واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: بد اخلاقي همسرم علاقه به فرزندم را هم از بين برد خبرگزاري فارس: مردي با حضور در دادگاه خانواده با بيان اينكه به دليل رفتارهاي همسرم زندگي برايم سخت شده و ديگر علاقهاي هم به دخترم ندارم، خواستار جدايي از همسرش شد. به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، مردي كه براي طلاق همسرش به دادگاه خانواده آمده بود، درباره نحوه آشنائي با همسرش گفت: 8 سال قبل در خيابان با او آشنا شدم. آن زمان معمولاً دوستيهاي خياباني بدون هيچ شناختي به ازدواج ختم ميشد كه سرانجام رابطه ما نيز همين طور شد و ما با هم ازدواج كرديم. حامد به خبرنگار فارس گفت: همسرم 3 سال از من بزرگتر بود و پدرم كه نظامي بود با اين ازدواج مخالفت ميكرد، ولي من به خاطر علاقه به همسرم، چشمم را بر واقعيت بستم و در مقابل خانوادهام موضع گرفتم. اين مرد گفت: در كنار شغلم بعضي اوقات موسيقي آموزش ميدادم و همسرم با حضور من در منزل هنرجويان مخالفت ميكرد و من هم براي رضايت او قبول كردم و هنرجويان را به منزل ميآوردم تا او به كار من حساسيت نشان ندهد، اما او باز هم مخالفت ميكرد و خانواده همسرم نيز هميشه سنگاندازي ميكردند. حامد در زمينه وبلاگنويسي نيز فعاليت ميكند و در اينباره گفت: شبي به همراه همسرم در نشست وبلاگنويسان شركت كردم و در آنجا دختري خود را از دوستداران وبلاگ من معرفي و به من ابراز علاقه كرد و همسرم كه شاهد اين برخورد بود از من ناراحت شد و بعد از آن اجازه وبلاگ نويسي نداشتم و به صورت پنهاني با وبلاگي جديد و اسم مستعار مطالب خود را در وبلاگ قرار ميدادم. وي ادامه داد: همسرم به من شك داشت و در طول روز بارها با من تماس ميگرفت تا از مكان حضور من مطلع شود و گاهي مرا مجبور ميكرد از محل كار با او تماس بگيرم كه اين كار او باعث ميشد هزينه تلفن و موبايل او هر دوره رقمهاي نجومي را نشان دهد. حامد گفت: روزي متوجه شدم همسرم باردار است و اين در حالي بود كه همسرم بارداري 4 ماهه خود را از من مخفي كرده بود و من از آنجائي كه شرايط بچهدار شدن را فراهم نميديدم از او خواستم جنين را سقط كند كه او مخالفت كرد. وي گفت: يك شب به خاطر مشغله كاري به منزل نيامدم و از محل كار با او تماس گرفتم تا خيالش راحت شود، اما شب بعد كه به خانه آمدم باز با من دعوا كرد و به منزل پدرش رفت و چون زمان عقد با او شرط كرده بودم مشكلات را با هم حل كنيم و هيچ وقت از خانه قهر نكند، اين كار او مرا بسيار عصباني كرد. وي مدعي شد بعد از مدتي درگيري با او و خانوادهاش، پدرش به من گفت بايد براي تضمين زندگي دخترم يك هزار سكه به مهريه او اضافه كني كه من هم با اين حرف مخالفت كردم و به خانه آمدم و تمام قفلها را تعويض كردم و اجازه ندادم همسرم به منزل برگردد. حامد كه منتظر آمدن شاهدش براي اثبات عدام تفاهم با همسرش در دادگاه خانواده بود، ادامه داد: تا مدتي زندگي به همين صورت گذشت و چون ديگر علاقهاي بين ما وجود نداشت، من با دختر ديگري آشنا شدم و بعد از مدتي متوجه شدم او هم با پسري رابطه دارد. وي ادامه داد: از او خواستم توافقي از هم جدا شويم اما او مخالفت ميكرد. بعد از اينكه از رفتوآمدهاي او و دوست پسرش عكس و فيلم تهيه كردم، او را در تنگنا قرار داده و مجبور به طلاق توافقياش كردم. حامد با صورتي رنگپريده و موهاي ژوليده درباره سرنوشت دخترش گفت: همسرم به قدري زندگي را برايم تلخ كرد كه حتي ديگر علاقهاي براي ديدن دختر 3 سالهام هم ندارم و ديگر نميخواهم او و دخترم را ببينم. تنها منتظر صدور رأي دادگاه هستم و از تصميم خود مبني بر طلاق همسرم اصلاً ناراحت و پشيمان نيستم. حامد گفت: خانهام را براي پرداخت مهريه او كه 302 سكه بهار آزادي است، فروختهام و قصد دارم براي فراموش كردن اين زندگي و خاطرات تلخ آن به اروپا سفر كنم. شاهد حامد براي تأييد عدم تفاهم او و همسرش آمد و به همراه او پيش قاضي رفتند و قاضي بعد از شنيدن صحبتهاي آنها، حكم طلاق را صادر كرد. انتهاي پيام/ش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]