تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):ربا خوار از دنيا نرود، تا آن كه شيطان ديوانه اش كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804727972




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عناصر اصلي در نوآوري و شكوفايي


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عناصر اصلي در نوآوري و شكوفايي
شکوفايي
مقاله حاضر پاسخي است به اين پرسش كه عناصر اصلي در نوآوري و شكوفايي جوامع كدامند؟ و چه ارتباطي ميان فرهنگ و تمدن و ارزشهاي فرهنگي بانوآوري و شكوفايي وجود دارد؟ كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم. فرهنگ و تمدن، مأموريت راهبردي بشربازسازي تمدن از وظايف دايمي جوامع بشري است. قرآن از بشر مي خواهد تا در آباداني زمين و بهره گيري از همه مواهب زميني تلاش كنند. آباداني به عنوان وظيفه شرعي و تكليف الهي براي انسان ها معرفي شده و به عنوان يكي از راهبردهاي اساسي در دستور كار آنها قرارگرفته است.انسان به عنوان خليفه الهي در زمين مأموريت يافته تا زمين را مديريت كرده و با عناصر وجودي خويش، آن را به سوي هدف اصلي آفرينشش هدايت كند. عناصر وجودي كه در ذات انسان سرشته شده به گونه اي است كه مي تواند همه اهداف مورد نظر خداوند را برآورده سازد و برخلاف تحليل و پيش بيني ديگراني چون فرشتگان، از اين توان برخوردار مي باشد كه به عنوان ربوبيت طولي عمل كرده و هر موجود و عنصر زميني را به درست ترين شكل بهره برداري كنند و به كمال شايسته و بايسته خود برساند.اين مأموريت راهبردي بشر به شكل فرهنگ و تمدن بروز و ظهور مي يابد. آن چه را كه ما در اصطلاح زباني خود از آن به فرهنگ و تمدن ياد مي كنيم در حقيقت همان مأموريت بشري است. تمدن شكل تجسمي همان فرهنگ متعالي است كه بشر در زمان دست يابي به شكوفايي و رشد به دست مي آورد و به صورت عناصر عيني و تجسمي آشكار مي سازد. از اين جوامع با فرهنگ، داراي تمدن هاي پيشرفته و متعالي هستند كه نمود عيني آباداني زمين مي باشد. زمين با عناصر تمدني، آباد مي شود و هر يك از عناصر و موجودات آن به دست آدمي پرورانده مينوآوري به معناي ايجاد چيزهاي نوين براي پاسخ گويي به نيازهاي جديد و يا قديمي در شكل نو و ابتكاري است. شوند و به كمال شايسته خويش دست مي يابند. بر اين اساس بازسازي تمدني و فرهنگ، مأموريت دايمي و هميشگي بشر دانسته شده است. بازسازي فرهنگي و تمدني به معناي آن است كه بشر در شكل جوامع و ملت هاي همسو و همدل و همگرا مي بايست همواره مواردي را كه مطلوب نيست و يا مطلوبيت خود را در شرايط خاص از دست داده بازنگري و بازسازي كند و آن را متناسب با شرايط، سامان دهي نمايد.بازسازي فرهنگي و تمدني همانند فرهنگ سازي و تمدن سازي، امري دشوار است، اما به جهاتي اين دشواري كم تر مي باشد؛ زيرا در طول تاريخ تمدني بشر، مجموعه هاي مهم و پشتوانه هاي بسياري فراهم آمده كه مي تواند براي هر ملتي مفيد و سازنده باشد و با بهره گيري از آن، متناسب با شرايط نوشونده و نيازهاي تازه و جديد عمل كرده و پاسخ هاي درخور و شايسته به مأموريت راهبردي خود در قبال هستي و زمين و زمان دهد. جايگاه ارزش ها و اصول در بازسازي تمدنينوآوري به معناي ايجاد چيزهاي نوين براي پاسخ گويي به نيازهاي جديد و يا قديمي در شكل نو و ابتكاري است. نوآوري زماني مي تواند مفهوم و معناي درستي يابد كه ارتباط صحيح و كاملي ميان نوآوري ها و اهداف و راهبردهاي هر جامعه و يا شخص وجود داشته باشد. به اين معنا كه هر نوآوري نمي تواند مفيد و سازنده باشد بلكه حتي اگر در راستاي اهداف اصلي و راهبردي نباشد مي تواند بسيار زيانبار و خطرناك باشد. از اين رو گفته اند مطلق نوآوري، امري مفيد و سازنده نيست.اين در حالي است كه مطلق شكوفايي، امري پسنديده ومفيد ارزيابي مي شود؛ زيرا شكوفايي به معناي آزادسازي و بهره گيري از همه سرمايه ها و نيروها و توان هاي فردي و يا جمعي است. اگر به گياهان توجه شود به خوبي اين معنا درك مي شود كه آنها از توان و نيرويي كه ذخيره ساخته اند به خوبي بهره مي گيرند و به شكل غنچه هاي زيبا آن را شكوفا ساخته و در نهايت گل ها و ميوه هاي زيبا و مفيدي را به هستي و جهان ارايه مي دهند. بنابراين مي توان گفت كه ارتباط تنگاتنگي ميان سرمايه هاي فرهنگي و تمدني و شكوفايي وجود دارد. اين بدان معنا خواهد بود كه شخص و يا جامعه اگر بخواهد معناي شكوفايي را در خود و جامعه بروز و ظهور دهد مي بايست از عناصر و سرمايه هاي وجودي خود بهره گيرد. اين گونه است كه هرگونه گسست فرهنگي و تمدني مي تواند بسيار آسيب زا باشد و جلوي شكوفايي را بگيرد. عناصر فرهنگي و تمدني هر ملتي سرمايه هاي آن ملت است كه با استفاده از آن مي تواند در مسير تعالي و تكامل گام بردارد. هرگاه ملت و جامعه اي به خوبي و درستي از سرمايه هاي اندوخته در طول تاريخ خويش بهره گيرد به سادگي مي تواند بسياري از پرسش ها و نيازهاي خود را پاسخي در خور دهد.از اين جاست كه نقش سازنده ارزش ها و اصول در بازسازي فرهنگي و تمدني آشكار مي شود. به اين معنا كه هر جامعه و ملتي براي دست يابي به اهدافي كلان گرد آمده و بر اساس اصول ارزشي خاصي شكل يافته اند، اين اصول ارزشي هستند كه ملت را در كنار هم قرارداده و انگيزه اصلي همدلي و همگرايي و همسويي مردم شده است. بنابراين عناصر فرهنگي در حقيقت به معناي عناصر رواني و روحي هر جامعه است و بي آن جامعه و ملت همانند جسدي مي شود كه روح از آن بيرون رفته است. عناصر فرهنگي و اصول هاي ارزشي هر جامعه اي در حقيقت روح و جان كالبد ملت و تمدن هاي ملي و يا فراملي است. عناصر فرهنگي و اصول ارزشي است كه به سازه هاي بشري معنا و مفهوم مي دهد. هر ابزار و سازه تمدني چون تلويزيون و يا راديو و رايانه، زماني معنا و مفهوم مي يابد كه عناصر فرهنگي و بهره گيري از آن شناسايي شده و به درستي به كار گرفته شود؛ وگرنه چيزي بي ارزش و بي معنا خواهد بود.
ارزش ها
اصول ارزشي، جانمايه تمدنهاجوامع در پناه عناصر فرهنگي معنا و مفهوم مي يابند و اصول ارزشي و فرهنگي در حقيقت جان تمدن هستند. از اين رو در بازسازي تمدني مي بايست اين مسئله مورد توجه قرارگيرد كه اين بازسازي به دور از اصول ارزشي انجام نشود تا گسست فرهنگي پديدار نگردد.بازسازي فرهنگي نيز مي بايست اين گونه باشد و عناصر فرهنگي كه مورد بررسي و تحليل و تغيير قرارمي گيرد مي بايست با توجه به اصول اساسي و اصلي فرهنگي انجام شود و از هرگونه تضادي با آن در امان ماند وگرنه هرگونه بازسازي فرهنگي در بيرون از چارچوب هاي اصول اساسي مي تواند به گسست فرهنگي همانند گسست نسلي بيانجامد كه پيامد آن چيزي جز فروپاشي تمدني نخواهد بود.همان گونه كه در شكوفايي نياز است تا شخص و جامعه از همه سرمايه هاي وجودي و دارايي هاي خود بهره گيرد و آن را به منصه ظهور برساند و از آثار و پيامدهاي سازنده آن بهره مند شود همينطور مي بايست در نوآوري ها عناصر اصلي و اصول ارزشي را حفظ كند تا جلوي هرگونه گسست تمدني و فرهنگي گرفته شود و ارتباط ميان گذشته با آينده گردد. نوآوري در محور ارزش هامي توان گفت تنها آن نوآوري براي تمدن ها و ملت ها مفيد و سازنده است كه براساس اصول ارزشي و فرهنگي باشد؛ زيرا جوامع براساس اصول اساسي شكل گرفته كه خاستگاه آن عقل مستقل، عقلانيت جمعي و اصول ارزشي وحياني است كه از آن به دين تعبير مي كنند. در حقيقت جوامع بشري براساس نيازهاي جمعي شكل گرفته و براي دست يابي به اهدافي عقلاني و عقلايي چون عدالت، آرامش، امنيت، آسايش، آزادي و قانون گرايي و مانند آن ايجاد شده است. بشر داراي تفاوت هايي در روش هاي دست يابي و تنظيم اهداف ابتدايي، مياني و غايي است كه اين امر تفاوت هاي فرهنگي را سبب مي شود. اين تفاوت هاي فرهنگي البته متاثر از عوامل مختلفي چون شرايط محيطي و جغرافيايي و نيازهاي زماني و مكاني است، بنابراين، برخي از ويژگي هايي از اين دست خود را بر فرهنگ و ارزش هاي فرهنگي تحميل مي كند كه ناديدن آن ها يا ناديده گرفتن آن ها مي تواند بسيار خطرناك و زيانبار باشد. آن چه ملتي را از ديگر ملت ها و جوامع متمايز مي كند همين تفاوت هاي فرهنگي است. به عنوان نمونه در مناطقي كه چهار فصل وجود ندارد و آب و هواي آن دو فصلي است نمي توان از اين مسئله سخن گفت و متأثر از آن بود. در حالي كه در مناطقي كه آب و هواي آن چهار فصلي است فرهنگ هايي براساس اين اختلاف آب و هوائي پديد مي آيد و نيازهاي خاصي را مي طلبد كه تمدن به آن ها به شكل تجسمي پاسخ مي دهد. از اين رو برخي از ارزش هاي فرهنگي خاص و نيازهاي تمدني خاص پديد مي آيد و اين در حالي است كه در جوامع ديگر و يا مناطق فرهنگي و تمدني ديگر نمي تواند معنا و مفهوم درستي يابد و امري لغو و بيهوده است. اين دسته از ارزش ها هر چند كه نمي تواند به عنوان ارزش هاي فرهنگي و تمدني بشري قلمداد گردد ولي تمدن و فرهنگ ها را تحت تأثير خود قرار مي دهد و نمي توان به سادگي از كنار آن ها گذشت. اين گونه است كه مي بايست به اين دسته از ارزش هاي تمدني و فرهنگي نيز توجه كافي مبذول داشت و در بازسازي تمدني و فرهنگي از آن غافل نشد. هر نوآوري و بازسازي فرهنگي و تمدني مي بايست در چارچوب و محوريت اصول ارزشي جامعه و ملت باشد تا بتواند افزون بر مفيد بودن، تأثير كاملي را به جا گذارد و موجبات شكوفايي و پيشرفت تمدني جامعه را فراهم سازد. قرآن حتي يكي ازماموريت ها و وظايف پيامبران و به تبع آن دولت اسلامي را مبارزه با هرگونه بدعت هايي برمي شمارد كه با عناصر عقلاني و عقلايي و وحياني در تضاد است و برخاسته از اوهام و خيالات و خرافات مي باشد و يا موجب مي شود تا آدمي نتواند ازمواهب طبيعت بهره گيرد و يا از ماموريت آبادسازي و تمدن سازي زمين باز ماند.بدعت يا نوآوري زيانبار و ضدارزشيدر آيات قرآني از مسئله نوآوري به دو شكل سخن به ميان آمده است. قرآن با آن كه مردم را به رشد و تعالي از طريق بهره گيري ازهمه دانش ها و علوم اكتسابي و علوم تجربي و حسي دعوت مي كند و حتي خود در حوزه قوانين همواره از قوانين تازه و متناسب با شرايط زماني و مكاني جوامع سخن مي گويد و قوانين را به دو دسته ثابت و متغير بخش كرده و حتي منطقه فراغي را براي برخي از قوانين و يا در حوزه شكلي و روشي ارايه مي دهد، با اين همه از هرگونه بدعت و نوآوري در بيرون ازچارچوب هاي اصول و ارزش هاي راهبردي باز مي دارد. اين بدان معناست كه هر نوآوري تمدني نيز مي بايست در حوزه ارزش هاي راهبردي جامعه و ملت باشد تا بتواند از هرگونه گسست ميان عناصر تمدني با عناصر فرهنگي جلوگيري نمايد. به اين معنا كه نوآوري ها در حوزه فناوري ها و عناصر تمدني مي بايست در چارچوب عناصر فرهنگي پذيرفته شده عقلي و عقلايي و شرعي باشد تا بتواند رشد و تعالي انساني را به دنبال داشته باشد؛ زيرا هرگونه گسست ميان عناصر فرهنگي و نوآوري تمدني مي تواند تمدن را بي روح گرداند و آن را به كالبدي بي جان تبديل كند كه نتواند نيازهاي واقعي بشر و يا جامعه و ملتي را برآورده سازد. فرهنگ مي بايست در همه سازه هاي تمدني و نوآوري هاي فيزيكي، خود را نشان دهد تا ارتباط كامل ميان عناصر فرهنگي و فن آوري ها و نوآوري هاي تمدني كمال بشري را رقم زند. قرآن در آيات بسياري بدعت و نوآوري هايي را كه بيرون از چارچوب و محور اصول ارزشي و فرهنگي باشد به عنوان نوآوري هاي زيانبار قلمداد كرده و از امت اسلام خواسته است تا از آن پرهيز كنند. قرآن حتي يكي ازماموريت ها و وظايف پيامبران و به تبع آن دولت اسلامي را مبارزه با هرگونه بدعت هايي برمي شمارد كه با عناصر عقلاني و عقلايي و وحياني در تضاد است و برخاسته از اوهام و خيالات و خرافات مي باشد و يا موجب مي شود تا آدمي نتواند ازمواهب طبيعت بهره گيرد و يا از ماموريت آبادسازي و تمدن سازي زمين باز ماند. (اعراف آيه 32 و نيز انعام، آيات 143- 145 و 148 و 150)قرآن از بشر مي خواهد كه نوآوري هايش در چارچوب اصول ارزشي و فرهنگي درست باشد و در هر زمينه چه روشي و يا شكلي و حتي در برخي ازمحتوا اگر نوآوري دارد مي بايست از اصول كلي ارزشي بيرون نباشد تا بتواند براي شخص و جامعه و زمين مفيد و سازنده باشد.
چگونه
ماموريت تمدن سازي بشرچنان كه گفته شد ماموريت بشر در زمين آباداني است و خداوند به صراحت مي فرمايد: هو الذي انشاكم من الارض و استعمركم فيها (هود آيه 61) او خداوندي است كه شما را از زمين ايجاد كرد و براي آباداني در زمين به كارگرفت. اين حقيقت به معناي آن است كه ماموريت بشر در زمين و هدف از آفرينش انسان در آن ماموريت، تمدن سازي است. به عبارت ديگر يكي از ماموريت هاي بشري آن است كه زادگاه خويش را كه زمين است آباد گرداند و آباداني زمين به اشكال مختلف انجام مي شود كه يكي از آن ها تمدن سازي و بهره گيري از عناصر زميني براي سازه هاي خلاقانه و ابتكاري بشر است. از آن جايي كه ماموريت بشر از سوي خداوند تمدن سازي بيان شده مي بايست همه عناصر و مولفه هاي مورد نياز براي اين ماموريت در وي نهادينه شده باشد و آدمي طوري سرشته شود كه بتواند اين ماموريت را با ابزارها و توانايي هاي ذاتي خويش به سرانجام خوش برساند. از اين رو در آدمي همه عناصر مورد نياز و در زمين همه ابزارها و مواد خام براي اين كار فراهم آمده است. آن چه در آدمي به صورت فردي و جمعي سرشته شده، به عنوان اسما و نام هاي الهي، خوانده شده است. اين گونه است كه آدمي، خلاق و مبتكر و معلم و مبدع و مانند آن مي باشد. اين توانمندي ها در يك فرآيند زماني و هم چنين رشدي به بلوغ و كمال مي رسد و شخص مي تواند از آن ها براي دست يابي به نيازهاي فردي و جمعي بهره گيرد. از اين مسئله در روان شناسي به شكوفايي ياد مي شود و خودشكوفايي اصطلاحي است كه به معناي بهره گيري شخص از همه سرمايه هاي ذاتي مي باشد. در حوزه اجتماعي و تمدني نيز مي بايست هر جامعه اي از همه عوامل دروني و بيروني و سرمايه هاي ذاتي و جمعي و عناصر موجود در محيط زيست خويش بهره گيرد تا بتواند به تمدني با روح فرهنگ سازنده دست يابد. اين ها بخشي از مسئله است كه در اين نوشتار بدان اشاره شده است. مباحث زيادي در اين حوزه مطرح است كه در فرصتهاي ديگر قابل طرح مي باشد.     عليرضا صدرايي- کيهان 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن