واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
در رخدادی « تلخ « مرد جوانی پس از اختلافات کهنه و مشکلات فی مابین خود و همسرش در تصمیمی بی رحمانه همسر جوان 17 ساله اش را پس از پشت سر گذاشتن یک روز به یاد ماندنی ،مظلومانه به نقطه ای در حاشیه شهر اصفهان برد و او را کشت اما مختصر علاقه اش او را به ندامت کشاند و پس از مدت زمانی از اورژانس کمک خواست اما ماموران موفق به یافتن محل واقعه نشدند.مقارن ساعت 3 بامداد روز 8 تیر 89 تلفن کننده ناشناسی طی تماس با مرکز فوریتهای پزشکی اصفهان اعلام کرد که شاهد جان دادن دختر جوانی در محدوده شاهین شهر بوده و از آنها تقاضای کمک کرد.به گزارش عبرت، تیم پزشکی اورژانس با دریافت آدرس اعلام شده به محل مذکور مراجعه کرد اما موفق به یافتن مکان اعلام شده نشد ، در عین حال ساعتی پس از این تلفن ،مردی 26 ساله به کلانتری خورزوق در حاشیه شهر اصفهان رفته و اعلام کرد که طی اقدامی جنایتکارانه همسرش را کشته اما این احتمال وجود دارد که دخترک بیچاره هنوز زنده باشد و درخواست کمک کرد.در این هنگام کارشناسان اورژانس برای نخستین بار موفق شدند با هماهنگی پلیس و در معیت متهم به قتل به محل مورد نظر رفته و پیکر بی جان نرگس را در حالی که مقنعه سیاهی به دور گردنش پیچیده شده بود کشف و اقدامات فوری برای نجات وی را صورت دادند ،اما همه چیز گویای این بود که وی ساعتی پیش فوت کرده است.پلیس نیز با کسب این اطلاعات و اقاریر صریح متهم و مشاهده صحنه و با هماهنگی شاه محمدی بازپرس ویژه قتل اصفهان و اخذ دستورات لازم جسد را برای تشخیص دقیق علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل و متهم نیز برای تحقیقات بیشتر به کلانتری تحویل داده شد.حمید روز بعد و در جریان تحقیقات بازپرس شاهمحمدی و در تشریح انگیزه خود گفت:همسرم متولد سال 1371 بود و در سال 85 با یکدیگر آشنا شده و ازدواج کردیم و در نوروز 86 برای یک سفر تفریحی به مشهد رفته و بازگشته و چون از حرف و حدیثهای محل زندگی خودمان نگران بودیم قرار بر این شد که مسئله سفر محرمانه باقی بماند اما این جور نشد و از همان زمان ، اختلافات دامن زندگی ما را گرفت و مکررا با همدیگر درگیر بودیم. اما این قضیه با پادرمیانی بزرگترها خاتمه یافت و او از شکایتش منصرف شد و به خانه بازگشت و آشتی کردیم.اما این شرایط هم تداوم پیدا نکرد و همسرم باز هم سر ناسازگاری گذاشت و همین قضیه موجب بدگمانی من و درگیریهایی که قابل تحمل نبود شد و او برای چندمین بار به خانه مادری رفت و سال 88 تا 89 از هم جدا بودیم و این بار او نفقه اش را مطالبه کرد و دعوای ما یک سال به طول انجامید.حمید در ادامه گفت :پایان فروردین 89 پرونده ما در دادگستری شاهین شهر باز شد و در مقابل تقاضای نفقه همسرم ، من هم تقاضای تمکین کردم ولی همه چیز گویای این بود که دوام زندگی زناشویی ممکن نیست و به رغم فشار شدید هر دوی ما و بخصوص خانواده نرگس « قاضی» 6 ماه برای توافق و حل مشکلات زمان گذاشت و قرار شد که در این مدت به نتیجه برسیم و این در شرایطی بود که تمامی واقعیتها گویای ناسازگاری و عدم توافق و تفاهم ما بود اما به هر صورت رئیس دادگاه باز هم دلایل ما را قبول نکرد و این زمان را تعیین کرد. این جوان قاتل در بیان مسائل این ایام گفت:من همسرم را دوست داشتم اما گمانهای بد و تردید و شک موجب شده بود اصلا نسبت به آینده خوشبین نباشم ولی با وصف این موارد هر دوی ما موافقت کردیم که برای حل تعارضات به مشاور مراجعه کنیم و نوبت هم گرفتیم و به بهزیستی مراجعه کردیم اما همان رفتن هم به علت تاخیر مشاور به مشکلات ما افزوده شد و مجددا به همان مسیری رفتیم که قبلا در آن قرار داشتیم.در این مدت با هم تماس تلفنی داشتیم و من گاهی اوقات به همراه او رفته و گردشی روزانه را ترتیب میدادم ، البته به جهت آنکه حتی در این ملاقاتها هم جر و بحث میکردیم ، خواهر کوچکش ما را همراهی میکرد .واقعیت این است که من پس از جریان مشاوره کمی کوتاه آمدم اما شواهد گویای این بود که ما نمیتوانیم زندگی مشترک داشته باشیم و همین مسئله مرا رنج میداد تا جایی که چند بار تصمیم گرفتم دست به خودکشی بزنم اما هر بار از کارم پشیمان میشدم.تا اینکه روز 8 تیر ماه برای ملاقاتی با او قرار گذاشتم و با خواهرش به اصفهان رفتیم و روز خوشی هم گذشت ، البته اتفاقات شبهه انگیزی هم رخ داد و همین باعث عصبانیت شدید من شد.از صبح تا شب فکر میکردم که باید چگونه عمل کنم ، حدود ساعت یک شب از پل خواجو به سمت خانه آنها رفته و خواهرش را پیاده کردم و از نرگس خواستم برای صحبت نهایی همراه من بیاید و او هم پذیرفت.مجددا به سمت اصفهان رفتم و در میانه راه در مسیری انحرافی قرار گرفته و به سرعت خودم را به میان جنگلی در محدوده شهرک ولی عصر رساندم.او مرتبا از من سوال میکرد که چرا اینجا آمدیم و من تنها به این پاسخ که « صبر کن میفهمی» بسنده میکردم .ساعت از 2 بامداد گذشته بود که در محل مورد نظر توقف کردم و جر و بحث ما شروع شد و کار به شرایطی وحشتناک رسید و من دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و به سمت نرگس رفته و مقنعه اش را از سرش کشیده و پاره کردم.چندین بار با تعجب پرسید که قصد دارم چکار کنم ولی من دیگر به او فرصت نداده و با یک حرکت سریع او را به درون جویی انداختم و مقنعه را به دو گردنش پیچیده و در حالی که از تعجب خشکش زده بود و مرتبا میپرسید چرا این کار را میکنی او را خفه کردم و بعد از چند لحظه صحنه را ترک کرده و به سمت خانه رفتم اما وجدانم رهایم نمیکرد.تصویر لحظات آخر او همچنان جلوی چشمم بود و نمیگذاشت آرامش داشته باشم ، برای همین در کنار خیابان ایستادم و با موبایل به مرکز اورژانس 115 زنگ زدم و گفتم « زنی در فلان منطقه دچار مشکل شده» البته بعدا فهمیدم که آنها موفق به پیدا کردن محل نشدهاند.مجددا به سمت خانه رفتم و ماشین را درون پارکینگ گذاشته و فکرهایم را کردم و با تصمیمی قاطع و حدود ساعت 3 بامداد مراجعه به قانون را انتخاب و پس از آن هم به کلانتری خورزوق رفته و به افسر نگهبان گفتم که من همسرم را به قتل رسانده ام.به دنبال سخنان این جوان بی رحم ماموران کلانتری مراتب را با اورژانس اصفهان هماهنگ کرده و لی متاسفانه زمانی با راهنمایی قاتل به محل رسیدند که نرگس 17 ساله جان سپرده بود.بازپرس شاه محمدی با شنیدن این اقاریر صریح و بازسازی دقیق صحنه جنایت توسط قاتل، متهم را با قرار قانونی روانه زندان کرد.در همین رابطه خبرنگار عبرت گفت وگویی انجام داده است با سید ضیا ء الدین فائق آسیب شناس و تحلیل گر اجتماعی و از او پرسید که چگونه ممکن است ازدواجی با این درجه از انس و محبت سرانجامی چنین وحشتناک داشته باشد که فائق گفت:متاسفانه برخی تصور میکنند که در میان مجموعه مناسبات و پدیدههای اجتماعی « ازدواج» از جایگاهی مهم برخوردار نیست و بعضا دیده میشود که حتی خانوادههای با تجربه بدون در نظر گرفتن نکاتی که میتواند در انتخابی استاندارد مفید باشد تنها به تمایلات ساده جوانان و پارامترهایی مانند ثروت و زیبایی و تحصیلات توجه کرده و یا بالعکس با این تصور که قرار است ازدواجی صورت بپذیرد و دختر یا پسر خانواده به سر انجامی برسند زمینه ساز « زندگی مشترک » میشوند.اما چنین شروعی بدون توجه به پیش نیازهای ضروری ارتباط و اشتراک زوجین نمیتواند سرانجامی مطلوب را به دنبال داشته باشد.فرزندان هر خانواده را باید سرمایه ای مهم و غیر قابل انکار تلقی کرد و به گمان من هیچ کس فرزندش را چه دختر و چه پسر با زحمت و مشقت بزرگ نمیکند تا سر انجام به نقطه ای مانند حمید و نرگس برسد. نرگس در 14 سالگی با حمید ازدواج میکند و اختلافات این دو از همان روزهای نخست و بیشتر تحت تاثیر شرایط اجتماعی پیرامونشان در خصوص نوع شروع زندگی کلید میخورد و زمانی که این زوج جوان از سفر باز میگردند با یک بی تجربگی همه چیز تحت تاثیر قرار گرفته و اختلافات به سرعت زن و شوهر جوان وبی تجربه را فرا میگیرد. گرچه شخصیت اجتماعی حمید « قاتل» را نمیتوان در وقوع این رخداد بی تاثیر دانست اما یکی از واقعیتهای مهمی که در ایران بشدت مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفته مقوله مشاوره پیش از ازدواج و در زمان بحران است و متاسفانه از آن سو نیز امکانات لازم برای چنین مسئلهای چه در تشکیلات دولتی و چه در بخش خصوصی پیش بینی نشده و بعضا مشاوران نیز به دلیل نداشتن تجربه مقتضی از مهارت توانایی لازم در حل منازعات بین زوجهای جوان عاجز میمانند و گاهی مداخله افراد غیر متخصص و نا آگاه بر شعله ور شدن و شدت گرفتن میزان درگیریهای بین فردی میافزاید.فائق میگوید : ارتکاب جنایت و دست زدن به قتل و کشتن کسی که نزدیکترین رابطه عاطفی با آدمی دارد، را یکی از پدیدههای نادرست زندگی امروزی باید دانست ، اما به اعتقاد من تنها انگیزههای انفرادی را نمیتوان در دست زدن به جنایت شاخص شمرد و ساختارهای اجتماعی و کارکردهای ناشی از آن نیز میتواند در کاهش وقوع و یا رفع این معضل و یا تشدید آن موثر باشند.بنابر این نخستین مسئله برای پیشگیری از وقوع چنین رخدادهای تلخی این است که اولا جوانان و خانوادههای آنان از آگاهی لازم برای گزینش همسر مناسب برخوردار باشند ثانیا بیاموزند که چگونه میشود در چنین انتخابی استاندارد و ملاکهای ضروری را درک کرده و مورد استفاده قرار داد.من به بخشی از معیارها و همانندی هایی اشاره میکنم تا هر فردی بتواند به سادگی و با تطبیق این معیارها در انتخابش موفق باشد:الف - ظاهر طرفین است و اینکه ما بدانیم زن زیبا قادر نیست با مردی زشت زندگی کند و برعکس یک جوان با ظاهری متناسب قادر نیست در گزینش همسر ملاک ظاهر را به کنار گذاشته و صرفا و به نکات دیگر بسنده کند این مقوله در دراز مدت میتواند مخاطراتی را ایجاد کند. ب- سن دختر و پسر در بهترین شرایط و بنا به آنچه امروز قابل ملاحظه است نیز از موارد مهم است ، بنده کاری به نسخههای برخی افراد ندارم که با اهداف سیاسی حرف میزنند بلکه با واقعیت عرض میکنم «زن سریع به بلوغ رسیده و خانمی با ویژگیهای منحصر به فرد میشود اما مرد کامل شدن به زمان و تجربه نیاز دارد و یک زن بیش از یک همسر نق نقو که گریههای دوران کودکی و نوجوانی خود را برای همسرش آورده به یک تکیه گاه مطمئن نیاز دارد.ت- تحصیلات و درک مناسب از اندیشه و تفکرات طرفین نیز از مسائل حائز اهمیت است.ث- شرایط اقتصادی و وضعیت مالی ممکن است در روزهای اول نتواند موثر باشد اما به زودی به عنوان سمی مهلک باعث شروع منت گذاریها و مشکلات متعاقب خواهد شد.ج- وضعیت روحی و روانی فرد و شاخصه هایی که تنها توسط متخصصین قابل درک است و در ادامه روابط زوجین مخاطرات روانی را ایجاد میکند « بدبینی ، شک و تردید ، وسواس ، عصبانیت لجام گسیخته ، نداشتن شاخصههای غریزی و یا مطلوب زن در مسائل زناشویی را نیز باید جدی گرفت.ح-اخلاق و شاد زیست بودن و دیگر موارد نیز باید مورد توجه قرار گیرد.خ-و در این مقطع سلامت روحی و خانوادگی و نداشتن چالشهای اثر گذار در خانواده طرفین نیز از جمله موارد اثر گذار تلقی میشود.با این پیش فرضها و بدون ذکر بسیاری دیگر از موارد مهم باید عرض کنم که درک چنین ویژگی هایی در زن و شوهر به زمان نیازمند است و در فرصتهایی که به صورت منطقی برای زن و مرد بوجود میآید باید مهر تایید بر موارد پیش ذکر بخورد.متاسفانه مشاهده شده که دختر و پسرهای جوان پس از عقد و یا نامزدی چنین فرصتی را پیدا میکنند اما بجای درک و تحلیل آن بیشتر به جنبههای تفننی و ظاهری رابطه میپردازند.سید ضیاء الدین فائق میگوید : به اعتقاد من وقوع این جنایت حاصل بی توجهی والدین به انتخاب ، نداشتن معیارهای مناسب در همسر گزینی در دختران و پسران و نبود امکانات رفع تعارض در جامعه با امکانات ضروری و حمایتی و کنترلی است.این آسیب شناس و تحلیلگر مسائل اجتماعی در خاتمه میگوید :یک مسئله دیگر نیز حائز اهمیت است که باید در همین فرصت به آن اشاره کنم و آنهم اینکه قضات در تحلیل اختلاف زوجهای جوان دقت کنند و با بررسی همه جانبه سابقه تعارض و کسب نظر مشاوران تصمیماتی بگیرند که نتیجه مطلوب را به دنبال داشته باشد.بعضا مشاهده شده که در جریان رسیدگی به پرونده اختلافات خانوادگی صرفا به جنبه قانونی دعوی مطروحه توجه میشود و زاویههای دیگر اختلاف مورد توجه قرار نمیگیرد.من در مشاهده بسیاری از موارد همسر کشی دیده ام که اگر نظر مشاور یا روان درمان گر اخذ میشد و یا نه بصورت ساده شرایطی که زن و یا شوهر در آن قرار گرفتهاند مورد عنایت قرار میگرفت ،متعاقبا جنایتی صورت نمیگرفت. منبع:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 531]