واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سرعت ممنوع!
چنین نیست كه هرگاه و هر جا تابلوىِ «نمىشود» جلو ی ما گرفتند، معنایش سلب آزادى ما باشد. كمال زندگى به «قانون» است. قانون هم یك سلسله «باید»ها و «نباید»هاست كه گاهى از سوى بشر و عقلاى قوم، وضع مىشود و گاهى از سوى «خدا»، كه خالق بشر و خالق هستى و نظامبخش جهان و جهانیان است. اینكه قرآن مىگوید: «امّا انسان مىخواهد كه در پیش گاه او فساد كند»(1) اشاره به تمایل انسان به رها و بىبندوبار بودن، و نبودن هیچ مانعى براى گناه و خلاف است و قرآن از این خصلت، انتقاد مىكند. اگر خداوند، در قلمرو مسائل فردى و اجتماعى و در خوراك و پوشاك و نوع زندگى و دخل و خرج و رابطه و ... احكامى به نام «حلال» و «حرام» دارد، همان قوانین و مقرّراتى است كه مراعاتش به سود انسان است و نبود آن، هرج و مرج و مفاسد و تنشهاى اجتماعى و ظلم و حقكشى بهبار مىآورد. این، خاصیت هر قانون است، چه بشرى و چه الهى. و طبیعى است كه نفس انسان، «قانونگریز» باشد؛ امّا خرد و عقلانیّت، «قانونپذیر» است. رانندگان و موتورسواران، دوست دارند در خیابانها و جادهها، با سرعت دل خواه و بدون هیچ نظارتى و بدون هیچ، «سرعتگیر» یا جریمه و پیگیرى، تردّد كنند و در این مورد ، «آزاد» باشند؛ ولى، آیا این آزادى، به سود افراد و جامعه است؟وقتى لذّت تاختن و گاز دادن و سرعت گرفتن ، با برخورد با مانع ، درهم مىشكند، در همان لحظه، ناراحتى پدید مىآید؛ ولى ... آیا بىمهار بودن در سرعت و عبور، «حادثه» و «ضایعه» نمىآفریند؟ گرچه هر ماشین و موتورى، «ترمز» دارد، ولى گاهى زور «هوس» و نیروى «نفس امّاره»، قوىتر است. اینجاست كه سرعتگیر، لازم است، تا جلوى چموشى نَفْس را بگیرد و بر آن، مهار حكمت و عقل بزند. اگر زندگى، یك جاده باشد و عمر ما مركبسوارى و رفتار ما حركت در این جاده، با چه قیمتى باید «جاده زندگى» را پیمود؟ كجاها باید توقف كرد، یا از سرعت كاست؟ در كدام مسیر نباید وارد شد؟ كجا بزرگ راه است و كجا جاده ی فرعى یا مسیر بُنبست؟ به تابلوها و علائم، چهقدر باید توجّه داشت؟ فكر نمىكنم هیچ فرزانهاى طرفدار آن باشد كه هر كس با هر وسیلهاى در عبور از راهها، هرگونه كه دلش خواست، آزاد به هر نوع رانندگىاى باشد. این، یعنى بروز فاجعه.«عقل» و «شرع»، گاهى سرعتگیرهایى سر راه بشر قرار مىدهند. این، به نفع فرد و جامعه است. قانونگریزى و روی گردانى از شرع، هم نوعى نابخردى است، هم سپردن عنان زندگى به دستِ «دل» و تسلیم شدن در برابر «هوس».با غفلت و خواب، راه ایمان مسپار جز در ره مستقیم حق، جان مسپارتا از پل دنیا به سلامت گذرى فرمان دل خویش، به شیطان مسپار!(2) دین، نه براى محدود ساختن انسان، بلكه براى معقول زیستن بشر، مجموعهاى از احكام را وضع كرده است. البته نتیجهاش پذیرش همان محدودیت و باید و نبایدهاى آسمانى از سوى انسان است. این، فرمانِ عقل است. خود «عقل» نیز، نوعى قید و بند براى انسان پیش مىآورد كه به سود اوست. گاهى سفیهان، دست به كارهایى مىزنند كه مىگوییم: اگر عاقل بود، چنین نمىكرد. پس عقل، مهارى بر طغیان نفس یا جهل بشر است. چنین نیست كه «آزادى مطلق»، همه جا خوب باشد! اگر پدر و مادرى مىبینند كه فرزند خردسالشان، پس از دیدن یك فیلم جنایى یا كارتون وحشتناك، خوابهاى بد و كابوس مىبیند، و اخلاق و رفتارش خشن و غیر متعادل مىشود، جهت «بهداشت روانى» فرزندشان، او را از تماشاى چنان فیلمهایى منع مىكنند، این، به سود خود فرزند است؛ محدودیتى عاقلانه است؛ وقتى روح، از جسم حساستر است، وقتى براى سلامتى جسم، یك سرى «پرهیز»ها را مىپذیریم و آن را روشنفكرى مىدانیم، چرا در پذیرش این محدودیتها و نظارتها در امور مرتبط با فكر و عقیده و روان و شخصیت خود و فرزندانمان، دچار مشكل مىشویم و اینجا خواستار «آزادى» مىگردیم؟ آیا شما اجازه مىدهید فرزندتان با یك مسلول و جُذامى همنشین باشد؟ نه؛ چرا كه مىترسید به او سرایت كند.وقتى دین مىگوید: با افراد بخیل، ترسو، شراب خوار، كافر ، بىدین و لاابالى، دوستى نكنید، مىخواهد طهارت روح و سلامت اخلاق، تضمین شود. مگر نه اینكه فساد اخلاق و تبهكارى و انحراف، زیانبارتر از بیمارى جسمى است؟! مگر بیمار، «محدودیت غذایى» و عمل طبق نسخه ی پزشك معالج را نمىپذیرد؟ و مگر این، نشانه ی شعور و خردمندى او نیست؟ مشكل بعضى این است كه از «رأى خرد» و «حكم عقل» و «قانون وحى» گریزاناند؛ امّا براى اینكه وجدان خود را به صورت كاذب، اِرضا و آرام كنند، برخى مسائل را «مستمسك» و «بهانه» قرار مىدهند، مثلاً «آزادى» را. بیچاره آزادى، كه وجهالمصالحه ی كامجویىها، مرز شكنىها و مطامع سیرىناپذیر بعضى از آدمهاى «خردگریز» و «هواپرست» قرار مىگیرد. قرآن، از رویگردانى بعضى از امّتهاى پیشین از دعوتهاى آسمانى پیامبران، و مقابله با رسولان الهى و تكذیب و آزار و قتل سفیران هدایت، اینگونه یاد مىكند: «هرگاه پیامبرى، براى آنان چیزى مىآورد كه با دل خواهشان ناسازگار بود، عدّهاى را تكذیب مىكردند و عدّهاى را مىكشتند».(3) مگر انبیا چه گناهى داشتند كه دچار تكذیب و قتل شدند؟ جز آن كه مىخواستند انسان بر مدار حق و عقلانیت و در مسیر نورانى فطرت حركت كند و اسیر شیطان نشود؟ حتى بالاتر، بعضىها جدال میان عقل و شرع، راه مىاندازند و «خرد» را در مقابل «دین» قرار مىدهند، تا بهانهاى براى شانه خالى كردن از فرمان «شرع» باشد؛ لیكن با پوششى آراسته و زیبا!اگر برداشت برخىها از «آزادى»، آزادى در هوس و گناه و نفسانیات و بىبندوبارى و حقكشى و تعدّى به حریم و حقوق دیگران باشد، آرى، دین با چنین آزادى لجامگسیختهاى مخالف است و این، مایه ی افتخار دینداران و از نقطههاى اوج درخشش دین است.تنها براى توجه آنان كه «بىحجابى» را آزادى مىدانند و از دست دین، به خاطر حكم «حجاب» ناراحتاند، بد نیست كه آن سخن را در كنار این آیه قرآن باهم بخوانیم كه: «اى پیامبر! به زنان با ایمان بگو كه چشمهایشان را فرو بندند و پاكدامنى خود را نگه دارند و از زینتهایشان جز آنچه كه آشكار است (صورت و دست) آشكار نسازند و روبند بر گریبانهایشان بزنند و زینتهاى خود را جز براى شوهرانشان و پدران و پدرشوهران و برادرانشان ( ... و دیگر محرمها) نشان ندهند».(4) آیا جز این است كه آزادى در روابط جنسى، جوامع غربى را دچار بحران اخلاقى ساخته است؟ جوامع شرقى هم كه دنبالهرو ی آناناند، از همین آسیبها رنج مىبرند. دیندارى، پذیرش حدّ و حریمهاى عقلانى و وحیانى است و خصلتِ «خِردورزان قانون گرا» است. دریغ است كه آزادى معنوى را كه در سایه ی «تعبّد به شرع» و تسلیم بودن در مقابل قانونِ خدا و حكم آسمان، فداى بىبندوبارى و لجامگسیختگى كنیم و نامش را «آزادى» بگذاریم! نویسنده : جواد محدّثىپی نوشت ها :1 - سوره قیامت، آیه 5 .2- برگ و بار، جواد محدّثى، ص309 .3- سوره مائده، آیه 70 .4- سوره نور، آیه 31 . : شگفت انگیز باشید راهی برای حل مشکلات نقّادانه بیندیش چگونه بودن .اینگونه بیاندیش قانون گذاری خانگی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]