واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آیا علم هر چیزی در قرآن آمده است؟
تأثیر قرآن بر علوم انسانی علوم قرآنی تردیدی نیست كه قرآن در برانگیختن اندیشه ها به سمت تولید علم و دانش نقش به سزایی را ایفا كرده است. قرآن در جامعه ای نازل شد كه اكثر قریب به اتفاق مردمانش از نعمت خواندن- كه پایه علوم است - برخوردار نبودند. این كتاب آسمانی با امر به «خواندن» آغاز گشت و دیری نگذشت دانشمندانی را تربیت كرد كه در بیشتر دانش ها و فنون عصر خویش سرآمد شدند و این امر ممكن نبود، مگر به مدد جنبش و نهضتی كه قرآن و آموزه های وحیانی اش ایجاد كرد. اروپای قرون وسطا با مشعل دانشی كه مسلمانان افروختند، توانستند به راه های روشنی در زندگی رهنمون شوند، اما صرف نظر از این نقش، برخی بر این تصور بوده و هستند كه خود متن قرآن در بردارنده همه علوم است. امروزه آنچه كه به نام علوم انسانی معروف است، بعد از رنسانس در كشور فرانسه زاده شد و از آنجا به كشورهای دیگر راه یافت. امروزه كسی نمی تواند اهمیت و نقش و اثرگذاری علوم انسانی را بر جامعه منكر شود. پژوهش ها نشان می دهد كه حدود 90 درصد از مغزهای متفكر دنیا - كه برخی از آنها راه های سلطه بر جهان را به سیاست مداران كشورهای بزرگ می آموزند - از متخصصان علوم انسانی هستند. برخی گفته اند: «بیش از 77 هزار علم در قرآن وجود دارد!» به همین جهت كوشیده اند تا اثبات كنند در قرآن كریم اشاره هایی به قوانین طبیعی وجود دارد و آنها را به عنوان وجوه اعجاز علمی قرآن برشمرده اند. قرآن می تواند پاسخ گوی سؤالات ما در همه زمینه ها، اعم از اجتماعی، اقتصادی و علمی باشد. قرآن به گفته خود: (تبیاناً لِكُلِّ شیء) است. برخی اشخاص فكر می كنند كه مطابق این عبارت قرآنی باید بتوان جواب هر سؤالی را از قرآن كریم دریافت كرد. درحالی كه خود قرآن تصریح كرده است كه درباره برخی مسائل اصلاً سخن نگفته است؛ به طور مثال، در مورد نقل داستان پیامبران در قرآن می خوانیم: «و رسلاً قد قصصناهم علیك من قبل لم نقصصهم علیه»؛ و پیامبرانی را فرستادیم كه داستان آنها را برای تو پیش تر گفته ایم و پیامبرانی كه داستان آنان را برای تو نگفته ایم. (نساء/164) همچنین خداوند در وصف كتاب موسی و الواحی كه در كوه طور بر آن حضرت نازل گردید می فرماید: «و ثم آتینا موسی الكتاب تماماً علی الذی احسن و تفصیلا لكل شیء و هدی و رحمه لعلهم بلقاء ربهم یومنون»؛ سپس به موسی كتاب دادیم تا (نعمت را بر آن كه نیكی كرده است تمام كنیم, و برای روشن كردن هر چیز و برای رهنمون و بخشایش؛ شاید آنان به لقای پروردگارشان ایمان آوردند. (انعام/154) و نیز می فرماید: «و كتبنا له فی الالواح من كل شیء موعظه و تفصیلاً لكل شیء»؛ و برای او در الواح در هر زمینه، پندی و برای هر چیز، تفصیلی نوشتیم. (اعراف/145)آیا می توان باور داشت كه در الواح موسی نیز همه چیز بیان شده است. باید گفت همان طور كه مفسران نیز یادآور شده اند، منظور از «هرچیز»، آن چیزی است كه از تورات یا قرآن انتظار می رفته و می رود؛ به طور مثال، اگر كسی به میهمانش بگوید كه ما همه چیز در خانه داریم, منظور او آن است كه وجود میهمان برای او اسباب زحمت برای تهیه لوازم میهمانی نیست و خوراكی هایی را كه معمولاً برای برگزاری یك میهمانی لازم می شود در خانه او حاضر است. بنابراین استدلال به جمله (تبیاناً لكل شیء) برای اثبات این فرضیه كه قرآن حاوی همه علوم و فنون است، استدلال نابجا و ناشی از سوء فهم است. تأثیر قرآن بر علوم انسانی امروزه آنچه كه به نام علوم انسانی معروف است، بعد از رنسانس در كشور فرانسه زاده شد و از آنجا به كشورهای دیگر راه یافت. امروزه كسی نمی تواند اهمیت و نقش و اثرگذاری علوم انسانی را بر جامعه منكر شود. پژوهش ها نشان می دهد كه حدود 90 درصد از مغزهای متفكر دنیا - كه برخی از آنها راه های سلطه بر جهان را به سیاست مداران كشورهای بزرگ می آموزند - از متخصصان علوم انسانی هستند. از این رو، ضعف و بیماری در ساختار این علوم، خواه ناخواه به پیكر اجتماع نیز سرایت می كند. در مورد تعامل علوم انسانی با دین و آموزه های دینی نظریات مختلفی مطرح است. عده ای بر این باورند كه اساساً این علوم، علومی وارداتی اند و بر پیش فرض ها و اصولی بنا نهاده شده اند كه با فرهنگ و تمدن اسلامی و دینی سازگار نیستند. بنابراین ما باید براساس آموزه های قرآن و اسلام، علوم انسانی نوینی را از پایه بنا نهیم، اما به نظر من چنین تفكری قرین صواب نیست، یعنی این طور نیست كه همه میراثی كه به عنوان علوم انسانی در اختیار داریم متأثر از شرایط خاص حاكم بر جوامع غیردینی باشد، بلكه بسیاری از یافته های این علوم حاصل برخورد اندیشه با واقعیت های حاكم بر انسان و جوامع انسانی است، از این رو برای همه جوامع انسانی مفید خواهد بود. البته نباید منكر تعامل علوم انسانی با ویژگی ها و خصوصیات هر یك از جوامع و از جمله جوامع اسلامی باشیم. این مسأله, طبیعی و حتی بدیهی است. این امر در مورد جابه جایی انواع طبیعت، همچون درختان هم صادق است، تا چه رسد به علوم انسانی؛ برای مثال، وقتی گلی یا نهالی را از جایی به جایی دیگر منتقل می كنند، آب و خاك و هوای منطقه جدید بر آن اثر گذاشته، رنگ و بوی آن گل یا طعم و كیفیت میوه آن نهال را تغییر می دهند، اما چیزی كه مهم است آن است كه بدانیم بذر آن گل یا نهال آن درخت میوه دار، صرف نظر از محیط و فضایی كه در آن می رویند، دارای اصالت اند. علوم انسانی نیز صرف نظر از تعامل با جوامع و فرهنگ ها و تمدن های گوناگون دارای اصالت اند، از این رو این علوم در تعامل با اسلام و قرآن می تواند رشد و توسعه ای متناسب با جامعه اسلامی و قرآنی داشته باشد. بی هیچ تردیدی، قرآن بر زبان و ادبیات و فرهنگ و تمدن انسانی اثر گذاشته و به آن رنگ و محتوایی دیگر بخشیده است. این همان چیزی است كه تمدن اسلامی را رقم زده است. در این زمینه می توان نحوه تعامل آموزه های قرآنی با فرد و جامعه و آنچه مربوط به آن دو است را در تاریخ مورد بررسی قرار داد و نقاط ضعف و قوت این تعامل را دریافت و در جهت توسعه روند های مثبت این تعامل مورد استفاده قرار داد. به طور مثال، آموزش قرآن و تلاوت این كتاب آسمانی بر رفتارهای مسلمانان تأثیری غیرقابل انكار داشته است، ما می توانیم با بررسی چگونگی این تأثیر بر نقش و جایگاه قرآن و قرائت قرآن در رفتارهای مسلمانان بیفزاییم؛ هم چنین می توان از آنچه مفسران قرآن كریم و نیز ادیبان، متكلمان، فیلسوفان، عارفان، فقیهان و دیگران از قرآن كریم برداشت كرده اند در جهت توسعه و رشد علوم انسانی مربوطه مورد استفاده قرار دهیم. برخی اشخاص فكر می كنند كه مطابق این عبارت قرآنی باید بتوان جواب هر سؤالی را از قرآن كریم دریافت كرد. درحالی كه خود قرآن تصریح كرده است كه درباره برخی مسائل اصلاً سخن نگفته است؛ معتقدم می توان در كلیه رشته های علوم انسانی كه به نحوی توانایی استفاده از آموزه های قرآنی و علوم مربوط به آن را دارند واحدهای درسی گنجاند؛ به طور مثال، دقت نظرهایی كه در ترجمه قرآن كریم به دیگر زبان ها به كار رفته است، می تواند برای دانش پژوهان رشته های مترجمی كاربرد مفیدی داشته باشد و برعكس، آنها نیز می توانند در رشد و غنا بخشیدن به ترجمه های جدید قرآن مفید و مؤثر واقع شوند. خلاصه آنكه رشته های علمی براساس تعامل ذهن انسان با رفتارهای انسانی و پدیده های خارجی و رفتارهای جوامع بشری، شكل می گیرد و رشد و بالندگی می یابد. به طور قطع قرآن و علوم و معارف قرآنی می تواند بر این علوم و توسعه آنها مؤثر باشد. علوم قرآنی از همان اوایل پیدایش اسلام اصطلاحاً علوم قرآنی رواج یافت و تألیفات مستقل و موسعی با عنوان «علوم القرآن» توسط دانشمندان اسلامی به نگارش درآمد. منظور از علوم قرآن در این تألیفات اعم است از موضوعاتی كه در قرآن در مورد آنها سخن رفته است؛ مانند: محكم و متشابه، امثال قرآن، سوگند های قرآن و.... یا مطالبی كه درباره قرآن بیان شده است؛ مانند: جمع آوری قرآن، تاریخ قرآن، خط قرآن و.... سال هاست كه عنوان «علوم قرآن» در دانشگاه ها به عنوان یك رشته تحصیلی درآمده و دانشوران و دانش پژوهانی با این عنوان تحصیلات آكادمیك خود را شروع كرده و به پایان رسانده اند.منبع: نقش قرآن و علوم قرآنی در تولید علم، محمدكاظم شاكر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 421]