تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803170790




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام صادق علیه السلام از نگاه شاگردان


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: امام صادق علیه السلام از نگاه شاگردان
امام صادق علیه السلام
الگوجویى یكى از غرائز بشر است. انسان همواره در جستجوى الگویى ‏براى زندگى است. از این ‏رو خداوند الگوهایى را معرفى نموده است: (و لكم فى‏ رسول الله اسوة حسنه).بهترین اسوه و برترین الگو براى بشریت، حضرت محمد صلی الله علیه و آله است. پس ‏از پیامبر، امامان معصوم والاترین الگوهاى بشریت هستند. با پیروى از آنان انسان مى‏تواند بر قله سعادت و تكامل گام نهد. در این مقاله به معرفى یكى از الگوهاى راستین بشریت، امام جعفر صادق علیه السلام مى‏پردازیم. و در این نوشتار به برخى از شیوه‏هاى تربیتى آن حضرت ‏اشاره مى‏كنیم. قلم را به دست ‏برخى یاران آن حضرت مى‏سپاریم و خود نیز از گفتار نغز و شیرین آنان بهره‏مند مى‏شویم.1- مالك بن انس، فقیه مدینه مى‏گوید: هرگاه نزد امام صادق علیه السلام مى‏رفتم، آن حضرت بالش به من مى‏داد تا بر آن تكیه كنم. او ارج و منزلتى برایم قائل بود و مى‏فرمود: مالك! دوستت دارم. من از این ‏گفته او خرسند مى‏گشتم و به این جهت، حمد و سپاس الهى را به جاى‏ مى‏آوردم. وى هرگز از سه حال بیرون نبود: یا روزه بود، یا به ‏عبادت خدا ایستاده بود و یا به ذكر حق مشغول بود. آن بزرگوار از پرهیزكاران بزرگ و پارسایان والا مقام و خدا ترس بود... مجالسش لذت بخش و سودش به دیگران بسیار بود. هرگاه مى‏خواست‏ بگوید: «قال رسول الله‏» رنگ مباركش گاهى سبز و گاهى زرد مى‏شد، به طورى كه دیگر نزد آشنایان خود هم شناخته نمى‏شد. در یكى از سال‏ها با وى حج گزاردم. هنگامى كه شتر آن حضرت به‏محل احرام «میقات‏» رسید، هرچه مى‏خواست‏بگوید: «لبیك اللهم‏لبیك‏» نتوانست. به روى زمین بیفتاد. عرض كردم: آقا! ناچارهستید از این كه تلبیه را بگویید. آن حضرت فرمود: اى ابن‏ابى‏عامر! چگونه به خود جرات دهم و بگویم: «لبیك اللهم‏لبیك‏»; در حالى كه مى‏ترسم كه پروردگار در جواب بگوید: «لالبیك‏و لا سعدیك‏». (1) 2-ابن رئاب گوید: امام صادق علیه السلام در سجده چنین مى‏گفت: «اللهم ‏اغفرلى و لاصحاب ابى‏ فانى اعلم ان فیهم من ینقصنى‏»؛ خداوندا! مرا و یاران پدرم را بیامرز. مى‏دانم در میان آنان كسانى هستند كه بدى من را مى‏گویند. (2) 3- ابن ابى‏یعفور مى‏گوید: امام صادق علیه السلام در حالى كه سر مبارك خود را به طرف آسمان بلند كرده بود، چنین مى‏گفت: «رب لاتكلنى الى ‏نفسى طرفة عین ابدا لا اقل و لا اكثر»؛ خداوندا ! مرا به اندازه ‏یك چشم به هم زدن، به خود وامگذار؛ نه كمتر و نه بیشتر. آنگاه ‏اشك‎هاى آن حضرت سرازیر گشت و به طرف ما روى گرداند و فرمود: اى ‏فرزند یعفور! خداوند یونس بن متى را كمتر از یك چشم به هم زدن ‏به خودش واگذار نمود، او آن ‏گناه را مرتكب گشت. عرض كردم: آیا به كفر رسید؟ فرمود: خیر، ولى مرگ در آن هنگام، هلاك و نابودى است. (3) 4- مرازم بن حكیم مى‏گوید: امام صادق علیه السلام دستور داد تا نامه‏اى ‏براى او نوشتند. در آن نامه جمله ان شاء الله را ننوشته بودند. نامه را خواند و فرمود: چگونه امیدوارید كه این كار (كه به ‏خاطر آن این نامه نوشته شده است.) به سرانجام برسد، در حالى كه ‏در آن، جمله ان شاء الله وجود ندارد! آن گاه دستور داد آن جمله‏ به نامه اضافه گردد. (4) 5- ابن ابى‏یعفور مى‏گوید: شخصى نزد امام صادق علیه السلام میهمان بود. میهمان برخاست تا برخى از كارهاى منزل آن حضرت را انجام دهد. وى نپذیرفت و خودش آن كار را انجام داد. آن گاه فرمود:پیامبر صلی الله علیه و آله از به كار گرفتن میهمان نهى نموده است. (5) 6- یعقوب سراج مى‏گوید: براى تسلیت گفتن همراه امام صادق علیه السلام راهى منزل بعضى از خویشاوندان آن حضرت شدم. در بین راه بند كفش‏ امام پاره شد. آن حضرت كفش خود را به دست گرفت و با پاى برهنه به راه خود ادامه داد. ابن ابى‏یعفور كفش خود را درآورد و تقدیم امام صادق علیه‎السلام كرد. اما آن حضرت نپذیرفت و فرمود: صاحب مصیبت ‏سزاوارتر است از صبر بر آن. امام  با پاى برهنه به راه خود ادامه داد. (6)7- حماد بن عثمان مى‏گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم. مردى به وى‏ گفت: خداوند كارهاى شما را بهبود بخشد. شما فرمودید كه حضرت‏ على علیه السلام لباس‏هاى زبر، با قیمت چهار درهم و ... بر تن مى‏كرد ولى شما لباس نو بر تن مى‏كنید! حضرت در پاسخ فرمود: حضرت على ‏ابن ‏ابى ‏طالب علیه السلام آن لباس‏ها را در زمانى مى‏پوشید كه ناپسند نبود و پوشیدن آن نزد مردم ناشایسته نبود ولى هر كس اكنون آن نوع ‏لباس‏ها را بر تن كند، انگشت نما و مشهور مى‏گردد. پس بهترین و نیكوترین لباس‏ها در هر زمان، لباس اهل آن زمان مى‏باشد. البته ‏قائم ما اهل‏بیت علیه‎السلام هرگاه قیام كند لباس‏هاى حضرت ‏امیرالمؤمنین علیه السلام را مى‏پوشد و به سیره آن حضرت عمل مى‏كند. (7) 8- عبدالاعلى مى‏گوید: در كوچه‏هاى مدینه امام صادق علیه السلام را ملاقات ‏نمودم و عرض كردم: فدایت ‏شوم! با این (مقام و منزلت) حالى كه ‏نزد خدا و خویشاوندى كه با پیامبر صلی الله علیه و آله دارید، باز تلاش مى‏كنید و در چنین روز گرمى خود را در فشار و سختى قرار مى‏دهید؟! حضرت در پاسخ فرمود: اى عبدالاعلى! جهت طلب روزى بیرون آمدم تا از افرادى همانند تو بى‏نیاز شوم. (8) 9- ابن عمرو شیبانى مى‏گوید: به دیدار امام صادق علیه السلام رفتم. آن‏ حضرت بیلى در دست و روپوشى خشن و ضخیم بر تن داشت و در باغ خود مشغول كار كردن بود. عرق از بدن مباركش سرازیر بود. عرض كردم: بیل را به من بدهید تا این كار را من انجام دهم. فرمود: من‏ دوست دارم انسان در راه طلب روزى خود از گرماى آفتاب آزار ببیند. (9) 10- عبدالرحمن بن حجاج مى‏گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودیم. مقدارى غذا خوردیم. طبقى از برنج آوردند. ما عذر آوردیم. حضرت ‏فرمود: شما كار خوبى نكردید! بدانید هر كس علاقه و محبتش به ما بیشتر باشد، نزد ما نیكوتر غذا مى‏خورد. عبدالرحمن مى‏گوید: پس‏ مقدارى از آن غذا را خوردم. آن گاه حضرت فرمود: حالا درست ‏شد. در این هنگام شروع كرد براى ما از پیامبر سخن گفتن. فرمود: روزى از سوى انصار طبقى از برنج ‏براى پیامبر آوردند. آن ‏حضرت مقداد، سلمان و ابوذر را دعوت نمود تا از آن غذا تناول ‏نمایند. آنها عذر آوردند. حضرت فرمود: شما كارى نكردید. عزیزترین و محبوب‏ترین شما نزد ما كسانى هستند كه نزد ما نیكو و خوب غذا بخورند. آنها شروع نمودند به نیكو غذا خوردن. آن گاه ‏حضرت فرمود: خداوند آنان را رحمت كند و از آنان راضى بگردد و درودش بر آنان باد. (10) 11- معلى بن خنیس مى‏گوید: امام صادق علیه السلام در شبى بارانى از خانه ‏به سوى «ظله بنى ساعده‏» رفت. به دنبال او رفتم. گویا چیزى از دست او بر زمین افتاد. حضرت گفت: «بسم الله اللهم رده‏ علینا»؛ به نام خدا، خداوندا آن را به ما بازگردان. نزدیك آن ‏حضرت رفتم و سلام كردم. فرمود: معلى، تو هستى؟ عرض كردم: آرى، فدایت‏ شوم! فرمود: با دست‏ خود زمین را جستجو كن؛ هر چه یافتى آن‏ را به من بازگردان.معلى مى‏گوید: نان‏هاى خرد شده‏اى روى زمین افتاده بود. هرچه پیدا كردم به آن حضرت مى‏دادم. انبانى از نان نزد آن حضرت بود. عرض‏كردم: آیا اجازه مى‏دهید آن را من بیاورم؟ فرمود: خیر. من ‏شایسته و سزاوارترم از تو، ولى با من بیا. به «ظله بنى ‏ساعده‏»رسیدیم. گروهى را دیدم كه در خواب بودند. آن حضرت یك یا دو قرص‏ از آن نان‏ها را زیر لباس آنان مى‏گذاشت. تقسیم نان به آخرین نفر كه تمام شد، بازگشتیم. عرض كردم: فدایت ‏شوم! آیا اینها از حق‏ آگاهى دارند (شیعه هستند)؟ فرمود: اگر از حق آگاه بودند، به ‏طور حتم در نمك طعام نیز با آنان مواسات و از خود گذشتگى‏مى‏كردم. (نمك نیز به آنان مى‏دادم.) (11)  پى‏نوشت‎ها: 1- امالى، شیخ صدوق، ص‏169/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏16. 2- قرب الاسناد، ص 101/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏17. 3- الكافى، ج 2، ص 581/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏47. 4- الكافى، ص 661/ بحارالانوار، ج‏47، ص 48. 5- همان، ج‏6، ص 328/ بحارالانوار، ج‏47، ص 41. 6-همان، ص 464/ بحارالانوار، ج‏47، ص 41. 7- همان، ص 444/ بحارالانوار، ج‏47، ص 55. 8- همان، ج 5، ص 74/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏56. 9- همان، ص‏76/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏57. 10- كافى، ج‏6، ص 278/ بحارالانوار، ج‏47، ص 40. 11- ثواب الاعمال، ص‏129/ بحارالانوار، ج‏47، ص 21.  منبع:ماهنامه كوثر، ش 40 ، باقر دریاب نجفى  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 448]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن