تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 17 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند از توبه بنده اش بیش از عقیمی که صاحب فرزند شود و گم کرده ای که گمشده اش ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851408268




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تيترهاي انقلا‌ب؛ خاطرات جاودانه


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: تيترهاي انقلا‌ب؛ خاطرات جاودانه


‌به خيابان انقلاب مي‌رويم، همان خياباني كه 30 سال پيش در چنين روزي به عنوان يكي از مسيرهاي اصلي ورود امام به وطن گلباران شده بود و مردم از شب قبل و نخستين دقايق صبح روز دوازدهم بهمن 1357 بي‌صبرانه و مشتاقانه در دو سوي خيابان انقلاب صف كشيده و انتظار ‌مي‌كشيدند.‌

اين خيابان نخستين خياباني بود كه (از شاه رضا به انقلاب) تغيير نام داد، آنهم نه توسط شهرداري تهران، بلكه توسط همان مردمي كه از ماهها قبل هر روز در صفوف فشرده در آن به تظاهرات و راهپيمايي مي‌پرداختند و در نظر داشتند از اين حركت‌هاي به هم پيوسته خود نتيجه قطعي را هر چه زودتر بگيرند، بنا براين تصميم گرفتند ديگر از آن با عنوان خيابان شاه رضا ياد نكنند و طولي نكشيد كه تابلوهاي خيابان انقلاب توسط مردم در هر گذر آن نصب شد تا براي همه قطعي شود كه نام اين خيابان، است. خياباني كه طي ماههاي پاياني عمر رژيم پهلوي در سال 57 در آن و خيابان‌ها و كوچه پسكوچه‌هاي منتهي به آن، خانه‌ها، مغازه‌ها و موسسات دو سمت آن، انقلاب جريان داشت و هر ديوار، در و پنجره مشرف به اين خيابان خاطره‌اي از دوران انقلاب را در خود دارد كه با يك تلنگر كوچك همه آن خاطرات زنده مي‌شوند و مثل همان صفوف در هم فشرده انقلاب، در مقابل چشم و يا در ذهن‌مان رژه مي‌روند.‌

به خيابان انقلاب مي‌رويم و تصاويري بزرگ شده‌اي از صفحات اول روزنامه اطلاعات 26 ديماه 57 (روز فرار شاه) و روز 12 بهمن (روز تاريخي ورود امام به ميهن) را به بدنه خودروي روزنامه اطلاعات مي‌چسبانيم، و در حاشيه خيابان انقلاب، در تقاطع حافظ، ميدان فردوسي و دروازه دولت توقف مي‌كنيم تا واكنش رهگذران را نسبت به تصاوير بزرگ شده تيترهاي و ، نظاره‌گر باشيم. هركس كه در پياده‌روي خيابان انقلاب تصاوير بزرگ شده صفحه اول اين دو شماره از روزنامه اطلا‌عات را مي‌بيند، لبخندي مي‌زند و ناخودآگاه سرعتش كم شده و يا توقفي كوتاه مي‌كند تا ضمن مرور خاطرات خوش آن روزهاي پر از تيترهاي انقلابي را در ذهن تجسم كند، عده‌اي نيز در كنار بدنه خودروي اطلاعات توقف‌هاي كوتاهي مي‌كنند و عبارات و تيترهاي كوچكتر آن را با نگاهي دقيق‌تر مرور مي‌كنند. عده‌اي هم واكنش كمتري نشان مي‌دهند، و آنها نيز نمي‌توانند بي‌تفاوت باشند و راه خود را بكشند و بروند. اين تصاوير و صفحات اول روزنامه اطلاعات سال 57 با تيترهاي شاه رفت، امام آمد براي آنها بخشي از زندگي‌شان است كه 30 سال با انقلاب عجين شده است.‌

گفت‌و‌گو با عابران انقلاب‌

خسرو رياحي كه شغل‌اش فرش فروشي است در باره روز 26 دي و 12 بهمن 57 مي‌گويد: آن روز خانه بودم، برادرم خيلي با اشتياق روزنامه معروف را به خانه آورد و گفت: ، من آن موقع حدود 31 ساله بودم و شغل آزاد داشتم، با برادرم در اكثر تظاهرات شركت مي‌كرديم و نقش تمام روزنامه‌ها در روند انقلاب برايمان خيلي مهم بود، ولي روزنامه اطلاعات روزنامه معروف آن روزها بود و براي من ديدن تصاوير اين دو شماره‌اش خيلي خاطره‌انگير است.‌

او مي‌گويد: روزهاي انقلاب ما اميدها و آرزوهاي تازه‌اي براي زندگي كردن پيدا كرديم و اميد زيادي داشتيم كه ديگر وابستگي‌ها دارد قطع مي‌شود حالا كه اين تصاوير را تماشا مي‌كنيم ياد آن روزها و ياد آرزوهايمان مي‌افتيم كه خيلي از آنها اين روزها تحقق يافته است.‌

ولي الله فرجي از اهالي روستاي دوك از توابع قائم‌شهر هم مي‌گويد: من آن روزها بالاي بيست سال داشتم و در تظاهرات شركت مي‌كردم و اينك نيز ياد آن روزها مي‌افتم و براي بچه‌هايم تعريف مي‌كنم. در همان روزهاي انقلاب من هم به تهران ‌آمدم و مشتاق بودم كه چنين تيترهاي بزرگ و را در صفحه اول روزنامه‌ها بخوانيم. ما آن روزها به مبارزاني تبديل شده بوديم كه موج انقلاب ما را با خودش مي‌برد و ما هميشه همراه انقلاب بوده و هستيم.‌

‌ كه 30 سال پيش با 35 سال سن در مغازه‌اش در حاشيه خيابان انقلاب در نزديكي تقاطع حافظ خياطي مي‌كرد هم از نزديك شاهد زنده‌ترين وقايع و رخدادهاي روزهاي انقلاب بوده است مي‌گويد: در آن روزها مي‌ديدم كه روي هر موتوري دو سه نفر نشسته و صفحه‌هاي اول روزنامه‌هاي كيهان و اطلاعات را بالا گرفته و جشن و پايكوبي مي‌كردند و شعار مي‌دادند و مي‌خواندند اينجا مركز انقلاب بود، اين خيابان هيچ وقت خلوت نبود، هميشه جاي سوزن انداختن نبود به خصوص براي ما كه هميشه كارمان سوزن‌انداختن بود.‌

آن روزها دنبال كسب و كار نبوديم و همه وقت‌مان در تظاهرات و سير حوادث انقلاب مي‌گذشت و روزي كه امام مي‌خواست بيايد، به زحمت از تقاطع حافظ توانستيم تا چهارراه ولي عصر برويم و از بس شلوغ بود نتوانستيم از آن جا جلوترقدمي برداريم.

سيدمرتضي محمود كه اهل محلات است و شغل آهنگري دارد آن روز كه شاه رفت در مغازه آهنگري خود در حومه ميدان فردوسي (نبش كوچه پورموسي) كار مي‌كرد، او مي‌گويد: روزي كه شاه رفت، رفتم همين شماره روزنامه اطلاعات را خريدم و هنوز هم آن را دارم. آن روز و ديدم يك آقايي كه روي دوش يك نفر موتورسوار نشسته بود و روزنامه اطلاعات را بالاي سرش گرفته بود و شور و شادي مي‌كرد و بالاي اين تيتر روزنامه اطلاعات يك آكولاد بازكرده بود و تيتر اطلاعات را تبديل كرده بود به و اين طوري آن تيتر شما را اصلاح كرده بود!‌

او در پاسخ به اين سئوال كه تيتر براي شما جالب بود يا تيتر ؟ مي‌گويد: درستش اين بود كه مي‌نوشتيد چون ما آن را بيشتر پسنديديم من هنوز آن روزنامه را دارم و محتواي اين روزنامه و خبرهايش را براي بچه‌هايم هر سال تعريف مي‌كنم. ‌‌

عكس‌هايي با عكس امام‌

در حالي كه در حاشيه خيابان انقلاب مشغول گفتگو با رهگذران هستيم دو نفر كه ظاهرا هم سن و سالي زياد ندارند كنار تصاوير بزرگي كه به روي خودروي اطلاعات نصب كرده‌ايم، مي‌ايستند و با آن توسط موبايل عكس مي‌گيرند، علت اين كار آنها را مي‌پرسيم يكي از آنها كه خودش را وحيد صفر كارمند مترو معرفي مي‌كند، مي‌گويد: من يادم است كه روزهاي انقلاب حول و حوش 6 سال بيشتر نداشتم و روي دوش پدرم مي‌نشستم و در دولت آباد شهر ري به تظاهرات مي‌رفتم. من آن زمان با آن سن و سال كم خود، شور و حال انقلاب را كاملا احساس مي‌كردم و تصوير صفحه اول اين روزنامه‌هاي اطلاعات را دقيقا به خاطر دارم، آن موقع بيشتر همين اطلاعات و كيهان بود كه پدرم مي‌خريد و به خانه مي‌آورد و اكثرا هم براي خريد روزنامه ساعت‌ها در صف پشت دكه‌ها مي‌ايستاد.‌

چه روزهايي بود!‌

ابراهيم باقري راننده تاكسي نارنجي رنگ تهران كه در خط انقلاب - امام حسين كار مي‌كند هم تصاوير و را در 20 سالگي خود در زمان انقلاب به خوبي در خاطر دارد و مي‌گويد: حالا اين روزنامه‌ها مرا ياد آن دوران طلايي و تظاهرات باشكوه مردم مي‌اندازد، چه روزهايي بود.؟!‌

منصور كاظم‌زاده مدرس دانشگاه فرهنگيان هم حرف‌هاي جالبي دارد و درباره آن روزها مي‌گويد: خبر و تيتر آن روزها بهترين و زيباترين پيام و خبري بود كه روزنامه‌ها به مردم دادند و يادش بخير، من از طريق افرادي كه پشت‌سر موتورسوارها بودند و اين روزنامه را بالاي سر خود مي‌گرفتند و تيترهاي آن را فرياد مي‌زدند، از رفتن شاه با همين تيترها با خبر شديم. ما آن روز با ديدن اين تيترها احساس كرديم كه نتايج تمام زحمات و تلاش‌ها و جان فشاني‌ها و شهيد دادن‌هايمان، دارد محقق مي‌شود. بعدها هم من پيروزي‌هاي گام به گام ملت ايران را در تمام مراحل انقلاب از همين روزنامه‌هاي كيهان و اطلاعات پي‌گيري مي‌كردم و از مسائلي مثل تشكل دولت موقت و دستگيري سران خائن رژيم شاه و غيره، از همين طريق با خبر مي‌شدم.‌

رسول ميرزامحمدي كه آن روزها كفاش بوده واين روزها راننده كاميون است مي‌گويد: زماني كه شاه رفت، خيلي‌ها روزنامه اطلاعات وكيهان ويا اسكناس‌هاي سوراخ شده را روي سينه‌هايشان مي‌گذاشتند و راه مي‌رفتند و روزي كه قراربود امام بيايد وسط خيابان انقلاب را گل كاري و آبپاشي كرده بودند، ولي ما آن روز فقط توانستيم تا ميدان انقلاب خودمان را برسانيم و هنگامي هم كه ماشين حامل امام از ميان هيجان و شور وصف‌ناپذير مردم به سختي عبور كرد، ما نتوانستيم او را ببينيم البته آن روزها منزل مان درخيابان ايران بود كه امام آمد آنجا مستقرشد، آن روزها دو روزنامه اطلاعات و كيهان كاملا به مسائل انقلاب مسلط بودند، كه ما صحيح‌ترين و سريع‌ترين ا طلاعات لازم را آن روزها از همين روزنامه‌ها مي‌گرفتيم، با اين حال بيشترخبرهايي كه در روزنامه‌ها قابل انتشار نبودند و يا مسئولان روزنامه‌ها براي درج آنها مشكل داشتند به صورت شفاهي رد و بدل مي‌شد وآن روزها هركس خودش يك پا روزنامه بود.

كه روزدوازدهم بهمن 57 دراطراف خيابان آزادي درانتظار ديدن خودروي حامل امام بود درباره اين كه روزنامه اطلاعات را در آن روز چگونه بدست آورده؟ مي‌گويد: ازميان مردم به سختي آنرا تهيه كردم وحالا با ديدن صفحه اول آن به ياد آن روزهاي انقلاب مي‌افتم، روزهايي كه شاهد رفتن شاه و آمدن امام بوديم.‌

حجت الاسلام اسدي‌طوسي كه در حال عبور از ضلع جنوبي ميدان فردوسي است به خبرنگار ما، مي‌گويد: اين شماره‌هاي روزنامه‌هاي اطلاعات را كاملا به خاطر مي‌آورم، من آن موقع‌ها حدود 24 سال داشتم وچند روزمانده به رفتن شاه، از زندان آزاد شدم. ما از آن روزها خاطرات بسيار خوش، شيرين وجالبي دركام خود داريم وبايد قدردان آن موقعيت‌ها وافتخارهاي بزرگ مان باشيم كه با خون دل بدست آورديم و امروز برماست كه ازآن ارزش‌ها و احترام‌ها و اعتبارات بوجود آمده قدرداني كنيم، شعار ندهيم، حرف‌هاي بي‌ربط وغيرواقع وغيرعملي نگوييم و آنچه را كه در توان داريم بايد براي احياي آن زحمات و ارزش‌ها و خون‌هاي پاك ريخته شده، بكار بگيريم.‌

اعظم الملوك صدرايي كه در روزهاي انقلاب به عنوان مدير مدرسه دريكي از نقاط شهرستان تفرش مشغول فعاليت بود، مي‌گويد: به رغم آنكه دوران نقاهت و بارداري را مي‌گذراندم درتظاهرات حضور داشتم و متاسفم كه نتوانستم روز 26 ديماه سال 57 روزنامه اطلاعات را با تيتر تهيه كند، ولي كپي آنرا دردست ديگران ديدم.

وي مي‌گويد: آن روز كه شاه رفت و روزنامه اطلاعات اين تيتر را زديد، من در بيمارستان بانك ملي درحال فارغ شدن بودم و پسري به دنيا آوردم كه نام او را ميثم گذاشته ام، او حالا 30 سال دارد وهرزمان به او نگاه مي‌كنم، ياد روزهاي انقلاب مي‌افتم.‌

خانم صدرايي درهمين حال اضافه مي‌كند: آن روزها مهرو محبت مردم به يكديگر خيلي زياد بود و همبستگي زيادي داشتند و خيلي به داد يكديگر مي‌رسيدند.

هم كه در روزهاي انقلاب درمحله سرآسياب دولاب زندگي مي‌كرد، به خاطر دارد كه در اكثرتظاهرات و راهپيمايي‌هاي روزهاي انقلاب فعالانه حضور داشت است و شعارهايي مثل را با همان شور و حال برايمان تكرارمي كند و مي‌گويد: اين عكس‌ها مرا به ياد آن روزها و آن شعارها مي‌اندازد.‌

كه با ديدن صفحات اول روزنامه اطلاعات محو تماشا و خواندن تيترهاي كوچك‌تر و مطالب آن مي‌شود هم مي‌گويد: من آن روزها درلندن مشغول تحصيل در رشته رهبري اركستر موسيقي بودم و حدود 7 سال است برگشته‌ام و حالا با ديدن تصاوير اين صفحات روزنامه اطلاعات ياد خاطرات آن روزهاي انقلاب مي‌افتم و ياد آن تصاويري كه آن روزها در لندن از طريق تلويزيون براي مردم جهان پخش مي‌شد و حالا كنجكاوم كه آنها را دقيق‌تر بخوانم.‌

ازهموطنان آشوري تهراني نيز با ديدن اين صفحات، بخشي از خاطرات خود از آن روزها برايش تداعي مي‌شود و مي‌گويد: من آن روزها دراميرآباد تهران (خيابان كارگر) زندگي مي‌كردم و در حوالي ميدان انقلاب بودم كه توانستم روزنامه اطلاعات با تيتر را به سختي تهيه كنم و از آن خاطره خوشي دارم و روزنامه را نيزخيلي دوست دارم.‌

اسدالله اسدي كارمند بانك مركزي تهران هم مي‌گويد: اين روزنامه‌ها ازطريق نمايندگي مطبوعات به آمل مي‌آمد ومن يادم هست كه آن روزها كه درآمل زندگي مي‌كردم، خيلي پيگيربودم كه اين روزنامه‌ها را حتما بخوانم، حالا ياد آن جوانهاي هم‌دوره خودم و تلاش‌هاي آنها و شهادت‌هايشان براي به ثمررسيدن انقلاب مي‌افتم.‌

يك نگاه شاعرانه‌

از شعراي كشور نيز خود را به آرامي به تصاوير نصب شده بر بدنه خودروي اطلاعات مي‌رساند و دلش مي‌خواهد آنها را به طور دقيق‌تر بخواند، از او مي‌پرسم كه علت اين همه دقت و محو شدنش در اين تصاوير چيست؟

با همان لحن شاعرانه‌اش مي‌گويد: من آن روزها دانش آموز سال سوم نظري دبيرستان فردوسي تبريزبودم و آن روزها من هم لابلاي اين خبرها بودم وآرزوهاي بزرگي داشتم كه بخشي ازآنها خوشبختانه محقق شده، در تمام اين سالها و مراحل صداقت و پاكي حضرت امام خميني هميشه خودش را بيش از همه چيز نشان داده است.

خانم وكيل دادگستري نيز از شهروندان قديمي تهران است كه تيترهاي شاه رفت و امام آمد برايش خاطره انگيزترين تيترهاي زندگي‌اش هستند و مي‌گويد: اين تيترها نظير ندارند.‌

خليل وثوقي‌راد> كه آن روزها دريكي از نقاط محله يافت‌آباد واقع درجنوب غربي تهران زندگي مي‌كرده، در روزهاي انقلاب پسركوچكش را روي دوشش مي‌گذاشت و همراه ديگران براي شركت در تظاهرات خود را به حوالي ميدان وخيابان انقلاب مي‌رساند، او حالا مي‌گويد: ‌

حسن فرازمند







دوشنبه|ا|14|ا|بهمن|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن