واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: خواستگاری برای سرقت از دختر عکاس وحید با تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد دست به سرقت جواهرات و دوربین عکاسی 2 میلیون تومانیام زد و پا به فرار گذاشت. وی ادامه داد: پس از آن چندین بار با تلفن همراهش تماس گرفتم و برادرش مدعی شد که وحید به تایلند رفته است. من هم هیچ آدرسی از او ندارم. قدس: خواستگار فراری، سناریوی سرقت میلیونی از خانه دختر عکاس را کلید زد. این پسر جوان طلا و جواهرات دختر را دزدید و به تایلند سفر کرد. اين سرقت زماني آشكار شد که دختري جوان به کلانتری 148 انقلاب مراجعه و به طرح شکایت از خواستگار فراری خود پرداخت. این دختر 28 ساله پیشروی افسر بازجو گفت: در رشته عکاسی درس خواندهام. در جریان رفت و آمد به نمایشگاه عکاسی با پسر جوانی به نام وحید آشنا شدم. وحید مدعی بود که در رشته گرافیک درس خوانده است و علاقه زیادی به عکاسی دارد. وی افزود: آشنایی من و وحید ادامه پیدا کرد تا جایی که هر روز یکدیگر را میدیدیم. وحید میگفت که پدر و مادرش در خارج از کشور هستند و پس از اینکه آنها به ایران بازگردند به همراه خانوادهاش به خواستگاریام میآید. دختر عکاس ادامه داد: یکی از روزها به بهانه دیدن عکسهای هنری که از یک مکان تاریخی گرفته بودم از وحید دعوت کردم تا به خانهام بیاید و این عکسها را ببیند. آن روز وحید به خانهام آمد اما رفتارهای عجیبی داشت. من به او اعتماد کامل داشتم، چون قرار بود همسر آیندهام باشد. وحید با تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد دست به سرقت جواهرات و دوربین عکاسی 2 میلیون تومانیام زد و پا به فرار گذاشت. وی ادامه داد: پس از آن چندین بار با تلفن همراهش تماس گرفتم و برادرش مدعی شد که وحید به تایلند رفته است. من هم هیچ آدرسی از او ندارم. فقط یک شماره موبایل دارم به همین خاطر تصمیم گرفتم از او شکایت کنم. پس از طرح شکایت این دختر عکاس، بازپرس دادسرای ناحیه 6 تهران دستور بازداشت خواستگار فراری را صادر کرد. وحید بازداشت شد و در بازجوییها هرگونه اقدام سیاه را نپذیرفت و داستان عجیبی را پیشروی افسر بازجو قرار داد. این پسر 30 ساله به بازپرس گفت: 6 ماه پیش در نمایشگاه سحر را دیدم و به او پیشنهاد دوستی دادم. مدتی که از آشناییمان گذشت به او گفتم که بزودی به خواستگاریاش میروم. وی افزود: آن روز سحر به من زنگ زد و گفت که از یک جای تاریخی عکاسی کرده و خواست تا به خانهاش بروم و عکسهایش را ببینم. من هم به دیدن او رفتم و به تماشای عکسهایش نشستم. سحر از من خواست تکلیفش را روشن کنم و بزودی به خواستگاریاش بروم. اما من شرایط تشکیل یک زندگی را نداشتم و از او خواستم مدتی صبر کند. بر سر این موضوع باهم درگیر شدیم. بعد سحر دوربین عکاسی و جواهراتش را در اختیارم قرار داد و خواست آنها را بفروشم و با پولشان خانهای اجاره کنم. او اصرار داشت هرچه زودتر مراسم عروسی را برگزار کنیم. آن روز مقداری از جواهرات را فروختم و به برای سفر کاری به تایلند رفتم و پس از یک هفته به تهران بازگشتم و اتهام دزدی را قبول ندارم. پسر جوان در حالی این ادعا را مطرح کرد که دختر عکاس همچنان مدعی است که وحید جواهرات و دوربین عکاسیاش را به سرقت برده و عکسهای دوربیناش ارزش زیادی برایش دارند. تحقیقات در این پرونده ادامه دارد تا زوایای پنهان آن آشکار شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]