تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835220921
به بهانه انتخابات فدراسيون فوتبال بررسي تاريخ تدوين قانون ورزش در ايسنا از «شهادت و شورا» تا «كاملترين اساس نامه دنيا»
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: به بهانه انتخابات فدراسيون فوتبال بررسي تاريخ تدوين قانون ورزش در ايسنا از «شهادت و شورا» تا «كاملترين اساس نامه دنيا»
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: ورزشي - فوتبال
«اوايل انقلاب بود و همه جا شعار آيت الله طالقاني كه گفته بود ملاك كارها بايد شهادت باشد و شورا، نقل محافل بود. در جو انقلابي آن روزگار و در حالي كه دولت موقت تمام مديريت ها را با حكم دولتي منصوب مي كرد، تنها جايي كه در آن اثري از انتخابات وجود داشت، ورزش بود.» اينها، خاطرات مشترك ناصر نوآموز، اولين رئيس فدراسيون فوتبال پس از انقلاب و سعيد فائقي، رئيس اسبق فدراسيون وزنه برداري و معاون اسبق رئيس سازمان تربيت بدني وقت، از روزهاي اوليه پس از انقلاب اسلامي ايران است. اين دو نفر، سال ها از نزديك، دست بر آتش ورزش كشور داشته اند و تلخ و شيرين روزگار را چشيده اند. از ابتداي انقلاب و تب و تاب قليان احساسات انقلابي مردم گرفته تا امروز، كه فوتبال به عنوان بخشي جدا نشدني از بدنه فرهنگي جامعه حضوري فعال در عرصه هاي اجتماعي دارد، دست اندركاران امر ورزش، بهتر از هر كسي مي توانند درباره چگونگي حال و احوال ورزش اظهار نظر كنند.
انتخابات فدراسيون فوتبال نزديك است و علي كفاشيان، عزيزالله محمدي و حسين قريب، سه نامزدي هستند كه طالع خود را براي تصاحب بالاترين كرسي اين فدراسيون مي آزمايند. در اين بين، شناخت اساس نامه فدراسيون فوتبال و داستان پر پيچ و خم تدوين آن از ديرباز تاكنون، ميزان اطلاع اعضاي مجمع فدراسيون فوتبال و نامزدهاي رياست فدراسيون از اين اساس نامه و ميزان عمل مديران فدراسيون به مفاد آن و وظيفه اهالي فوتبال در مقطع حساس اخير كه تيم ملي در آستانه رقابت هاي سرنوشت ساز مقدماتي جام جهاني است، مباحثي هستند كه به نظر مي رسد جاي بحث و بررسي فراوان دارند.
خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در ادامه مباحث بنيادين ورزش و به يژه فوتبال، ميزبان ناطر نوآموز و سعيد فائقي بود و ساعتي به خاطرات و صحبت هاي اين دو پيشكسوت مديريت ورزش كشور، گوش فرا داد. در ادامه مشروح اين گفت و گو را مي خوانيد.
* به عنوان سوال اول، از نحوه شكل گيري فدراسيون فوتبال، پس از انقلاب اسلامي بگوييد و اين كه فدراسيون تا امروز چه مراحلي را طي كرده و با چه فراز و فرودهايي رو به رو بوده است.
نوآموز: اوايل انقلاب و زماني كه مهندس بازرگان در راس كار بود، من در خانه نشسته بودم كه آقاي شكوهي، رييس كميته ملي المپيك وقت از من دعوت كرد كه در جلسه شوراي فدراسيون فوتبال حاضر شوم. در اين جلسه علاوه بر من، مسعود برومند، حريري، اميرآصفي، غياثي، جلال رسولي و نمايندگان سازمان تربيت بدني وقت مثل مسقطي و فيروز اميني حضور داشتند. در آن جلسه به اين نتيجه رسيديم كه ممكن است اختلافاتي شكل بگيرد و در نهايت تصميم گرفتيم كه براي انتخاب رئيس فدراسيون فوتبال، از حضور روساي هياتهاي فوتبال در استانها استفاده كنيم. در آن زمان 24 استان داشتيم كه روساي هياتهاي فوتبال آنها لطف كردند و همگي براي رياست فدراسيون فوتبال به من راي دادند.
فائقي: اين نكته بسيار حائز اهميت است كه اولين رييس انتخابي فدراسيون فوتبال پس از انقلاب، آقاي نوآموز بود ولي ايشان اگر الان كانديدا شود، رد صلاحيت ميشود چون بالاي 65 سال سن دارد!
نوآموز: اتفاقا قانون ممنوعيت ثبت نام بالاي 65 سالهها را گذاشتند كه من و امثال من نياييم. من 10 سال بيشتر از سقف قانوني، سن دارم و نميتوانم اصلا طرف فدراسيون بروم در حالي كه سپ بلاتر خيلي راحت دارد فيفا را ميگرداند!
فائقي: به عقيده من قانون 65 سالهها بيشتر براي جلوگيري از رياست داريوش مصطفوي تصويب شد. او در زمان عليآبادي، دبير فدراسيون بود و قرار بود رييس شود كه اين قانون را گذاشتند تا نتواند نامزد شود. ضمن اينكه مصطفوي در زمان رياست نوآموز هم دبير فدراسيون بود و شايد تفكري وجود داشت مبني بر اين كه نگذارند نسل مصطفوي و نوآموز به فدراسيون بيايند.
نوآموز: ما متاسفانه براي كار هماهنگ و دسته جمعي تربيت نشدهايم. همان شوراي فدراسيون فوتبالي كه پس از انقلاب تشكيل شد و من در آن به رياست فدراسيون انتخاب شدم، يك شورا بود اما ياد نگرفته بوديم كه چطور با يكديگر همكاري كنيم. در آن زمان به شاهحسيني، رييس سازمان تربيت بدني وقت، نامه نوشتم كه اگر بنا باشد براي تصويب هر قانوني نياز به جمع شدن همه باشد ولي اين اتفاق نيفتد، نميتوانيم كار كنيم. او هم در جواب من گفت كه اگر نيامدند خودت تصميم بگير و عمل كن.
فائقي: از نظر انديشه جمعي يا فكر جمعي، به نظرم ميرسد كه سال 58 در مملكت انقلاب شده بود و يكي از شرايط انقلاب هم كه دموكراسي بود اتفاق افتاده بود.
نوآموز: اصلا آن زماني كه ما با هم جمع شديم، همه جاي كشور از شعار آيت الله طالقاني صحبت ميكردند كه گفته بود ملاك كار ما بايد شهادت باشد و شورا.
فائقي: اگر به آن زمان بازگرديم، ميبينيم كه هيچ جا به جز ورزش، انتخاب وجود نداشت. ابتدا شوراي انقلاب، دولت موقت را منصوب كرد و اين دولت هم تمام مديريتها را با حكمي دولتي نصب كرد. در آن زمان، تنها جايي كه در آن انتخابات وجود داشت، ورزش بود كه در طي يكي از آن انتخاب ها، نوآموز به رياست فدراسيون فوتبال رسيد.
نوآموز: ما هم كه در كميته المپيك دور يك ميز مينشستيم همه ورزشي بوديم. من، صنعتكاران، مشحون و هر كس ديگري كه آن جا بود، از اهالي ورزش بوديم.
* انقلاب و اتفاقات پيرامون آن، چه تاثيري در فعاليت نهادهاي ورزشي مثل سازمان تربيت بدني وقت با فدراسيون فوتبال داشت؟
فائقي: جالب بود كه در سال 58 يك سرهنگ نظامي شهرباني زمان شاه، كه اصولا در آن زمان نبايد در مجامع عمومي حاضر ميشد چون ممكن بود بازداشت شود، به رياست فدراسيون كشتي رسيد. يا خود سرهنگ نوآموز كه مسئول اتباع خارجي در دوره قبل بود، در فدراسيون فوتبال به رياست رسيد. به ورزشي جماعت نميآمد كه تودهاي باشد اما فردي مثل منوچهر برومند كه كمي گرايش به تفكرات چپ داشت به رياست فدراسيون انتخاب شد. مثال ديگري كه ميتوانم بزنم انتخاب خود شاهحسيني به رياست سازمان تربيت بدني وقت است. در سال 41 كه جبهه ملي تشكيل شد، شاهحسيني رييس كميته ورزش اين جبهه بود كه مرحوم تختي نيز در آن عضويت داشت. پس از انقلاب، انتخاب شاهحسيني كه هم سابقه ورزشي داشت و هم به بازرگان نزديك بود، بهترين انتخاب آن زمان بود. به تدريج كه از سال 58 دور ميشويم، از اين تفكر هم دور ميشويم. يعني به تدريج، هر جايي كه صحبت از انتخاب بود، به انتصاب تبديل شد.
* با توجه به مطالبي كه عنوان كرديد، به نظر مي رسد كه داستان شكل گيري فدراسيون فوتبال، پس از انقلاب بسيار جالب است. آقاي فائقي! شما پيش از اين در جايي گفته ايد كه قانون ورزش ما يك تاريخ است. اگر ممكن است در كنار ادامه توضيحاتتان درباره شكل گيري قانون فوتبال، در اين رابطه هم كمي توضيح دهيد.
فائقي: روساي فدراسيونها، روساي كنفدراسيون قارهها و فدراسيون جهاني را انتخاب ميكنند. در ايران هم قرار بود كه با تشكيل كانونهاي مربيان، بازيكنان و... رييس فدراسيون توسط اينها انتخاب شود. زماني كه ما خواستيم در سال 75 اساسنامه فدراسيونها را تدوين كنيم، بهترين منبعي كه براي مطالعه در اختيار داشتيم، همان اساسنامهاي بود كه پس از انقلاب توسط امثال نوآموز، منوچهر زندي، رضا غياثي و ديگران تدوين شده بود. در اساسنامه جديدي كه ما در سال 75 تدوين كرديم و در سال 76 به تصويب و ابلاغ دولت رسيد، روساي فدراسيونها دوباره انتخابي شدند. شايد تصور شود كه انتخابي شدن رييس فدراسيونها محصول دوران اصلاحات است، در حالي كه تا پيش از آن، فدراسيونها اصلا قانون نداشتند. نتيجه اين شد كه ما در سال 74 بحث «موسسات عمومي غير دولتي» را به مجلس برديم تا براي فدراسيونها پايگاه قانوني ايجاد كنيم.
از سوي ديگر، شوراي انقلاب، پس از پيروزي انقلاب اسلامي تمام باشگاهها را ملي اعلام كرده بود و اين يعني حتي يك زيرزمين كه در آن پينگپنگ بازي ميكردند نيز دولتي شده بود و تا آن سال برايشان هيچ قانوني وجود نداشت. اين اماكن ورزشي بايد ساماندهي ميشدند، آنهايي كه بيخود و بيجهت دولتي شده بودند به صاحبانشان پس داده ميشد و سازمان تربيت بدني نيز بايد نقش ناظر را ايفا ميكرد چون عملا نميتوانست آن همه مكان ورزشي را اداره كند. همچنين پس از ناكامي ايران در المپيك مونترال، شاه دستور داده بود كه سازمان تربيت بدني منحل شود، بنابراين در روزهاي قبل انقلاب، ورزش ما اصلا قانون نداشت ولي شوراي انقلاب آن قانون قديمي را كه در سال 51 وجود داشت، دوباره احيا كرده بود. به اين دليل ميگويم كه قانون ورزش ما خود به يك تاريخ تبديل شده است.
* آقاي نوآموز! شما در اين رابطه چه نظري داريد؟
نوآموز: مسئله مهم اين است كه افرادي مثل هاشمي طبا و فائقي كه از نظر تشكيلاتي در ورزش كشور زحمت كشيدهاند و با نيت خير كار كردهاند، در سال 74 اساسنامه فدراسيونهاي ورزشي را تدوين كردند و دولت آن را در سال 76 ابلاغ كرد و قرار شد كه رياست فدراسيونها مانند اوايل انقلاب دوباره انتخابي شود.
مسئله ديگري كه من به دليل حضور در مجامع بينالمللي مانند كميته فني و اجرايي AFC و كميته امنيتي فيفا به آن رسيدم اين بود كه اساسنامه فدراسيونها بايد توسط مجمع هر فدراسيون تدوين شود، در صورتي كه اساسنامه كل فدراسيونها در ايران يكنواخت بود. مثلا به دليل اينكه فوتبال را با اين گستردگي كنار رشتهاي مانند پينگپنگ گذاشته بوديم، اختلافات عجيب و غريبي پيش آمده بود. چون اين اساسنامه پاسخگوي نيازهاي فدراسيونها نبود، در آن زمان هاشمي طبا به جايي رسيد كه متوجه شد برخي افراد اشتباها به برخي فدراسيونها وارد ميشوند.
به اعتقاد من فدراسيونها به عنوان NGO بايد روي پاي خود بايستند و توسط كميته ملي المپيك به سمت ورزش قهرماني پيش بروند و در اين راه استقلال خود را نيز حفظ كنند. اكنون نيز كه وزارت ورزش تشكيل شده است، بحث بر سر اين است كه اين وزارتخانه بايد در چه قسمتي فعال باشد؟ به عقيده من بر اساس قانون اساسي جمهوري اسلامي، وزارت ورزش بايد فقط در ورزش همگاني و ايجاد تاسيسات ورزشي براي همه كار كند تا همه خانوادهها و يا ميليونها دانشآموز در مدارس، بتوانند ورزش را در برنامه روزانهشان قرار دهند. در اين راه نيز بايد تا جايي كه ميشود خرج كنند تا خانوادهها را به ورزش بكشانند.
* به نظر شما حضور وزارت ورزش با ايجاد زيرساخت هاي ورزش همگاني كافي است يا اقدامات گسترده تري نيز بايد انجام شود؟
نوآموز: مرحله بعد از ايجاد زيرساخت هاي ورزش همگاني، استعداديابي است كه در اين مرحله بايد باشگاههاي ما قدرتمند شوند و روي پاي خود بايستند. اينجاست كه بايد اتحاديه باشگاهها شكل بگيرد و هزاران هوادار تيمهايي مانند استقلال و پرسپوليس در آن مشاركت كنند. اين قوانين بايد جاري و باشگاهها خودكفا ميشدند تا وقتي كه ليگ ما حرفهاي اعلام ميشد، مشكلي پيش نيايد كه البته به نظر من، حرفهاي اعلام شدن ليگ هم يك اشتباه بود. زماني كه من در AFC بودم، ژاپنيها پس از اجراي يك برنامه پنج ساله، ليگشان را حرفهاي اعلام كردند، آن هم با 10 تيم و با پشتوانه شركتهاي تجاري بسيار بزرگ. آن ها پس از ساخت ورزشگاهها و ايجاد امكانات مناسب، ليگ خود را حرفه اي اعلام كردند، ضمن اينكه يكي از شروط اصلي حرفهاي شدن، خرج كردن در ردههاي پايه است.
* شما اكنون اساس نامه فدراسيون فوتبال را مناسب مي دانيد؟ آيا معتقديد كه در اساس نامه موجود به تمام مسائل مورد نياز فوتبال كشور، توجه شده است؟
فائقي: به عقيده من اساسنامه حاضر، كاملترين اساسنامه فدراسيون فوتبال در دنياست چون از تجربه تمام فدراسيونهاي قديمي استفاده شده است. وقتي قانون فدراسيونها به عنوان موسسات عمومي غير دولتي به مجلس آمد اولين قدم اين بود كه اساسنامه آنها به تصويب دولت برسد.
در آن زمان نميشد براي هر فدراسيون يك اساسنامه نوشت چون بحث از موسسات عمومي بود و همچنين نميشد يك اساسنامه را به صورت مشترك براي همه فدراسيونها استفاده كرد چون رشتهها با يكديگر تفاوت داشتند. در نتيجه بايد راهكاري پيدا ميكرديم كه هم قانون اجرا شود و هم دست فدراسيونها براي تغييرات باز باشد. در نتيجه يك اساسنامه تيپ آماده كرديم كه براي همه فدراسيونها ارسال شد و دولت هم آن را تصويب كرد اما اولين بند اختيارات مجمع در آن اساسنامه "اصلاح اساسنامه" بود. اين بند باعث ميشد كه هر فدراسيون بتواند بر اساس رشته ورزشي خودش در اساسنامه تغييرات ايجاد كند.
نوآموز: اساسنامه فدراسيون فوتبال بايد به گونهاي باشد كه اول مجمع تشكيل شود و پس از آن كارها طبق روال قانوني پيش برود. مجمع فدراسيون نيز بايد مانند مجلس شوراي اسلامي از نمايندگان هر استان تشكيل شود و نبايد فقط به روساي هياتها و مديران عامل باشگاهها محدود شود.
مثلا همين آقاي فائقي ميتواند حداقل 250 نفر را نام ببرد كه ميتوانند عضو مجمع باشند. كسي كه صابون اجرايي به تنش نخورده است نميتواند درباره فوتبال اظهار نظر كند. به نظر من بايد اين چند صد نفر كه براي مجمع انتخاب ميشوند، 20 نفر را انتخاب كنند كه سياستهاي كلي فدراسيون را طراحي و رييس فدراسيون را انتخاب كنند. رييس فدراسيون كه انتخاب شد، بايد تمام همكارانش را خودش انتخاب كند. نميشود كه دبير فدراسيون، با رييس همخواني نداشته باشد. مثلا همين امسال سه نفر از اعضاي هيات رييسه فدراسيون براي رياست نامنويسي كردند؛ كساني كه سالها با هم كار كرده بودند، هر سه براي يك پست نامزد شدند و اين نشان ميدهد كه آنها با هم هماهنگ نبودند.
همه اين مسائل بايد در ورزش حل و فصل شود. بدتر از همه اين بود كه حرفهايگري را بدون بررسي لازم اعلام كردند و خرج يك تومان را تبديل كردند به هزار تومان. اصلا چرا بايد چهار تيم ما در ليگ قهرمانان آسيا حاضر شوند و چرا ليگ برتر بايد 18 تيمي باشد؟ متاسفانه هر جا كه به سراغش ميرويم ميبينيم كه كار از دست خارج شده است. اينكه اينجا بنشينيم و ايراد بگيريم هم فايده ندارد.
ما چرا در مجامع بينالمللي نماينده شايسته نداريم؟ تازه آنها را پررو هم كردهايم و هر كاري كه ميخواهيم بكنيم، از AFC يا فيفا ميخواهيم كه برايمان نامه بنويسد تا ما بر اساس آن نامه بتوانيم آن كار را انجام دهيم! تا زماني كه خودمان به اين نكته نرسيم كه چه چيزي به نفعمان است و باشگاهها و تشكيلات ورزشيمان چگونه بايد باشند، به هيچ جا نخواهيم رسيد. نكته مهمتر اينكه ممكن است ورزشي مثل كشتي آزاد و فرنگي قهرمان آسيا شوند و در المپيك هم موفق باشند اما اين ورزشها هيچ وقت گستردگي فوتبال را ندارند؛ توسعه فوتبال ميتواند گسترش ورزش را تضمين كند.
* حال به نظر شما آيا تغييراتي كه در طول ساليان در اساس نامه فدراسيون فوتبال ايجاد شد، مفيد بوده اند يا در جاهايي با مشكل هم رو به رو بوده يا مشكلات را بيشتر كرده اند؟
فائقي: متاسفانه تفكر ما تغيير را سخت ميپذيرد و وقتي كه جايي رييس هستيم، برايمان مشكل است كه اختياراتمان را از دست بدهيم. يكي از اختيارات مجمع اين بود كه رييس فدراسيون را تغيير دهد. اگر يك سوم اعضاي مجمع خواستار تغيير رييس فدراسيون ميشدند، مجمع تشكيل ميشد و در اين باره تصميمگيري ميكرد. مهرعليزاده در زمان رياستش در سازمان تربيت بدني، مصوبهاي از دولت گرفت كه بر اساس آن عزل و نصب رييس فدراسيون را جزو اختيارات سازمان تربيت بدني برد.
پس از آن عليآبادي وسوسه شد حالا كه عزل و نصب با اوست، چرا خودش رييس فدراسيون نشود و از آنجايي كه فدراسيون فوتبال از نظر فراگيري بر كل ورزش غلبه ميكند، او خواست كه چنين كاري انجام دهد. از طرف ديگر اينكه ميگوييم فيفا بر فدراسيونها نظارت ميكند به اين معني نيست كه هر كاري ميخواهيم بكنيم بايد از آن سازمان اجازه بگيريم. فيفا به شرايط داخلي كشورها احترام ميگذارد مگر آنكه از اصول تخطي كنيم. مثلا فيفا يا AFC نميتوانند به ما بگويند كه بانوان ما در ديدارهاي داخلي بايد بدون حجاب بازي كنند اما جابهجايي دادگان، زير پا گذاشتن اصول تلقي ميشد و به همين دليل AFC از اختياراتش استفاده كرد و ما را مجبور كرد كه اساسنامه را تغيير دهيم.
اكنون كسي مثل كيسينجر يكي از اعضاي افتخاري كميته بينالمللي المپيك شده است. او يك فرد ورزشي نيست اما ورزش دنيا زماني نياز دارد كه از حضور اعضاي افتخاري استفاده كند. چون اكنون كيسينجر عضو كميته بينالمللي المپيك است، پس ممكن است يك روز هم رييس اين كميته شود. اگر زماني از نظر شرايط قارهاي يا جهاني، نياز بر اين شد كه يك فرد غير ورزشي به رياست يك سازمان ورزشي برسد، بايد طوري باشد كه اطرافيان او متخصص باشند. اگر در ايران هم روزي قرار شود كه يك غير ورزشي، رييس فدراسيون فوتبال شود، بايد ساير اعضاي هيات رييسه متخصص باشند. رييس فدراسيون بايد جدا انتخاب شود و نواب او جدا. مثلا نميشود كه رييس AFC بگويد چون رييس است پس بايد نايب رييسش را نيز خودش انتخاب كند.
* به نظر شما آيا همين اساس نامه حاضر به درستي اجرا مي شود؟
فائقي: اساسنامه حاضر به تصويب دولت رسيده است پس قانوني است و تاييديه فيفا را هم دارد پس جهاني است اما اينكه چرا اجرا نميشود بحث ديگري است. مثلا اولين پيوست اساسنامه "فرم داوطلبي نامزدي پست رياست فدراسيون" است. در جاي ديگري شرايط رييس فدراسيون را در اساسنامه اين گونه آوردهاند: "دوره رياست فدراسيون فوتبال چهار سال است، رييس بايد تابع ايران باشد، سوء پيشينه نداشته باشد، مدرك حداقل ليسانس يا معادل آن و حداقل 8 سال سابقه مديريت در فوتبال را داشته باشد." جالب اين است كه پس از اعلام شرايط رييس فدراسيون، نوشتهاند كه بايد اين شرايط را 10 نفر از اعضاي مجمع تاييد كنند اما از آنجايي كه ما ايرانيها با هم تعارف داريم تا فردي بگويد كه صلاحيتم را تاييد كنيد، اعضاي مجمع اين كار را خواهند كرد.
* منظور شما اين است كه اعضاي مجمع و يا نامزدهاي رياست فدراسيون، به درستي مفاد اساس نامه را رعايت نمي كنند؟
فائقي: من به اين فكر ميكردم كه اگر قرار باشد اساسنامه بار ديگر تغيير كند، در بخش شرايط نامزدهاي رياست فدراسيون بايد يك بخش به عنوان تست اساسنامه اضافه شود كه معلوم شود نامزدها اصلا اساسنامه را خواندهاند يا خير. مثلا در بحث اصلاح اساسنامه، مجمع بايد آييننامه اين كار را تدوين ميكرد و بعد به سراغ تغيير ميرفت در حالي كه آييننامه تدوين نشد و اصلا ورود به بحث اشتباه بود. همچنين فكر ميكنم هيچ كسي اساسنامه را كامل نخوانده است. در جايي از اساسنامه عنوان شده كه هيچ نهادي نميتواند دو تيم داشته باشد. در حالي كه اكنون بسياري از تيمها دولتي هستند يا صاحبان مشترك دارند. با اين وصف اگر يك تيم خصوصي از ليگ ايران شكايت كند، ليگ تعليق ميشود. همچنين اساسنامه قدرتي به فدراسيون فوتبال داده است كه مطمئن هستم دولت هم متوجه اين موضوع نبوده و آن را تصويب كرده است.
در بخش حقوق مسابقات آمده است: "فدراسيون و اعضاي وابسته به آن، بدون در نظر گرفتن هيچ گونه محدوديت زماني، مكاني و قانوني، صاحبان اصلي كليه حقوقي هستند كه ناشي از برگزاري مسابقات و ديگر رويدادهاي رسمي ميگردد. اين حقوق شامل هر گونه منافع مالي،سمعي، بصري، ضبط راديويي، حقوق توليد و پخش تلويزيوني، چند رسانهاي، بهرهبرداري از آرم يا نشانه و كپي رايت ميباشد." اين قانون پس از قانون تلويزيون است و فدراسيون فوتبال با ارائه آن در هر دادگاه صالحي مي تواند تلويزيون را محكوم كند. فدراسيونيها اكنون ناله ميكنند كه كار دستشان نيست و نميتوانند حقوقشان را از تلويزيون بگيرند، در حالي كه قانون اين اختيار را به آنها داده است و من مطمئنم كه اعضاي هيات رييسه هم اساسنامه را نخواندهاند.
* بنابراين، اكنون وظيفه مجمع در قبال بررسي نامزدهاي رياست فدراسيون فوتبال چيست و در مقابل، نامزدها بايد چه كار كنند؟
فائقي: اعضاي مجمع بايد به نامزدها بگويند كه برنامههايشان براي اجراي وظايفي كه در اساسنامه برايشان عنوان شده است، چيست. در ماده يك اساسنامه آمده است: «فدراسيون يك نهاد غير دولتي و داراي شخصيت حقوقي است كه بر اساس مشي و اصول ورزشي تعيين شده و منشور المپيك و با رعايت شئونات اسلامي و منافع ملي عنوان بالاترين مرجع ذيصلاح در رشتههاي ورزشي فوتبال، فوتسال و فوتبال ساحلي تشكيل شده است.» اين ماده در ادامه تاكيد ميكند كه فدراسيون در چارچوب اساسنامه و با هماهنگي سازمان تربيت بدني كار ميكند. هماهنگي يعني فدراسيون، تابع سازمان تربيت بدني نيست. در اساسنامه قبلي كه ما آن را تدوين كرديم، دستمان لرزيده بود و رياست مجمع فدراسيون فوتبال را براي سازمان نگاه داشته بوديم و بر اساس آن رييس سازمان تربيت بدني، رييس مجمع بود اما اكنون رييس مجمع را نيز خود مجمع انتخاب ميكند.
قوانين براي اين گذاشته شدهاند كه جلوي اختلالگران را بگيرند. قانون براي شناختن خطاكار است. وقتي گفته ميشود كه رييس فدراسيون بايد صلاحيت عمومي داشته باشد يعني بايد انسان باشد و از چارچوب اخلاق بيرون نرود. كشور ما هزاران سال اسير ديكتاتوري بوده و اين باعث ميشود كه ما براي حفظ ميز رياست هر كاري كنيم. من مطلبي را خواندم كه پشتم را لرزاند و آن اين بود كه "انس" گفت روزي رسول خدا (ص) ما را موعظه ميفرمود؛ مقداري درباره عظمت رباخواري توضيح داد و آنگاه فرمود "يك درهم از ربا كه شخصي به دست بياورد، در نزد خداوند، گناهش بدتر از 36 مرتبه زنا است. آنگاه اضافه نمود بزرگترين رباخواريها اين است كه عرض و آبروي افراد را از بين ببريد." حالا شما رباخواران را ببينيد كه چگونه يكديگر را بيآبرو ميكنند و به هم ناسزا ميگويند! باز در جاي ديگري "انس" ميگويد كه رسول خدا (ص) فرموده است "بدترين شما كساني هستند كه در بين مردم سخنچيني ميكنند، بين دوستان جدايي مياندازند و همواره درصدد هستند كه براي مردم پاك، عيب بتراشند." اين را ديگر قانون نميتواند كاري كند!
متاسفانه هفته گذشته برنامه 90 ، سه ساعت آبروي مردم را برد. اين را ديگر اساسنامه نميتواند كاري كند. اوايل انقلاب، جو انقلابي بود و آدميت زياد بود و نوآموز انتخاب شد،اما امروز كه ماديات نقش پررنگتري ايفا ميكند، باز هم بايد خدا را شكر كنيم كه كفاشيان انتخاب شده است وگرنه خيلي بدتر از اين بايد ميشد. به خدا سوگند كه اين ديگر به قانون ربطي ندارد. وقتي تفكر شيطاني شد، ديگر نميشود كاري كرد.
* اگر اجازه بدهيد كمي به موضوع انتخابات فدراسيون فوتبال دقيق تر نگاه كنيم. علي كفاشيان گفته است كه امكان ندارد، شب انتخابات كسي به اعضاي مجمع زنگ بزند و راي آن ها را عوض كند. نظر شما چيست؟
فائقي: به عقيده من، اين صحبت اصولا دون شان انسان و توهين به اعضاي مجمع است. آنهايي كه در مجمع هستند، انسانند و راي خود را نميفروشند. من نميگويم كه كسي به آنها زنگ نميزند و پيشنهادي نميدهد اما اين مسئله جامعيت ندارد. با اين حال پاچهخاري هم هست و ممكن است كسي براي خوشآمد رييسش چيزي بگويد ولي رايش را به ديگري بدهد. يك روز ما خودمان در سازمان فكر كرديم كه رياست اميررضا خادم در فدراسيون كشتي به نفع اين ورزش است. اما اين باعث نشد كاري كنيم كه اين اتفاق بيفتد. اما گاهي اين رفتار تبديل به رويه ميشود و به قول "برتولد برشت"، گاهي استثنا ، قاعده ميشود.
* فوتبال ايران در چند سال گذشته، چندين كرسي بين المللي خود، از جمله كرسي هيات اجرايي AFC را از دست داده است. به نظر شما، اكنون كه فدراسيون فوتبال كمي به ثبات رسيده است و آسيايي ها، كفاشيان را ميشناسد، براي به دست آوردن دوباره كرسي هاي آسيايي چه بايد كرد؟ آيا در اين جا ثبات كادر مديريتي فدراسيون مي تواند موثر باشد؟
نوآموز: ثبات، بسيار زياد تاثير دارد. يعني الان كه فكر ميكنم ميگويم اگر كفاشيان به كارش در فدراسيون ادامه دهد به نفع فوتبال است. آنهايي كه در خارج از ايران هستند، برايشان بسيار مهم است كه مديريت، ثبات داشته باشد. اين ثبات ارتباطهاي زيادي را ايجاد ميكند. در مجامع بينالمللي اگر آدم را بشناسند و مدام جلوي چشم باشد، ارتباط برقرار ميكنند اما فرد جديد تا بيايد دوباره يك ارتباط را ايجاد كند، زمان زيادي از دست ميرود.
فائقي: راهي كه براي حفظ كرسيهاي آسيايي و بينالمللي ميتواند مورد نظر قرار بگيرد و در اساس نامه هم لحاظ شده است، عضويت افتخاري در فدراسيون است. در دوره ما فاروق بوزو كه براي رياست كميته داوران AFC نامزد شده بود، خود را رييس افتخاري فدراسيون فوتبال سوريه معرفي كرد. ما آن زمان از اين بلاها سرمان نيامده بود كه مثلا عضويت هاشمي طبا را از دست بدهيم اما به دليل تجربه، اين مسئله را در اساسنامه پيشبيني كردهايم. در اساسنامه فدراسيون فوتبال سه نوع عضو وجود دارد؛ عضو حقيقي مانند رييس فدراسيون وقت، عضو حقوقي مانند مديران عامل باشگاهها و عضو افتخاري مانند آن پستي كه كيسينجر در كميته بينالمللي المپيك دارد. همچنين در اساسنامه ما آمده است تمام كساني كه پست بينالمللي دارند، عضو مجمع هستند اما اين قسمت از اساسنامه را اجرا نميكنيم. يقين دارم كساني كه براي فدراسيون نامزد شدهاند اساسنامه را نخواندهاند وگرنه ابتدا بايد برنامه خود را به صورت مكتوب به مجمع ارائه ميدادند.
* آقاي نوآموز! دليل اصلي كه ميگوييد بايد راه فدراسيون فعلي ادامه پيدا كند چيست؟
نوآموز: مسئله مهم اين است كه اهالي اصلي فوتبال را در مجمع نميبينم. مجمع بايد از خاك خوردههاي فوتبال شكل بگيرد. كساني كه در تيم ملي بودهاند و الان نيستند. اصلا چرا روساي فدراسيونهاي قبلي در مجمع حضور ندارند؟ به نظرم اعضاي فعلي مجمع، هويت فوتبالي ندارند و حتي يكي از آنها به تيم ملي نرسيده است. من معتقدم كه 80 درصد اعضاي مجمع، راي مستقل ندارند. روساي هياتهاي فوتبال حتي اگر آدم مستقلي باشند، ممكن است حيا و شرم حضور از مديركل و يا مافوق باعث شود نتوانند به او «نه» بگويند. آن ها چون نميدانند عرق كردن و 25 بار دور زمين دويدن يا تلاش براي ماندن در سطح اول و تيم ملي چقدر سخت است، راي خود را همين طوري ميدهند.
* آقاي فائقي! نظر شما درباره عملكرد فدراسيون فعلي چيست؟ به نظر شما آيا چهار سال، براي ارزيابي عملكرد يك فدراسيون كافي است؟
فائقي: تجربه جهاني سالهاي متمادي نشان ميدهد كه چهار سال زمان خوبي است براي اينكه برنامههاي يك گروه به اجرا برسد. ادامه دادن كار توسط همان گروه در چهار سال بعد، منوط به اين است كه در چهار سال گذشته خوب كار كرده باشند. رسيدن به اهداف عالي فدراسيون، ايجاد روابط دوستانه با فيفا و AFC و از اين قبيل، برنامههايي است كه بايد همه نامزدها براي تصدي رياست فدراسيون داشته باشند. ما حتي ظرفيت حمايت از يك فرد خاص براي رسيدن به كرسي رياست AFC را داريم؛ همان گونه كه ما بن همام را رييس AFC كرديم. توانمنديهاي خود را نبايد ناديده بگيريم. به نظر من عملكرد فدراسيون در چهار سال گذشته مردود است چون ظرفيت فوتبال ما چيزي نيست كه الان وجود دارد. دوستاني كه اكنون كانديداي رياست شدهاند، خودشان رييس و نايب رييس فدراسيون هستند و اين يعني اعضاي هيات رييسه نميتوانستند دور يك ميز بنشينند.
* دادخواه رعايت نشدن اساسنامه چه نهادي است؟ آيا در اساس نامه براي اين منظور هم فكري شده است؟
فائقي: ماده 64 اساسنامه درباره مرجع دادرسي است كه سه بند دارد. اگر اينها نشد، دادگاه حكميت و اگر آن هم نشد، دادگاه استيناف به اين مسئله رسيدگي ميكند اما در اين ميان بحثي است با عنوان «منافع ملي»؛ اين منافع با تعليق فوتبال ايران در تضاد است. ساندر پل، داور ديدار ايران و استراليا به من گفت كه مسئولان برگزاري جام جهاني نميخواهند ايران به جام جهاني صعود كند چون ايران اپوزيسيون دارد و ممكن است آنها ورزشگاهها را ناامن كنند. خارجيها ممكن است دوست نداشته باشند كه ما بالا برويم اما خودمان كه نبايد به اين مسئله دامن بزنيم. اين مسئله ها است كه باعث ميشود بحث به شكايت نكشد.
نوآموز: معتقدم قانون فوتبال ما كامل است اما تا الان هرچه نوشته شده، اجرا نشده است. تاكنون اصولا روساي سازمان تربيت بدني در انتخابات فدراسيون فوتبال بسيار نقش داشتهاند، بنابراين اگر قرار است روزي وضعيت درست شود، بايد وزير ورزش فردي را به مدت يك سال سرپرست فدراسيون فوتبال كند تا او ابتدا مجمع فدراسيون را به بهترين شكل و با حضور خبرگان فوتبال در هر استان تشكيل دهد، سپس آن مجمع، رييس فدراسيون را انتخاب كند. پس از آن رييس از بين اعضاي مجمع يا خارج از آن اركان فدراسيون را انتخاب كنند و در پايان انتخابات بر اساس اساسنامه برگزار شود. اين مسير را همه دنيا رفتهاند و ما هم رفتهايم اما ما اساسنامه طرح فيفا را ترجمه و چيزي هم به آن اضافه كردهايم.
* از نظر شما از بين سه كانديداي نهايي انتخابات فدراسيون فوتبال، كانديداي اصلح كيست؟
فائقي: ظرفيت فوتبال ما بسيار بيشتر از اين است كه اين افراد كانديدا شوند. كانديدا شدن اين سه نفر نشان ميدهد كه مديران اصلي فوتبال ما قهر هستند و زمينه را براي فعاليت فراهم نميبينند يا فكر ميكنند كه نميتوانند كار كنند. بنابراين بين اين سه نفري كه نامزد شدهاند نبايد به دنبال كانديداي اصلح بگرديم. اكنون فيفا ميگويد كه ما يك ورزشگاه استاندارد نداريم و مطمئن باشيد كه هيچ كدام از اين سه نفر نميتوانند اين كار را تكميل كنند. اگر قريب اين كاره بود كه الان استقلال بايد براي خود ورزشگاه ميداشت. عزيز محمدي و كفاشيان هم كه در چهار سال فعاليتشان نتوانستند مشكل ورزشگاهها را حل كنند.
* سوالي نمانده. اگر حرفي داريد، آماده شنيدنش هستيم.
نوآموز: بايد رييس فدراسيون را كمك كنيم. او ممكن است تنگناهايي در كارش داشته باشد كه نتواند آنها را مطرح كند. در اين ميان سهم رسانه ها هم بسيار پررنگ است.
فائقي: مسئولان چند سال است كه از خصوصيسازي حرف ميزنند و همه هم دربارهاش نظر ميدهند كه مثلا استقلال و پرسپوليس بايد امسال يا سال آينده خصوصي شوند. اين در حالي است كه تبصره 2 اصل 44 قانون اساسي صراحتا گفته است كه فعاليت در حوزه سلامت، آموزش، تحقيقات و فرهنگ مشمول قانون خصوصي سازي نيست و هر گونه واگذاري به بخش غير دولتي در اين حوزهها مطابق لايحهاي خواهد بود كه ظرف مدت يك سال از ابلاغ اين قانون به تصويب مجلس ميرسد. ورزش در حوزه فرهنگ است بنابراين واگذاري باشگاهها، قانون ندارد و اگر كسي گفته كه اين باشگاهها خصوصي ميشوند، قانون را نخوانده و اطلاعي در اين باره ندارد. دولت بايد سال 88 قانون مربوطه را به مجلس ارائه ميداد ولي هنوز اين كار را نكرده است و در نهايت مجلس امسال به اين نتيجه رسيد كه قانوني را تحت عنوان "قانون جامع باشگاهداري" به تصويب برساند تا واگذاريها در ورزش قانوني شود كه البته فكر نميكنم به عمر مجلس هشتم برسد. همچنين اكنون سازمان تربيت بدني را با سازمان ملي جوانان ادغام كردهاند و كار به گونهاي شده است كه جوانان كلا فراموش شدهاند. جوان، اشتغال، مسكن، تحصيل و ازدواج دارد ولي آن طور كه بايد و شايد از او حمايت نميشود.
تهيه و تنظيم: محمد علي ايزدي خبرنگار ايسنا
انتهاي پيام
يکشنبه|ا|7|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]
-
گوناگون
پربازدیدترینها