واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هزار نكته باريكتر زمو اينجاست (4)
از قرآنالف) محبت اهلبيت عليهم السلام ايمن از عذاب «من جا بالحسنه فله خير منها و هم من فزع يؤمئذ آمنون» (نحل: 89) . امام باقرعليه السلام مىفرمايد: يكى از ياران حضرت علىعليه السلام به نام ابوعبدالله جدلى خدمتش آمد . امام فرمود: آيا از معناى اين سخن (من جاء بالحسنه) به تو خبر دهم؟ عرض كرد: آرى! فدايتشوم اى اميرمؤمنانعليه السلام حضرت فرمود: حسنه ولايت و دوستى ما اهلبيت و سيئه انكار ولايت و دشمنى ما اهلبيتعليهم السلام است . (1) ب) دعا فقط براى ديگران! افراد در دعا كردن مختلفاند . 1 . گاهى انسان تنها براى خود دعا مىكند . همچون كريمه مباركه «رب اغفر لى» (سوره ص: آيه 35) 2 . گاهى نيز انسان براى خود و ديگران دعا و طلب مغفرت مىكند: همچون آيه «ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان» (حشر: 10) 3 . گاهى هم انسان براى ديگران دعا مىكند: چنانكه حضرت يعقوب در حق فرزندش مىفرمايد: «سوف استغفرلكم . . .» (يوسف: 98) 4 . گاهى انسان فقط براى ديگران و نه خود دعا مىكند: حضرت فاطمه زهراعليها السلام از شب تا صبح براى ديگران دعا مىفرمود . امام حسن مجتبىعليه السلام از حضرت پرسيد: مادر چرا براى خودمان دعا نمىكنيد؟ فرمود: يابنى «الجار ثم الدار» (2) ج) مشكلترين روز در حيات انسان «و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعثحيا» (مريم: 15) سختترين و وحشتناكترين دوران حيات انسان سه مرحله است: روزى كه متولد مىشود و چشمش به دنيا مىافتد، روزى كه مىميرد و آخرت و اهل آن را مىبيند و روزى كه برانگيخته مىشود و مسائلى را مىبيند كه در دنيا نديده بود . د) قطع روابط و پيوندها در روز قيامتاز نظر قرآن كريم، روز قيامت روزى است كه رابطه انسان با تمامى اسباب مادى و طبيعى، كه در دنيا براى او سودمند بود، قطع مىشود . از جمله: 1 . دوستى و رفاقت: روزى است كه هيچ حمايت خويش و يار و ياورى كسى را از عذاب نرهاند و احدى را نصرت نكند . (دخان: 41) 2 . ثروت و فرزندان: روزى كه مال و فرزندان به حال انسان هيچ سود نبخشند . (شعرا: 88) 3 . مكر و حيله: آن روزى است كه مكر و تدبيرشان هيچ به كارشان نيايد و هيچ كس يارىشان نكند . (طور: 46) 4 . شفاعت و وساطت: هيچ شفاعت آن خدايان (غير خدايان يكتا)، از من دفع زيان نكرده و نجاتم نتواند داد . (يس: 23) 5 . اقوام و خويشان: هرگز روز قيامتخويشان و فرزندان شما هيچ سودى برايتان ندارد . (ممتحنه: 3) 6 . زبان: امروز است كه بر دهان آن كافران مهر خموشى نهيم . (روم: 57) 7 . عذرخواهى: پس در اين روز آنان كه ستم كردند، عذرشان مفيد نيفتد . (روم: 57) 8 . قدرت و توانايى: در اين روز هم قدرت و هم حشمتم نابود گرديد . (حاقه: 29) و) كسى كه خدا دارد، غربت ندارد! حضرت يوسفعليه السلام در دامن حضرت يعقوبعليه السلام رشد يافت . برادران يوسف به او رشك و حسد بردند . با نقشه قبلى او را از پدر جدا كرده و به صحرا بردند . در بين راه تصميم به قتل او گرفتند ولى به پيشنهاد يكى از برادران، از كشتن او صرفنظر نموده و او را در چاهى افكندند و سرانجام، او به كاروانى كه عازم مصر بود به غلامى فروخته شد . در اين هنگام، يوسفعليه السلام نه سال بيش نداشت . موقعى كه كاروان خواستحركت كند يك نفر نسبتبه حال كودك رقت نموده و گفت: نسبتبه اين كودك غريب به نيكى و ملاطفت رفتار كنيد . حضرت يوسفعليه السلام به محض شنيدن اين جمله گفت: «من كان الله معه، فليس له غربة» كسى كه خدا دارد، غربت و تنهايى ندارد . (3) از همه جا:الف) امام رضاعليه السلام مهمان مرد صالحى در قم حضرت امام رضاعليه السلام در مسير حركتبه خراسان، با استقبال عظيم مردم قم وارد اين شهر شد . بسيارى آن حضرت را به ميهمانى دعوت كردند، حضرت فرمودند: ناقه (شتر) من در هر جا توقف كند، همانجا مىروم . شتر در خانه مرد صالحى توقف كرد كه شب در خواب ديده بود امام رضاعليه السلام ميهمان اوست . حضرت پياده شد و مهمان آن مرد شد . اين محل اكنون در خيابان آذر به صورت مدرسه علميه رضويه معروف است . (4) ب) نقشه ماهرانه يك كودك يك كودك آمريكايى به كيوسك تلفن رفته و شماره تلفن مورد نظر را گرفت و گفت: تجارتخانه «فاگ» . : بله بفرماييد - ببخشيد شما شاگرد نمىخواهيد؟ : خير نياز نداريم . - معذرت مىخواهم تا سه ماه ديگر چه طور؟ : نه، تا سه ماه ديگر هم نياز نداريم . - ببخشيد تا شش ماه ديگر چه طور؟ : نه خير تا شش ماه ديگر هم نياز نداريم . - تا يك سال ديگر چه طور؟ : تا يك سال ديگر هم نياز نداريم . - ببخشيد من شاگرد زرنگى هستم . پادويى مىكنم و . . . هركارى بخواهيد انجام خواهم داد . : ولى ما شاگرد نياز نداريم . چون يك شاگرد خوبى داريم . - سرانجام با خداحافظى تلفن را قطع كرد . اتفاقا تاجرى از آنجا عبور مىكرد . دلش به حال كودك سوخت، جلو رفت و گفت: آقاپسر، دنبال كار مىگرديد؟ بيا در تجارتخانه ما كار كن و هرچه بخواهى به شما مزد پرداخت مىكنم . كودك گفت: آقا من خود كارمند همين تجارتخانه فاگ هستم، مىخواستم تقاضاى اضافه حقوق كنم . اما پيش از آن خواستم خود را ارزيابى كنم، ببينم به چه ميزان تجارتخانه از كار من راضى هستند . حال موقع اين است كه تقاضاى اضافه حقوق كنم! نوشتهاند: اين كودك نابغه يكى از شخصيتهاى بزرگ آمريكا شد . (5) ج) گاندى و رمز موفقيتهر ساعت از روز گاندى به دقتبرنامهريزى شده بود . زمان يكى از وسواسهاى گاندى بود . به عقيده او هر دقيقه هديه خداوند بود و مىبايستبراى خدمتبه انسان به كار گرفته شود . پس از عبادت صبحگاهى تا طلوع آفتاب در كلبهاش مىنشست و با حوصله مكاتباتش را با مداد و با خط خودش جواب مىداد . از هر مداد تا جايى استفاده مىكرد كه از فرط كوچكى ديگر لاى انگشتانش جا نمىگرفت . زيرا معتقد بود كه هر مداد مظهر كار يك همنوع است و حرام كردن آن نشان بىتفاوتى نسبتبه زحمت او خواهد بود . گاندى از حرام كردن حتى يك تكه كاغذ ابا داشت . شخصا پاكتنامههايى را كه برايش مىرسيد، مىبريد و آن را تبديل به دفترچههاى يادداشت مىكرد و از بالا تا پايينشان را چيزى مىنوشت . (6) پىنوشتها:1 . تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 104 2 . بحارالانوار، ج 43، ص 82 3 . مجموعه درام، ج 1، ص 41 4 . داستان راستان، ج 4، محمدمهدى اشتهاردى، ص 207 5 . محمود خيراللهى، يكصد حكايت، ص 300 6 . آزادى در نيمه شب، نشر نو، ص 53 به نقل از هزار يك حكايت، ج 1، ص 86 منبع:محمد فولادى، ديدار آشنا، شماره 20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 564]