تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر (ع):هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا کردن و نرمی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835072116




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اوین؛ دربست!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اوین، دربست!   «زندان اوین» از بیرون جای ترسناكی به نظر می‌رسد؛ برای همین هم هست كه آدم همه‌اش كنجكاو است كه بداند پشت آن دیوارهای بلند چه می‌گذرد.
زندان اوین
 اما از در بزرگ آهنی بازداشتگاه كه تو بروی، باورت نمی‌شود زندان است؛ یك محوطه خیابان‌بندی شده بسیار بزرگ با درختان بلند و صدای آبی كه انگار از همان نزدیكی‌ها رد می‌شود. محوطه زندان آن قدر بزرگ است كه باید برای رسیدن به اندرزگاه 7 آن، مینی‌بوس سوار شوی. خیابان‌ها همین طوری دامنه كوه را دور می‌زنند و بالا می‌روند و تو می‌توانی در مسیر چیزهایی ببینی كه اصلا شبیه تصورات‌ات نیست. اینجا همه چیز دارد؛ از مدرسه و بیمارستان بگیر تا آهنگری و نانوایی و حتی شیرینی‌فروشی! اولش قرار بود این گزارش، حال و روز جوانانی را نشان بدهد كه در زندان اوین هستند؛ منتها بنا به دلایل امنیتی، امكان وارد شدن به داخل بند وجود نداشت. برای همین خود زندانی‌ها درباره محل زندگی‌شان و كارهایی كه در طول روزهای حبس انجام می‌دهند حرف زدند. لابه‌لای صحبت‌هایشان نكته‌های جالبی وجود داشت كه خواندنی به نظر می‌رسید.اندرزگاه 7 اوین، جایی است كه زندانیان چك، مهریه، سرقت، كلاه‌برداری و این جور جرائم را در آن نگهداری می‌كنند. اندرزگاه برای خودش محوطه كوچكی دارد كه با یك در آهنی بزرگ از فضای زندان جدا شده. داخل محوطه چند نفری مشغول قدم زدن هستند. كمی آن‌طرف‌تر كارگرها دارند دیوار یك سوله نیمه‌كاره را سیمان می‌كنند و در فاصله‌ای نه چندان دور، چند تا جوان پا به توپ شده‌اند و گل كوچك بازی می‌كنند. یك استخر هم در ضلع غربی اندرزگاه وجود دارد كه آبش را تازه خالی كرده‌اند. در اتاق افسر نگهبانی سالن، چند نفری با هم گپ می‌زنند. یكی‌شان كه یك دست گرمكن ورزشی به تن كرده، تا قیافه‌ات را می‌بیند با تعجب از سرباز حفاظت می‌پرسد: «این دیگر از كجا آمده؟ از تنب بزرگ و كوچك گرفتیدش؟»اینجا نمی‌شود زندانی را از غیر زندانی تشخیص داد چون همه لباس شخصی دارند. مرد میانسالی كه توی اتاق رئیس‌بند نشسته، توضیح می‌دهد كه اینجا خیلی از كارها بر عهده خود زندانی‌هاست. خود او هم كارهای دفتری بند را انجام می‌دهد. این اتاق جایی است كه زندانی‌ها را یكی‌یكی می‌آورند؛ كسانی كه هر كدام برای خودشان دنیای عجیب و غریبی دارند. مثل خانه مجردی 29  سالش است و لاغر اندام. اولش كمی خجالتی می‌زند ولی بعد كه سر صحبت باز می‌شود، حسابی باهات گرم می‌گیرد. اسمش آرین است و به جرم مشاركت در كلاه‌برداری، 8 سال زندانی شده. الان هم 2 سال از تمام شدن مدت حبسش می‌گذرد ولی چون 69 میلیون تومان بدهی دارد و همدست‌هایش هنوز فراری‌اند، فعلا اینجا ماندگار است. خودش می‌گوید در واقع گروگان آنهاست. آرین الان در كارگاه خیاطی كار می‌كند؛ «7.5 صبح بیدار می‌شویم، ساعت 8 می‌رویم سركار. نزدیك ظهر، یكی دو ساعت استراحت می‌كنیم و ناهار می‌خوریم و بعد دوباره تا 4.5 می‌رویم سركار.4.5 هم معمولا فوتبالی می‌زنیم تا ساعت 6 كه وقت آمار است». بعد از آمارگیری دیگر كسی حق خارج شدن از بند را ندارد. برای همین بیشتر زندانی‌ها تا ساعت 10 كه وقت خاموشی است به كارهای شخصی‌شان می‌رسند. این طوری كه آرین می‌گوید در هر اتاق این بند، بین 10تا15 نفر زندگی می‌كنند؛ «اتاق‌هایمان درست مثل خانه‌های مجردی است. در هر اتاق تلویزیون داریم، یخچال داریم، فرش داریم، تلفن داریم و... نفرات هراتاق را هم وكیل بند با مشورت بچه‌ها انتخاب می‌كند.»آنها اینجا كلاس‌های مختلفی دارند كه می‌توانند وقتشان را آنجا بگذرانند؛ از كلاس‌های حسابداری و زبان بگیر تا موسیقی.  باشگاه بدنسازی، میز پینگ‌پنگ و سالن فوتسال را  به اینها اضافه كنید و از همه مهم‌تر استخر را كه امكان استفاده از هر كدامشان در فصل تابستان به مدت 2 ساعت در روز برای هر سالن وجود دارد. آرین بعد از این تعریف و تمجیدهایی كه از وضعیت زندگی‌شان در اینجا می‌كند، می‌رود سراغ درددل‌هایش؛ درددل‌هایی كه با مشكل غذا شروع می‌شوند؛ غذا قبلا خیلی خوب بود ولی الان 2ماه است كه خراب شده.  آرین می‌گوید بدترین درد اینجا دوری از خانواده است. او كه یكدست مشكی پوشیده، بغضش می‌گیرد و ادامه می‌دهد: «از سال 82 مرتب می‌رفتم مرخصی ولی این دفعه كه پدرم مریض شده بود، كارم جور نشد و نتوانستم بروم بیرون، تا اینكه 2 روز پیش پدرم فوت كرد». همسر او هم وقتی كه به زندان افتاده، از او جدا شده.  كی گفته من دزدم؟183 تا شاكی دارد؛ «اولش رفتم ندامتگاه كرج. به قول ماها آنجا آخر دنیاست؛ جایی كه بروی تویش، دیگر امید برگشت نیست. الان هم برای كار آمده‌ایم اینجا». راست می‌گوید. معمولا سارقین را یكراست می‌برند ندامتگاه كرج. اما او بعدا درخواست كار داده و به اوین منتقل شده تا در كارگاه خیاطی كار كند؛ «ما توی بند كارگری هستیم. لباس‌ می‌دوزیم؛ لباس‌های نظامی و بیمارستانی را، برجی 30 تومان هم حقوق می‌دهند.» او اصلا خیاط است و قبل از زندان توی یك تولیدی لباس كار می‌كرده. الان هم 5سال و 6 ماه است كه به جرم كیف‌قاپی زندانی است. می‌گوید قبلا زیاد از جلوی زندان قصر رد می‌شده و همیشه با خودش فكر می‌كرده كه آدم‌های آن تو چه جوری زندگی می‌كنند؛ «تصورم این بود كه یك عده با لباس زندان دستشان را از لای نرده می‌آورند بیرون و از زندانبان غذا می‌گیرند ولی وقتی آمدم این تو، دیدم اینجا خیلی بهتر از آن چیزی است كه توی فیلم‌ها نشان می‌دهند». او آخرین فرزند یك خانواده 14 نفری است و از آن آدم‌های همیشه شاكی.داستان جالبی برای زندانی شدنش درست كرده؛ «همه‌اش فكر می‌كنم من الان چرا اینجایم؟ آش نخورده و دهن سوخته آقا! من سرباز بودم، یك روز همین جوری كار داشتم، رفتم اداره آگاهی. یكی از بچه محل‌هایمان را آورده بودند آنجا به جرم كیف قاپی. او هم تا مرا دید سروصدا راه انداخت كه این، هم جرم من است. بعد هم كه ما را گرفتند چون قیافه‌ام شبیه هم‌جرم بچه محلمان بود، همه شاكی‌ها علیه من شهادت دادند و ما را انداختند این تو.» مرغ زیرك گر به دام افتد...4 میلیون پول نقد دزدیده. 5/1 میلیون تومان هم دیه دارد كه باید بدهد. دو تا قرار شرارت هم توی پرونده‌اش دیده می‌شود. با این همه جرم، وقتی زندانی شده، 25 سالش بوده. الان هم كه 3 سال است اینجا زندانی است. خوبی‌اش این است كه سعی نمی‌كند دروغ بگوید یا برای خلاف‌هایش دلیل بتراشد. غلام قبلا در تهران موبایل می‌فروخته و این طوری كه خودش می‌گوید درآمدش آن قدر خوب بوده كه هم خانه اجاره كند، هم به خودش برسد و هم پس‌انداز كند؛ «پول را كه بر می‌داشتم اصلا به این فكر نمی‌كردم كه گیر می‌افتم. چه می‌دانستم آخرش این جوری می‌شود!».او تا دلت بخواهد سابقه زندان دارد؛ «توی سربازی 3-2 باری افتادم زندان. زندان جیرفت بودم، زندان اراك بودم ولی اینجا یك چیز دیگر است. زندانی‌هایش گلچین شده‌اند. توی هر اتاقش تلفن دارد و... زندگی كردن اینجا راحت است، فقط خانواده‌هایمان اذیت می‌شوند». او در طول چند سالی كه اینجا بوده، فقط 2 بار خیابان را دیده، آن هم وقتی كه برده‌اندش دادگاه؛ «می‌دانی؟ زندگی با آدم‌هایی كه نمی‌توانی تحملشان كنی خیلی سخت است. دعوا كه نمی‌شود كرد، باید بسازی یك جوری.»غلام حالا با توجه به بروبازویی كه دارد به عنوان انتظامات سالن انتخاب شده؛ «شب‌ها از ساعت 2 تا 8 پاس می‌دهم؛ اتاق‌ها را سركشی می‌كنم كه اتفاقی نیفتد». هر سالن 4 تا ناظر دارد؛ 2تا برای روز و 2تا برای شب. می‌گوید: «مرغ زیرك گر به دام افتد تحمل بایدش». 
زندان اوین
آقای اعتماد به نفس او بدون شك عجیب‌ترین زندانی این سالن است؛ مرد 31 ساله خوش‌تیپی كه هیكلش به ورزشكارها می‌خورد و حرف‌زدنش به دكتر مهندس‌ها. فوق‌دیپلم فنی است و تخصص اصلی‌اش جوشكاری آرگون. تا قبل از اینكه گذارش به زندان بیفتد، با همین كار جوشكاری ماهی یك میلیون تومان كاسب بوده. پس دانستن اینكه چنین آدمی با این درآمد اینجا چه‌كار می‌كند جالب است؛ «یك عتیقه خریده بودم كه می‌گفتند سرقتی است. راستش را به‌تان بگویم، می‌دانستم كه سرقتی است. یك قمه فلزی بود و یك كاسه سفالی. 55 میلیون خریدمش در حالی كه حداقل 250 میلیون قیمت داشت. فكر نمی‌كردم گیر بیفتم ولی 6 ماه بعد سرمرز گیر كردم». و وقتی از او می‌پرسی كه چرا این كار را كرده، جواب می‌دهد:  «چرا؟ خودم هم نمی‌دانم. من آدم مجردی بودم كه سال 71 از یك شركت خارجی ماهی 1800 دلار حقوق می‌گرفتم. چه می‌دانستم گیر می‌افتم؟ یارو را بعد از اینكه جنس را به ما فروخت، پر كردند كه برو شكایت كن. همین برای ما شد دردسر.»از 4 سال حبس كاظم، 20 روز هم گذشته. در واقع او الان درگیر انجام كارهای اداری‌اش است كه بیاید بیرون. او را هم اول برده بودند ندامتگاه كرج ولی بعد از 2 سال خودش زمینه آمدن به اوین را فراهم كرده؛ «رفتم صادقانه گفتم حاجی خیاطی بلد نیستم ولی از اینجا خسته شده‌ام. معتاد هم كه نبودم. برای همین قبول كردند كه بیایم اوین». كاظم آخر اعتماد به نفس است؛ «آنجا تبعیدگاه بود. وقتی آمدم اینجا ظرف 2 روز خیاطی یاد گرفتم. الان كاپشن‌دوزم. ماهی 15-10 تومان هم می‌دهند كه بود و نبودش برایم فرقی نمی‌كند؛ فقط همین كه بیكار نباشم خوب است». او توضیح می‌دهد كه توی زندان خرید و فروش نقدی ممنوع است. سیستم این جوری است كه خانواده زندانی‌ها به حساب فروشگاه زندان پول‌واریز می‌كنند و بعد آنها می‌توانند به صورت اعتباری از مغازه خرید كنند. كاظم می‌گوید: «در زندان سیگار آزاد است ولی به محض اینكه بفهمند كسی معتاد است برش می‌گردانند به همان ندامتگاه كرج». او ترجیح می‌دهد خودش آستین بالا بزند و غذا بپزد. هر سالن، هر روز بسته به نوع غذا، یك یا 2 ظرف بزرگ سهمیه دارد كه این غذا بین اتاق‌ها تقسیم می‌شود؛ «عدس پلو، قیمه، خورش سبزی، لوبیا پلو... از این چیزها می‌دهند ولی كسی نمی‌خورد. هر سالن برای خودش اجاق گاز دارد و بچه‌ها خودشان آشپزی می‌كنند.» بدشانسی مرد جوان سعید، 21ساله، جرم: تصادف با موتور و قتل غیر عمد. محكومیت: 25 ماه حبس و 35 میلیون تومان دیه.او جوان‌ترین زندانی اینجاست و اتفاقا تازه وارد هم هست. در واقع از اول ماه رمضان مهمان اوین شده؛ پسر خوش‌تیپ و ساده‌ای كه توی بند همه هوایش را دارند. در یك تصادف، او و 2تا از دوستانش با یك موتور می‌زنند به یك پیرمرد و طرف فوت می‌كند. سعید راننده بوده و گواهینامه هم نداشته؛ حتی موتور هم مال خودش نبوده و حالا پای پسر جوان گیر است؛ «اگر رضایت بدهند كه می‌روم بیرون و گرنه باید حبس بكشم چون توانایی پرداخت دیه را ندارم. می‌گویند تا ندهی، نمی‌روی». زبانش كمی لكنت پیدا كرده. سرباز حفاظت می‌گوید وقتی آمد خوب بود، از بس كه فكر و خیال كرده و استرس داشته، این جوری شده. خودش می‌گوید: «قبل از اینكه بیایم اینجا از برخورد آدم‌ها می‌ترسیدم. فكر می‌كردم فضا خیلی بد باشد اما وقتی آمدم دیدم اوضاع خیلی بهتر از تصورم است. الان 19نفریم توی یك اتاق. آنها هم همه تصادفی‌اند و همه كمكم می‌كنند تا خیلی به‌ام سخت نگذرد». سعید الان نیروی خدماتی سالن به حساب می‌آید؛ «غذا پخش می‌كنم، نظافت می‌كنم و... حقوق نمی‌دهند به خاطر این كار. به هر حال هر چه باشد، زندان است. هتل هم اگر باشد، باز زندان است».او از نوزدهم مهرماه باید می‌رفته سربازی و الان همه‌اش نگران این است كه آن طرف غیبت نخورد؛ هر چند سربازی كه كنار دستش ایستاده، برایش توضیح می‌دهد كه به خاطر شرایط خاصش اضافه خدمتش را می‌بخشند. او آن بیرون در پاركینگ خانه‌شان كار می‌كرده و حالا قصد دارد بیرون كه رفت، دوباره كارش را شروع كند. آخر پسر جوان برای آینده‌اش برنامه‌هایی دارد؛ «نامزد دارم. از وقتی كه این دردسر برایم درست شد، خیلی كمكم كرده. قرار بود با هم ازدواج كنیم ولی خب، این مسئله پیش آمد. الان هم خانواده‌اش می‌دانند كه اینجا هستم ولی با این حال نامزدی‌مان را به‌هم نزدند. روزی كه قاضی احضارم كرد، همه‌اش به او فكر می‌كردم.»سعید آخر حرف‌هایش می‌گوید هر قسمت از حرف‌هایم را كه می‌خواهید ننویسید ولی این تكه آخر را حذف نكنید. می‌گوید: «می‌خواهم نامزدم بداند كه چقدر دوستش دارم».                                                                       منبع: همشهری جوان    





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 515]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن