جا زده اند و هرگاه كه نخواسته اند بدون جنگ و درگيري نظامي به خواسته شان برسند از مسير ديپلماسي شرايط را به طرف مقابل تحميل كرده اند.
اين رويه و بدعت نامبارك باعث شده تا كشورهاي ديگر در برابر قدرت ها با يك ديپلماسي ضعيف ظاهر شوند و پيشاپيش بازي سياست را واگذار كنند.
اما اتفاق مبارك و ميموني كه به عنوان يك رويداد تاريخي ماندگار خواهد بود مذاكرات اسلامبول 2 است كه نشان داد مي توان بر خلاف قاعده حركت كرد و نتيجه هم گرفت.
جمهوري اسلامي ايران در تمامي دهه گذشته در چالش هسته اي با طرف غربي همواره به رويه و سيكل معيوب ديپلماسي در نظام بين الملل تن نداد و از منطق و رويه قانوني خود مبتني بر قواعد و مقررات حقوق بين الملل دفاع كرد.
طرف غربي از سال 2003 با ادبياتي طلبكارانه و حق به جانب ايران را تحت فشارهاي مختلف گذاشت تا برنامه هسته اي جمهوري اسلامي را در عمل به تعطيلي بكشاند. دراين راه قدرت هاي غربي تلاش مي كردند تا با يك استراتژي تركيبي و در قالب «فشارها» و «مذاكرات» ايران را به سمت و سويي كه مي خواهند سوق دهند. نكته گفتني اين است كه ماهيت نظام بين الملل و اهرم ديپلماسي و فشار، قدرت هاي غربي را مطمئن ساخته بود كه در اين مسير به خواسته هاي نامشروعشان مي رسند.
در همين حال بود كه آنها از ابتدا تنها بر «تعليق» غني سازي اصرار داشتند و حتي ادامه گفت وگوها را به پس از آن منوط مي كردند!
اما آنچه در اين رويارويي هسته اي به وقوع پيوست؛ ايستادگي ايران اسلامي بر حق مسلم خودش بود كه به شعار ملي: «انرژي هسته اي حق مسلم ماست» مبدل شد.
اكنون با مذاكرات اسلامبول 2، طرف غربي (1+5) بطور رسمي بر حق ايران در هسته اي شدن و غني سازي تصريح مي كند. قدرت هاي غربي كه همواره طلبكارانه و از موضع بالا با طرف مقابل خود ظاهر مي شدند اينك بر تداوم مذاكرات كه گويا بدان نياز دارند تاكيد مي نمايند.
بنابراين دور دوم مذاكرات در بغداد و در سوم خرداد تعيين شده است. اشاره مي شود كه مكان «بغداد» و زمان «سوم خرداد» به انتخاب و با تصميم ايران بوده است. بنابراين اگرچه اين چرخش آشكار 1+5 در مذاكرات هسته اي با ايران را مي توان از زواياي گوناگون تحليل كرد ولي يك واقعيت و حقيقت را نمي توان ناديده گرفت و آن اين است كه ايران اسلامي بر مبناي يك منطق و رفتار هوشمندانه و سازنده يك ديپلماسي موفق و كارا را به صحنه آورد: «ديپلماسي مقاومتي».
شاخصه اصلي «ديپلماسي مقاومتي» اين است كه به رويه ظالمانه حاكم در روابط بين الملل تن نمي دهد و در سخت ترين شرايط و در زماني كه فشارها را به سقف رسانده اند اين قابليت را داراست كه از منطق و رفتار خودش با كمترين هزينه دفاع نمايد.
اين نوع ديپلماسي هر چند كه در عرصه بين المللي يك استثناء به شمار مي رود ولي با اقتداري كه ايران در مذاكرات اسلامبول 2 به نمايش گذاشت به يك مدل و الگو تبديل خواهد شد.
در همين خط بايد يادآور شد كه در بحث تحريم ها نيز هر چند غربي ها با تمام توان و پتانسيل ايران را تحت فشار گذاشتند و به عنوان آخرين شليك شان به تحريم نفت و تحريم بانك مركزي روي آوردند اما گزينه و راهكار «اقتصاد مقاومتي» كه رهبر بصير انقلاب برآن تأكيد دارند مي تواند اثر تحريم ها را از بين ببرد.
نكته حائز اهميت آن است كه در «ديپلماسي مقاومتي» جمهوري اسلامي، نقش آحاد ملت و حمايت آنها از نظام برجسته و تعيين كننده مي باشد. طرف غربي كه از ماهها پيش تلاش مي كرد با ژست مذاكره و ديپلماسي، شرايط را براي ايران سخت كند، پس از انتخابات 12 اسفند ماه در سال گذشته، شرايط را دگرگون يافته مي بيند و اينجاست كه «صداي آمريكا»- VOA- 12 روز پس از انتخابات 12 اسفند در 14 مارس در گزارشي تحليلي خاطرنشان مي كند: «ديپلماسي يعني اينكه به جمهوري اسلامي امتياز بدهيد.»
و اكنون پس از به ثمر رسيدن ديپلماسي مقاومتي ايران در مذاكرات اسلامبول 2، بيش از همه اين مقامات كودك كش رژيم صهيونيستي هستند كه نمي توانند عصبانيت و خشم خودشان را بخاطر دست برتر ايران در مذاكرات پنهان نمايند و بنيامين نتانياهو نخست وزير اين رژيم جعلي عجزآلود اذعان مي كند: «برداشت من اين است كه هديه اي به ايران داده شده است».
و بالاخره بايد گفت؛ مدل ديپلماسي مقاومتي كه ايران اسلامي مقابل چشم افكار عمومي در پهنه جهاني گذاشته است نه تنها مانع از اين مي شود كه غربي ها نتوانند در ادامه مذاكرات با ايران با ادبيات طلبكارانه و زورگويانه ظاهر شوند بلكه اين مدل براي ديگر كشورها نيز بكار خواهد آمد و سيطره و هژموني غرب را به چالش خواهد كشاند و اين ساحتي ديگر از اقتدار انقلاب اسلامي است كه «استثناء» را به «قاعده» و «قاعده» را به «مدل» تبديل نمايد.
خراسان:تحليل رفتن نيروي كار ايراني در سال ۹۰
«تحليل رفتن نيروي كار ايراني در سال ۹۰»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدي حسن زاده است كه در آن ميخوانيد؛انتشار تازه ترين گزارش مركز آمار با عنوان «چكيده طرح آمارگيري نيروي كار سال ۱۳۹۰» دو روي سكه واقعيت هاي بازار كار كشور را در سال ۱۳۹۰ و مقايسه آن با سال هاي گذشته را نشان داد. يك روي سكه كاهش نرخ بيكاري سال ۹۰ به 12.3درصد در مقايسه با نرخ بيكاري 13.5درصدي سال ۸۹ است. يك روي آن نيز به كاهش ميزان نرخ مشاركت اقتصادي از 38.3درصد سال ۸۹ به 36.9 درصد سال ۹۰ است. اجازه بدهيد مفهوم نرخ مشاركت اقتصادي را بيشتر توضيح دهيم تا بتوان تحليل دقيق تري از وضعيت بازار كار كشور در سال گذشته ارائه داد.
براساس آن چه كه در مقدمه گزارش مورد اشاره مركز آمار آمده است، فرد شاغل شامل هر فردي مي شود كه در هفته مورد بررسي (زمان جمع آوري آمار) حداقل يك ساعت در هفته به كار اشتغال داشته باشد.
بر اين اساس بيكار فردي است كه كمتر از يك ساعت در هفته به كار اشتغال داشته باشد. نرخ بيكاري از تقسيم جمعيت بيكار به جمعيت فعال اقتصادي به دست مي آيد. همچنين جمعيت فعال شامل مجموع افراد شاغل و بيكار است. بيكار نيز در تعريف مركز آمار به فردي اطلاق مي شود كه در جست وجوي كار باشد ولي شغلي پيدا نكند. در اين گزارش نرخ مشاركت اقتصادي (نرخ فعاليت) عبارت است از نسبت جمعيت فعال (شاغل و بيكار) ۱۰ساله يا بيشتر به جمعيت در سن كار ۱۰ساله يا بيشتر.
جمعيت فعال (شاغل و بيكار)/ جمعيت در سن كار= نرخ مشاركت اقتصادي
به عبارت ساده تر كاهش نرخ مشاركت اقتصادي يا ناشي از كاهش جمعيت فعال (متقاضيان كار) است يا ناشي از افزايش بيشتر جمعيت در سن كار است.
بر اساس گزارش مي توان جدول زير را استخراج كرد.
اين جدول كه براساس گزارش هاي مركز آمار تهيه شده است نشان مي دهد با وجود كاهش بيش از ۳۴۰ هزار نفري تعداد بيكاران در سال ۱۳۹۰، تعداد شاغلان نيز بيش از ۱۴۶ هزار نفر كاهش يافته است. اين در حالي است كه با توجه به هرم سني جمعيت كشور بايد افراد در سن كار افزايش يافته باشند و با توجه به افزايش سطح تحصيلات به ويژه در بين زنان انتظار مي رود بخش بيشتري از بانوان متقاضي كار باشند و جزو جمعيت فعال اقتصادي قرار گيرند. اين در حالي است كه با فرض ثابت ماندن جمعيت فعال اقتصادي نزديك به ۵۰۰ هزار نفر، ديگر متقاضي كار نبوده اند.
كاهش ميزان جمعيت فعال اقتصادي براي اقتصادي كه در سال توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني قرار دارد، نشان دهنده كاهش تمايل به فعاليت مولد و خالي كردن عرصه كار و توليد است و با وجود تداوم اين كاهش طي ۲ سال اخير هنوز هيچ تحليل مشخصي از سوي مسئولان دولتي درباره دلايل كاهش نرخ مشاركت اقتصادي عنوان نشده است.
از سوي ديگر نگاهي به جدول به وضوح نشان مي دهد كه ادعاي ايجاد 1.6 ميليون شغل در سال ۸۹ و 2.5 ميليون شغل در سال ۹۰ اگر هم محقق شده باشد بيش از همان ميزان، ريزش نيروي كار داشته ايم.
در نهايت اين آمار به وضوح نشان دهنده اين است كه ادعاي ايجاد 1.6ميليون شغل در سال ۸۹ و 2.5ميليون شغل در سال ۹۰ اگر هم محقق شده باشد بيش از همان ميزان ريزش نيروي كار را داشته ايم. يعني با فرض ثابت ماندن جمعيت فعال اقتصادي نزديك به ۵۰۰هزار نفر ديگر متقاضي كار نبوده اند و اين آمار زنگ خطري است براي اقتصادي كه به دنبال رشد اقتصادي ۸درصدي است و ضروري است در سال توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني جلوي تحليل رفتن بيش از پيش نيروي كار كشور گرفته شود.
انتظار اين است كه به جاي ادعاهاي گزاف ايجاد شغل در مقياس هاي ميليوني به فكر كاهش حجم نيروي كار ايراني باشيم وسياست هاي كلي اشتغال را كه سال گذشته از سوي رهبر انقلاب ابلاغ شد، جدي بگيريم. سياست هايي كه به جاي تزريق بي هدف و تورم زاي نقدينگي به اقتصاد ملي، جهت دهي يارانه ها به سمت توليد، تقويت ظرفيت هاي خالي بخش هاي مولد اقتصاد و بهبود فضاي كسب و كار را هدف گذاري كرده است.
عنوان سال 89 سال 90 تفاوت
جمعيت فعال اقتصادي 23.875.023 23.387.633 كاهش 487.390نفري
تعداد بيكاران 3.218.329 2.877.608 كاهش 340.721 نفري
تعداد شاغلان 20.656.694 20.510.025 كاهش 146.669 نفري
نرخ مشاركت اقتصادي 38.3 36.9 كاهش1.4 درصدي
نرخ بيكاري 13.5 12.3 كاهش1.2درصدي
جمهوري اسلامي:بحران شفافيت و قاطعيت
«بحران شفافيت و قاطعيت»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛برخورداري از عملكرد شفاف و قاطع، از ويژگيهاي مورد انتظار نظام جمهوري اسلامي است. اين ويژگي را در سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در كليه زمينهها شاهد بوديم و حتي آنقدر در اين زمينه بيپروا عمل ميشد كه گاهي از چارچوب حفاظت اطلاعات هم بيرون ميرفت و اطلاعات محرمانه مورد استفاده دشمنان قرار ميگرفت.
اگر به آن افراطها ايرادي وارد بود و لازم بود براي حفاظت از اطلاعات به منظور جلوگيري از سوءاستفاده دشمنان فكري بشود، واقعيت اينست كه نميبايست به اين بهانه، شفافيت عملكردها را كاهش ميداديم و به تدريج دچار عدم قاطعيت در برخورد با تخلفات ميشديم. درست است كه دوران جنگ اقتضائات خود را دارد و براي جلوگيري از سوءاستفاده دشمن لازم است تدابير خاصي براي درز نكردن اطلاعات محرمانه اتخاذ شود و خودداريهائي صورت بگيرد، ولي اين شيوهها و ساير تدابير مربوط به دوران جنگ نبايد ادامه پيدا كند و شفافيت لازم براي يك جامعه اسلامي كه با يك نظام مردمي اداره ميشود را خدشهدار كند.
فقدان شفافيت در عملكردها بطور طبيعي موجب از دست رفتن قاطعيت در برخوردها ميشود. قاطعيت، به معناي برخورد قانوني بموقع و بدون ملاحظات سياسي و قبيلهاي و باندي و گروهي است نه اقدامات خارج از ضابطه. ترديدي نيست كه برخوردهاي خارج از ضابطه به زيان جامعه و موجب سستي پايههاي نظام حكومتي خواهد شد ولي برخوردهاي قاطعانه با تعريف درستي كه از آن كرديم، به سود جامعه است و نظام حكومتي را تقويت خواهد كرد.
با اين مقدمه، نگاهي به ماجراي پرونده كهريزك و آقاي سعيد مرتضوي مياندازيم كه اين روزها توجه افكار عمومي را به خود جلب كرده و ابهامات و سؤالات زيادي را باعث شده است.
وقايع تأسف بار كهريزك به تابستان 1388 مربوط ميشود كه اكنون نزديك سه سال از آن ميگذرد. در اين واقعيت كه آنچه در بازداشتگاه كهريزك رخ داده يك جنايت بوده كمترين ترديدي وجود ندارد. روشنترين دليل بر اين واقعيت، برخوردي است كه رهبر معظم انقلاب با اين ماجرا كردند و دستور برچيده شدن آن بساط و تعقيب و مجازات عاملان آن را صادر كردند. اينكه هنوز پرونده كهريزك مفتوح است و متهمان اصلي آن بلاتكليف مانده اند، با اين دستورالعمل و با انتظار مردم و اقتضائات طبيعي جامعهاي كه با نظام اسلامي اداره ميشود منطبق نيست. آنچه در ماههاي اخير بر سر مسئوليت و عدم مسئوليت يكي از متهمان پرونده كهريزك جريان يافت،. اصولاً در شأن يك جامعه اسلامي نيست.
اين نكته را لازم است همينجا يادآور شويم كه آنچه در اين مقاله مورد نظر است به هيچوجه داوري درباره رفتارهاي طرفين ماجرا و اعلام مجرم بودن يا نبودن شخص آقاي سعيد مرتضوي نيست. هنوز دستگاه قضائي تكليف اين پرونده و متهمان آن را روشن نكرده و طبعاً قضاوت نهائي با كساني است كه صلاحيت رسيدگي به اين پرونده را از نظر قانوني دارند. اتفاقاً مشكل اصلي نيز از همينجا پديد آمده است. سؤال اينست كه آيا زماني نزديك سه سال براي روشن ساختن تكليف چنين پروندهاي كافي نيست؟ چرا بايد قاضي بعد از تعليق شدن مدتها در انتظار بماند و عنوان ناخوشايند متهم را يدك بكشد و نداند چه سرنوشتي در انتظار اوست و مردم نيز ندانند درباره او بايد چگونه فكر كنند؟ واقعاً دستگاه قضائي نظام جمهوري اسلامي، كه بايد مظهر شفافيت، قاطعيت و سرعت عمل باشد، براي اين سؤالها چه پاسخي دارد؟
طرف ديگر ماجرا اينست كه هر چند بلاتكليفي پرونده كهريزك و عملكرد غيرشفاف و بشدت كند قوه قضائيه درباره متهمان آن زير سؤال است، ولي مسئولان قوه مجريه آيا فكر ميكنند كشور دچار قحط الرجال است كه متهم اصلي اين پرونده را يك روز به رياست دستگاه مبارزه با قاچاق كالا و ارز ميگمارند و روز ديگر رياست سازمان عريض و طويل و حساس تأمين اجتماعي را به او ميسپارند؟ رئيس قوه مجريه كه هر روز از وجود نيروهاي كارآمد در كشور سخن ميگويد و البته ميدانيم كه جامعه ما از مديران با تجربه پر است، چرا انگشت روي همين يكنفر ميگذارد و عليرغم اعتراضهاي مكرر نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي و برخلاف انتظار مردم كه سپردن مسئوليتهاي مهم و كليدي به افرادي كه متهم هستند و پرونده سنگيني دارند را بر نميتابند، مديريت دستگاههاي مهم را به او ميسپارد؟
طرف سوم نيز مجلس است كه در همين ماجرا توسط عدهاي كه خود را "حكم" قرار دادند دور زده شد و اصولاً به حساب نيامد. اينكه چند نفر خود را قيم كل نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي بدانند و درباره استيضاح كه حق نمايندگان است هر طور كه خود ميخواهند تصميم بگيرند، اقدامي است كه در تاريخ مجلس سابقه ندارد و با حقوق قانوني نمايندگان مردم در تضاد است. نتيجه نيز كلاه گشادي شد كه بر سر كل نمايندگان رفت و يكبار ديگر مجلس را در چشم مردم كوچك كرد.
اگر قوه مجريه با مجلس و دستگاه قضائي مشكل دارد و اگر افراد و گروههاي سياسي درصدد تسويه حساب با همديگر هستند، چرا عوارض اين مشكلات و اين تسويه حسابها بايد بر سر مردم آوار شود و چرا بايد نظام و كشور و ملت تاوان آن را بپردازند؟ اين، دور از منطق و انصاف و مروت و خارج از چارچوب ضوابط قانوني و اخلاقي است كه نيروها، امكانات و افكار عمومي كشور مدتها درگير مسألهاي باشند كه ميتواند به سادگي حل شود و گرفتار اين پيچ و خمها نباشد. راه حل اينست كه دستگاه قضائي به وظايف قانوني خود با شفافيت و قاطعيت لازم برخورد كند و قوه مجريه نيز براساس نظريه قحط الرجال عمل نكند و هر سه قوه رعايت مصالح كشور و ملت را اساس تصميمات و عملكردهاي خود قرار دهند و البته اجازه ندهند كشور دچار بحران شفافيت و قاطعيت باشد.
رسالت:مجلس و نگاهي به يك پروژه ملي
«مجلس و نگاهي به يك پروژه ملي»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛يكي از شگفتيهاي مديريت منابع آب در كشور اين است كه عليرغم اينكه بزرگترين درياچه جهان در شمال كشور است و در سرتاسر جنوب كشور مرز آبي داريم و به آبهاي خليج فارس و درياي عمان و از آنجا متصل به اقيانوس هند هستيم اما هر ساله خبر دردناك خشكسالي در چند استان كشور را ميشنويم.
اكنون خبر دردناك خشكيدن لبهاي هامون را داريم، قطع آب هيرمند مهمترين دليل خشكيدگي درياچه هامون است و همين امر باعث شده بادهاي 120 روزه و 160 روزه مردم اين منطقه را آزار دهد. 400 هزار هكتار زمينهاي مزروعي حاشيه درياچه هامون سالهاست اسير خشكسالياند. افغانستان حق آبه ايران را نميدهد و تالاب هامون كه زيستگاه پرندگان در آسياست و در زمان حيات خود پذيراي 600 هزار قطعه پرندگان مهاجر بود امروز خشك شده است. گرد و غبار و ريزگردها همه ساله مشكل اصلي مردم سيستان و بلوچستان است. توفانهايي كه با سرعت 120 كيلومتر گرد و غبار و شن و ماسه را بر سر و روي مردم اين استان ميكوبند. خشك شدن درياچه اروميه از ديگر مصيبتهاي مديريت آب در كشور است. تاكنون صدها مقاله و گزارش تهيه شده اما راهحل كليدي براي اين معضل پيدا نكردهاند. مجلس در شهريور 90 طرح انتقال آب از ارس و رودخانه سيلو، در پيرانشهر را مورد توجه داد اما خود نمايندگان همه ميدانند كه اين چاره كار نيست.
همان وقت در مقالهاي تحت عنوان "طرح انتقال آب از كجا به كجا و به چه قيمت" (1) اين كار را درست ندانستيم و روي انتقال آب از خليج فارس و درياي عمان و درياچه خزر تاكيد كرديم.
ديروز رئيسجمهور عمليات اجرايي طرح انتقال آب درياي خزر به فلات مركزي ايران را در شهرستان ساري كليد زد. اين پروژه انصافا يك كار انقلابي و جهادي بزرگ است. البته اين پروژه مشكلات حقوقي دارد كه فعلا به آن اشاره نميكنيم.
يك سال پيش در رسالت موضوع انتقال آب خليجفارس به فلات مركزي را مطرح كرديم (2) پيش از اين هم در مقالهاي ضرورت نگاه استراتژيك به اين مهم را يادآور شديم. در آنجا گفتيم مستند به نقشه توپوگرافي منطقه نزديكترين مسير در خط مستقيم انتقال آب از خليجفارس به فلات جنوبي- مسير كوهسنگ به چاه لع به شرح زير است:
از كوهسنگ به نوكش- از نوكش به شيرپش- از شيرپش به رودكان- از رودكان به سرگرد- از سرگرد به مغ محمد و بالاخره از مغ محمد به چاه لع.
آب اقيانوس هند و درياي عمان را از اين طريق ميتوان از مناطق پست جنوبي و طي همان مسير به موازات خطوط لوله نفت به فلات مسطح و پهناوري كه وسعت آن چند برابر درياچه اروميه است رساند. اين ناحيه پست از شرق به بمپور و از غرب به كهنوج و از شمال به گل مورتي و از جنوب به مكري و چگرو محدود ميشود. آثار اين طرح عظيم ملي در تغييرات آب و هوايي و بر روي اقتصاد منطقه شگفتانگيز خواهد بود.
طرح انتقال آب از جنوب به فلات مركزي مشكلات حقوقي انتقال آب از خزر را ندارد. امسال سال توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني است. مجلس در بودجه 91 ميتواند پروژههايي اين چنين را در تعامل با دولت عملياتي كند و زيرساختهاي لازم براي جهش اقتصادي در حوزه صنعت و كشاورزي را در اين مناطق براي حمايت از كار و سرمايه ايراني سامان دهد.
پيمانكاراني كه پروژه خطوط لوله نفت و گاز از جنوب به شمال را عملياتي كردند كاملا آمادگي دارند در اين پروژه ملي نيز مشاركت داشته باشند و دانش فني خود را در اين پروژهها ارتقاء دهند.
اجراي طرح عظيم انتقال آب درياي خزر به فلات مركزي ايران آغاز يك راه براي پايان خشكساليها در ايران است.اين راه بايد با قدرت طي شود و اراده ملي هم پشت سر آن باشد.
پي نوشتها:
1- 29/5/90 طرح انتقال آب از كجا به كجا و به چه قيمت؟، روزنامه رسالت
2- انتقال آب از كوهسنگ تا چاه لع 20/1/90 روزنامه رسالت
سياست روز:گراني، فرياد وزير و چند توصيه
«گراني، فرياد وزير و چند توصيه»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد حسين حديدي است كه در آن ميخوانيد؛
۱-افزايش قيمت اين روزهابه حدي است كه بيش از هر چيز به دغدغه ونگراني اصلي مردم تبديل شده است.وضعيتي كه يادآورتورم ۶۰ درصدي دوران سازندگي وتورم افسارگسيخته آن دوران است.
نگراني هايي كه درنهايت باعث اعلام هشدارو نگراني درمورد وضعيت اخير حتي از سوي علما وصاحبان تريبون هاي مذهبي هم شده است. امادراين بين آنچه بيش از هر چيز قابل توجه است،اعلام نظر كارشناسان مبني براعلام سوء مديريت به عنوان عامل اصلي وضعيت موجود است.
۲- درچنين شرايطي وپس از يك تامل تفكربرانگيز در نهايت ديروز خبري انتشار يافت كه در آن به صدور دستور برخورد و كنترل شديد تر بازار توسط وزير «صمت» اشاره شده وآمده كه گراني ها داد غضنفري را هم در آورد.
۳-شايد در نگاه نخست اين اقدام از سوي برخي افراد به عنوان حركتي مثبت ارزيابي شود اما با نگاهي عميق تر مشخص ميگردد كه اين اقدام بيش از آنكه تاثيري در وضعيت بازار وكنترل گراني ها داشته باشد؛حركتي تاكتيكي و فرار به جلو است.زيرا در شرايطي كه اكثر كارشناسان ،نمايندگان مجلس وحتي علما سوء مديريت را عامل اصلي وضعيت موجود ميدانند بدون شك گفته هاي وزير محترم معنايي جز فرار از زيربار مسئوليت وبه عبارتي انداختن توپ درزمين ديگران ندارد.
۴-با اين وضعيت به وزير محترم پيشنهاد ميشود به جاي استفاده از فرمول «كي بود ،كي بود ،من نبودم» واستفاده از مشاوره هاي نادرست به دور از هر گونه رفتار ديپلماتيك، رودربايستي را كنار گذاشته وبه توصيه مقام معظم رهبري به مسئولان كشور در سال گذشته عمل نمايند.يعني مطابق فرمايش ايشان زماني كه اشتباه يا قصوري در عمل پيش مي آيد با افتخار تمام اشتباه را پذيرفته واز مردم عذر خواهي شود.
۵-اما به هر حال نگاهي به ساختار معاونت هاي وزارت بازرگاني و وزارت «صمت» در دوران وزارت غضنفري نشان مي دهد كه با توجه به تغييرات پيدر پي ايجاد شده در معاونت هاي مرتبط با تنظيم بازار،شايد موضوع ناتواني در تنظيم قيمت ها يكي از اصلي ترين دغدغه هاي وزير محترم باشد.نگاه به اين تغييرات نشان مي دهد كه هرچند اين روش در برخي مواقع موثر واقع شده اما در مجموع نتيجه آن چيزي شده كه امروز اتفاق افتاده است.
۶-بنابراين پيشنهاد مي شود كه پس ازپذيرفتن نقايص موجود دركنار روش هاي فعلي از تواناييها وابزارهاي جديد استفاده شود.
حمايت:جزاير سه گانه و همبستگي ملي
«جزاير سه گانه و همبستگي ملي»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آْن ميخوانيد؛همانگونه كه در رسانهها اعلام شد رييس جمهور محترم اخيراً در برنامههاي دولت مربوط به استان هرمزگان و در ادامه سفرهاي استاني، به ابوموسي نيز عزيمت نموده و از نزديك با مسايل و مشكلات مردم عزيز اين منطقه آشنا شدند و برابر روال ديگر سفرهاي استاني طبيعتاً تصميم گيريهايي براي رفع مشكلات منطقه اتخاذ كردهاند. متعاقب اين ديدار معمولي و جاري يكي از مسئولان كشوري به منطقهاي از سرزمين پهناور جمهوري اسلامي ايران، حاكمان امارات واكنشي منفي اتخاذ نموده گويي مسئولان ايران براي رفع مشكلات كشور خود بايد با ديگران هماهنگ كنند.
برخي از ديگر حاكمان عربي سرسپرده غرب نيز در اين خصوص مواضعي همراه با امارات متحده عربي اتخاذ نمودند كه مجموعاً حاكي از آن بود كه از سوي اربابان قدرت طلب آنها توصيه شده كه به هر بهانهاي شده دائماً در مقابل ايران خودي نشان داده و ابراز وجودي كنند. فارغ از انگيزه امارات و برخي حاكمان عربي همراه غرب در اين خصوص، رويداد مزبور از منظر عدالت خواهي، نكات مهمي را دربرداشت كه از اين رو يادداشت امروز بر چند نكته متمركز ميشود، اميد است مفيد واقع شود.
نكته اول اينكه چندين سال است كه امارات ادعاهايي ناروا را در خصوص جزاير سه گانه جمهوري اسلامي ايران (تنب هاي بزرگ و كوچك و ابوموسي) مطرح ميكند و معمولاً در بيانيه هاي شوراي همكاري خليج فارس و حتي اتحاديه عرب نيز طرح اين موضوع را دنبال ميكند. از اين قبيل ادعاها ، بين خود كشورهاي عربي مثل قطر و عربستان نيز مطرح شده و در مناطق ديگر جهان نيز بين كشورهاي مختلف گاه مطرح ميشود و يا برخي از موارد سالهاست كه مورد ادعاست. در قبال اين گونه ادعاها معمولاً واكنشهاي مختلف اتخاذ ميشود. يكي از واكنشهاي مهم اين است كه سواي نحوه تعامل دولتها با يكديگر، ملتها و خصوصاً نخبگان حقوقي يا آشنا با اسناد تاريخي، سعي ميكنند حضوري فعال داشته باشند.
همين حضور و تحرك جدي، بر نحوه رفتار دولت ها نيز تأثير مي گذارد. در قبال ادعاهاي بي مورد امارات، در سطح داخلي ايران نيز نخبگان متعددي از حقوقدانان يا اساتيد تاريخ ورود كرده و آثار خوب و مستندي را در رد اين ادعاها تهيه و منتشر كردهاند يا نشست هاي علمي درجهت تبيين بي پايه بودن ادعاهاي طرف مقابل برگزار شده است، ليكن به نظر ميرسد هنوز ظرفيتهاي زيادي براي تبيين حقوق ملت ايران و رد اين ادعاهاي بي مورد وجود دارد.
سفر رييس جمهور به ابوموسي و سپس واكنش همه جانبه طيفهاي مختلف جامعه ايران (حتي منتقدين رييس جمهور) در قبال ياوه گوييهاي امارات، نشان داد كه تماميت سرزمين كشورمان و ابعاد مربوط به مليت و هويت ملي مردم از اهميت فوق العادهاي برخوردار است و با كوچكترين عدم رعايتها خصوصا از ناحيه طرف خارجي، موجب جريحه دار شدن قلب ميليونها ايراني و واكنش جدي آنها مي شود. فلذا اين ظرفيت ها را بايد مورد اهتمام قرار داد و هيچگاه تلاش نكرد كه بين عناصر ملي و تاريخي و سرزميني هويت ايرانيان با عناصر ديني و اعتقادي و ارزشي آنان تقابل ايجاد كرده يا آنها را از يكديگر جدا نمود و باعث شد كه طيفي از مردم، خود را بيرون از دايره همبستگي ملي ببينند.
بديهي است در هويت هر ملتي همه عناصر تشكيل دهندۀ آن، خود را گرد عناصر ارزشي و اعتقادي منسجم ميسازند چنانچه در كشور ما ايرانيان، ارزشهاي اعتقادي اسلامي خود را ملاك رد برخي از سنتهاي تاريخي غيرعقلاني و خرافي قرار داده و همواره سعي كرده اند تا جنبههاي مورد پذيرش مباني الهي را در فرهنگ ملي خود تقويت كنند.
نكته دوم اينكه دولت هاي سيطرهگر تلاش زيادي ميكنند تا هم در داخل ايران چند دستگي و نزاع بين انديشههاي مختلف شكل بگيرد يا توسعه يابد و هم در سطح فراملي دائماً در پي آن هستند تا اختلافاتي بين ايران و ديگر كشورها از جمله كشورهاي همسايه دامن بزنند يا اگر سوء تفاهمي بروز يافته آن را عميق و بحراني كنند. در قبال اين راهبرد، لازم است هم مسئولان و هم گروههاي مختلف مردم، خصوصاً فعالين سياسي اجتماعي هوشياري لازم را به كار گيرند.
اگر قرار باشد اين هوشياري خصوصاً در بخش غيردولتي وفعالين مدني اعمال شود، مثلاً در همين مورد ادعاي امارات، فعاليتها به نحوي خواهد بود كه ملتهاي منطقه از جمله مردم امارات، تصديق كنند ايرانيان جز صلح و دوستي و رعايت حقوق انساني براي همه مردم منطقه دغدغه ديگري ندارند و هيچگاه نگاه تجاوزآميزي به هيچ كشور و ملتي نداشته و ندارند، بلكه در دورههاي مختلف از جمله پس از انقلاب اسلامي، قرباني تجاوزات و تعديهاي بيگانگان بوده اند كه اتفاقاً همين حاكمان عربي نيز با تجاوزگر همراهي داشته تا نوكري خود به قدرتهاي بزرگ را ثابت كنند، بنابراين به جاي بيان مطالب احساسي صرف و يا رفتارهايي كه خود بهانه به دست قدرتهاي سيطره گر ميدهد تا تفرقه افكني كنند لازم است خيلي مدبرانه و هوشمندانه افكار عمومي ملتهاي منطقه را با جريان حق خواهي و ظلم ستيزي همراه نمود.
نكته سوم اينكه لازم است در سطح فرا منطقهاي مثلاً در اروپا و آمريكا جريان هاي صلح طلب و مخالف جنگ و عداوت بين ملتها را در خصوص فتنه افكنيهاي قدرتهاي سيطره گر در منطقه خليجفارس دائماً آگاه كرد و تلاش نمود تا فعالين صلح طلب مناطق مزبور فشار افكار عمومي را به سمت دردهاي اصلي مردم منطقه جهت دهند و اين گونه بازيهاي كودكانه حاكمان سرسپرده كه خود زمينه اختلاف و ناامني را در منطقه دامن ميزند، نفي كنند.
براي همراهي جريانهاي صلح طلب جهان، فعالان مدني ايران و اساتيد و نخبگان ،نقش موثري ميتوانند ايفا كنند و اثرگذاري آنها چه بسا بيش تر از نهادهاي رسمي است.به همين جهت لازم است مسئولان حكومتي بسترهاي تأثيرگذاري فعالين مدني و نخبگان و متخصصان در عرصه جهاني را بيشتر فراهم آورند تا با تقويت همبستگي ملي، روشنگري در خصوص موضوعات مختلف بهتر انجام شود و مصاديقي همانند آنچه حاكمان عربي بي عمل به مباني اسلامي هر از چند گاه مطرح ميكنند در سطح جهاني بي ارزش و رسوا محسوب گردند.
سخن آخر
يك سفر معمولي به يك نقطه اين آب و خاك نشان داد كه چقدر حلقههاي همبستگي و همدلي بين طيفهاي مختلف جامعه ايران وقتي سخن از تجاوز بيروني و يا نگاه تعدي گرايانه بيروني مطرح باشد، وجود دارد. اين حلقههاي همبستگي و همدلي را بايد درست شناخت و در صدد تقويت آن برآمد و اجازه نداد كه دستهاي بيگانه بين ما در سطح داخلي شقاق ايجاد كنند.
اگر اين مهم را همه بپذيريم آنگاه لازم است آسيبهاي موجود در عرصه تقويت همبستگي ملي را شناسايي و در صدد رفع آن برآييم. قطعاً بخشي از آسيب شناسي ما به عرصههاي حقوقي و قانوني مربوط ميشود.
اين موارد را بايد صادقانه مورد نظر قرار داد و در صد رفع آنها برآمد. تك گويي و تك روي با هر محتوا وتوجيهي كه باشد در سطح يك جامعه گسترده با سلايق و گرايشات مختلف مطلوب نيست و بايد از آن دوري جست و دقيقاً در نقطه مقابل، مي بايست تكثر آرا و نظرات و ديدگاهها حول عناصر مشترك ديني و ملي را با حاكميت قانون تقويت كرد.
اگر اين نقطه كليدي را به درستي به پيش ببريم صداي ما براي جذب ديگران در عرصه فراملي نيز تقويت ميشود و جذابيتهاي ما براي همراه كردن حق طلبان و عدالت خواهان ديگر مناطق جهان از جمله در كشورهاي همسايه نيز بيشتر خواهد شد. به اميد درك درست ابعاد همبستگي ملي و اقدام شايسته براي تقويت آن.
شرق:ترك برداشتن ديوار بياعتمادي
«ترك برداشتن ديوار بياعتمادي»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زيباكلام است كه در آن ميخوانيد؛ترك برداشتن ديوار بلند اختلاف ميان ما و 1+5، بدون ترديد گام مثبتي در جهت منافع مليمان بود. نيازي نيست كه انسان، صاحبنظر در علوم سياسي يا روابط بينالملل باشد تا اهميت گام استانبول را درك كند.
لبخند روي لبان «كاترين اشتون» و «سعيد جليلي» بعد از نزديك به 10 ساعت مذاكره پشت درهاي بسته مبين آن بود كه گامي ولو اندك به جلو برداشته شد هرچند، هنوز مسيري دشوار و طولاني در پيشرو است. اما آن لبخند روي لبان «اشتون» و «جليلي»، همانقدر كه براي دوستداران نظام خوشايند و مايه اميدواري بود، به همان ميزان براي مخالفان نظام نااميدكننده بود.
مخالفان در انتظار بودند كه «اشتون» و «جليلي» با صورتهاي درهم رفته و بدون صحبت با خبرنگاران، استانبول را ترك كنند و همان داستانهاي گذشته ادامه يابد. غربيها ما را متهم كنند كه «وقتكشي» ميكنيم و ميخواهيم براي خودمان «زمان» بخريم و ما هم متقابلا آنان را متهم كنيم كه رهبران غربي هنوز ياد نگرفتهاند كه نميتوانند و نبايد با ما از «موضع بالا» برخورد كنند.
بعد هم غربيها بروند سروقت افزايش تحريمها و تهديدها. اسراييليها و همه آنان كه معتقدند چارهاي جز حمله نظامي به ايران وجود ندارد، بگويند ما كه از ابتدا گفتيم كه مذاكره و گفتوگو با ايران فايدهاي ندارد و ما هم متقابلا بگوييم كه اگر تهديد و تحريم ميتوانست اثري داشته باشد، در خلال اين 33 سال ما بايد عقبنشينيهايي ميكرديم، اما همچنان قاطع و استوار ايستادهايم و قسعليهذا. اما آن لبخند، همه اينها را بر باد داد. آن لبخند آب سردي روي اميدها و انتظارات اغلب مخالفان ايران پاشيد. البته نه مخالفان و دشمنان نظام ساكت خواهند نشست و نه خوديهاي راديكال و تندرو.
مخالفان نظام تلاش خواهند كرد وانمود كنند ايران «تسليم شده»، ايران «كوتاه آمده»، تحريمها موثر بوده، تهديدها ايران را سر جايش نشانده و برخي تندروهاي خودمان متقابلا خواهند گفت كه ما «سيلي» به غرب زديم، غرب بالاخره مجبور شد كه ايران هستهاي را قبول كند، ايستادگي و مقاومت مردانه و استوار ما سرانجام «استكبار» را وادار به «عقبنشيني» كرد و قسعليهذا.
نخستين نكته مهم آن است كه مسوولانمان نه به ادبيات تندروهاي خودمان خيلي توجهي كنند و نه به ادبيات مخالفان نظام. بگذاريد هركس كه هرچه دوست دارد، فكر كند. مهم حفظ و حراست از منافع مليمان است. واقعيت آن است كه تحريمها، آثار منفي و زيانباري بر بعضي حوزههاي اقتصاد ايران گذارده است.
واقعيت ديگر آن است كه تحريمها براي آمريكاييها و اروپاييها هم جز ضرر و زيان حاصل ديگري نداشته است. اين وسط كشورها و قدرتهايي سود بردهاند كه نفع آنان در دشمني و ستيز ما با غرب نهفته است. واقعيت دوم آن است كه غربيها نميگفتند كه ايران نميتواند و نبايد فعاليتهاي هستهاي داشته باشد.
سهل است، آنان حتي نگفتند كه ايران نميتواند و نبايد غنيسازي را انجام دهد. اختلاف و مشكل اصلي بر سر نداشتن «اطمينان» و «اعتماد» بوده است. مذاكرات قبلي هم بهواسطه نبود عنصر اعتماد و اطمينان به جايي نرسيد و بهنظر ميرسد كه دستكم، گام اوليهاي، ولو كوچك، براي نخستينبار برداشته شده، حاصل مذاكرات استانبول را هرطور كه تفسير كنيم، بهنظر ميرسد كه غربيها به ما گفتند كه مشكلي با فعاليتهاي هستهاي ما ندارند، اگر آن عنصر اعتماد بتواند ايجاد شود.
ما هم به غربيها گفتيم اگر شما مخالف برنامههاي هستهاي ما نباشيد و مشكل صرفا بر سر اعتماد است، ما هم حاضر هستيم با شما بنشينيم و به يك فرمول، به يك توافق و به يك راهحلي برسيم كه هم ما بتوانيم به پيشرفت هستهايمان ادامه دهيم و هم شما به خواسته اصليتان كه اطمينان داشتن از برنامههاي ما هست، برسيد.
اين فلسفه و شاكله نشست استانبول بود. البته كه يافتن يا رسيدن به فرمولي كه هم ما بتوانيم به فعاليتهاي هستهاي ادامه دهيم و هم غربيها بتوانند به اطمينان موردنظرشان دست يابند، كار سادهاي نيست بلكه نياز به زمان، به مذاكرات مفصل و برداشتن گامهايي هم از سوي ما دارد و هم از جانب آنها، اما اين كار شدني است.
اختلافات بسيار پيچيدهتر و عميقتري سراغ داريم كه كشورها يا دو كشور با يكديگر داشتهاند اما در پرتو مذاكرات مفصل، با نشان دادن حسننيت و برداشتن گامهاي مناسب، آن اختلافات سرانجام منجر به ايجاد تفاهم و بعد توافق شده است. از ميانبرداشتن اختلاف ميان ما و غربيها هم بر سر فعاليتهاي هستهايمان غيرممكن نيست. مشروط بر آنكه هم ما و هم غربيها بخواهيم كه اين اختلافات حل شود.
مردم سالاري:ديپلماسي بالادستي خزنده
«ديپلماسي بالادستي خزنده»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن ميخوانيد؛ بازهم چند روزي است كه ايران با عنوان هستهاي تيتر يك خبرها و تحليلهاي رسانه هاي جهان است؛ نشست استانبول- 2 برخلاف اجلاس استانبول- 1 و ديگر مذاكرات ايران و غربي ها با لبخند رضايت طرفين پايان يافت. جدال ديپلماتهاي ايراني با سياستمداران غربي ظرف چندين سال گذشته، پرونده قطور اتمي ايران اسلامي و حق تهران براي دستيابي به انرژي هسته اي را تحت الشعاع قرار داده است. فراز و فرودهاي مذاكرات اتمي ايران و حتي ترور برخي دانشمندان هستهاي، فعاليت ها و پيشرفت جمهوري اسلامي را هرگز تحت الشعاع قرار نداده است، اما باب مذاكرات استانبول- 2 بار ديگر مذاكرات متفاوت است.
پيشرفت اين دور مذاكرات با هدايت سعيد جليلي به عنوان يكي از عالي رتبه ترين ديپلمات تهران حاصل شد كه نبايد به آن به ديد يك تعامل ديپلماتيك ساده نگاه كرد.
كوبيدن بر طبل جنگ كار سادهاي است كه از دست هر كسي بر مي آيد، هنرنمايي تعامل و القاي خواسته ها به طرف مقابل با ديپلماسي مقتدر در سايه ايستادگي است.
البته در اين بين ذرهاي عقب نشيني از حق مسلم، خيانتي نابخشودني محسوب ميشود.
تهران توانسته، غرب رام نشدني را با حقانيت خود رام كند تا نشان دهد سياست خارجي سيال ايران، هركجا اراده كند، برگ آس خود را رومي كند!
گرچه انتقادات جدي به ديپلماسي باغ ملي تهران در نوع تعامل با كشورهاي خارجي و حتي صبوري در مقابل منفعت طلبي برخي به اصطلاح دوستان مطرح است، اما برگ برنده ايران در اتاق فكر عقلاني تهران محفوظ است.
سعيد جليلي با بهرهگيري از رهنمودهاي اتاق فكر تهران علاوه بر آن كه لبخند را بر لبان كاترين اشتون نشاند، او و ديگر ديپلماتهاي غرب را وادار به همراهي گام به گام با ايران كرد. حال بايد منتظر دور بعدي مذاكرات در بغداد بود. در اين بين البته تغيير ميدان بازي ايران از تركيه به عراق، پوليتيك جالبي است، تا مبادا كسي فكر منفعت طلبي از منافع ايران به ذهنش خطور كند.
درباره مذاكرات سازنده اتمي ايران، حاشيههاي آن نوع نگاه كشورهاي مختلف هم
جالب است. باراك اوباما كه برق فشنگهاي ميت رامني هفت تيركش را ميبيند از مذاكرات و نتايج آن استقبال كرد تا كشورهاي قاره سبز كه در دوران ركود اقتصادي با رياضت هاي مرگبار اقتصادي دست به گريبان هستند، براي فرار از معضل سوخت با دسته گل به استقبال كاترين اشتون بروند.
در اين وضعيت يك شكاف ميان متخاصمين با ايران اسلامي ايجاد شده است. برخي دولتهاي عربي با همراهي اسرائيل اين مذاكرات را بينتيجه خواندند و به مفاد آن انتقادات مضحكي را توسط رسانههاي پرزرق و برق خود ايراد كردند.
قاعدتاً اعراب و رژيم صهيونيستي بايد با يكديگر دشمن خوني باشند، اما چه ميشود كه دو دشمن به دوستي مقابل ايران اسلامي ميرسند؟
گويي دشمن مشترك كه دوستي مشترك ميآورد، در مقابل ايران به نحوي شوم در اين مورد صدق كرده است. اعراب به جاي آن كه با تكيه بر دشمني با اسرائيل در خط مقاومت همراه تهران شوند، تل آويو را براي رفاقت گرمابه و گلستان برگزيدهاند.
اين كشورها در همين حال، سفر احمدينژاد به جزيره ابوموسي را دستمايه جنجال تكراري و توخالي حاكميت امارات بر جزاير 3 گانه ايران در خليج فارس كردهاند.
هماهنگي برخي اعراب با اسرائيل و تقاضاهاي دامنه دار آنها براي حمله غرب به ايران، نشان از كينه شاهزادههاي درباري اين كشورها با سرزمين پارس دارد كه فراتر از نگرانيهاي آنها از جمهوري اسلامي است.
گويي اين كشورها فراموش كردهاند با قدمت كمتر از نيم قرن در مقابل شكوه و عظمت ايران چندين هزار ساله از يك نقطه فراتر نميروند!
گرچه دوستي وتعامل خواسته مردم سرزمين پارس بوده و هست اما به روايت تاريخ ايرانيان در مقابل هرگونه تهديد يا دستاندازي، خونين خواهد بود. بد نيست گاهي اين كشورها و برخي جنگطلبان غربي نگاهي به تاريخ جنگهاي فاتحانه ايران بيندازند تا ديكتاتوري صدام حسين را تجربه نكنند.
امارات متحده عربي و به خصوص دوبي، شكوه و زرق و برق خود را مديون معاملات و سفرهاي ايرانيان به اين شيخ نشين است، اما اين كشور و برخي ديگراز همسايگان ايران كه در شوراي همكاري كشورهاي حاشيه خليج هميشه پارس گرد هم مي آيند نه تنها قدر نمك نميدانند بلكه نمكدان ميشكنند عليه منافع ايران دست به هر كاري مي زنند.
امارات فراتر از اقدامات خصمانه ديپلماتيك عليه ايران تمام زمينه ها را براي فعاليت گروههاي وهابي و سلفي عليه ايران فعال كرده است. آيا اين اقدامات خصمانه براي اتخاذ يك موضع مقتدرانه كافي نيست؟
اين درست است كه نبايد وارد جنگ تمام عيار با آنها بشويم اما آيا نميتوانيم معاملات اقتصادي خود را از اين كشور و امثالهم خارج كنيم؟
در روزهاي استراتژيك پرونده اتمي ايران، بسياري از رسانههاي متخاصم و سياستمداران كه از باروت به جاي عطر استفاده ميكنند، تشنه يك بهانه براي آغاز جنگ رواني و تبليغاتي عليه تهران هستند.
سياست خارجي هم از موضوعات جذاب براي ردههاي مختلف تهران است؛ اما يك صداي مقتدر و بلند بسيار كارآمدتر از مواضع متناقض در يك پرونده است.
پس بايد اجازه داد صداي ديپلماسي بالادستي خزنده ايران به پيش رود و گره از بهانه گيريهاي غرب هميشه بهانه گير گشوده شود.
ابتكار:يكي جلوي مجلس را بگيرد!
«يكي جلوي مجلس را بگيرد!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد؛يكي جلوي مجلس را بگيرد كه بيش از اين عقب نرود. مجلس شوراي اسلامي، اكنون ميراثدار مبارزات صدساله اخير ملت ايران براي كسب آزادي و حكومت قانون است و از همين رهگذر، در بسياري از دورههاي تاريخي، چشم ملت به آن دوخته شده تا خواستههاي آنان را نمايندگي كند.
خانه ملت چه آن زماني كه به احترام فرمان مشروطيت مظفرالدين شاه، «دارالظفر» خوانده ميشد، چه در زماني كه «مجلس شوراي ملي» ناميده شد و چه در سالهاي پس از انقلاب كه پسوند «اسلامي» به خود گرفت، همواره مدعي نمايندگي خواستهها و منويات مردم بودهاست؛ اگرچه سالهايي هم به فرمان ملوكانه شكل ميگرفت تا مهرههاي دستچين شده اما به نام مردم، يكي يكي بر صندليهاي مجلس بنشينند تا با كوچكترين اشاراتي قيام و قعود كنند! در سالهاي پس از انقلاب اما هيچ سخني به اندازه سخن بنيانگذار نظام كه گفته ب�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]
-
گوناگون
پربازدیدترینها