واضح آرشیو وب فارسی:مهر: همايش داستان كوتاه ـ3/سرشار: ميخواستند سالروز تولد پدر نامشروع ادبيات كودك را به ما تحميل كنند
سرشار: ميخواستند سالروز تولد پدر نامشروع ادبيات كودك را به ما تحميل كنند
محمدرضا سرشار گفت: عدهاي سعي داشتند سالروز تولد پدر نامشروع ادبيات كودك را به عنوان روز ادبيات كودك به ما تحميل كنند كه جز يك مجموعه غربزده هيچ يك از نويسندگان ما حاضر به پذيرش آن نشدند.
به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا سرشار نويسنده و منتقد ادبيات داستاني در همايش داستان كوتاه كه از صبح روز سهشنبه 25 بهمن در پژوهشكده فرهنگ و هنر و معماري جهاد دانشگاهي در حال برگزاري است در سخناني با اشاره به برگزاري اين همايش به مناسبت روز جهاني داستان كوتاه عنوان كرد: پيش از آنكه براي سخنراني در اين مراسم بيايم در اينترنت براي اين موضوع جستجو كردم بيش از 36 هزار و 400 عنوان خبر در اين رابطه منتشر شده بود، اما در هيچكدام نگفته بودند كه اين روز به چه مناسبت نامگذاري شده است. از برخي ديگر از دوستان هم كه پرسيدم كسي نميدانست اما به هر حال به هر بهانهاي براي اين موضوع گرد هم آييم به نظر مناسب است.
وي ادامه داد: به نظر من درباره ادبيات نبايد تنها به مناسبتها فكر كرد. ما اين تجربه را درباره ادبيات كودك هم داشتيم كه ميخواستند آن را به يك مناسبت محدود كنند. اما وقتي ته ماجرا را گرفتيم متوجه شديم كه سالروز تولد پدر نامشروع ادبيات كودك را سعي داشتند به عنوان روز ادبيات كودك به ما تحميل كنند كه جز يك مجموعه غربزده هيچ يك از نويسندگان ما حاضر به پذيرش آن نشدند.
سرشار همچنين گفت: در شرايط حاضر كه جنبش بيداري در كشورهاي منطقه ايجاد شده بايد مناسبتي را براي داستان پيدا كنيم كه با اين موضوع نيز هماهنگي داشته باشد. در واقع ما بايد مناسبت خودمان را درباره داستان و ادبيات داستاني تعيين كنيم و خيلي نيز سرسپرده اين نوع از مناسبتها نباشيم.
سرشار در ادامه با اشاره به پيشينه 6 هزار ساله داستان در جهان، گفت: داستان كوتاه كه ميگويند از غرب متولد شده گونه خاصي از داستان است كه پيشينه طولاني دارد و خيلي حرف صحيحي نيست كه بگوييم داستان از غرب متولد شده و ما آن را آموختهايم. تمام مسائل فرهنگي كهن بشري پيشينه داستاني دارد و اينكه بگوييم در قرن 19 و 20 در عرصه داستاننويسي تحولي رخ داده خيلي صحيح نيست چون به اعتقاد من شق القمري در اين زمينه در اين سالها رخ نداده است.
وي در ادامه با نقل قولي از ادوارد مورگان فورستر و سامرستموام قدمت داستان را به اندازه قدمت عمر انسان بر روي زمين معرفي كرد و گفت: برخيها نيز معتقد هستند كه همزمان با تكامل تدريجي انسان بر روي زمين، داستان نيز تكامل يافته البته اين نظر با ديدگاه ديني ما همخواني ندارد. اما ميتوان گفت از روزي كه انسان توانست سخن بگويد داستان هم گفت. شايد بد نباشد كه تصور كنيم انسانهاي غارنشين بعدازظهرها كه از تلاش روزانه خود گرد هم ميآمدند خاطرات و دريافتهاي روزانه خود را در قالب داستان براي همديگر تعريف ميكردند.
سرشار ادامه داد: انسان معمولا چيزي كه از زبان خودش ميگويد سعي در تعريف و توصيف آن نيز دارد و در كنار آن تلاش دارد تا ضعفهاي مرتبط با آن را نيز بيان نكند و اين آغازگر ايجاد نوعي تخيل در بيان رويدادهاست كه داستان را نيز شكل داده است. بر همين مبنا بايد بگويم كه داستان مقدم بر تفكر است و شاهد نيز انتقال مفاهيم داستاني تنها به واسطه تصاوير در انسانهاي نخستين بوده است.
وي افزود: داستان را نبايد ابزار فردي و يا شخصي بدانيم. داستان يك پديده فوق العاده مهم در زندگي انسان است و در واقع قسمت پاك و مشروط و توام با غناي احساسات انساني را برميانگيزاند و به او لذت ميبخشد.
وي ادامه داد: حتي در دوران قبل از نوشتن و اختراع زبان نيز داستان يكي از ابزارهاي مهم انتقال تاريخ بوده است. به شاهنامه كه نگاه ميكنيد قصههاي آن چيزي جز تاريخ كيانيان نيست و حتي برخي نيز گفتهاند كه تاريخ ما قبل از تاريخ است. از سوي ديگر داستان يكي از وسايل مهم انتقال تجربه ديني است كه نمونه آن را در افسانههاي كهن خودمان و نيز اسطورههاي تاريخي كه آميزهاي از عناصر هستيشناسانه براي ارائه به انسان بودهاند، ميتوان ديد.
اين منتقد حوزه ادبيات داستاني در ادامه به حضور داستان در متن قرآن كريم اشاره كرد و گفت: عميقترين منابع و آموزههاي ديني ما در قالب داستان در قرآن كريم آمده است. در كنار آن مباحث فلسفي و حكمي نيز اگر بخواهيم ميتوانيم به همين شيوه در قرآن كريم در قالب داستان بيابيم و يا به صورت مجزا در قالب داستان ارائه دهيم.
وي همچنين به موضوع توجه نحلههاي فكري جامعه مدرن به داستاننويسي اشاره كرد و گفت: در قرن 19 اگزيستانسياليست، نهيليزم و حتي مكتب فرويديسم تنها به واسطه داستان در ذهن مردم رسوخ كردهاند و اگر اين ابزار در اختيار نبود اين انديشهها در حيطه خواص باقي مي ماند. حتي در گونههاي متفاوتتري انسانهاي معاصر نيز براي ارتباط با مردم از عنصر داستان استفاده كردهاند كه نمونه آن را در آثار پائولو كوئيلو مي توان ديد.
وي همچنين با اشاره به استفادههاي سياسي از داستان و قصه در روزگار گذشته، گفت: كليله و دمنه متني است كه روش مملكتداري را به پادشاهان زمانه خود آموخت. در تاريخ آمده است كه اسكندر مقدوني در حين لشكركشيهاش به كشورهاي مختلف از تكنيك داستان گويي براي برانگيختن و بيدار نگه داشتن لشگريان خود در طول شب بهره مي برد. در يونان باستان نيز قصه گويي به شيوه اي ديگر مورد توجه بوده است تا جايي كه افلاطون در كتاب جمهور خود خانواده ها را به اين موضوع توجه داده است كه فرزندان خود را از خواندن هر نوع داستاني پرهيز بدارند.
سرشار افزود: داستان سعي مي كند وقايعي را به صورت تخيلي براي مردم بيان كند. به گونه اي كه آنها را در تشخيص به اشتباه بيندازد اما در نتيجه خود آنها را به سمت و سويي هدايت كند كه هدف اصلي آن است. به اين معني كه مخاطب تا جايي با او همراه مي شود و در همه لحظات زندگي او اعم از خطاها، گناه ها، اعمال نيك همراه مي شود و در نهايت به همان نتيجه اي دست پيدا مي كند كه او به آن رسيده است. به همين خاطر مي توان داستان را ابزاري براي تجربه گرايي و ايجاد تحول در مخاطب دانست.
اين نويسنده خودشناسي و ديگرشناسي را از ديگر فوايد داستان عنوان كرد و گفت: ما اغلب به خاطر خودپرستي و هواپرستي و غرق بودن در خودمان تصور درستي از خودمان نداريم. داستان به ما كمك مي كند تا اين تصور به صورت مناسبي شكل بگيرد. بسياري از نويسندگان و داستاننويسان نو در اين رابطه ميگويند داستان نويسي براي ما ابزاري است تا بتوانيم به واسطه آن خود را بشناسيم اما ديگرشناسي مسئله ديگري است كه در داستان رسوخ مي كند و به واسطه آن مي توان مشاهده كرد كه در دنياي مستند پيراموني ما چه اتفاقي رخ مي دهد. داستان به ما كمك مي كند با نمايش زير و بم حوادث پيرامونيمان به يك شناخت اجتماعي صحيح از پيرامون خودمان دست پيدا كنيم.
وي در ادامه تنوع طلبي، هيجان طلبي، حماسه سرايي، هنجارشكني و غنيسازي گنجينه واژگان را از ديگر مواردي عنوان كرد كه داستان و داستاننويسي براي جامعه بشري به ارمغان ميآورد و افزود: عمده متون كهن داستاني ما لااقل از نظر حجم داستان كوتاه هستند حتي مثنوي و معنوي و هزار و يك شب نيز در درون خود داستاني كوچك دارند. ساختار رمان به شكل امروزي كمتر در ساختار ادبيات كهن ما بوده است. اما از دوره مشروطه به اين سوي ذائقه داستاني ما تغيير كرده است و تحت تاثير اين ذائقه گرايش به تكثير پيدا كرده ايم و از ايجاد موجود در داستان هاي كهنمان دور شدهايم.
سرشار تاكيد كرد: ما بايد با مراجعه به متون كهنمان شيوه تازهاي از داستان نويسي را بر اساس فرهنگمان به دست بياوريم تا شايد بتوانيم به واسطه آن نگاه تازهاي به داستان كوتاه و يا داستان كوتاه كوتاه پيدا كنيم كه البته مقصود من از داستان كوتاه كوتاه داستان به معني ادعاهاي گروههايي كه دم از روايتهاي ميني ماليستي ميزدند و سعي داشتند جوانان را با آن گمراه كنند نيست.
وي افزود: داستان كوتاه نزديكترين پيرنگ را به فيلمنامه دارد ما نيز به ندرت در رمان موفق بودهايم. به اعتقاد من اگر امروزه ديده ميشود كه جامعه گرايش به خواندن رمان دارد و از داستان كوتاه دوري ميجويد و ناشران نيز از انتشار اين نوع از داستان سر باز ميزنند داستان كوتاهنويسان ما بايد هنر خود را در خدمت سينما دربياورند چون به زور نميشود اين عادت جامعه را برانداخت و از سوي ديگر سينما نيز نشان داده كه در اقتباس از رمانهاي بزرگ هرگز نتوانسته است همه آن چيزي را كه در آن قصهها وجود داشته است به خوبي منتقل كند.
سرشار همچنين تاكيد كرد: داستان كوتاه مهمترين ابزاري است كه به واسطه آن ميتوان لحظههاي گذري و حوادث تاريخي پيش روي خودمان را ثبت كنيم. شعر در اينباره در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب رو سفيد شده است اما رمان تاكنون نتوانسته است موفق باشد و لذا حركت داستان كوتاه به اين سمت ميتواند بر تاثيرگذاري آن بيفزايد.
© 2003 Mehr News Agency .
سه|ا|شنبه|ا|25|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]