واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نوآوري در گرو شكوفايي فكري است
خبرگزاري فارس: شكوفايي (efflorescence) و نوآوري (innovation) دو ويژگي هستند كه خود موجد پديدهها و ويژگيهاي ديگري بوده و زمينهساز بروز و ظهور خصلتهاي فردي و اجتماعي و ارزشها و هنجارهاي مفيد و مطلوبي در زندگي فرد و جامعه ميشوند.
تمايل عميق به سهيمشدن در نوسازي محيط و جامعه و ايجاد تحولات شگرف، از جمله نتايج تقريباً همهگير منبعث از احساس حق مالكيت مردم بر سرنوشت خود و اراده معطوف به خودكفايي و استقلال است كه رهبر معظم انقلاب در پيام نوروزي خويش در آغاز سال 1387 با نامگذاري اين سال به «نوآوري و شكوفايي» بر ضرورت و اهميت توجه و رويآوري بدان، تصريح نموده و فرمودند: امسال بايد فضاي نوآوري كشور را فرابگيرد و همه مسئولان خود را مكلف بدانند با بهرهگيري از امكانات مادي و معنوي، كارهاي نو و ابتكاري و راههاي ميانبر را در سايه مديريت صحيح، تدبير درست و حكمت در فعاليت كشور وارد كنند، تا كام مردم از ثمره اين تلاشها شيرين شود.
اين پيام مهم، از احساس مقدس درك نيازهاي اجتماعي و در پي آن برداشتن گامهايي جهت قطع وابستگي و حركت به سوي خودباوري و خودكفايي، در ملت ما نشأت ميگيرد و بيترديد همزمان با شكوفايي طبيعت و بهار سبزي ديگر، ميتواند روح آفرينندگي و شكفتگي و پويندگي را در فكر و ذهن همه شيفتگان پيشرفت و كمال و تعالي ميهن خود، دميده و فردايي بهتر و اميدبخشتر را از امروز به آيندگان، نويد دهد.
تاكنون در مورد «نوآوري و شكوفايي» تحليلها و ديدگاهها و مطالعات فراواني در وجوه و ابعاد مختلف و جوانب عديده آن صورت پذيرفته كه نامگذاري امسال لزوم اهتمام بيشتر و برنامهريزي سيستماتيك و تصميمگيري استراتژيك در اين خصوص و نگرش عملگرايانه، فراتر از يك شعار صرف را از سوي مسئولان، سياستگذاران و كارشناسان فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و هنري و ادبي اقتضا دارد؛ به گونهاي كه ضمن تبيين موضوع و مطالعه و تحقيق پيرامون ابعاد و اضلاع مختلف آن و ترسيم راهكارها و شيوههاي كيفيتبخشي و شناسايي پيشنيازهاي نوآوري و شكوفايي در همه عرصهها و محورها، بايد فرهنگسازي و نهادينهسازي افكار عمومي را نيز سرلوحه برنامههاي خود ساخته و عناصر و عوامل و ابزار مناسب را در راستاي تحقق اين دو شاخصه مهم فراهم نمود. تنها با چنين رويكرد فراگير و گستردهاي ميتوان از ثمرات شيرين اين دو ويژگي ارزنده كه رهبر معظم انقلاب در پيام اخير خود، با عباراتي چون «عزت، موفقيت، كاميابي، شادابي» اشاره نمودند، برخوردار گرديد.
ماهيت شكوفايي و نوآوري
شكوفايي (efflorescence) و نوآوري (innovation) دو ويژگي هستند كه خود موجد پديدهها و ويژگيهاي ديگري بوده و زمينهساز بروز و ظهور خصلتهاي فردي و اجتماعي و ارزشها و هنجارهاي مفيد و مطلوبي در زندگي فرد و جامعه ميشوند.
«نوآوري»، «ابتكار»، «ابداع»، «اختراع» و «اكتشاف» همه صفات پديدههاي موازي هستند كه بعد از «شكوفايي» در انسان شكل گرفته و موجد آثار ثمرات فراوان در فرد و اجتماع ميگردند. لذا صفت «شكوفايي» را ميتوان مترادف صفاتي چون «خلاقيت» و «استعداد بالقوه» و «آفرينندگي» دانست و «نوآوري» را مترادف «ابتكار»، «ابداع»، «اختراع» و «اكتشاف». اما هر يك از اين صفات، در جاي خود تعريف و تبيين جداگانهاي دارند و نميتوان همه را به يك معنا و مفهوم كلي استعمال نمود. البته صفات فوق همه در يك قالب كلي يعني «تازگي» و «نو=new» بودن قابل جمع بوده و در مقابل «قديم»، «كهنه» و «ديرينه» قرار دارند. در زبان انگليسي واژهي news از آن جهت براي خبر به كار ميرود كه تداعيگر اطلاع و آگاهي و حس جديد و تازهاي است و در عربي واژگان: «حديث» و «جديد» و مشتقات آن از ريشه و مصدر «جد» به معني يافتن و «حدث» به معني بوجودآمدن مشتق ميشوند كه بر تازگي و نو شدن پديدههاي طبيعي و لذتي كه در اثر آن به انسان دست ميدهد، اشاره دارد: «لكل جديد لذه». بر اين اساس به «نوآور» و «نوپرداز» در اين زبان: «مجدد» و «محدث» گفته ميشود.
پرداختن به ماهيت و ارائه تعريف جامع «نوآوري» به روش علمي و نه روش فلسفي چندان مفيد نخواهد بود، زيرا روش علمي اصولاً به ما اجازه نميدهد كار را از تعريف آغاز كنيم. در اين روش نادرستي بر تعريف و ماهيت حمل نميشود و احتمال هرگونه خطا و اشتباهي داده ميشود. محقق در روش علمي به خلاف روش فلسفي در شناخت پديدهها، حركت خود را از پايين آغاز ميكند و با فهرست كردن نشانهها به بالا ميرود و نظريه خود را تبيين ميكند. يعني تعريف و نظريه نبايد مبنا واقع شود. اگر هم تعريفي بنا بر ارائه شاخصهايي در نظر گرفته شود، اين تعاريف هميشگي نبوده و همواره با ورود نشانهها و شاخصههاي جديد، احتمال تغيير در پديده و در نتيجه تعريف آن وجود دارد. اگر هدف ارائه تعريف «نوآوري» بر مبناي روش فلسفي باشد، ميتواند محدودهها و زواياي نوآوري عينيت يافته و محقق شوند، و ميتوان محورهاي آن را با عناوين «نوآوري در فرآيند» و «نوآوري در محصول» مورد كاوش قرار داده و در مورد شيوههاي اجرا و راهكارها و چگونگي تحقق آن راه حلهايي ارائه داد. چنانچه سخن مقام معظم رهبري در آذر 86 نيز ناظر به همين روش در تحول مديريت حوزههاي علميه است: «ما بايد مديريت كنيم كه اين تحول در جهت درست صورت بگيرد.1»
بنابراين ميتوان فرض كرد كه مديريت و برنامهريزي در عرصه نوآوري به روش فلسفي قبل از تحقق آثار و ثمرات آن در لايههاي بسيط فرد و اجتماع به كار ميرود، و ارائه تعاريف دقيق و مستدل و منطقي و مطابق با واقع اين ويژگي انساني، قبل از نيل به تحقق برنامهها ممكن نخواهد بود. به عنوان مثال اگر ما در شعارها و تعاريف خود دانشجويان را داراي استعداد و توانايي علمي قابل رقابت در عرصه جهاني قلمداد كنيم و در عين حال آمارهاي مربوط به پديده مهاجرت و فرار مغزها به خارج رو به افزايش باشد، اثبات فرايند «شعار» و «تعريف» كاري عبث خواهد بود. تنها با روش علمي و بر اساس دادهها و يافتههاي آماري ميتوان در اين مورد تعريفي مطابق واقع ارائه داد. اين مثال به خوبي نشان ميدهد كه يك تعريف علمي از چه شاخصهها و ويژگيها عيني و علمي برخوردار است، در حالي كه تعريف فلسفي هر چند به نظر ميرسد جامع و مانع است اما گرهي نميگشايد و چنانچه معضلي در اين رابطه وجود داشته باشد، همچنان به جاي خود باقي خواهد ماند.
در مورد اختلاط اين دو روش در تعريف پديدهها، توجه به نمونه ديگري نيز جالب خواهد بود. يكي از شعراي معاصر در گفتوگويي با يكي از نشريات فرهنگي گفته است: «در بخشهايي از جريان انقلاب، كماكان نيازمند همان شور و هيجان روزهاي آغازين انقلاب هستيم...» وي سپس نياز جامعه فعلي را رجزخوانيها و شور و هيجان در مواجهه با دشمنان و استكبار جهاني ميداند و در حوزه مسائل داخلي از تغيير سنگرهاي شعر و شاعران انقلاب سخن ميگويد كه به عقيده ايشان بايد با نوعي نوآوري همراه باشد.2
در حالي كه در شيوه علمي، ما تنها با يك رويداد عيني و واقعه محقق روبهرو هستيم كه برگشت به گذشته را ناممكن ميسازد. نميتوان مسائل آينده را با راهكارها و برنامههاي گذشته كه مربوط به زمان و وضعيت و شرايط خاص خود بوده است، حل نمود. بلكه بايد از شيوهها و راهكارهاي جديد مبتني بر نوآوري استفاده كرد. تعاريف و تبيين فلسفي ما از نوآوري نيز اگر مبتني بر شناخت علمي نباشد، تبيين درستي نخواهد بود. با اين حال حفظ آرمانها و ارزشها نيز ما را بر آن ميدارد كه از شيوههاي تجربي و آزمايش شده كه قرين موفقيت بوده، با توجه به وضعيت و شرائط حاكم بر موضوع در هر عصر و دوره جهت تبيين موضوع بهره ببريم. با توجه به مثال فوق، ميتوان چنين فرض كرد كه اشعاري با مايههاي تهييجكننده و شورانگيز در راستاي نيازها و مسائل مبتلابه روز، نظير دعوت به نوآوري و ابداع در جهان دانش و سازندگي كه مقتضاي زمان صلح است، سروده شود.
اما در مورد خلاقيت و شكوفايي، از آنجا كه هنوز اين دو پديده و ويژگي فعليت نيافته است، ميتوان تعريفي فلسفي براي آن ارائه كرد كه شايد بهترين تعريف اين باشد: «خلاقيت عبارت است از تركيب، تجميع و تلفيق عناصر و پديدههايي از پيش شناخته شده در يك كليت نو كه حداقل به نظر نوآور و بديع بنمايد.3»
شكوفايي فكر و ذهن
نوآوري در گرو شكوفايي فكري است. نوآوري بدون شكوفايي فكر و ذهن به وجود نميآيد. شكوفايي نيز نيازمند فراهم آمدن مقدمات و تمهيداتي است كه رفاه فكري و اقتصادي و آرامش و امنيت رواني فرد و اجتماع را به دنبال آورد. اين وضعيت باز هم در صورتي به رشد نوآوري ميانجامد كه خط و مرزهاي خلاقيت شناخته شوند. چرا كه نميتوان از ايجاد رفاه و امنيت به تنهايي انتظار معجزه، شكوفايي و استعداد و خلاقيت داشت. پرورش در كنار استعداد، ميتواند فرايند رشد شكوفايي و بازآفريني را براي انسان به ارمغان آورد. امروزه برخي از دانشگاهها به موضوع پرورش شكوفايي به ويژه در زمينه نويسندگي توجه كافي داشته و درسهايي در خصوص نويسندگاني خلاق به صورت واحدهاي اختياري براي دانشجويان در نظر ميگيرند. حتي برخي از اين دانشگاهها براي جذب همه علاقهمندان درسهاي خود را در روزهاي تعطيل برگزار ميكنند تا كساني كه در روزهاي ديگر بر اثر كثرت درسها قادر به شركت در اين كلاسها نيستند، بتوانند بهره كافي را ببرند. عليرغم آنكه شكوفايي و خلاقيت اكتسابي و تعليمي نيستند و نميتوان آن را به فردي انتقال داد، ولي با بسترسازي انديشه و روش انديشهورزي، روحيه آفرينندگي افراد بيدار ميشود. انديشه داراي سه عنصر است: 1- استنباط 2- تصور 3- تمييز
ايجاد توانايي در به كار بردن اين سه قوه به منظور دستيابي به يك نتيجه، در واقع به پرورش فكر و فراهم نمودن بستر مناسب شكوفايي منجر خواهد شد، زيرا خلاقيت و شكوفايي محصول انديشيدن است و برداشتن موانع و افكار مزاحم نيز يكي از راههاي پرورش انديشه درست و دستيابي به خلاقيت است.
يكي ديگر از راههاي پرورش عنصر خلاقيت در انسان، تقسيمبندي و تفكيك يك موضوع و مسئله به مسائل و موضوعات سادهتر است كه سپس با بررسي جداگانه هر يك و تركيب دوباره آنها به يك راه حل معقول و تازه و جديد دست مييابيم و اين همان نوآوري است. به همين اندازه، آسيبشناسي خلاقيت و شكوفايي نيز امري آموختني و تعليمي است، زيرا مشخص ميسازد چه چيزي اصولاً خلاقيت بوده و به نوآوري ميانجامد و چه چيزي جز به ابهام و ياوهگويي منجر نميشود.
در اين مورد، در حوزه ادبيات، خيلي از شاعران ادعاي ابتكار، نوآوري و اقتراح داشتهاند كه تنها پس از گذشت سالها و قرنها مشخص شده است كداميك واقعاً در عصر خود نوآور بودهاند.
به عنوان مثال خاقاني ميگويد:
منصفان استاد دانندم كه در معني و لفظ
شيوه تازه، نه رسم باستان آوردهام
نيز ميگويد:
مرا شيوه خاص و تازه است و داشت
همان شيوه باستان عنصري
چه كسي ميتواند ادعا كند كه شعر خاقاني نسبت به عنصري بديع و نوآوارانه است. پيداست كه فقط شاعر نميتواند قضاوت كند. داوري اصلي از آن خواننده، آنهم پس از طي دوره زماني مشخص است. زيرا هر اختراع و ابتكاري از تركيب دو يا چند ابتكار پيشين به وقوع ميپيوند و نميتوان به صرف ادعاي خود شاعر، سبك و طرز و روش او را نوآوري دانست؛ بلكه بايد با مقايسه ساير سبكها در دورههاي مشخص شعر فارسي و نيز ديوان ديگر شاعران به داوري جامع و منصفانه در خصوص ادعاي يك شاعر رسيد. اما همين ادعاها از سوي شاعران نشان ميدهد كه نوآوري و ابتكار در سرايش اشعار و مضامين جديد تا چه پايه ارزشمند و داراي امتياز بوده است كه براي افتخار مينمودهاند.
«ژرار دونروال» شاعر فرانسوي در اين باره گفته است: «نخستين كسي كه روي معشوق را به گل تشبيه كرد، شاعر بود و آنكه دوباره چنين كرد بيشعور بود.»
پژوهشهاي زبانشناسي نيز اين امر را در شرائطي تأييد ميكند. زيرا به نوشته استاد زبان فارسي دكتر فرشيدورد، «بر طبق نظريه خبر و اطلاع، هر چه تكرار و كثرت استعمال سخني بيشتر باشد، رسائي و ارزش خبري آن ضعيفتر ميشود.4»
كليم كاشاني نيز بر اين ويژگي صحه مينهد، آنجا كه ميگويد:
گر متاع سخن امروز كساد است كليم
تازه كن طرز كه در چشم خريدار آيد
پينوشتها:
1-حوزه و مديريت تحول،بيانات رهبر معظم انقلاب،آذر 86، دبيرخانه شوراي پيشبرد و ارتقاي حوزه و معاونت پژوهشي حوزه علميه قم.
2-كتاب هفته، ش 125- 17/1/87 ، ص 7
3-اوژن. وان. فانژه، هنر خلاقيت در صنعت و فن، ترجمه حسن نعمتي، اميركبير، 1364، ص 26
4-دكتر خسرو فرشيدورد، درباره ادبيات و نقد ادبي، ج2، اميركبير، 1373، ص 158
.................................................................................
منبع: www.ido.ir
سه شنبه 28 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]