تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835040780




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در گفت‌وگوي فارس با كارشناس مسائل آمريكا بررسي شدبازبيني استراتژي نظامي جديد آمريكاخبرگزاري فارس: به دنبال صدور سند جديد آمريكا در حوزه استراتژي نظامي بر آن شديم تا نظر كارشناسان را نيز جويا شويم از اين رو بحث اين گفتگو را با آقاي جمشيدي كارشناس مسائل آمريكا، بر پايه موضوع بازبيني استراتژي نظامي جديد آمريكا گذاشتيم.


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در گفت‌وگوي فارس با كارشناس مسائل آمريكا بررسي شدبازبيني استراتژي نظامي جديد آمريكاخبرگزاري فارس: به دنبال صدور سند جديد آمريكا در حوزه استراتژي نظامي بر آن شديم تا نظر كارشناسان را نيز جويا شويم از اين رو بحث اين گفتگو را با آقاي جمشيدي كارشناس مسائل آمريكا، بر پايه موضوع "بازبيني استراتژي نظامي جديد آمريكا" گذاشتيم.
خبرگزاري فارس: به دنبال صدور سند جديد آمريكا در حوزه استراتژي نظامي بر آن شديم تا نظر كارشناسان را نيز جويا شويم از اين رو بحث اين گفتگو را با آقاي جمشيدي كارشناس مسائل آمريكا، بر پايه موضوع "بازبيني استراتژي نظامي جديد آمريكا" گذاشتيم.


به گزارش خبرگزاري فارس در پي صدور سند جديد آمريكا در حوزه استراتژي نظامي بر آن شديم تا نظر كارشناسان را نيز جويا شويم از اين رو بحث اين گفتگو را با آقاي جمشيدي كارشناس مسائل آمريكا، بر پايه موضوع "بازبيني استراتژي نظامي جديد آمريكا" گذاشتيم تا در يك فشرده‌گي به مسائل پرداخته، ابعاد مرتبط با اين مسئله را نيز بسنجيم و در واقع به غير از واكاوي از محتوا و جنس اين استراتژي و دگرگوني كه نسبت به گذشته آمريكا به عنوان رويكرد داشتيم، كاركرد اين سند روي متغيرهاي مختلف منطقه‌اي و بين‌المللي بررسي كنيم كه چه آثاري به جاي مي‌گذارد و بعد به واكنش‌ها و نسبت‌هايي كه ديگران كه اين استراتژي را از دست داده‌اند نيز اشاره‌اي داشته باشيم.

** اگر بخواهيم به شكل فشرده موضوعات را تيتراژ و يك مرور اوليه كنيم، بفرماييد اين بازبيني استراتژي داراي چه ويژگي‌هايي هست؟ به شكل محوري چه نقاط يا اركان اصلي‌ دارد؟ تفاوتش با اسنادقبلي كه آمريكايي‌ها صادر و منتشر كردند چيست؟ خصوصا كه مي‌دانيم اين استراتژي و آن چيزي كه منتشر شده، همه بحث بازبيني و سند محرمانه نيست و اين فرض را هم تاكيد مي‌كنم كه ممكن است برخي از ابعاد اين سند تبعات تبليغاتي و يا بيشتر تبعاتي باشد كه آمريكايي‌ها مي‌خواهند بيشتر عملياتي كنند. با اينحال در واقع آن چيزي كه منتشر شده و مي‌توانيم از قراين عملي بگوئيم كه اين بايد بخشي از استراتژي باشد و روي آن تاكيد كنيم.

** جمشيدي: سند بازبيني استراتژي دفاعي آمريكا كه در واقع مي‌توانيم از آن به عنوان سند راهنماي دفاعي آمريكا در دوره جديد ياد كنيم، در سوم ژانويه 2012 از طرف وزارت دفاع آمريكا منتشر شد و يكي از مولفه‌هايي كه در اهميتش مي‌توانيم متذكر بشويم اين است كه رئيس جمهوري آمريكا كه تقريبا كم سابقه يا بي‌سابقه بوده خودش رفت وزارت دفاع و بحث درباره اين سند را مطرح كرد كه اين مهم، نشان دهنده اهميت و اصالت سند است. در رويكرد آمريكا به تحولات نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه شاه بيت اين استراتژي اين است كه در واقع آمريكا اكنون در يك دوره انتقال قرار گرفته و در واقع در يك نقطه عطف تاريخي قرار گرفته. اين نقطه عطف در واقع نه به معني قدرت آمريكا كه به معني ضعف آمريكاست كه در واقع تلاش مي‌كند ضعف خود را جبران كرده و جلوي آن را بگيرد. از اين جهت اين كليد واژه "نقطه عطف" و "نقطه انتقال" كليد واژه‌اي هستش كه در طول اين سند چندين بار تكرار شده و اهميت دارد اما در واقع در كنار اين مسئله بايد بگوييم اين سند حاصل درك واقع‌گرايانه دولت اوباما از واقعيت سياست بين‌المللي و محدوديت‌هاي قدرت آمريكا در عرصه بين‌الملل است. در واقع اين اولين سند استراتژي آمريكا نيست كه در دوره اوباما منتشر شده است بلكه در سال 2010 حدوداً 4 سند استراتژيك از طرف دولت اوباما منتشر شد از جمله: 1) سند استراتژي امنيت ملي آمريكا 2) سند ارزيابي دفاعي چهارساله آمريكا 3) سند بازبيني آرايش هسته‌اي آمريكا در عرصه بين‌المللي 4) سند دفاع موشكي آمريكا اما نكته مهم اين است كه اين سند جديد از همه ديرتر و بعد از انقلاب‌هاي منطقه منتشر شده است و در واقع به نسبت بقيه واقع‌گرايانه‌تر است چرا كه اسناد قبلي تا حد زيادي جاه‌طلبانه و آرمان‌گرايانه و با مفروض گرفتن برتري قدرت آمريكا در عرصه بين‌الملل بود اما در اين سند ما نمي‌توانيم بگوييم كه برتري قدرت آمريكا در عرصه بين‌الملل مفروض انگاشته شده چرا كه در واقع تضعيف قدرت و افول قدرت آمريكا مفروض انگاشته شده و تلاش مي‌شود كه آن را مديريت كرد.

** آمريكايي‌ها راجع به محدوديت يا افول قدرت بحث‌هايي دارند لطفا به آن هم اشاره كنيد.

- جمشيدي: بله- اين مسئله هم مطرح هست. حتي توي سخنراني وضعيت اتحاديه سخنراني سالانه آمريكا 2012 اوباما به صورت خيلي مستقيم درباره افول آمريكا صحبت و تلاش كرد كه آن را رد كند اما در واقع اين يك گفتماني است كه در داخل آمريكا به طور كاملا جدي مطرح است كه "آمريكا در حال افول است" و در واقع نوع سياست‌گذاري‌ها و مديريت كلان دولت اوباما هم اين افول را تشديد كرده است.

نكته مهم و اصلي و نقطه آغاز در اين سند در واقع تعرف جديد آمريكا از امنيت است در دوره‌هاي گذشته آمريكا معمولا امنيت خود را از جنس نظامي-استراتژيك تعريف و از اروپا شروع مي‌كرد و نگاه خودش را از دريچه اروپا داشت لذا تهديد روسيه و سپر دفاعي موشكي در وهله اول مطرح مي‌شد اين در واقع در فضايي بود كه مباحث نظامي امنيتي در اولويت كار بود اما افول قدرت آمريكا بحران مالي و شكست‌هاي نظامي آمريكا در جنگ‌هاي عراق و افغانستان و بحران بدهي‌ها سبب شده كه آمريكا هم اكنون امنيت خود را سبقه اقتصادي بدهد و از اين جهت باعث شده است كه آن جغرافيايي كه از نظر آمريكا اهميت راهبردي دارد متفاوت بشود و اين بار از آسيا و اقيانوسيه به دنيا نگاه كند. لذا در واقع امنيت آمريكا در منطقه‌اي تامين مي‌شود كه سواحل غربي آمريكا، اقيانوس آرام، آسياي شرقي، اقيانوس هند و جنوب آسيا را شامل مي‌شود يعني اينكه اقيانوس هند به سمت اقيانوس آرام. آمريكا اين منطقه را جزو منافع حياتي خود تلقي مي‌كند و لاجرم چين حائز اهميت شده و به عنوان تهديد ديده مي‌شود. نكته مهم اين است كه سر تا سر اين سند و رفتارهاي آمريكا براي چين بسيار هشدارآميز است اين بدين معني است كه رويكردي اوليه‌اي كه دولت اوباما داشت و به قدرت رسيد با چيزي كه الان وجود دارد كاملا متفاوت است و رويكرد كاملا تهاجمي نسبت به چين گرفته است از اين رو دولت مردان چيني و كساني كه دنبال تامين منافع چين هستند اكنون نمي‌توانند خوش‌بينانه به اهداف و نياز به آمريكا نگاه كنند ضمن اينكه در اين سند يك ارزيابي اطلاعاتي از رويكرد چين به مباحث مختلف بين‌المللي ارائه و تصريح مي‌شود "از آنجايي كه چين نتوانسته نسبت به اقدامات و نيات استراتژيك خود و از جمله مباحث نظامي به آمريكا تضمين بدهد كه اين اقدامات خصمانه نيست، لذا آمريكا رويكرد نظامي‌تري در منطقه پيدا مي‌كند. در واقع آمريكا هم ارزيابي دارد از رفتار و نيات چين و هم اينكه نظامي‌گري خود در آسيا و اقيانوسيه را توجيه كرده و به گردن چين انداخته است كه بايد به اين مهم توجه شود.

نكته دوم اين است كه رويكرد جديدي كه آمريكا ارائه مي‌دهد، منشاش چي هست؟ آمريكا تلاش مي‌كند در اين سند تغيير رويكردش را ناشي از پايان دو جنگ عراق و افغانستان و خروج نظامي گسترده از منطقه خاورميانه معرفي كنه اما اين واقعيت نيست و آمريكا مي‌خواهد به نوعي پنهان كاري كند كه عامل اين رويكرد همان بحران مالي است كه باعث تغيير رويكرد اون شده است اما آمريكا مي‌خواهد بگويد اين بخاطر پايان جنگ عراق و افغانستان است در حالي كه وضعيت كنوني اين دو جنگ هم ناشي از همون بحران مالي است. در واقع اين دو جنگ باعث بروز بحران مالي شدند و چون نتوانستند كنترل كنند، هزينه‌هاي زيادي به گردن آمريكا گذاشتند لذا به اين وضع كشيده شدند. حالا آمريكا رويكرد جديد خودش را مي‌خواد از نقطه قوت آغاز و رويكرد جديد خودش را مطرح كند اما واقعيت اين است كه ريشه تغيير نگاه آمريكا در بحران مالي است يعني آمريكا از نقطه قدرت به اين رويكرد وارد نشده بلكه از نقطه ضعف و در اوج ضعف (چيزي كه خودشون مي‌كن نقطه عطف) وارد اين ماجرا شده اين هم نكته‌اي هست كه نبايد بهش بي‌توجهي كرد.

يكي از مباحث كه آمريكايي‌ها روي آن تاكيد دارند اين است كه در عين اينكه ما شاهد تمركز جديد آمريكا بر منطقه آسيا و اقيانوسيه و تلاش براي نظامي‌گري در اين منطقه هستيم، شاهد پشت كردن آمريكا به اروپا نيز هستيم اينجا ديگه به عنوان اولويت استراتژيك مطرح نمي‌شوند بلكه مي‌خواهد تعهدات حداقلي خود را نسبت به اروپا تائيد كند از جمله ماده 5 كه مطرح مي‌كند "امنيت آمريكا و اروپا تفكيك ناپذير است و حمله به يكي از اعضاي ناتو حمله به كل اعضا تلقي مي‌شود" در اين حد گفته شده است كه آمريكا نسبت به اروپا متعهد است اما اينها تنها در بعد مفهومي و اقتصادي بوده و به لحاظ نظامي آمريكا يك جنس تهديد را مطرح مي‌كند كه دو مصداق تهديد را براي اون معرفي مي‌كنم.

از نظر آمريكا بر اساس اين سند، تهديد براي ايالات متحده اين هست كه در مناطق حساس ژئوپلتيك كه بيشتر سبقه دريايي و تنگه‌هاي عبور انرژي رو داره آمريكا از ظرفيت اعمال قدرت محروم شده و اين نكته اساسي است كه به خاطر اين هست كه كشورهاي رقيب يا متخاصم با آمريكا، از ابزارها و تاكتيك‌هاي نامتقارني استفاده مي‌كنند كه آمريكا علي‌رغم داشتن ابزارهاي متعدد نظامي نمي‌تواند در آن مناطق اعمال قدرت كند.

آمريكا دو منطقه را معرفي مي‌كند يكي درياي جنوبي چين و دوم خليج فارس و تنگه هرمز و بر همين اساس تاكتيك‌هاي رفتاري چين و ايران باعث شده آمريكا عملا نتواند در اين مناطق اعمال قدرت كند و هدف اين سند اين است كه آمريكا ميخواهد تا سال 2020 ارتشي بسازد كه بتواند با اين تهديدهاي نامتقارن مقابله كند لذا همين الان آمريكا ادعا مي‌كند كه اگر بخواهيم نسبت به تحولات كنوني Aplay كنيم، همين الان نسبت به تنگه هرمز برتري ايران را تصريح مي‌كند همونطوري كه قبلا هم ژنرال دمسي رئيس سازه ارتش آمريكا تصريح كرد كه "بله. ايران مي‌تواند تنگه هرمز را ببندد" و اين اصل ماجرا هست كه بستن يا نبستن قدرتش را دارد و اين هم مطلبي هست كه بايد بهش توجه بشود.

محور ديگري وجود دارد كه در فضاي رسانه‌اي به آن بسيار پرداخته شد اما واقعا اين فضاسازي براي اين بود كه ابعاد ديگه مسئله زياد اجازه بروز و ظهور نداشته باشد. اين محور اين است كه آمريكا از دكترين معطوف به اينكه "دو جنگ همزمان را در دو منطقه پيش ببرد" به سمت دكترين "يك جنگ و يك بازدارندگي" پيش برود اين چيزي است كه در اخبار بيشتر روي آن مانور داده شده است در حالي كه ابعاد ديگه سند از اين موضوع اهميت بيشتري دارد به علاوه اين دكترين "دوجنگ همزمان در دو منطقه" واقعيت نداشته و آمريكا هيچ‌وقت دو جنگ همزمان را نتوانسته است در دو منطقه پيش ببرد و هميشه با مشكل مواجه بوده است از جمله جنگ عراق و افغانستان كه دو جنگ بوده حتي در يك منطقه اما عليه جاهايي كه فتحشان كرده و حكومت‌ها را ساقط كرده است، يعني تهديدهاي متداول و متعارف هر جنگ تا حد زيادي رفع شده بود اما آمريكا نتوانست آن را به صورت همزمان پيش ببرد.

تمركز آمريكا در جنگ با افغانستان سبب شد كه طالبان در افغانستان دوباره قدرت بگيرد و جنگ مغلوبه شود به سود طالبان و وقتي هم كه آمريكا لازم ديد دوباره در افغانستان تقويت حضور و نفوذ داشته باشه مجبور شد از نيروهايي كه به عراق فرستاده بود به افغانستان برگرداند و اين طور نبود كه در هر دو حوزه به طور همزمان نيرو تزريق كند يعني از يك حوزه برمي‌داشت و به حوزه ديگه تزريق مي‌كرد و نهايتاً نيز عملاً در هر دو جنگ شكست آمريكا رقم زده شد. هيچ‌كس در آمريكا بر اين باور نيست كه آمريكا در عراق يا افغانستان پيروز شده باشد. همه اذعان دارند كه آمريكا شكست خورده است و اكنون تلاش مي‌كند به نوعي آبرومندانه از آن خارج شده و بتواند منافع اساسي خودش را تامين كند لذا اينكه آمريكا در گذشته اساساً دكترين دو جنگ را همزمان داشته يك افسانه است و رويكرد جديد هم به نوعي توجيه گذشته تلقي مي‌شود.

نكته مهمي كه وجود دارد آينده نظاميان و كاركنان ارتش آمريكا است، آمريكا در رويكرد جديد به سمت كاهش و كوچكتر كردن حجم ارتش آمريكا پيش مي‌رود يعني تمركزش روي قواي دريايي و هوايي و كم كردن از حجم نيروي زميني است اما در اين ميان كاهش نيروها يك بحران در داخل ارتش آمريكا ايجاد مي‌كند و در واقع اخراج در ارتش آمريكا آغاز مي‌شود. در حال حاضر نيز حدود 100 هزار نيروي ارتش آمريكا بر اساس رويكرد جديد و مطرح شده، مقرر است كم شود و مسئله‌اي كه اوباما خودش توي سخنراني وضعيت اتحاديه به آن اشاره مي‌كند پيدا كردن كار براي نيروهايي است كه از نظر آنها براي آمريكا ايثارگري كرده‌اند و اين چه طور خواهد بود؟؟

در حال حاضر اين نيروها با مشكل كار مواجه هستند، كساني كه به تبع پول يا هر چيزي ديگري فعاليت در ارتش آمريكا را شروع كردند و حالا اين ارتش مي‌خواهد آنها را اخراج كند لذا يك بحران نه تنها در داخل ارتش آمريكا كه در جامعه آمريكا نيز ايجاد خواهد كرد كساني كه بالاخره براي آمريكا و اهداف راهبرديش وارد منطقه شده‌اند الان مواجه با مشكل بيكاري هستند.

اوباما در سخنرانيش مي‌گويد كه: "ما تلاش مي‌كنيم اين نيروها را در نيروي آتش‌نشاني استخدام كنيم" يا "تلاش مي‌كنيم با امتيازاتي كه به اين افراد مي‌دهيم بتوانند در محيط كار جذب شوند" در حالي كه الان نيروي كار در آمريكا غوغا مي‌كند و پيدا كردن كار براي اينها يك بحران در جامعه ارتش آمريكا ايجاد مي‌كند و اينم نكته‌اي است كه بايد بهش توجه كرد.

اما بحث آخر درباره ايران هست توي اين سند عملا قدرت تهديدزدايي ايران رسما شناسايي و تائيد شده كه ايران قدرت اين را دارد كه حداقل، اعمال قدرت آمريكا در منطقه را با محدوديت‌هاي جدي مواجه كند و اين محدوديت آنقدر جدي هست كه آمريكا تا يك دهه آينده بايد تلاش كند كه خودش را با اين رويكرد و تاكتيك جديد ايران تطبيق بدهد.

در عين حال اين سند يك سندي است كه رويكرد تروريستي آمريكا ضدايران را تائيد مي‌كند و در اين سند صراحتاً گفته شده كه ما برنامه‌هاي هسته‌اي كشورهاي مختلف از جمله ايران (منظور ايران هست البته) براي بحث تسليحات كشتارهاي جمعي با برنامه‌هاي هسته‌اي ما تيم‌هاي عملياتي ويژه‌اي طراحي مي‌كنيم تا بتوانند "عمليات‌هاي كارآمد" در داخل سرزمين‌هاي هدف انجام بدهند و منظور صراحتا ايران هست لذا اين مي‌تواند شاهدي بر اين مدعا باشه كه اين رفتارهاي اخيري كه آمريكا از آن اقدامات تروريستي در كشور انجام مي‌دهد.

اوباما دارد در حد استراتژيك روي اون طراحي و برنامه‌ريزي مي‌كنه حالا جملاتش هم هست كه مي‌گويد: توانمندي‌هاي خودش را همچنان تقويت مي‌كنه با همكاري شركاي داخلي و خارجي براي اينكه بتونه عمليات موثر براي مقابله با تسليحات كشتار جمعي و برنامه‌هاي هسته‌اي انجام بدهد".

** شركاي خارجي؟

- جمشيدي: اينم مهمه - آمريكا مي‌گويد "شركاي داخلي و خارجي" و اين مهم بايد تامل شود.

** سيستم‌هاي اطلاعاتي + شركاي خارجي؟

اين مي‌تواند باشد. از داخل كشور نيز مي‌تواند باشه يعني يارگيري از داخل صحنه هدف هم مي‌تواند باشد. چون خيلي مبهم و مختصر از كنارش گذشته و اين يكي از بخش‌هايي است كه قيچي شده است.

** مثل بكارگيري منافقين؟

به كارگيري منافقين، به ‌كارگيري جريان سبز، اهل فتنه و ... اينها از تعريف ماموريت شروع مي‌شود تا هدف‌گذاري‌هاي ديگر.

** تحركاتي كه توي كشورهاي عربي و همسايه انجام مي‌دهند و تيم‌هايي را آموزش مي‌دهند مثل دونك واتر كه اومد يا رئيسش امارات، كه دارن تيم درست مي‌كنند هم مي‌تواند نوعي از اين ماموريت‌ها باشد؟

اين هم مي‌توانست باشد اما بيشتر روي بحث تسليحات كشتار جمعي است در واقع ارزيابي‌هايي از برنامه هسته‌اي كه مي‌گويند "اينها براي ما تهديد تلقي مي‌شود". البته اينها توي سند ارزيابي دفاعي 4 ساله هم بود اما رويكردش متفاوت بود، در اون سند مي‌گفت: "ما ايستگاه‌هاي منطقه‌اي مي‌زنم كه هر جا لازم شد عمليات كنيم". اما الان نفوذ در داخل را مطرح مي‌كنم و كشور به كشور را مطرح مي‌كنه كه به نظر من مي‌تواند هم پاكستان را شامل شود هم ايران را كه در واقع همون بحث خلع سلاح هسته‌اي پاكستان توي اين مورد مي‌گنجد.

** تصوير اوليه شما از بازبيني ؟؟؟؟؟ چيست؟

- جمشيدي: بعضي از مسائلي در سند عمومي‌اي كه از طرف سازمان‌ سياسي دفاعي آمريكا مطرح شده است نشان مي‌دهد كه ما بايد يك مقدار توجه خودمان را به ضرورت‌ها و پيش نيازهايي كه سبب رسيدن به اين نقطه شد، جمع كنيم كه چون اين سند معطوف به آسيب‌شناسي است سياست دفاعي آمريكا بوده و با توجه به درك ضرورت‌هاي جديد دو رو به جنگ‌هاي مدرن به همين خاطر اين سند محصول نياز،‌آسيب‌شناسي و احراز آمادگي براي فردا هست به همين خاطر اين سند نگاه جبران‌ساز نسبت به ضعف‌هاي آمريكا نداره بلكه نگاه توان‌ساز كردن و جديد التوانمندي و در حوزه رسيدن به اهداف نظامي آمريكا را پوشش مي‌دهد و به همين خاطر بايد با اين درك نگاه كنيم كه اين سند معطوف به يك نوع بازسازي سياست‌ها و ارتش آمريكا است يا اينكه بخشي كه شامل نوسازي و اهداف همچنين سياست‌هاي دفاعي آمريكا هست و همچنين ‌آرايش نظامي آمريكا برمي‌گردد تقريبا مي‌توانيم بگيم هر دو جنبه را توي خودش دارد چون كه آمريكايي‌ها در بعضي حوزه‌هاي احساس موفقيت و در بعضي احساس شكست مي‌كنند به عنوان مثال در تطبيق همين نبردي كه در شمال آمريكا و جنوب ليبي افتاد آنها اصل كم هزينگي و اصل به پايان رساندن يك بحران را با توجه به نوع و نحوه مشاركت به عنوان يك امتياز جديد مدنظر دارند و همچنين شكست‌هايي را كه در عرصه‌هاي مختلف خصوصا در حوزه جنوب غربي آسيا دريافت كردند.

معتقدم كه آمريكايي‌ها 4 نكته را خوب و دقيق ارزيابي كردند كه همان "درك واقع‌گرايانه آمريكا" است. يكي عدم نتيجه‌گيري قانع كننده است. آنها در محصولات و نتيجه‌گيري‌هايي كه دنبالش بودند، نتوانستند ملموس به آن برسند چرا كه دركشان يك درك كلاسيك كامل بود در حالي كه صحنه‌اي كه با آن روبرو شدند كاملا نامتقارن بود و يا در حوزه نوع نگاهي كه در دوره خاص جمهوري‌خواه‌هان اتفاق افتاد، سياست‌هاي استراتژي و سياست‌هاي دفاعي آمريكا سه اصل را ترجيح مي‌داد: 1)سركوب تهديدات 2) تمركز بر قوت آمريكا به عنوان هژمون 3) تمركز بر يك نوع قدرت افكني.

اين سه اصل پيكره استراتژي آمريكا را تعريف مي‌كرد ولي در شرايط جديد، ما در همين دوران گذار شاهد ورود ادبيات جديدي بوديم كه در حوزه طراحي و نقشه‌كشي براي آينده از يك جايگاه خاصي برخوردار شد و آن بحث قدرت نرم و قدرت زيركي بود Soft power و Smart Pawer - در ابتدا اين نوع و جنس خود را در حوزه امنيتي و سياست خارجه نشان داد - الان مي‌بينيم كه اين موضوع كشيده شده حتي به حوزه‌هاي دفاعي، اين درك امروز جاي خود را در توليد اسناد به‌ آمريكا نشان مي‌دهد به همين خاطر اين سند دفاعي جديد آمريكا را وارد ريل جديدي از تعريف ميليي تاريزم مي‌كند - ميليي تاريزم آمريكا با ادبيات بعد از جنگ سرد تا سال ۲۰۱۰ تقريباً به تدريج تغيير مي‌كند كه كامل نيست ولي تدريجي و توأم با تغيير اولويت‌ها است. به همين خاطر در اين سند جدا از نگاه به مؤلفه‌هاي مؤثر در آن و يا ادبيات استفاده شده در آن حوزه جغرافيا را هم متأثر مي‌كند. يعني آمريكا احساس مي‌‌كند چونكه در گذشته و در يك اصرار غلط بر سياست‌هاي دفاعي خودش حركت كرده، منجر به دادن زمان به ديگر رقبا شده است. به همين دليل مي‌بينيم كه انتظاراتي كه از چين بود كه در يك جدول زماني دورتري به اهداف خودش برسد چين زودتر بره محسوب مي‌كند اهداف خودش رو به همين خاطر اولويت آمريكا به تدريج وارد حوزه اقيانوس آرام مي‌شود و در اين چارچوب ميزان تمركزي كه آمريكاي در گذشته بر نيروي زميني داشتند، امروزه به نيروي دريايي تا حدودي منتقل مي‌شود. از اين منظر مي‌توانيم بگوييم كه تغيير موضوعات سياست خارجي آمريكا به صورت يك نوع اجبار دارد شكل مي‌گيرد تا نقطه عطف. اين است كه آمريكايي‌ها مواجه با محدوديت گزينه‌ها براي برتري در جهان روبرو شدند و به موضوع مشاركت هم نگاه انتقادي دارد و هم نگاه جذب مجدد. شما اگر انتقاداتي را كه توسط وزير دفاع پيشين آمريكا و انتظاراتي كه از كشورهاي اروپايي و از ناتو تعريف مي‌كرد و اينكه تامين امنيت اروپا و سهم اروپايي‌ها چگونه بايد باشد، نشان مي‌دهد كه آمريكايي‌ها از قبل زمينه‌هاي به وجود آوردن اين سند را آماده كرده بودند و يا حتي مقاله‌اي كه خانم هيلاري كلينتون در نوامبر گذشته ‌نوشت و در آن اشاره كرد كه آمريكا نيازمند اين هست كه وارد عرصه جديدي در سده آمريكايي‌ رو وارد بشه و تعريف كند. به اعتقاد بنده آمريكايي‌ها در شرايط جديد چندين درس گرفتند يكي درس در عدم توانشون در دولت‌سازي، دوم در چارچوب نبردهاي نامتقارن كه با آن روبرو شدند و سوم شكست در برابر سياست‌هاي اشغال و توزيع قدرت. به همين خاطر در اين شرايط و از جمع اين درس‌ها مواجه شدند با عدم برابري امكانات و اهداف. اين عدم برابري آثار خود را در چارچوب بحران اقتصادي نشان داد و همچنين بحران مديريتي. به همين خاطر مي‌بينيم كه در حوزه‌هاي حساس شاهد تغيير فرماندهان هم هستيم و يا انتقاداتي كه سياسيون به جريان نظامي آمريكا در صحنه بروز مي‌دادند به نظر مي‌رسد كه آمريكايي‌ها جنس تهديدات را امروزه نامتقارن و متعدد، سنگين و سايبر و جابجايي تهديدات رو دادن در بعد جغرافيا احساس مي‌كنند چرا كه نوع آرايش خودشون را متمركز مي‌كنند در بعضي از حوزه‌ها بر نيروهاي ويژه و سعي مي‌كند نوعي ديناميك از نيروها و سياست‌ها ايجاد كنند كه هم قدرت تاكتيكي سريع داشته باشد و هم بتونه ضربه استراتژيك و نهايي وارد بكنه. اينكه اوباما در بعضي سياست‌ها و موضوعات بر سياست "پرتاب از راه دور" تاكيد دارد (پرتاب ۳ امتيازي) اين يك كليه واژه‌اي است كه داره تاثيرات خودش را اعمال مي‌كند، حالا بعضي هم اين استراتژي را مي‌گويند كه تقريبا مواجه مي‌شيم با"دوران اوباما" و نه رياست جمهوري اوباما و با توليد اين اسناد ما شاهد يك دوره به نام "اوباما" خواهيم بود در عرصه تدوين استراتژي‌هاي آمريكا.

** اين چيزي كه منتشر شده به عنوان "بازبيني سند نظامي" از طرف آمريكايي‌ها، در اين بخش Public (عمومي) و بخش "نگاه بر رفتار نامتقارن در عرصه امنيتي و نظامي" را تعمدا مورد توجه قرار مي‌دهد. تكيه بر نيروهاي ويژه، سياست مهار از طريق سياست‌هاي امنيتي نظامي ويژه، به نظر مي‌رسد كه تعمدي در كار است ولي اين به اين معنا نيست كه در سند اصل غير Public‌ آمريكا نگاه به تهديدات يا رفتارهاي نظامي كلاسيك فراموش شده باشد چون در حال حاضر هم مسئله تهديد حداقل دريايي چين براي امريكايي‌ها مطرح است هم مسئله سپر دفاعي موشكي كه در دستور كار يا يكي از اولويت‌هاي چالشي آمريكا براي روسيه است، وجود داره و اگرچه ماهيت اين استراتژي از زمين پايه به دريا پايه تغيير كرده ولي به اين معنا نيست كه در نظامي‌گري كلاسيك كاملا فراموش شده، اين بحثي است كه در ادامه اون مي‌خواهيم مطرح كنيم اگر استراتژي نظامي امريكا حداقل در يك دهه گذشته ماهيت دولت‌سازي را هم ازش انتظار داشتيم به عنوان يك هدف از سياست نظامي فكر مي‌كنيد توي استراتژي جديد دولت‌سازي جديد با روش‌هاي جديد در دستور كار هست يا خير؟ اهداف اين سياست جديد مطرح هست يا خير؟

- به نظر مي‌رسد تعريف آمريكايي‌ها از سپهر امنيت تا حدودي تغيير كرده - چون در اين سند تاكيد مي‌كند كه ما نمي‌خواهيم مجبور كنيم يك پيش‌بيني كاملا دراز مدت. و نمي‌خواهيم خودمان را محكوم كنيم به يك سري تخمين‌هاي قوي از آينده دور - يعني تقريبا آينده را با يك گام بيشتر از واقعيت تحليل كردن كه اين برمي‌گرده به درك و پراگماتيزمي كه آمريكايي‌ها بهش قائل هستند در شرايط جديد و در حوزه چگونگي مديريت ناامني، چگونگي به استخدام كشيدن هرج و مرج براي تعيين اهداف خودشون از يك تعاريف جديدتري برخوردار شدند و به نظر نمي‌رسد كه بازي‌هاي فرومنطقه‌اي آمريكا شبيه به قبل باشه و تئوري‌ بازي آمريكا با توجه به مجموعه انعكاساتي كه از اين سند بروز داده شده تقريبا امتداد كامل گذاشته است، نه. بلكه نسبت به گذشته كاملا دارد به يك حوزه تجديدنظرطلبي مي‌رسد و در حوزه امنيت آمريكايي ديگر تمركز بر قوت را تبديل مي‌كند به تمركز به ضعف‌هاي ديگران اين تمركز جابه‌جا مي‌شود و يا سركوب تهديدات را تبديل مي‌كنند به مديرت تهديدات به همين خاطر رفتاري كه آمريكا در حوزه پديده‌ها و متغيرهايي كه موجود است مثل مذاكراتي كه امروز با طالبان انجام مي‌دهند يا نوع نگاه به چگونگي حل يا طرح‌سازشي كه در حوزه فلسطين مي‌بينيم يا تعاريفي كه با امتداد خودشون در حاشيه نزديك چين دارند، مي‌دهند يعني جذب مجدد برمه را در دستور كار خودشون قرار مي‌دهند و يا اينكه با چه سرعتي به حل بحران كره نگاه مي‌كند، اينها بيان‌گر اين است كه آمريكا يك تعريف جديد از سپهر امنيتي دارد كه برخورد نزديك‌تر با پديده است، از لحاظ نظري آمريكا پرونده‌هاي اصلي خودش در حوزه‌هاي ديگه را مفتوح نگه داشته است هرچند كه در اينجا اسمي برده نمي‌شد. اين توجه به جايگاه روسيه در شرايط جديد خيلي كم بهش پرداخته مي‌شود و اين يك بخش عمدي در اين استراتژي است و اگر تطبيقي بدهيد در نوع نگاهي كه در اين سند هست با اصرارهاي متوالي كه غرب در بحث سپرهاي موشكي و يا چيچي گنگي نگاه به نيروهاي متعارف موجود در اروپا و يا نسبت به كنش و واكنشي كه نسبت به تحولات روسيه و رفتار روسيه در جنوب آسيا داره از خودش نشون مي‌دهد. بيانگر اين است كه خيلي از بخش‌هاي اصلي اين موضوع كه در اين سند معرفي نشده در جاي ديگه ثبت شده خصوصا نسبت به بازگشت روسيه به قدرت است و بازگشت روسيه از مرز قدرت منطقه‌اي يك نيروي مؤثر در موازنه قدرت‌هاي جهاني است. به همين خاطر در حوزه كلاسيك به اعتقاد من آمريكايي‌ها به سمت كسب تكنولوژي در اين حوزه‌ مي‌روند. زيرا چيزي كه همواره ارتش آمريكا را از ديگر ارتش‌هاي دنيا متماير مي‌كرد بحث پيشتازي و پيشاهنگي در تكنولوژي‌ نظامي بوده از اين رو اين تمركز رو در بحث رسيدن به تحقيق و توسعه حفظ خواهد كرد به اهميت آموزش نظامي با مختصات جديد توجه مي‌كند. نظام آموزش آمريكا دگرگون خواهد شد - در بحث شيوه آمادگي و مديريت آنلاين نظامي و بالا بردن قدرت پاسخ آمريكا در نبردهاي متعارف افزايش پيدا مي‌كند. گرچه در اين جا اشاره نمي‌كند ولي اين برمي‌گردد به همان ارتش چابك و زيرك كه در حال تشكيل اون هستند كه خوب اين موضوع بيانگر اين است كه گستردگي نظامي آمريكا در شرايط جديد متاثر مي‌شد و يك ارتش چاق به سمت يك ارتش لاغر مي‌رود.

در بحث نگاه آمريكا در موضوع دولت‌سازي يا ملت‌سازي و تطبيق آن با استراتژي‌هايي كه مدنظر داشتند، آمريكايي‌ها اين موضوع را كاملا از دستور كار خارج نخواهند كرد و حفظ خواهند كرد ولي شيوه رسيدن به اهدف خود در اين موضوع را به گونه ديگه تفسير مي‌كنند يعني اين مقوله از حوزه ارتش و پنتاگون خارج مي‌شد و به بخش‌ها و نهادهاي ديگر قدرتي آمريكا مثل سازمان‌هاي امنيتي و دستگاه سياست خارجي آمريكا واگذار مي‌شد از اين رو بايد همراه با اين سند راهنماي دفاعي حتما تغيراتي در حوزه سياست خارجي و امنيتي شاهد باشيم و اصلا حضور آقاي پتراس به عنوان يك فرمانده نظامي در راس سازمان سيا براي تعميق بخشيدن به اين استراتژي دفاعي است.

** اين سند Pubic هست و در واقع سند منتشر شده عمومي است، فكر مي‌كنيد عناصر و محورهايي كه توي اين سند نيامده و در سند اصلي احتمالا وجود دارد، چه چيزي باشد؟

- به نظر مي‌رسد كه بعضي از مباحثي كه در اين سند آورده نشده ناشي از فريبكاري آمريكا و بخشي هم ناتواني آمريكا در پيش‌بيني چشم‌انداز و تحولات مربوط به آن مسائل هست در واقع دو نوع مسئله وجود دارد كه در اين سند نيومده در ابتدا اين سند به هيچ وجه سندي نيست كه دلالت بر انزواطلبي آمريكا داشته باشد. اين اصلا درست نيست در واقع اين سند همچنان نشان مي‌دهد كه آمريكا همچنان رويكرد و سياست مداخله‌گرانه در كشورها و عرصه‌هاي مختلف جهاني دارد. اما روش و شيوه‌هاي مداخله در او تغيير مي‌كنه و كم‌هزينه‌تر مي‌خواهند انجام شود. اما در رابطه با او مباحثي كه آورده نشده - يكي از چيزهايي كه مهمتر است و ناشي از ناتواني آمريكا در او هست اينه كه جايي تحولات خاورميانه انقلاب‌هاي منطقه خاورميانه در اين سند اصلا آورده نشده (در حالي كه ممكنه در سند اصلي باشه) درحالي كه در واقع خاورميانه به عنوان يكي از دو نقطه اصلي استراتژيك جهان از نظر آمريكا مطرح مي‌شود يكي آسيا و دوم خاورميانه.

در واقع اگر بخوان بحث قدرت ايران در منطقه رو بررسي كرده و با آن برخورد كنند يك بخش اون حضور و نفوذ قدرت دريايي ايران در منطقه خليج فارس و آب‌هاي بين‌المللي هست و دوم در ژئوپلتيك سرزميني خاورميانه و نفوذي كه در درون كشورهاي انقلابي خاورميانه ايجاد شده است لذا در واقع هيچ مطلبي در اين سند گفته نشده است- علتش چيه؟ اين درحالي كه نمي‌شود تصور كرد كه آمريكا يا از او غفلت كرده يا جدي نگرفته - به نظر مي‌رسه كه آمريكا چشم‌انداز درستي از فرآيند تحولات خاورميانه ندارد و در جاهاي ديگر كدهايي وجود دارد كه به وضوح نشان مي‌دهد آمريكا به اين جمع‌بندي رسيده است كه آمريكا در ميان مدت قدرت مديريت انقلاب‌هاي منطقه آمريكا را ندارد و چالش‌برانگيز خواهد بود براي آمريكا و جهت‌گيري اون ممكنه در جهت‌هاي متفاوتي تداوم حركت بدهد و اين نقطه‌اي است كه به نظر مي‌رسد امريكا نمي‌خواهد خودش را در اين سند بر اساس اون گرفتار كند. و در واقع جنس اين تهديد جنسي هست كه حتي اين رويكرد جديد دفاعي استراتژيك آمريكا هيچ قادر به پاسخ‌گويي به او نيست چون كه اصلا ابزارهاي نظامي پاسخگوي اون نيستند- اين تهديد جنس ديگري هست كه از شروع انقلاب‌هاي منطقه در واقع از سبقه‌ها نظامي و اينكه بتوانند يك هدف شمالي براي اين تهديد داشته باشد. اين تهديدها در كف خيابونها هست - اوباما توي سخنراني ماه مي ۲۰۱۱ در وزارت خارجه مي‌گه: "الان دوره قبلي گذشته كه بتونيم با حكام عرب بشينيم پشت درهاي بسته تصميم بگيريم و اجراش بكنم و الان مردم كف خيابونها هستند" و از اون به عنوان تعريف پپليسم استفاده مي‌كند و يعني اونو تحقير مي‌كند و مي‌گويد كه : " از ديد ما هر اقدام و تصميم كه مي‌گيريم بايد براي مردم يك توجيهي داشته باشد" لذا تهديد از اين جنس است كه حضور مردم در عرصه سياست براي آمريكا فعلا تهديد به حساب مياد و اين چيزي نيست كه اين سند بتونه پاسخگوي اون باشه لذا بهش نپرداختن با اينكه نقطه مهم استراتژي آمريكا است.

مثلا موضوع روسيه چطور؟

- در رابطه با روسيه در اين سند تلاش شده اولا به او پرداخته نشود و به جز يكي دو جمله كلي تلاش شده اصلا روسيه را در چارچوب تهديد معرفي نكنند اما اين واقعيت و همه ماجرا نيست در واقع آمريكا مي‌خواهد تلاش كند كه قدرت و ظرفيت روسيه و چين با هم عليه آمريكا استفاده نشود از اين رو تنها چين را مطرح مي‌كند به عنوان تهديد اما مي‌داند كه اگر روسيه هم به عنوان يك تهديد معرفي شود در واقع يك ظرفيت سنگيني ايجاد مي‌شود كه كل استراتژي دفاعي آمريكا را در جهان عملا به خطر مي‌اندازد لذا تلاش شده كه در اين سند عمومي و غير محرمانه اسمي از روسيه برده نشود و يا تهديدي از طرف روسيه معرفي نشود اما به نظر مي‌رسد كه اين همه ماجرا نبوده و كاملا مشخص است. الان در همين دوره اخير (حداقل از آغاز ۲۰۱۲) رويكرد آمريكا به محيط داخلي چين و روسيه عوض شده و ما شاهد تشديد انتقادها و مداخله‌هاي آمريكا در مورد سياست داخلي و محيط داخلي روسيه و چين هستيم درحالي كه اين اقدامات قبلا انجام نمي‌شد. الان در واقع سفير آمريكا در چين طي چند روز گذشته به شدت از وضعيت‌ آزادي‌هاي مدني و سياست داخلي در چين انتقاد كرده و اين چيزيست كه تا كنون سابقه نداشته است. همان رويكرد را در روسيه مي‌بينيم كه سفير جديدشان، آقاي "مك فال" با الگوگيري از رفتاري كه "رابرت فورت" سفير آمريكا در سوريه داشت الان در روسيه انجام مي‌دهد. در واقع ملاقات با گروه‌هاي اُپوزُسيون انتقاد از وضعيت آزادي‌ها، اينها نشانه رويكرد يكسان آمريكا در روسيه و چين است اما در عين حال تلاش مي‌كند كه جلوي جمع شدن قدرت‌ آنها عليه خودش را بگيرد.

مطلب ديگري كه تلاش شده در ارتباط با ايران به نوعي عامدانه حذف يا سانسور شود تا حدي، مربوط به محيط داخلي ايران است و مداخلاتي كه آمريكا تلاش مي‌كند در اين ارتباط داشته باشد. بالاخره سياست منطقه‌اي ايران و قدرت نامتقارن ايران را آمريكا معرفي مي‌كند به عنوان تهديد و سازوكارهايي هم دارد كه مي‌گويد ما به دنبال اين هستيم كه اگر بتونيم تا سال 2020 در مقابل آن توانمندي‌هامان را به روز كنيم. اما در رابطه با محيط داخلي فقط يك جمله كوتاه مي‌گويد و از كنارش مي‌گذرد كه اين ابهام و سؤال برانگيز است.

آمريكاتلاش مي‌كند انجام عمليات‌هاي مؤثر توسط وزارت دفاع انجام بگيرد با همكاري ديگر شركاء. يعني عمليات نظامي مؤثر و با استفاده از ظرفيت‌هاي داخلي در كشورهاي هدف و اين چيزي هست كه خيلي مختصر و در حد يك يا دو جمله از كنار آن گذشته در حالي كه به نظر مي‌رسد ابهام در اين مشخص هست و از قصد بقيه بحث كنار گذاشته شده است. اين شايد از جمله مواردي باشد كه در اين استراتژي جديد دفاعي، بايد مورد توجه باشد. استراتژي دفاعي لزوماً نظامي نيست بيشتر صرف امنيتي، بحران‌سازي و اين در واقع تلاش مي‌شه با فضاسازي و بحران‌سازي در محيط داخلي كشورها به نوعي بتواند آنها را مهار كند.

** ارزيابي اينكه استراتژي‌ آمريكا، استراتژي اخير رو يك صفن انتقالي براش قائل شديد كه حتي توي متن هم چندين بار بهش اشاره شده از يك منظر ديگه بفرمائيد معمولاً استراتژي آمريكا عمرشون چقدر هست؟ اين سؤال از اين جهت حائز اهميت هستش كه مادر دوره اوباما خيلي با تغيير استراتژي حتي در يك موضوع واحد روبرو بوديم حتي در تغيير يا تعديل اونها - اگر مثلاً آمريكايي‌ها در استراتژيشون مثلاً در قبال افغانستان ناچار مي‌شوند يك سال دو استراتژي ارائه كنند بعد هر دو استراتژي هم عمل نشد در افغانستان. آيا الان اين صفت انتقالي به بازبيني استراتژي جديد نظامي صحيح‌تر هست يا اينكه يك نگاه موقته اين، از اونجايي كه متغيرهاي منطقه‌اي و بين‌المللي به شدت يا به ميزاني بر آمريكا تأثير مي‌گذارند كه براي آمريكا قابل پيش‌بيني نيست از جمله مؤلفه‌هايي كه سرعت پيش‌بيني را از آمريكا مي‌گيرد، سرعت پيشرفت وضعيت چين است. اينها فكر مي‌كردند 20-20 اون اتفاق رخ بدهد در حالي كه مجموعه مؤلفه‌ها و متغيرهاي بين‌الملل باعث شد اين اهداف خيلي زودتر رخ بدهد و آمريكا هم ناچار به شتاب باشد در برخي شرايط خودش با اين وصف اين يك استراتژي موقت و يك سياست است براي اينكه فعلاً تكليف خودشان را بدانند يا باز تأكيد داريد كه اين يك استراتژي براي دوره انتقالي است؟ انتقالي از چي به چي هست؟ وضعيت آمريكا يك وضعيت مسلط به موضوعات و متغييرهاي مختلف هست كه آن را انتقالي بدانيم و يا نيست كه آن را موقت بدانيم؟

- بحث و موضوع دوران انتقال به چند موضوع بر مي‌گردد. 1-شرايط اقتصادي خود آمريكا-همونطور كه مي‌دانيم كسري و تعديل بودجه نظامي چه آثاري را طبيعتاً در ساختار و ساختار در سياست‌ها مي‌تواند توليد كند. 2-استراتژي آمريكا كه به استراتژي منطقه‌اي آمريكا و استراتژي بحرانهاي داغ آمريكا و استراتژي معطوف به كل رفتارهاي آمريكا (كه در حوزه اون استراتژي آمريكا قرار مي‌گيرد) و اينكه در حوزه استراتژي‌هاي مناطق و يا موضوعات معطوف به ژئوپلتيك داغ آيا اين نگاه كل آمريكاست؟ علي‌الظاهر با توجه به انتقاداتي كه امروز در حوزه كانديداها مي‌بينيم مثلاً نگاهي كه جمهوري‌خواه‌ها نسبت به كيفيت نگاه آمريكا به موضوع افغانستان دارد، امكان دارد اين دوران گذار منجر شود به اينكه در آينده مثلاً اگر بالانس قدرت در آمريكا دگرگون شود، اين استراتژي كه استراتژي جامعي را تعريف مي‌كند را متأثر كند. يعني خود اين استراتژي ممكنه در آينده‌اي نزديك دچار يك سري تزلزل‌هايي شود به هر حال استراتژي باعث يك درك واحدي از حوزه ژئوپلتيك، حوزه موضوع نگاه به آينده درك مشترك از اصلاح آسيب‌پذيري را دنبال كند. اين سند بيشتر معطوف به اين است كه بتواند فرصت‌سازي بيشتر كند، تهديد‌زدا باشد و مؤثر بوده و امتياز محسوب شود ضمن اينكه بتواند منافع را نهادينه كند. اين هوشمندي در اين سند مشاهده مي‌شود ولي اينكه آيا امكان تجديدنظر دارد؟ بله. دارد چرا كه بخشي از اين سند بر اساس فرضهاي ثابت شكل‌گرفته و اين فرضيات مي‌تواند در دوره‌هاي بعدي متغيير باشد. اينكه آيا اروپا مي‌تواند به آن فرصتي كه آمريكا فكر مي‌كند بتونه در تأمين امنيت خودش به صورت شايسته عمل كند يك سؤال است چون در درون خود اروپا ما هنوز نتونستيم اون سخن واحد دفاعي و يك ادبيات واحد دفاعي را شاهد باشيم. اينكه روسيه در شرايط جديد مثلاً سرعتش را در مسائل نظامي با همين سرعت افزايش خواهد داد، به نظر مي‌رسد كه روسيه مواضع نظامي خودش را جدي‌تر خواهد كرد با توجه به اينكه نوع نگاهي كه به تحقيق، توسعه و بازسازي ارتش روسيه است و يا از طرف ديگه اين كه محاسبه از چين چقدر دقيق است و اين قدرتي را كه چين همچنان به صورت خفته حفظ و به صورت رعدوبرق آشكار كرده است. يعني اون چيزي كه در چارچوب هواپيماي ؟؟؟؟ ديديدم و يا اينكه چيني كه در يك زماني تمام ناوگان دريايي خودش را از استراتژي‌ نظاميش حذف كرد امروزه برمي‌گردد و مي‌گويد استراتژي دريايي سياستي كه از چين در دهه 40قرن گذشته شاهد بوديم و يا ورود مجدد كه چين مياد مثلاً يك ناو هواپيمابر دست دوم را مي‌گيره و آن را اُورهال مي‌كنه و مجدداً به استخدام مي‌كشد تا دانش ناو هواپيمابري را بتواند در عرصه بزرگ داشته باشه يا فرضهايي كه به صورت مصنوعي توسط لابي‌هاي سياسي - قوميتي در آمريكا بر عليه ايران شكل گرفته كه اين كاملاً‌مصنوعي است يعني اينكه تهديد عليه ايران يك تهديدي است كه بر اساس بيداريزم اسلامي شكل گرفته در حالي كه اين فرض غلطي است چرا كه ايران به عنوان يك نيروي مؤثر امتداد خودش رو حفظ خواهد كرد و به عنوان يك قدرت سازنده كماكان مسيرش را ادامه مي‌دهد. به نظر مي‌رسد آمريكا در اين سند با دركي كه از اين دوران و گذار دارند حركتشون به سمت هم تثبيت قدرت هست و حركت به سمت توسعه قابليت.

** اين استراتژي تأثير و يا نسبتي با بازيگري‌هاي ديگر در عرصه بين‌المللي خواهد داشت در واقع اثر مي‌گذارد شايد روي تغيير اولويت از اروپا به آسيا، وضعيت اروپا را وارد يك دالان و مرحله جديد مي‌كند چه اون بخشي كه مربوط به تعريف يك دفاع مستقل براي برخورد با اروپا است چه بخشي كه مربوط به كاهش نيروهاي نظامي آمريكا هست. در واقع اروپايي‌ها خودشون را قبال اين دوره جديد از استراتژي‌ چگونه مي‌بينند؟؟ روسيه با اين آهنگي كه براي بازتوليد جاپاهاي قدرت در برخي نقاط دنيا ازش ديده مي‌شود و يا تمايلي كه براي آقاي پوتين هست براي دوره جديد اوضاع ژئوپلتيكي آسياي‌‌اش چه واكنشي در قبال اين سياست دفاعي نظامي آمريكا خواهد داشت؟ تكليف ناتو چه خواهد شد؟ آيا دستخوش تعريف جديدي از مأموريت خواهد شد؟ ناتو به عنوان يك ابزار در كنار آمريكا در جنوب شرق در آسيا در قابل چنين تعريف و به كار گرفته خواهد شد و يا نه، يك باز تعريف از ماموريتهاي ناتو، ممكن است كه ناتو را در حوزه اروپا تا حدي خاورميانه متوقف كند.

- به نظر مي‌رسد واكنشي كه اروپا، روسيه و چين داشتند از طرفي هر كدام كه اين رويكرد عملاً باعث تهاجمي‌تر شدن سياست‌هاي روسيه و چين خواهد شد در حالي كه در همين ايام كوتاه شاهد تندتر شدن رويكردهاشان شده به خصوص با دركي كه از افول قدرت آمريكا دارند. يعني تصور اين نيست كه آمريكا از نقطه قدرت دارد اين حرف را مي‌زند و آمده رويكرد تهاجمي و خصمانه جديد را در جايگاهي مي‌گويد كه در اوج ضعف قرار دارد و براي جبران كاستي‌هاي خودش مجبور است كه تهاجمي رفتار كند در واقع آمريكا در مقابل چين به دنبال اين است كه با ابزار جلوي نظام رشد اقتصادي چين را به هر نحو ممكن بگيرد چرا كه قدرت رقابت‌پذيري اقتصاديش را كاملاً از دست داده است.

ممكنه آمريكا توي آبراه‌هاي جنوب آسيا يا جنوب شرق آسيا و تنگه‌ها دست به يك سري سياست‌هاي جديد براي مهار يا كنترل بزنه؟

- به نظر مي‌رسد آمريكا دنبال اين است كه ثروت چين كه الان متمركز بر قدرت اقتصادي و انباشت ثروت شده را منحرف كند در حوزه‌هاي نظامي غير ضروري لذا در حوزه‌هاي پيراموني چين شاهد اقدامات تحريك‌آميز آمريكا خواهيم بود. اين تلاشي هست كه همان رويكردي كه در زمان شوروي داشتند و با تشديد فضاي رقابت نظامي توانستند در نهايت قدرت شوروي رو به زير بكشند، ادامه بدهند و در چين هم اجرا كنند لذا به نظر مي‌رسد اون چيزي كه در آسيا خواهيم داشت يك ناتوي جديد هست. يعني يكسري از همكاري‌ها و اعتلافهاي جديد با دستور كارهاي نظامي و امنيتي براي مشغول سازي چين.

در سفر اخيري كه اوباما به منطقه آسيا داشت، رفت استراليا و گفت "ما اومديم كه بمونيم" و مخاطبش را خود چين قرار داد و در واقع پايگاه نظامي دريايي اونجا ايجاد كرد. و توي سخنراني وضعيت اتحاديه هم دوباره به چين يادآوري كرد كه: "اكنون ما يك قدرت پسفيك‌پاور هستيم" يعني قدرت منطقه اقيانوس آرام هستيم و بعدش هم در جمله بعديش بدون فوت وقت مي‌گه: "و ما روابطمون رو با برمه تقويت كرديم". اين‌ها همه تهديدزاد هست براي چين - در واقع اين ادبيات تحريك‌آميز و كاملاً تهاجمي است يعني آمريكا الان داره برنامه‌اش را عملياتي مي‌كند قبل از اينكه اين استراتژي را بريزد مي‌خواهد روابطش را با كشورهاي پيراموني چين تقويت كند. در رابطه با روسيه هم همينه- چشم اندازي كه روسيه در دوره پوتين خواهد داشت مطمئناً به سمت تقويت قدرت خودشون و تلاش براي نوعي بازگشت به ابرقدرتي گذشته، اگر هم نباشه، حرف اصلي را درباره امنيت اروپا، روسها بزنند و پشت كردن آمريكا به اروپا، اين فضا را به روسيه مي‌دهد و اين نا اميدي را در كشورهاي اروپايي ايجاد مي‌كند و ما شاهد رقابت دروني در اروپا براي كسب رهبري خواهيم بود شاهد شكاف اعتلافهاي دروني و يك‌سري گرايش‌هاي جدي‌تر به سمت روسيه خواهيم بود و اين مشكل‌زا خواهد بود براي آينده روابط فرا آتلانتيك اما اون چيزي كه هست اين است كه ما شاهد ايجاد ناتوهاي جديد خواهيم بود و اين همون چيزي هست كه در واقع سند جديد رويكرد مداخله‌گرانه و نظامي گرايانه داره اما با شكل و شمايل جديد.

** اين كه گفتيد آمريكا خيلي دوست ندارد كه قدرت چين و روسيه را مقابل خودش داشته باشد اما تحريك هم مي‌كند، معنيش چيه؟ نمي‌تونه از يكي صرف نظر كند، مثلاً چين را كنار بگذارد به روسيه و منطقه بپردازد بعد چين اضافه شود؛ يعني در همه كشورها اين تحريك صورت مي‌گيرد؟؟

-درسته اما آمريكا وارد دوره‌اي شده است كه به ابعاد تاريك "جهاني شدن" (به قول خودشون) توجه دارد اگر يك دوره‌اي جهاني شدن بيشتر داراي فوايد براي آمريكا عنوان مي‌شد الان جهاني شدن روندش به ضرر منافع آمريكا است از جمله توي حوزه اقتصادي كه اوباما توي سخنراني وضعيت اتحاديه مي‌گويد:" ما بايد تلاش مي‌كنيم كه شركت‌هاي چند مليتي آمريكايي نمايندگي‌شان را برگردانند داخل آمريكا براي اينكه اشتغال ايجاد شود و كشورهايي مثل كره جنوبي كه جزو متحدينشون هست و يا چين اهداف صادراتي آمريكا خواهند بود- يك جم





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن