واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: خلاصه : کالبد شکافي مغز انيشتن توسط دکتر هاروي در زمينه اسرار نبوغ انيشتن تا کنون کار هاي جالب توجهي انجام شده است که پاره اي از اين کارها در زمان زندگي او و تعدادي در زمان بعد از مرگ او انجام گرفته است. براي مثال انجام انواع ازمايشات مربوط به علکرد الکتريکي مغز وي(به وسيله کرفتن نوار مغزي ابتدايي ) از اين جمله محسوب مي شوند. اما بعد از مرگ وي شخصي به نام دکتر هاروي با عمل جراحي مغز وي را از جمجمه اش خارج و در محلي نگهداري کرد. هر چند اين عمل به صورت مخفيانه و غيرقانوني انجام گرفت و بعدها مشکلات زيادي براي او به وجود اورد اما امکان مطالعات بعدي بر روي مغز انيشتن را امکان پذير کرد.متن زير ترجمه نوشته ايست که توسط دکتر marian diamond به قلم تحرير د رامده و شرح يکي از اين آزمايشات بر مغز انيشتن است: هيجان کشف کردن مسري است.يافته هاي جديد اغوا کننده و بدون توقف ما را راهنمايي مي کنند.اما چه عاملي باعث شد من مطالعه بر روي نسبت glial cells به neuron را در مغز انيشتن آغاز کنم؟ جواب اين مسئله را در يک گزاره ساده نمي توان يافت. بلکه بر پايه سال ها کار و مطالعه اثرات محيط بر اناتومي مغز بنا شده است. بازسازي سري اتفاقاتي که منجر به يافتن تعداد نهايي سلول ها مي شود يک کار سخت و طاقت فرسا بود اما با وجود تمام اين سختي ها عوامل زيادي بودند که ما را در راه تحقق اين هدف ياري کردند. که عبارتند از: 1- همکاري با يک پروفسور(gerhald von bonin) در حدود 25 سال پيش 2- نتايج يک تحقيق که نشان مي داد در مغز موش هايي که در محيط غني زندگي مي کنند ، در مقايسه با مغز موش هايي که در محيط فقيرتر زندگي مي کنند تعداد glial cells به ازاي هر neuron بيشتر است. 3- عکسي از مجله science که جعبه اي مقوايي را نشان مي داد که در داخل يک ميز تعبيه شده بود و در درون ان مغز انيشتن نگهداري مي شد. 4- در يک بعد از ظهر آرام که به نظر مي رسيد همه مشغول کاري باشند من آنقدر وقت آزاد داشتم که بتوانم در مورد مسائل بالا فکر کنم. 5- استفاده از فناوري هاي عالي و بررسي هاي آماري اين ها همه باعث شد تا من به همان سادگي که که هم اکنون يک نفر مي تواند محاسبه کند که 1+2+3+4 چند مي شود تفاوت بين نسبت glial cells و neurons را در مغز انيشتن را در مقايسه با نمونه هاي گرفته شده از مغز چند فرد ديگر نيز قابل مقايسه است.حال هرکدام از قسمت هاي معادله بالا را بيشتر شرح مي دهم. 1- يک روز در آزمايشگاه مطالعاتي پروفسور von bonin اين موضوع را بيان کرد که فکر مي کنمinferior parietal cortex از prefrontal cortex توسعه بيشتري پيدا کرده است. و از انجا که شمار glial cells نسبت به neuron هم زمان با پيشرفت و بالا رفتن در درخت philogenetic افزايش مي يابد. اين طور در نظر گرفتيم که هر چه يک ناحيه توسعه يافته تر باشد بايد نسبت glial cells به neurons هم بيشتر باشد. سپس از مغزهاي نگه داشته شده 11 مرد، يک سري نمونه به اندازه بلور شکر از prefrontal cortex و inferior parietal cortex سمت راست و چپ مغز برداشتيم. يعني 44 نمونه،نسبت glial cells به neurons نشان داد که در prefrontal cortex تعداد glial cells به ازاي هر neuron در مقايسه با inferior Parietal lob بيشتر است. به اين ترتيب يک نسبتglial cellsبه neuron را بر اساس اطلاعات علمي به دست آورديم. 2- در حدود دهه 1960 ميلادي کارشناسان و متخصصان ازمايشگاه چوزف التمن در پوردو و ما، فهميديم در cerebral cortex از مغز موشهايي که در محيط زيست غني زندگي مي کنند تعداد glial cells به neurons” فعال “cortex در مقايسه با مغز موش هايي که در محيط فقيرتر زندگي مي کنند بيشتر است. نورون هاي فعال cortex احتياج به سلول هاي حمايتي glial cells دارند. و در ضمن بايد توجه داشت که شمار نورون ها بعد از تولد زياد نمي شوند در حالي که تعداد glial cells زياد مي شود. 3- تعدادي از دانشجويان عکس جعبه مغز انيشتين را از مجلهscience بريده و به ديوار ازمايشگاه نسب کردند زير نويس مشخص مي کرد که اين مغزدر کانزاز نگه داري مي شود. 4- يک روز که من در دفتر کار همسرم در UCLA نشسته بودم با خود فکر کردم که ايا مي توان فقط4 قطعه ازمغز انيشتين که قابل مقايسه نمونه هاي خودم در ازمايشگاه باشد را بدست اورم.پس گوشي تلفن را برداشتم و با دانشگاه کانزاز( بخش ANOTAMY) تماس گرفتم و مطلع شدم که مغز انيشتين در اختيار tomas harvey درweston است . بعد از 3 سال مذاکرات تلفني که هر 6 ماه 1 بار انجام مي شد سرانجام من 4 قطعه لازم را دريافت کردم 5- به کمک 1 تکنسين عالي و يک کارشناس امار(يک دانشمند به ندرت به تنهايي کار مي کند) ما متوجه شديم که در مغز انيشتن و در هر 4 قطعه ازمايش شده در مقايسه با همان قطعات از مغز 11 مرد ديگر، تعداد glial cellبه neuron بيشتري وجود دارد و فقط در left parietal lob ان اين نسبت به طور مشخصي بيشتر بود.اگر چه اين تفاوت به طور غير معمول بيشتر بود اما ما فقط يک انيشتن داشتيم که با 11 مرد ديگرمان مقايسه کنيم.وگرنه اگر ما 11 انيشتن داشتيم اين يافته قابل اعتمادتر مي شد. به هر حال اين مطالعه اولين قدم در اين راه بود که تا بحال کسي بر نداشته بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 383]