واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
در زندگیام یک روز خوش نداشتم، در اهواز زندگی میکردیم که فراری شدم و به تهران آمدم. هیچ پناهگاهی نداشتم، تابستان بود و میتوانستم در پارکها بخوابم، صورت آفتابسوخته و ژولیدهام موجب میشد حتی برخی پسران از من بترسند، مدتی گدایی کردم تا پول شیشه تهیه کنم. وطن امروز: چهره خشن یک زن فراری کافی بود دزد اصلی یک باند کیفقاپی شود. چند پسر شرور وقتی این زن آواره را دیدند با استفاده از چهره آفتابسوخته و مردانه وی به سرقت از زنان رهگذر دست زدند. چندی پیش زن جوانی با مراجعه به پلیس شهرری ادعا کرد در حال گذر از حوالی میدان اصلی بوده که موتوری در چند قدمیاش نگه داشته و زنی عجیب با صدای مردانه به وی حمله کرده و کیفش را دزدیده است.
این زن گفت: وقتی پسر جوان و زن همراه وی را دیدم، تصور کردم میخواهند آدرس بپرسند اما وقتی زن خشن پیاده شد با قدمهای تند و عصبانیای به سمتم دوید و با صدای دورگهای خواست کیفم را به وی بدهم. به اندازهای از هیبت وی ترسیده بودم که هیچ مقاومتی نکردم، شاید پسر جوان میخواست کیفم را بگیرد داد و بیداد راه میانداختم اما با دیدن خشونت این زن وحشت کردم. پس از این شکایت، ماموران پلیس جنوبشرق تهران در جریان کیفقاپیهای مشابه دیگری قرار گرفتند که نشان میداد این زن، مرد و دوستانشان به سرقتهای خیابانی زیادی دست میزنند. هیچ ردپایی از اعضای این باند در دست نبود تا اینکه ساعت 9 صبح 20 بهمنماه سال جاری رهگذران در یکی از خیابانهای شهرری با شنیدن فریادهای زنانهای دیدند مردی در حال دعوا کردن با زنی مرموز است و سعی دارد کیفی را به زور بگیرد. وقتی مردان و زنان زیادی به سمت 2 زن عصبانی دویدند، یکی از آنان که چهره خشن و مردانهای داشت با رها کردن کیف زنانه به سمت موتوسیکلتی که پسر جوانی آماده حرکت بود، دوید تا هر دو فرار کنند. همه پی بردند آن زن و مرد کیفقاپ هستند و خیلی سریع آنها را در حلقه محاصره خود گرفتار کردند. دقایقی بعد ماموران کلانتری 172 شهرری با شنیدن ماجرای دستگیری زن و مرد کیفقاپ خود را به محل سرقت رساندند و آنها را دستگیر کردند. با دستور بازپرس پرونده تیمی از ماموران پایگاه 9 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شد و در بازجوییها پی برد زن خشن «دریا» نام دارد و فراری از خانه است. این زن در بازجوییها گفت: «در زندگیام یک روز خوش نداشتم، در اهواز زندگی میکردیم که فراری شدم و به تهران آمدم. هیچ پناهگاهی نداشتم، تابستان بود و میتوانستم در پارکها بخوابم، صورت آفتابسوخته و ژولیدهام موجب میشد حتی برخی پسران از من بترسند، مدتی گدایی کردم تا پول شیشه تهیه کنم. در پارکها و میان شمشادها شیشه میکشیدم تا اینکه «محمود» را دیدم و مقداری از وی شیشه گرفتم. این پسر میگفت چهره مردانهام میتواند مشکلات مالیام را حل کند. وقتی چگونگیاش را پرسیدم، ادعا کرد با دوستانش به کیفقاپی میروند و من میتوانم آنها را در زورگیری از زنان کمک کنم. برای فرار از این شرایط و داشتن سرپناهی پذیرفتم تا کیفقاپی کنم. محمود خواست تمرین کنم تا صدای مردانهای داشته باشم، میگفت زنان از من خواهند ترسید. راستش را بخواهید واقعیت داشت همه زنان میترسیدند البته جز آخری که مقاومت کرد». وی افزود: «فقط از زنها کیفقاپی میکردیم، آنها سریع تسلیم میشدند. از ساعت 6 تا 8 صبح که زنان برای رفتن به سر کار و اداره خانههایشان را ترک میکردند به کمین مینشستیم، سوار موتوسیکلت به سمت آنان رفته و من وقتی با این زنان روبهرو میشدم چهره به چهرهشان شده و با صدای کلفتی داد میزدم که کیفش را بدهد. اکثرا سریع تسلیم میشدند بعد با خونسردی سمت موتور میرفتم و با محمود یا دیگر همدستانمان فرار میکردیم. آخرین بار یک زن که قویهیکل نیز بود به جای اینکه بترسد به سمتم حمله کرد، حتی سیلیای هم به صورتم زد، بعد رهگذرها حلقهمان کردند».
با اعترافات دریا همدست 33 سالهاش که محمود نام دارد نیز گفت: «من و چند تن از بچهمحلهایم از مدتها پیش به خاطر اعتیاد به شیشه دزدی میکردیم تا اینکه دریا را دیدم که دنبال خرید شیشه بود. چهره جالبی داشت، به نظرم رسید برای سرقت از زنان هم میتوانیم از خشن بودن صورت او استفاده کنیم هم اینکه کمتر کسی به ما شک میکند. از آن به بعد همیشه با هم بودیم و همه پولها را برای خرید مواد مخدر استفاده میکردیم». با توجه به اعترافات این زن و مرد تبهکار که نشان از گستردگی فعالیتهای مجرمانه آنها دارد، بازپرس دستور تحقیقات ویژه و بازداشت همدستان آنها را صادر کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 428]