واضح آرشیو وب فارسی:ايران دیپلماسی: حماس از آينده سوريه مي ترسد؟
گفتگوي ديپلماسي ايراني با دكتر مهدي مطهرنيا، كارشناس مسايل خاورميانه، درباره اهميت سفر اسماعيل هنيه به ايران در سايه فاصله گيري حماس از دمشق و نزديكي به فتح
ديپلماسي ايراني: اسماعيل هنيه رئيس دولت فلسطين در سالگرد پيروزي جمهوري اسلامي به ايران سفر كرد. ايران كه به عنوان يك عضو اساسي محور مقاومت است به آقاي هنيه خوش آمد گفت و حماس را همچنان از حمايت خود مطمئن كرد. اين ديدار در حالي صورت گرفت كه اوضاع داخلي سوريه كه عضو ديگر محور مقاومت است، آشفته شده و صداي جدايي حماس از دمشق به گوش ميرسد. ديپلماسي ايراني با دكتر مهدي مطهرنيا، كارشناس مسايل خاورميانه، درباره اهميت سفر هنيه به تهران در شرايط توافق فتح و حماس و گمانهزني جدايي حماس از دمشق ، گفتگويي داشت كه در زير ميخوانيد:
سفر آقاي هنيه به تهران از چه اهميتي برخوردار است؟
سفر اسماعيل هنيه به ايران در بافت موقعيتي موجود معنادار ميشود. بافت موقعتيي كه در آن ايالات متحده امريكا تلاش ميكند تا رژيم صهيونيستي از طريق حمايت از حذف يك دولت فلسطيني در قالب تشكيلات خودگردان، منازعه اساسي منطقه هارتلند * را تا حدودي مديريت كند و گرايش بحرانهاي منطقهاي به سمت آسياي شرقي در استوانه بحران يعني افغانستان و پاكستان و زمينهساز مناسب براي تسلط بر نو هارتلند يعني فلات ايران وارد عمل شود. به بيان ديگر در چنين موقعيتي كه دولت خودگردان فلسطين در پي حل منازعه ميان خود و حماس برآمده و حماس نيز مشاركت در دولت خودگردان فلسطين را پذيرفته است، اين پذيرش و رايزني با صورت پذيرفته با اعراب از يك سو و از سوي ديگر آنچه كه در سوريه كنوني شاهد هستيم و تحولات ناشي از لرزههاي موجود در سوريه، سفر اسماعيل هنيه را به ايران از اهميت بيشتري نسبت به سفرهاي پيشين برخوردار ميكند. اين در حاليست كه ايالات متحده امريكا در چارچوب قدرت هوشمند و دكترينهاي ناشي از آن برآن است كه مقاومت را از طريق قطع نخاع آن در سوريه زمينگير كند و با ايجاد فضاي مناسب در راستاي ورود حماس به دولت خودگردان فلسطيني با چراغ خاموش شرايط تشكيل دولت اسراييل را آرام آرام فراهم كند. به عبارت ديگر امريكاييها تلاش كردند دوران مستندسازي رژيم اسراييل را براي تشكيل يك دولت جديد مشخص كرده و دوران نزديك دو قدرت موازي اما فاقد توازن قدرت را براي تثبيت رژيم صهيونيستي اسراييل فراهم كنند. در اينجاست كه فشار به حماس در سوريه و پيوستن حماس به دولت خودگردان فلسطين سيگنالهايي را نشان ميدهد كه اوضاع منطقه را در آينده تحتتاثير قرار ميدهد. بر همين اساس است كه سفر اسماعيل هنيه در بافت موقعيتي ناشي از تهديدها عليه ايران در ماههاي اخير از اهميتي مضاعف برخوردار ميگردد.
بحث خروج حماس از سوريه تا چه اندازه مطرح شده است؟
تحولات داخلي در اين كشور موقعيت سوريه را در منطقه با مخاطرات جدي روبرو كرده است. سوريه در آستانه جنگ داخلي قرار دارد،بشاراسد با چالشهاي جدي روبروست، بسيج مردم به صورت يكپارچه در دفاع از حكومت بشاراسد با اختلال روبرو شده است، در كنار اين مسايل شاهد شكلگيري نوعي گرايش واگرا در ميان اعراب با دولت بشاراسد هستيم و صفبندي اعراب عليه رژيم بشاراسد با توجه به نوع ارتباطات سياسي و اقتصادي اين دولت در منطقه عربي ميتواند تاثير بسزايي در آينده حيات سياسي اسد برجاي بگذارد. بنابراين با توجه به جايگاه سوريه به رهبري اسدها در جريان مقاومت به نظر ميرسد كه حماس با نوعي پيشبيني روبروست كه در آن در نهايت جايگزيني منطقه امن سوريه را به منطقه امن ديگر ضروري ميسازد.
تحليل شما از موضع ايران در قبال اين روند چيست؟
ايران از يك بايد به حفظ حماس و آينده مقاومت از كانال حماس در فلسطين و به ويژه غزه بينديشد و از سوي ديگر خروج حماس از سوريه ميتواند ضربه حيثتي بالايي را بر مقاومت از طريق وارد آوردن ضربه به بشار اسد، وارد كند. از اين رو به نظر ميرسد بايد فضاي بينابيني را دنبال كند، بدين معنا كه اين خروج صورت نپذيرد، اما جايگزين مناسبي براي تعريف عملياتي از حضور حماس در جريان مقاومت ايجاد شود.
در شرايطي كه فتح و حماس در حال توافق هستند،آينده اين جريان را چگونه پيش بيني مي كنيد؟
توافق اخير فتح و حماس اگرچه فاقد تعريف عملياتي در منطقه هدف ميباشد، اما گامي تاثيرگذار در جهت ارائه يك تعريف نظري و گامي قابل تامل در ارتباط با مساله فلسطين است. اگرچه اسراييل و نخستوزير رژيم صهيونيستي دولت خودگردان را در انتخاب ميان صلح با اسراييل و همكاري با حماس مخير ميكند، اما در سياستهاي اعمالي و نه اعلامي خود به خوبي بر اين نكته واقف است كه يكي از مهمترين راههاي كنترل آينده مسايل مربوط به فلسطين از مسير دولت خودگردان و از تونل حضور حماس در اين دولت ميگذرد. بنابراين با پذيرش همكاري با دولت خودگردان فلسطين و محمود عباس كه رژيم صهيونيستي را به گونهاي مورد قبول قرار داده است، ميتوان گفت حماس هم اگرچه در سياستهاي اعلامي خود اين نكته را تكذيب ميكند، اما در رفتار و عمل سياسي خود غيرمستقيم وارد اين بازي شده است.
تهيه كننده: تحريريه ديپلماسي ايراني
*«سر مكيندر» جغرافيدان بريتانيايي در سال 1904 ميلادي، نظريه تصرف «قلب جهان» (Heart Land) را مطرح كرد. ديدگاههاي وي در كتابهاي «محور جغرافيايي تاريخ» و «حقيقت و آرمانهاي دمكراتيك» تبيين گرديده است. او سه قاره آسيا، اروپا و آفريقا را «جزيره جهاني» (World Island) نامگذاري كرد و محور مركزي اين جزيره جهاني را به عنوان «هارتلند» (قلب جهان) ناميد. از ديدگاه اين جغرافيدان، «هارتلند» عبارت است از منطقه گسترده اي كه از شرق به سيبري غربي؛ و از غرب به رودخانه «ولگا» در روسيه؛ و از شمال به اقيانوس منجمد شمالي؛ و از جنوب به ارتفاعات هيماليا و ارتفاعات ايران و ارتفاعات مغولستان محدود مي گردد. «سر مكيندر» پس از چندي، دامنه غربي «هارتلند» را تا حدود كشورهاي اروپاي شرقي توسعه داد. بر اين اساس، «قلب جهان» منطقه وسيعي است كه شامل بخش بزرگي از ايران، افغانستان، آسياي ميانه و بخش مهمي از روسيه مي شود و درياي خزر در ميان آن جاي دارد.
وي در سال 1919 اعلام داشت: «هر قدرتي كه بر اروپاي شرقي دست يابد، بر «هارتلند» تسلط مي يابد، و هركس بر هارتلند (قلب زمين) تسلط يابد، بر «جزيره جهاني» حاكم خواهد شد؛ و هركس بر جزيره جهاني حاكم شود، فرمانرواي همه جهان خواهد بود.»
چهارشنبه|ا|26|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران دیپلماسی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]