واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تفریح آزاد
آیا فقه با مصادیق شادى و تحرك، همچون رقص، آواز و ترانه، موسیقى و تفریح آزاد زن و مرد و نظایر آن مخالف است؟ در پاسخ به این سؤال، مىتوان هم از دیدگاه فقه به عنوان بخشى از تعالیم دین اسلام پاسخ داد و هم مىتوان از دیدگاهى وسیعتر، این مسئله را در همه اجزاى دین، اعم از احكام (فقه) و غیر آن پاسخ داد و از منظر اخیر، مىتوان به نكات زیر اشاره كرد: 1. مطلوبیت شادى و شاد كردن در اسلامدر تبیین جایگاه شادى در اسلام، باید گفت كه اصل شاد زیستن در اسلام، مورد پذیرش، بلكه تأكید است. امام على علیهالسلام مىفرماید: «شادى، انبساط خاطر و نشاط مىآورد و غم، گرفتگى خاطر و دلگیرى» (1) و نیز فرمود: «كسى كه شادیش كم باشد، آسایش او در مردن باشد.» (2)امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «هر كه به چهره برادر خود لبخند زند، آن لبخند براى او حسنهاى باشد» (3) به همین جهت است كه شاد كردن برادر مومن، امرى است مستحب و شوخى كردن با دیگران، عملى مجاز به شمار مىرود. در تاریخ آمده است كه روزى پیامبر اكرم صلىالله علیه و آله و حضرت على علیهالسلام خرما مىخوردند. پیامبر صلىاللهعلیهوآله، هستههاى خرما را جلوى حضرت على علیهالسلام مىگذاشت؛ پس از مدتى، وقتى هستههاى زیادى جلوى حضرت على علیهالسلام جمع شد، پیامبر صلىالله علیه و آله به او فرمود: یا على! شما خیلى پرخورى و حضرت على علیهالسلام در پاسخ گفتند: پر خور كسى است كه خرما را با هستهاش مىخورد.در روایتى چنین آمده است: «در بهشت خانهاى است به نام خانه شادى و تنها كسى كه یتیمان و بچهها را خوشحال كند، به آن داخل مىشود».اسلام براى فراهم شدن زمینههاى شاد زیستن مؤمنان، به ابزارهاى آن توجه زیادى كرده است؛ به عنوان مثال، بوى خوش كه عامل مهم شادمانى است، از سنتهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله است. امام صادق علیهالسلام مىفرماید: رسول خدا صلىاللهعلیهوآله براى بوى خوش، بیشتر از خوراك خرج مىكرد.همچنین پوشیدن لباس سفید در اسلام مورد تأكید قرار گرفته است؛ چون رنگ روشن، به ویژه سفید، شادى آفرین است و شاید از این جهت است كه پوشیدن لباس سفید، به ویژه در حال نماز، سفارش شده است.توصیه به نظافت، سیر و سفر، شركت در مجالس شادى، مثل مجالس عروسى و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند و بازگشت از حج و تأكید بر صله ارحام و دید و بازدید و دست دادن (مصافحه) با مؤمنان، همه از لوازم و زمینههاى یك اجتماع شاد و پر تحرك است و تأكید بر این امور از سوى اسلام، گواه بر اهمیت دادن دین اسلام به مقوله شادى و سرور است. 2. فقه و شادى گرچه شاد بودن و شاد كردن، به خودى خود، مباح و مورد تأكید است، اما فقه براى این دو، ضابطه دارد و نمىتوان براى رسیدن به آن، از هر وسیلهاى استفاده كرد. از این رو، باید وسیله شادى از نظر شرعى حرام نباشد. حرام بودن یا نبودن، مسئلهاى است كه در چهارچوب هدفمندى خلقت و دین قابل تفسیر و معنایابى است. از آن جا كه دین، انسان و خلقت را هدفمند مىداند، از این جهت، هر چه به این هدفمندى آسیب رساند و آدمى را از دستیابى به كمال مورد نظر خلقت باز دارد، در هر قالبى كه باشد، ممنوع و مذموم است و در قالب غم یا شادى بودن، در این خصوص تأثیرگذار نخواهد بود. گناهان این نقش را دارند كه انسان را در دستیابى به هدف مورد نظر در حیات انسانى، باز مىدارند. بنابراین، نمىتوان به بهانه شاد شدن و شاد كردن دیگران، از غیبت، تهمت و دروغ بهره جست. به همین جهت است كه پیامبر صلىاللهعلیهوآله در اندرزى به ابوذر مىفرماید: «آدمى (گاه) در جمعى براى خنداندن آنان سخنى مىگوید و به سبب آن، در جهنمى به فاصله آسمان تا زمین سقوط مىكند».(4) بنابراین، نمىتوان با شادىهایى كه مفاسدى بزرگتر در پى دارند، سرگرم شد؛ هر چند خود شادى به حسب طبع آدمى، مطبوع و مطلوب انسان است.در نتیجه، گرچه انجام برخى اعمال باعث شادى مىشوند، اما در اسلام نهى شدهاند. شرابخوارى، ارتباط زن و مرد در خارج از چارچوب مورد پذیرش اسلام، موسیقى و ترانههاى مبتذل، نمایش و دیدن فیلمها و عكسهایى كه شهوت جنسى را در انسان تحریك مىكنند، نمونههایى از این امورند. نقش این عوامل در مفسدهانگیزى، گاهى روشن و آشكار و گاهى از فهم بشر بیرون است.بدیهى است كه مىتوان با دروغ، غیبت و تهمت، لحظاتى را شاد بود؛ ولى دشمنىها، كدورتها، بىاعتمادىها، هتك حرمتها و آبروریزىهاى پس از این اعمال، باعث مىشوند تا روابط اجتماعى میان افراد سالم نباشد. پیامبر صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «غیبت، خورش سگان جهنم است». تشبیه ظریفى در این حدیث صورت گرفته است؛ تشبیه غیبت، به خورش. خورش، چیزى است كه انسان را در كنار سفره نگه مىدارد. اگر داخل سفره نان خالى باشد، انسان مدت كمى كنار سفره، براى غذا خوردن درنگ مىكند؛ اما اگر در كنار نان، غذاهاى دیگر باشد، انسان یقیناً مدت بیشترى را براى صرف غذا درنگ مىكند. حال در این روایت، غیبت به خورش تشبیه شده است؛ زیرا معمولاً آن چه باعث مىشود گفتوگوى افراد به طول انجامد، غیبت كردن و غیبت شنیدن است.به هر حال، آن دسته از مصادیق شادى كه در اسلام نهى شده است، فلسفه خاصى دارد. این حكمتها و فلسفهها را علم هم ثابت كرده است و مىتوان براى آنها شاهد علمى اقامه كرد و به فرض هم كه برخى آنها را علم كشف نكرده باشد، چون از چشمهسار وحى به دست آمده است، یقیناً مىدانیم كه حق و حقیقت هستند؛ براى مثال، اختلاط زنان و مردان نامحرم و رقص با هم، آثار مخربى به دنبال دارد. سست شدن روابط زن و شوهر و رابطه با بیگانه، خارج شدن روابط پسر و دختر از حد نیاز و ضرورت و كشیده شدن به مفاسد اخلاقى، بخشى از این آثار مخرب است.همچنین در مورد ترانه و موسیقى، مىتوان به سخن امام خمینى در چهل حدیث اشاره كرد وى مىگوید: اولین قدم در راه خودسازى و تهذیب نفس، عزم و اراده است و بعد از قول استادش آیةالله شاهآبادى نقل مىكند كه گوش دادن به غنا، عزم و اراده انسان را سست مىكند. 3. نگاه متعالى دین به شادىگرچه از نظر فقهى شادى امرى مجاز است، اما با بررسى تعالیم دین اسلام، مىتوان گفت كه دین، نگاهى متعالى به شادى دارد؛ زیرا نگاه دین به شادى، نگاهى هدفمند است و بر اساس آن، شادى براى خدا و شاد كردن براى خدا، ارزش دارد؛ چون هدف خلقت و كمال آن در الهى شدن همه چیز است و این امر، در سایه كمال آدمى است و شادى نیز در همین راستا، باید به تعالى برسد.انسان براى شادى دنیوى خلق نشده است. از این رو، سرمایهاى كه خداوند متعال به آدمى داده، یعنى عمر انسان، نباید به بهانههاى مختلف تلف شود. ارسطو گفته است: «انسان، براى خوردن خلق نشده است و انسان، براى خوردن نیست؛ بلكه خوردن، براى انسان است. حال مىتوان گفت: انسان، براى شادى خلق نشده است؛ بلكه شادى براى انسان است؛ یعنى باید از شادى تا مقدارى كه براى ما مفید است - مثل رفع خستگى و ایجاد رابطه با دیگران - بهره جست؛ نه این كه تمام عمر را در شادى به سر برد.از سوى دیگر، گرچه شادى عملى مجاز است، اما تعالیم اخلاقى دین مقرر مىدارند كه شادى نباید باعث از بین رفتن وقار و ابهت انسان و یا باعث مردن دل و روح آدمى شود.امام على علیهالسلام مىفرماید: «وقار خود را در برابر خوشمزگىها و حكایتهاى مضحك و یاوهها و هرزهگویىها حفظ كنید».(5)پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: «زنهار از خنده زیاد كه دل را مىمیراند. خنده زیاد، ایمان را محو مىكند».(6)از نگاهى دیگر، از نظر اسلام، بهترین شادى، شادى معنوى است. این شادى، اثر دیدن مناظر زیبا و شنیدن لطیفهها نیست؛ بلكه بر اثر اطاعت پروردگار حاصل مىشود. امام على علیهالسلام مىفرماید: «شادى مومن آن گاه است كه پروردگارش را اطاعت كند و اندوهش وقتى است كه گناه كند».(7) انسان وقتى به سراغ گناه مىرود كه در خود میل و رغبت آن را مىبیند و از انجام آن لذت مىبرد. گرچه گناه لذت دارد، اما این لذّت، لذتى حیوانى است و چه بسا لذتهایى كه در زمانى كوتاه از بین رفته، اما به دنبال خود نكبت و بدبختى همیشگى به ارمغان آورده است. گناه، گرچه لذت دارد، اما ترك آن نیز براى كسى كه آشناى با حیات انسانى و به كمال خود مشتاق باشد، لذتبخش است؛ خصوصاً آن گاه كه لذتجویى انسان، با ترك لذتهاى ممنوع همراه شود كه در این صورت، انسان را به لذتهایى پایدار، اصیل، ماندگار و ابدى نائل مىسازد. در صورتى كه انسان لذت ترك گناه را بچشد و درك كند، دیگر لذت گناه براى او جلوهاى نخواهد داشت. پىنوشت: 1. رى شهرى، میزان الحكمه، ج 6، ص 2449.2. همان.3. همان، ج 7، ص 3225. 4. همان، ص 3229. 5. همان.6. همان، ص 3227.7. آمدى، غررالحكم، ج 5، ص 2449.منبع:حاجى دهآبادى، احمد،
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 554]