واضح آرشیو وب فارسی:فرارو: جشنواره نامه؛ گزارش و نقدي بر فيلم نارنجي پوشآقاي مهرجويي! لطفا "گاو" بسازيد!
فرارو-سرويس فرهنگ و هنر؛ در مجموع نارنجي پوش فيلمي است كه خود را فداي شعار و پيام گل درشتش كرده است. كاش مهرجويي اجازه مي داد نارنجي پوش را ديگران بسازند و خود به ساختن "گاو" و يا "هامون" مي پرداخت. البته ما به "علي سنتوري" ساختن او هم راضي هستيم.
سينما صحرا – سانس 20 – نارنجي پوش
براي ديدن آخرين فيلم داريوش مهرجويي قصد عزيمت به سينما صحرا مي كنم. از آنجا كه روي بليط جشنواره نوشته شده "15 دقيقه قبل از شروع نمايش در سالن حضور داشته باشيد و عدم حضور در زمان مذكور منجر به ابطال بليط مي گردد"، سعي مي كنم خودم را زودتر به سينما برسانم. البته بعدا متوجه مي شوم كه نبايد اين اخطار را جدي مي گرفتم.
به هر حال پس از 45 دقيقه انتظار در سالن ساعت 19:55 درب هاي سالن را باز مي كنند. با ازدحام موجود تقريبا مي توان مطمئن بود كه فيلم سر وقت آغاز نخواهد شد. پس از سي دوره برگزاري جشنواره فيلم فجر ديگر بايد مطمئن شد كه اين تاخير و بي نظمي در نمايش فيلم يكي از ضعف هاي مديريت برگزاري جشنواره نيست، بلكه يكي از ويژگي هاي بارز جشنواره است كه آن را از ديگر جشنواره هاي فيلم خارجي جدا و متفاوت نشان مي دهد!
وارد طبقه دوم سينما كه مي شوم به دنبال نشانه اي مي گردم تا رديف و صندلي ام را پيدا كنم كه خيلي زود متوجه مي شوم اصلا شماره رديف و صندلي اي در سينما وجود ندارد؛ پس سعي مي كنم به سرعت خودم را روي نزديك ترين صندلي بياندازم.
ساعت 20:15 دقيقه است و كماكان جمعيت در حال ورود به سالن هستند. خانمي كه به تازگي وارد سالن شده و رديف پشت سر من مي نشيند با همراه خود از دعوايي كه جلوي درب ورودي سينما صورت گرفته صحبت مي كند. علت دعوا را مي پرسم؛ مي گويد: خيل عظيمي از مردم در حالي كه بليط هم دارند پشت در مانده اند و مسئولين مي گويند ديگر جا نيست. در حال گفتگو با او هستم كه تيزر ويژه جشنواره پخش مي شود. داخل سالن آنقدر همهمه است كه ابتدا تصور كردم تيزر را به صورت صامت ساخته اند!
با حضور بيشتر مردم، هواي داخل سالن هم گرم تر مي شود. بالاخره با 25 دقيقه تاخير فيلم شروع مي شود، اما هنوز هم مردم در حال ورود به سالن هستند. ديگر هيچ جايي براي نشستن نيست و حتي سكوهاي سالن هم پر شده است.
داستان فيلم درباره تحول شخصيتي يك عكاس است كه تلاش دارد با پاكيزگي محيط اطراف، به تطهير روح و روان خود بپردازد. حامد آبان (حامد بهداد) عكاس و روزنامه نگاري است كه با پسرش زندگي مي كند. همسر او (ليلا حاتمي) بدليل حل يك مسئله بسيار مشكل رياضي توانسته بورس يكي از دانشگاههاي معتبر در سوئد را دريافت كند و به عنوان محقق و استاد دانشگاه در آنجا مشغول شود. حامد با خواندن كتابي متحول مي شود و در حالي كه تا قبل از آن به پاكيزگي محيط اطراف خود اهميت نمي داد، اين مسئله چنان برايش مهم مي شود كه حرفه اش را رها كرده و به عنوان نظافتچي خيابان در شهرداري استخدام مي شود. اشتياق حامد به كار جديدش به زودي او را به فردي مشهور تبديل مي كند تا اينكه همسرش به ايران باز مي گردد و ...
اين سال ها ديگر خيلي ها انتظار ديدن يك شاهكار را از مهرجويي ندارند و عجيب است كه انگار اين كارگردان صاحب نام و بزرگ نيز آگاهانه در اين مسير گام بر مي دارد. پس از "طهران: روزهاي آشنايي" كه دو گونه واكنش را در بر داشت و عده اي در حمايت از فيلم آن را بهترين اثر جشنواره خواندند و عده اي ديگر با برشمردن اشكالات اساسي فيلم معتقد بودند مهرجويي در اين برهه از دوران حرفه اي اش مطلقا سينما را جدي نمي گيرد، نمايش آسمان محبوب تقريبا عقلاي دسته اول را هم به نتيجه افراد دسته دوم رساند. و حال نارنجي پوش كه در يك جمله مي توان آن را چنين توصيف كرد: فيلمي كه به هيچ وجه در حد و اندازه هاي كارگردانش نيست.
نارنجي پوش فيلمي شعاري است و البته سعي نكرده شعار و پيام خود را در قالب داستاني قوي و به صورتي مستتر نشان دهد. حفظ و توجه به نظافت و پاكيزگي موضوعي است كه مهرجويي سعي كرده در قالبي تقريبا طنزگونه آن را به تصوير بكشد اما هيچ سليقه اي در اين كار به خرج نداده و به دادن پيام هاي اخلاقي و اجتماعي گل درشت در اين باره بسنده مي كند. در اين بين به نظر مي رسد مهرجويي با عطف توجه به نظافت و پاكيزگي خواستار گذار سنت به مدرنيته نيز مي شود. اگر نگوييم مهرجويي در نارنجي پوش به تمسخر سنت مي پردازد (درحالي كه نشانه هاي بسياري مبني بر تاييد اين گزاره در فيلم وجود دارد كه در ادامه خواهد آمد) او كثيفي را ويژگي سنت و پاكيزگي را خصيصه مدرنيته نشان مي دهد.
در اوايل فيلم مي بينيم حامد كه با خواند كتابي تحول روحي يافته به دور ريختن وسايل قديمي همچون راديوي قديمي پدرش و يا "يويو" اسباب بازي سنتي دوران كودكي مي پردازد. او با تحول روحي و علاقه مند شدن به تميزي و پاكيزگي به مردي امروزي تبديل مي شود كه پيتزا مي خورد و رقص تكنو مي كند. از آن طرف مهرجويي، پلشتي و كثيفي را در زورخانه و در ميان ورزشكاران باستاني نشان مي دهد و ورزشكار باستاني را با چهره اي مضحك و خنده دار به تصوير مي كشد. در سكانسي ديگر خانواده اي سنتي كه به پارك آمده اند، آبگوشت مي خورند و ظاهر و رفتاري ديروزي و قديمي دارند، به آلوده كردن محيط زيست خود مي پردازند.
نارنجي پوش به لحاظ منطق روايي نيز ناموفق است. از آنجا كه فيلم كاملا در ژانر كمدي نمي گنجد، باور تحول روحي در شخصيت اول فيلم به گونه اي كه باعث تغيير شغلش شود كمي سخت است. همچنين شخصيت پردازي ها ضعيف است. بهداد همچون هميشه اغراق آميز و تكراري است. ليلا حاتمي كه نقش يك نابغه رياضي و استاد دانشگاه را در فيلم دارد به قدري عصبي است كه نمي شود با او صحبت كرد. به رفتار او در روز تولد پسرش، در دادگاه و اصولا در تمامي سكانس هايي كه بازي كرده نگاه كنيد. چرا بايد يك نابغه و استاد دانشگاه تا اين حد عصبي باشد؟! ضمن آنكه در آخر معلوم نمي شود او چطور و به چه دليل از خواسته خود كوتاه مي آيد.
در مجموع نارنجي پوش فيلمي است كه خود را فداي شعار و پيام گل درشتش كرده است. كاش مهرجويي اجازه مي داد نارنجي پوش را ديگران بسازند و خود به ساختن "گاو" و يا "هامون" مي پرداخت. البته ما به "علي سنتوري" ساختن او هم راضي هستيم.
پي نوشت: اواسط فيلم چند نفري قصد ترك سالن را دارند البته من مطمئن نيستم به خاطر فيلم است يا بدليل تهويه سالن!
چهارشنبه|ا|19|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرارو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 214]