پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851406403
روزه و رمضان در آئینه شعر فارسى
واضح آرشیو وب فارسی:تکناز:
مبارك باد آمد ماه روزه رهتخوش باد، اى همراه روزه شدم بر بام تا مه را ببینم كه بودم من به جان دلخواه روزه نظر كردم كلاه از سر بیفتاد سرم را مست كرد آن شاه روزه مسلمانان، سرم مست است از آن روز زهى اقبال و بخت و جاه روزه بجز این ماه، ماهى هست پنهان نهان چون ترك در خرگاه روزه بدان مه ره برد آن كس كه آید درین مه خوش به خرمنگان روزه رخ چون اطلسش گر زرد گردد بپوشد خلعت از دیباه روزه دعاها اندرین مه مستجاب است فلكها را بدرد آه روزه چو یوسف ملك مصر عشق گیرد كسى كو صبر كرد در چاه روزه سحورى كم زن اى نطق و خمش آن ز روزه خود شوند آگاه روزه
(كلیات شمس، جزء و پنجم، ص 137)
رمضان، ماه روزه و ماه نهم از ماههاى قمرى بین شعبان و شوال است، رمضان در لغتبه معناى تابش گرما و شدت تابش خورشید است. بعضى گویند رمضان به معنى سنگ گرم است كه از سنگ گرم، پاى روندگان مىسوزد و شاید ماخوذ از «رمض» باشد كه به معنى سوختن است چون ماه صیام گناهان را مىسوزاند به این خاطر، بدین اسم موسوم شده است زیرا ماه رمضان موجب سوختگى و تكلیف نفس است. اما صوم و روزه كه در این ماه تكلیف شرعى مسلمانان است عبارت است از احتراز از خوردن و آشامیدن و مفطرات دیگر از طلوع صبح تا غروب.
در قرآن مجید یك بار «رمضان» و چهارده بار صوم و صیام و صائمین و صائمات ... آمده است.
شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن ... ماه رمضان است كه در آن فرو فرستاده شد قرآن ... دستور روزه در آیه 179 سوره بقره طرح شده است: یا ایها الذین آمنوا كتب علیكم الصیام كما كتب على الذین من قبلكم لعلكم تتقون.
از همان آغاز كه رودكى پدر شعر فارسى، بلند بناى كاخ ادب را برافراشت، مفردات روزه، رمضان، صوم و صیام در آیینه شعر فارسى انعكاس یافتند. این انعكاس در تمامى انواع شعر مدحى، اخلاقى، تعلیمى، غنایى و رثا دیده مىشود. در شعر شاعران دوره اول، كاربردها سطحى است و از اعلام ماه رمضان یا عید رمضان و مبارك باد گفتن آن فراتر نمىرود:
روزه به پایان رسید و آمد نو عید هر روز بر آسمانتباد امروزا
(رودكى)
همان بر دل هر كسى بوده دوست نماز شب و روزه آیین اوست
(فردوسى 203/3)
بر آمدن عید و برون رفتن روزه ساقى بدهم باده بر باغ و به سبزه
(منوچهرى به نقل از دهخدا)
عید قربان بر او مبارك باد هم بر آنسان كه بود عید صیام
(فرخى به نقل از دهخدا)
جاهش زد هر چون مه عید از صف نجوم ذاتش زخلقت چون شب قدر از مه صیام گر در مه صیام شود خوانده این مدیح بر تو به خیر باد مدیح و مه صیام
(به نقل از دهخدا)
خجسته باد و مبارك قدوم ماه صیام بر اولیاء و احباى شهریار نام
(نزارى به نقل از دهخدا)
نزد خداوند عرش بادا مقبول طاعتخیر تو و صیام و قیامت
(مسعود سعد به نقل از دهخدا)
روزه دار و به دیگران بخوران نه مخور روز و شب شكم بدران
(به نقل از دهخدا)
دیدگاه ناصر خسرو شاعر تعلیمى و دینى مذهبى اسماعیلیه از شاعران پیشین فراتر مىرود وى اگر چه پرسشى را كه از مستنصر بالله درباره روزه و دیگر احكام شریعت مىكند بىجواب مىگذارد:
و آنگاه بپرسیدم از اركان شریعت كاین پنج نماز از چه سبب گشت مقرر؟ و ز روزه كه فرمودش ماه نهم از سال و زحال زكات درم و زر مدور ...
(ناصر خسرو ص 512)
اما مخاطب خود را به تامل درباره این حكم عبادى فرا خوانده مىگوید:
چون روزه ندانى كه چه چیزى است چه سود است بیهوده همه روز تو را بودن ناهار
(ناصر خسرو ص 165)
همه پارسایى نه روزه است و زهد نه اندر فزونى نماز و دعاست
(ناصر خسرو به نقل از دهخدا)
از نماز و روزه تو هیچ نگشاید تو را خواه كن خواهى مكن، من با تو گفتم راستى
(ناصر خسرو به نقل از دهخدا)
تا نپذیرد ز توى زى خداى نیست پذیرفته صلاة و صیام
(ناصر خسرو به نقل از دهخدا)
سوى بهشت عدن یكى نردبان كنم یك پایه از صلات و دگر پایه از صیام
(ناصر خسرو ص 58)
خاقانى شاعر تعلیمى علاوه بر آن كه در شعر خود از مفردات صوم و صیام سود جسته است و صیام را از بهترین سكنات نفس دانسته است:
از جسم بهترین حركاتى صلاة دان وز نفس بهترین سكناتى صیام دان
(خاقانى)
به خاطر آشنایى با عقاید ترسایى و دین مسیحیت از «روزه مریم» «صوم العذرا» یاد مىكند. روزه مریم یا صوم مریم كه در آیه 27 سوره مریم آمده است: «فقولى انى نذرت للرحمن صوما فلن اكلم الیوم انسیا: پس بگو بدرستى كه من نذر كردم براى خداى بخشنده روزه، پس سخن نمىكنم امروز آدمى را.
آن است كه بعد از ولادت عیسى(ع) مریم نذر كرد كه روزه بدارد و یك روز تمام با كسى سخن نگفت: چون قوم از وى سخنها پرسیدن گرفتند فقط اشاره به كودك كرد كه در گهواره بود و عیسى(ع) گفت: انى عبد الله اتانى الكتاب و جعلنى نبیا: گفت: به درستى كه منم بنده خدا، مرا كتاب داده و پیغمبر گردانیده است.
نسطوریه، روزه مریم را هنوز به نام صوم مارت مریم نگاه مىدارند و آن در دوشنبه بعد از عید بسبار نسطورى آغاز مىشود و در روز عید میلاد تمام مىشود:
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه كه مریم عور بود و روح تنها چه بود آن نطق عیسى وقت میلاد چه بود آن صوم مریم گاه اصغا
(خاقانى ص 27)
در توحید و معراج حضرت ختمى مرتبت گوید:
دل گرسنه در آمد بر خوان كائنات چون شبهتى بدید برون رفت ناشتا مریم گشاده روزه و عیسى ببسته نطق كو در سخن گشاده سر سفره سخا...
(خاقانى ص 5)
و در واقعه حبس و عزلتخود گوید:
روزه كردم نذر چون مریم كه هم مریم صفاست خاطر روح القدس پیوند عیسى زاى من نیستبر من روزه در بیمارى دل زان مرا روزه باطل مىكند اشك دهن آلاى من اشك چشم در دهان افتد گه افتد افطار از آنك جز كه آب گرم چیزى نگذرد بر ناى من
(خاقانى صص 31، 322)
نظامى گنجوى نیز در مثنوى خسرو و شیرین در بیان مرگ مریم، روزه مریم را یاد مىكند:
چون مریم، روزه مریم نگه داشت دهان در بست از آن شكر كه شه داشت
(خسرو و شیرین ص 288)
مولانا در كلیات شمس، روزه مریم را براى نفس شكمخوار توصیه مىكند:
باز رهان خلق را از سر و از سر كشى اى كه درون دلى چند ز دل، دركشى... نفس شكمخوار را روزه مریم دهى تا سوى بهرام عشق مركب لاغر كشى
(كلیات شمس جزو ششم ص 241)
و در موردى دیگر گوید:
روزه مریم مرا، خوان مسیحیت نوا تركنم از فرات تو، امشب خشك نانه
(كلیات شمس جزو پنجم ص 222)
صوم العذارا نیز تركیبى است كه یك بار در دیوان خاقانى دیده مىشود، بنا به ترجمه و شرح مینورسكى در قصیده مسیحیت، صوم العذارا را شروع آن روز دوشنبه بعد از عید تجلى است و سه روز طول مىكشد و عبادیان و مسیحیان عرب آن را به یاد دوشیزگان نصارى مىگیرند كه روزه، آنها را از اسارت پادشاه حیره المنذر رهایى بخشید منذر از امسا چهار صد دختر برد و به عنوان قربانى به عزه از اصنام جاهلى تقدیم كرد. در شرح شیخ آذرى صوم العذارا به معنى روزه دختران بكر آمده كه به متابعت مریم در هیكل نشینند تا روز وفات.
به خمسین و به دنح و لیلة الفظر به عید الهیكل و صوم العذارا
(خاقانى ص 28)
خاقانى از مضمون روزه گرفتن و افطار كردن، در شعر غنایى، مدحى و رثایى نیز سود جسته است، در شعر غنایى مىگوید:
عشق آتشى است كاتش دوزخ غذاى اوست پس عشق روزهدار و تو در دوزخ هوا
(خاقانى ص 205)
و در شعر مدحى مىگوید:
تا به رویش گرفتهام روزه جز به یادش نكردهام افطار
(خاقانى ص 205)
و در شعر رثایى، روزه گرفتن را به معنى ترك و قطع علاقه به كار برده است آنجا كه از زبان امیر رشید الدین فرزند در گذشتهاش مىگوید:
من كنون روزه جاوید گرفتم زجهان گر شما در هوس عید بقایید همه
(خاقانى ص 409)
و باز در مرثیه او مىگوید:
ز این دونان فلك از خوانچه دونان بینند تا نبینم كه دهان از پى خور بگشایید. از طرب روزه بگیرید و به خون ریز سرشك نه به خوان ریزه این خوان چه زر بگشایید
(خاقانى ص 158)
در آثار سعدى شاعر معرفت و اخلاق نیز توجه به روزه و شرایط آن دیده مىشود. در یك مورد شاعر، توجه كامل به خدا را مطرح كرده و روزه و عبادتى را كه ریا و سمعهاى در آن طرح شود مطرود مىداند:
شنیدم كه نابالغى روزه داشت به صد محنت آورد روزى به چاشت... پدر دیده بوسید و مادر سرش فشاندند بادام و زر بر سرش چو بر وى گذر كرد یك نیمه روز فتاد اندرو ز آتش معده سوز به دل گفت اگر لقمه چندى خورم چه داند پدر غیب یا مادرم چون روى پسر در پدرم بود و قوم نهان خورد و پیدا به سر برد صوم كه داند چون در بند حق نیستى اگر بى وضو در نماز ایستى
(بوستان ص 273)
و در موردى دیگر تهمت و غیبت را از مبطلات روزه دانسته، مىگوید:
به طفلى درم رغبت روزه خاست ندانستى چپ كدام است و راست یكى عابد از پارسایان كوى همى شستن آموختم دست و روى كه بسم الله اول به سنتبگوى دوم نیت آور سوم كف بشوى پس آنگه دهن شوى و بینى سه بار مناخر به انگشت كوچك بخار به سبابه دندان پیشین بمال كه نهى است در روزه بعد از زوال وزان پس سه مشبت آب بر روى زن ز رستنگه موى سر تا ذقن در دستها تا به مرفق بشوى ز تسبیح و ذكر آنچه دانى بگوى دگر مسح سر بعد از آن غسل پاى همین است و ختمش به نام خدا كس از من نداند در این شیوه به نبینى كه فرتوت شد پیر ده شنید این سخن دهخداى قدیم بشورید و گفت اى خبیث رجیم نه مسواك در روزه گفتى خطاست بنى آدم مرده خوردن رواست دهن گوز ناگفتنىها نخست بشوى، آنكه از خور دنیا بهشت
(بوستان ص 292)
و در جاى دیگر مىگوید:
به سرهنگ سلطان چنین گفت زن كه خیز اى مبارك در رزق زن برو تاز خوانت نصیبى دهند كه فرزند كانت نظر بررهند بگفتا بود مطبخ امروز سرد كه سلطان به شب نیت روزه كرد زن از ناامیدى سرانداخت پیش همى گفتبا خود دل از فاقه ریش كه سلطان از این روزه گویى چه خواست كه افطار و عید طفلان ماست خورنده كه خیرش بر آید زدست به از صائم الدهر دنیا پرست مسلم كسى را بود روزه داشت كه درماندهاى را دهد نان چاشت و گرنه چه لازم كه سعیى برى ز خود باز گیرى و هم خورى
(بوستان ص 204)
و در قصیدهاى از تودیع ماه رمضان، بار بر دل دارد و مىگوید:
برگ تحویل مىكند رمضان بار تودیع بر دل اخوان یار نادیده سیر زود برفت دیر ننشست نازنین مهمان غادرالحب صحبة الاحباب فارق الخل عشرة الخلان ماه فرخنده روى بر پیچید و علیك السلام یا رمضان الوداع اى زمان طاعت و خیر مجلس ذكر و محفل قرآن مهر فرمان ایزدى بر لب نفس در بند و دیو در زندان تا دگر روز، با حبان آید بس بگردد به گونه گونه جهان بلبلى زار زار مىنالید بر فراق بهار وقتخزان گفتم اندوه مبركه باز آید روزه نو روز و لاله و ریحان گفت ترسیم بقا وفا نكند ور نه هر سال گل دهد بستان روزه بسیار و عید خواهد بود تیرماه و بهار و تابستان تا كه در منزل حیات بود سال دیگر كه در غریبستان...
(قصاید سعدى 722)
در شعر غنایى نیز سعدى از مضمون روزه و ماه نو بى بهره نبوده و هلال ابروى دوست را هلال عید خود یافته است:
هر كه را خاطر به روى دوست رغبت مىكند بس پریشانى بباید بردنش چون موى دوست دیگران را عید اگر فرداست ما را از این دهست روزه داران ماه نو ببینند و ما ابروى دوست
(غزلیات سعدى ص 388)
اما بهترین مضامین و عمیقترین مفاهیم در كلیات شمس به چشم مىخورد.
شاعر شوریده مكتب عرفان با شریعت پیوند ناگسستنى دارد از این رو با حلول ماه رمضان ماه معراج آدمى، ماه پرورش عیسى روح، ماه بریدن از نان و رسیدن به جانان به وجد درمىآید:
ماه رمضان آمد اى یار قمر سیما بر بند سر سفره بگشاى ره بالا اى یاوه هر جایى، وقتست كه باز آیى بنگر سوى حلوایى تا كى طلبى حلوا... مرغت ز خور و هیضه، ماندهست درین بیضه بیرون شو از این بیضه تا باز شود پرها بر یاد لب دلبر خشكست لب مهتر خوش با شكم خالى مىنالد چون سرنا خالى شو و خالى به لب بر لب نایى نه چون نى زدمش پر شو و آنگاه شكر مىخا... گر تو به زیان كردى آخر چه زیان كردى كو سفره نان افزا كو دلبر جان افزا از درد به صاف آییم و زصاف به قاف آییم كز قاف صیام اى جان، عصفور شود عنقا صفراى صیام ار چه، سوداى سفر افزاید لیكن ز چنین سودا یابند ید بیضا هر سال نه جوها را مىپاك كند از گل تا آب روان گردد تا كشتشود خضرا بر جوى كنان تو هم، ایثار كن این نان را تا آب حیات آید تا زنده شود اجزا... بستیم در دوزخ یعنى طمع خوردن بگشاى در جنتیعنى كه دل روشن بس خدمتخر كردى بس كاه و جوش بردى در خدمت عیسى هم باید مددى كردن تا سفره و نان بینى كى جان و جهان بینى رو جان و جهان را جو، اى جان و جهان من اینها همه رفت اى جان بنگر سوى محتاجان بى برگ شدیم آخر چون گل ز دى و بهمن سیریم ازین خرمن، زین گندم وزین ارزن بى سنبله و میزان، اى ماه تو كن خرمن ...
(كلیات شمس جزء هفتم صص 92، 91)
در غزلى دیگر ماه رمضان را موجب قلب ضلالت و رسیدن به لشكر ایمان، ماه حیات جان، ماه صبر، ماه نزول قرآن، عروج روح و ماه دریده شدن پردههاى ظلمت و پیوستن به ملائكه و مقربین مىخواند:
آمد شهر صیام، سنجق سلطان رسید دستبدار از طعام مایده جان رسید جان ز قطعیتبرست، دست طبیعتببست قلب ضلالتشكست لشكر ایمان رسید لشكر «والعادیات» (1) دستبه یغما نهاد ز آتش «و الموریات» (2) نفس به افغان رسید البقره راستبود موسى عمران نمود مرده از و زنده شد چونك به قربان رسید روزه چون قربان ماست زندگى جان ماست تن همه قربان كنیم جان چون به مهمان رسید صبر چو ابریستخوش، حكمتبارد ازو زانك چنین ماه صبر بود كه قرآن رسید(3) نفس چون محتاج شد روح به معراج شد چون در زندان شكست جان بر جانان رسید پرده ظلمت درید، دل به فلك بر پرید چون ز ملك بود دل باز بدیشان رسید زود از این چاه تن دستبزن در رسن برسر چاه آب گو: یوسف كنعان رسید عیسى چو از خر برست گشت دعایش قبول دستبشو كز فلك، مایده و خوان رسید دست و دهان را بشو، نه بخور و نى بگو آن سخن و لقمه جو، كان به خموشان رسید
(كلیات شمس جزو دوم ص 198)
مولانا روزه را مادرى مىداند كه كریمانه به سوى اطفال خویش آمده است پس نباید دامان چنین مادرى را آسان از دست فرو هشت:
سوى اطفال بیامد به كرم مادر روزه مهل اى طفل به سستى طرف چادر روزه بنگر روى ظریفش بخور آن شیر لطیفش به همان كوى وطن كن، بنشین بر در روزه بنگر دست رضا را كه بهاریستخدا را بنگر جنت جان را شده پر عبهر روزه هلهاى غنچه نازان، چه ضعیفى و چه یازان چون رسن باز بهارى بجه از خیبر روزه تو گلا غرقه خونى چیى دلخوش و خندان مگر اسحاق خلیلى خوشى از خنجر روزه ز چیى عاشق نانى، بنگر تازه جهانى بستان گندم جانى هله از بیدر روزه
(كلیات شمس، جزو پنجم)
در این ماه كه مهمان خدا هستیم، درهاى دوزخ بسته و درهاى بهشتبه رویمان باز خواهد شد:
دلا در روزه مهمان خدایى طعام آسمانى را سرایى درین مه چون در دوزخ ببندى هزاران در ز جنتبرگشایى... (4)
(كلیات شمس جزو ششم صص 35 و 361)
در غزلى شیوا با ردیف «صیام» به تاثیر روزه در دل و جان مىپردازد كه آن از زبان خود مولانا خوشتر است:
مىبسازد جان و دل را بس عجایب كان صیام گر تو خواهى تا عجب گردى، عجایب دان صیام گر تو را سوداى معراجستبر چرخ حیات دانك اسب تازى تو هست در میدان صیام هیچ طاعت در حبان آن روشنى ندهد تو را چونك بهر دیده دل كورى ابدان صیام چونك هست این صوم نقصان حیات هر ستور خاص شد بهر كمال معنى انسان صیام چون حیات عاشقان از مطبخ تن تیره بود پس مهیا كرد بهر مطبخ ایشان صیام چیست آن اندر جهان مهلكتر و خونریزتر بر دل و بر جان و جا خون خواره شیطان صیام خدمتخاص نهانى تیز نفع و زود سود چیست پیش حضرت درگاه این سلطان؟ صیام ماهى بیچاره را آب آنچنان تازه نكرد آنچ كرد اندر دل و جانهاى مشتاقان صیام در تن مرد مجاهد در ره مقصود دل هستبهتر از حیوة صد هزاران جان صیام گرچه ایمان هست مبنى بر بناى پنج ركن لیك و الله هست از آنها اعظم الاركان صیام لیك در هر پنج پنهان كرده قدر صوم را چون شب قدر مبارك هستخود پنهان صیام سنگ بى قیمت كه صد خروار ازو كس ننگرد لعل گرداند چو خورشید درون كان صیام شیر چون باشى كه تو از روبهى لرزان شوى چیره گرداند تو را بر بیشه شیران صیام بس شكم خارى كند آنكو شكم خوارى كندنیست اندر طالع جمع شكم خواران صیام خاتم ملك سلیمانستیا تاجى كه بخت مىنهد بر تارك سرماى مختاران صیام خنده صایم به است از حال مفطر در سجود زانك مىبنشاندت بر خوان الرحمن صیام در خورش آن بام تون، از تو به آلایش بود همچون حمامتبشوید از همه خذلان صیام شهوت خوردن ستاره نحس دان تاریك دل نور گرداند چو ماهت در همه كیوان صیام هیچ حیوانى تو دیدى روشن و پر نور علم تن چون حیوانست مگذار از پى حیوان صیام شهوت تن را تو همچون نیشكر در هم شكن تا درون جان ببینى شكر ارزان صیام قطره تو، سوى بحر كى توانى آمدن؟! سوى بحرت آورد چون سیل و چون باران صیام پاى خود را از شرف مانند سر گردان به صوم زانك هست آرامگاه مرد سر گردان صیام خویشتن را بر زمین زن درگه غوغاى نفس دست و پایى زن كه بفروشم چنین ارزان صیام گرچه نفست رستمى باشد مسلط بر دلت لزر بر وى افكند چون بر گل لرزان صیام ظلمتى كز اندرونش آب حیوان مىزهد هست آن ظلمتبه نزد عقل هشیاران صیام گر تو خواهى نور قرآن در درون جان خویشتن هستسر نور پاك جمله قرآن صیام بر سر خوانهاى روحانى كه پاكان شستهاند مر تو را همكاسه گرداند بدان پاكان صیام روزه چون روزت كند روشن دل و صافى روان روز عید وصل شد را ساخته قربان صیام در صیام ار پا نهى شادى كنان نه با گشاد چون حرامت و نشاید پیش غنا كان صیام زود باشد كز گریبان بقا سر برزند هر كه در سر افكند ماننده دامان صیام
(كلیات شمس جزو سوم صص 291 تا 293)
مولانا در رباعیات خود نیز به روزه و تاثیر آن توجه داشته است كه در ذیل به چند نمونه آن اشاره مىشود:
این روزه چو بهغربیل ببیزد جان را پیدا آرد قراضه پنهان را جامى كه كند تیره مه تابان را بى پرده شود نور دهد كیوان را
(كلیات شمس جزو هشتم شماره 29)
روز محك محتشم و دون آمد زنهار مگو «چون» كه ز هجوم آمد روزیست كه از وراى گردون آمد زان روز بهى كه روزن افزون آمد
(كلیات شمس جزو هشتم شماره 633)
بیزارم از آن لعل كه پیروزه بود بییزام از آن عشق كه سه روزه بود بیزارم از آن ملك كه در یوزه بود بیزارم از آن عید كه در روزه بود
(كلیات شمس جزو هشتم شماره 779)
هین نوبت صبر آمد و ماه روزه روزى دو مگو ز كاسه و از كوزه بر خوان فلك گرد پى در یوزه تا پنبه جان باز رهد از غوزه
(كلیات شمس جزو هشتم شماره 622)
عارف شیدا و عاشق گاهى از مضمون روزه در شعر تغزلى نیز بهره مىجوید و این كاربرد هم در غزلیات و هم در رباعیات او دیده مىشود:
مه روزه اندر آب آمد، اى بتشكر لب بنشین نظاره مىكن، ز خورش كناره مىكن دو هزار خشك لب بین به كنار حوض كوثر اگر آتش است روزه تو زلال بین نه كوزه ترى دماغت آرد چو شراب همچون آذر جو عجوزه گشت گریان شه روزه گشتخندان دل نور گشت ضربه، تن موم گشت لاغر رخ عاشقان مزعفر، رخ جان و عقل احمر منگر برون شیشه، بنگر درون ساغر همه مست و خوش شكفته، رمضان زیاد رفته به وثاق ساقى خود بزدیم حلقه بر در چون بدید مست ما را، بگزید دستها را سر خود چنین چنین كرد و تبافت روز معشر ز میانه گفت مستى، خوش و شوخ و مى پرستى كه: كسى گوید اینك «روزه شكند ز قند و شكر؟» شكر از لبان عیسى كه بود حیات موتى كه ز ذوق باز ماند دهن نكیر و منكر تو اگر خراب و مستى به من آ كه از منستى و اگر خمار یارى سخنى شنو مخمر چه خوشى! چه خوش سنادى! به كدام روز زادى؟ به كدام دست كردت قلم قضا مصور تن تو حجاب عزت، پس او هزار جنت شكران و ماه رویان همه همچو مه مطهر هله، مطرب شكر لب، برسان صدا به كوكب كه ز صید باز آمد شه ما خوش و مظفر ز تو هر صباح عیدى، ز تو هر شبست قدرى نه چو قدر عامیانه كه شبى بود مقدر تو بگو سخن كه جانى، قصصات آسمانى كه كلام تست صافى و حدیث من مكدر
(كلیات شمس جزو سوم ص 2 و 3)
و یا در یك رباعى گوید:
روى تو نماز آمد و چشمت روزه وین هر دو كنند از لبت دریوزه جرمى كردم مگر كه من مستبدم آب تو بخوردم و شكستم كوزه
(كلیات شمس جزو هشتم شماره 162)
لطف سخن مولوى در آن است كه در استفاده از مضامین شرعى و احكام عبادى حرمت آنها را داشته در كاربرد آنها چون بعضى از شاعران به ترك ادب شرعى كشیده نمىشود و علت آن است كه معشوق مولوى، معشوق حقیقى و ازلى است در حالى كه كاربرد احكام شرعى در خدمت عشق مجازى است كه شاعر را به ترك رمتشرعى مىكشاند، در ذیل به یك نمونه از این موارد اشاره مىشود:
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است آرى افطار رطب در رمضان مستحب است روز ماه رمضان زلف میفشان كه فقیه بخورد روزه خود را به گمانش كه شب است.
(شاعر عباس صبوحى ص 59)
دیوان شاعر رند مذهب ادب فارسى نیز از بركت ماه رمضان بى بهره نبوده است.
حافظ در دیوان خود 5 بار واژه «روزه» 3 بار «رمضان» ،2 بار «صیام» و یك بار «روزه دار» را به كار برده است كاربرد این مضمون تقریبا در تمامى غزلها یكسان است و شاعر در بیشتر آنها به آمدن ماه رمضان و بر چیدن جام مى یا دیده شدن هلال عید و در دادن جام و قدح اشاره كرده است. یكى از معانى روزه كه در رساله اصطلاحات فخر الدین ابراهیم عراقى نیز آمده است این است كه روزه در اصطلاح، قطع التفات را گویند. انصارى گوید:
«روزه جوانمردان طریقتبه زبان اهل معرفتبشنو و ثمره سر انجام آن بدان، چنانكه تو تن را به روزه دارى، و از طعام و شراب باز دارى، ایشان دل را به روزه دارند و از جمله مخلوقات باز دارند تو از بامداد تا شبانگاه روزه دارى، ایشان از اول عمر تا به آخر روزه دارند، و روزه و عید خواجه حافظ نیز جز ازین مقوله نمىتواند باشد، در ذیل به شواهدى از دیوان حافظ اشاره مىشود:
روزه یك سو شد و عید آمد و دلها برخاست مى زخمخانه به جوش آمد و مىباید خواست توبه زهد فروشان گران جان بگذشت وقت رند و طرب كردن رندان پیداست
(حافظ ص 16)
بیا كه ترك فلان خوان روزه غارت كرد هلال عید به دور قدح اشارت كرد ثواب روزه و حج قبول آن كس برد كه خاك میكده عشق را زیارت كرد...
(حافظ ص 89)
ساقى بیار باده كه ماه صیام رفت در ده قدح كه موسم ناموس و نام رفت وقت عزیز رفتبیا تا قضا كنیم عمرى كه بى حضور صراحى و جام رفت در تاب توبه چند توان سوخت همچون عود مىده كه عمر در سر سوداى خام رفت
(حافظ ص 58)
باز اى و دل تنگ مرا مونس جان باش وین سوخته را محرم اسرار نهان باش زان باده كه در میكده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش...
(حافظ ص 184)
حسن ختام مقالمان را به قطعهاى از دیوان شهریار اختصاص مىدهیم با عنوان «هدیه روزه داران»:
حكمت روزه داشتن بگذار باز هم گفته و شنیده شود صبرت آموزد و تسلط نفس و ز تو شیطان تو رمیده شود هر كه صبرش ستون ایمان بود پشتشیطان از و خمیده شود عرفان سر كشیده گوش به زنگ كز شب غره ماه دیده شود آفتاب ریاضتى كه ازو میوه معرفت رسیده شود عطش روزه مى بریم آرزو كو به دندان جگر جویده شود چه جلایى دهد به جوهر روح كادمى صافى و چكیده شود بذل افطارى سفره عدلى است كه در آفاق گستریده شود فقر بر چیدهدار از خوانى كه به پاى فقیر چیده شود شب قدرش هزار ماه خداست گوش كن نكته پروریده شود از یكى میوه عمل كه درو كشته شد سى هزار چیده شود گر تكانى خورى در آن یك شب نخل عمر از گنه تكیده شود چه گذارى به راه تو به كزو پیچ و خمها میان بریده شود مفت مفروش كز بهاى شبى عمرها باز پس خریده شود روز مهلت گذشت و بر سر كوه پرتوى مانده تا پریده شود تا دمى مانده سر بر آر از خواب ور نه صور خدا دمیده شود در جهنم ندامتى است كزو دست و لبها همه گزیده شود مزه تشنگى و گرسنگى گر به كام فرو چشیده شود به خدا تا گرسنهیى نالید تسمه از گردهها كشیده شود
(دیوان شهریار ج 2 ص 1014)
پىنوشتها:
1- قرآن كریم 100/1 و 2
2- همان
3- مستفاد است از مضمون آیه: شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن 2/185
منابع و مؤاخذ:
1- قرآن كریم
2- حافظ، خواجه شمس الدین محمد، دیوان، به اهتمام محمد قزوینى و دكتر قاسم غنى، كتابفروشى زوار
3- خاقانى شروانى، افضل الدین، دیوان، به كوشش دكتر ضیاء الدین سجادى، چاپ سوم، انتشارات زوار، 1368
4- خاقانى، شرح قصیده ترسائیه، به قلم ولادیمیر مینورسكى، ترجمه و تعلیقات عبد الحسین زرین كوب، مؤسسه انتشارات سروش تبریز
5- دهخدا، تالیف على اكبر دهخدا، زیر نظر دكتر معین، چاپخانه دانشگاه تهران، فروردین 1346
6- سجادى، سید جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، كتابخانه ظهورى، تهران، 1350
7- سعدى، متن كامل دیوان، گلستان و بوستان، به كوشش دكتر مظاهر مصفا، نشر كانون معرفت
8- شاطر عباس صبوحى، چهار دیوان، به كوشش تیمور گرگین
9- شهریار، سید محمد حسین شهریار، دیوان، ج 2، چاپ نهم، انتشارات زرین، نگاه، تهران
10- فردوسى، شاهنامه، انتشارات دانش، شعبه ادبیات خاور
11- مولوى، جلال الدین محمد، كلیات شمس، با تصحیحات و حواشى بدیع الزمان
فروزانفر، چاپ دانشگاه تهران
12- ناصر خسرو، دیوان، به تصحیح مجتبى مینوى، مهدى محقق، چاپ دوم انتشارات دانشگاه تهران
رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور) صفحه 255
جمعى از نویسندگان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-