تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):ما اهل بیت رسول خدا(ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804911370




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ريشه‌يابي تاريخي نهضت عاشورا -9 نقش عناصر سه گانة تملق‌گرايي سياسي، گسترش خفقان و حمايت از كارگزاران مجرم در استمرار حاكميت اموي


واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: ريشه‌يابي تاريخي نهضت عاشورا -9 نقش عناصر سه گانة "تملق‌گرايي سياسي"، "گسترش خفقان" و "حمايت از كارگزاران مجرم" در استمرار حاكميت اموي
حاكمان اموي اطاعت از خود و حاكميت بخشيدن به استبداد مطلق و استثمار كامل را براي مردم، فرمانبرداري از خدا و رسول جلوه‌گر ساختند و خود را جانشين و خليفه خدا ناميدند.
به تاريخ نظر گستريم و از ستمي كه از ناحيه اسلام اموي بر اسلام نبوي رفت گريه كنيم و با تمام تار و پود وجود دريابيم كه چرا امام حسين(ع) و يارانش خود را فداي اسلام كردند و اگر نمي‌كردند آيا امروز اثري از اسلام ناب محمدي(ص) باقي مي‌ماند؟
گريه ديگر براي استمرار اسلام اموي توسط بازيگران سياسي است كه در كنار امويان قرار گرفتند و در تحكيم خلافت آنان كوشيدند. روش‌هاي اين جريان فكري و سياسي باطل را مي‌توان اين گونه تبيين كرد.
الف - تملق‌گرايي سياسي
معاويه همچون همه حاكمان مستبد در دامان تملق سياسي جسارت يافت تا خود را عين حقيقت و مصداق كامل امام و پيشواي ديني بداند و از اين طريق بر خر‌مراد سوار شود و چهار نعل بتازد و باطل خود را حق جلوه دهد و هر ستمي كه خواست و هر غارتي كه اراده كرد به سهولت انجام دهد.
تملق‌هاي سياسي، از آفات بزرگ حكومت و بلاي جان حاكمان است و به همين دليل در تعاليم سياسي اسلام به شدت از آن نهي مي‌شود. در اين متون آمده است:
"بدترين مدح و ثنا آن است كه بر زبان اشرارجاري شود." (1)
وقتي مدح و ثنا ابزار دست اشرار شود، آنان ثناگويي‌ها و چاپلوسي‌هاي خود از حاكمان سياسي را براي رسيدن به مقام و منصب و دست يازي به اهرم‌هاي ثروت‌ شدت مي‌دهند و در اين ميان حقايق را به نفع خود واژگون‌ مي‌سازند. زيرا آنچه مي‌گويند به "فريب عقل ديگران"‌مي‌انجامد و اين مستبدان تملق‌‌ها دربارة شايستگي‌هاي خود را درست و راست مي‌پندارند (2)
در تعاليم اجتماعي و سياسي اسلام آمده است ثناخوان و چاپلوس، كار زشت را نيكوه جلوه مي‌دهد و انسان خيرخواه و خالص را در نظر ديگران دشمن معرفي مي‌كند(3) و اين همان واقعيت تلخي بود كه درباره حاكمان اموي تحقق يافت و تملق‌هاي سياسي باعث شد كه آنان هر عملكرد زشت و تباه خود را نيكو و شايسته بدانند و انسان‌هاي صالح و خالص را دشمن بپندارند.
تملق‌گرايي‌هاي سياسي باعث مي‌شود كه حاكمان سياسي نامهذب و بي‌ريشه، به دامان قدرت‌طلبي مطلق فرو غلتند و چنان گيج و از خود بي خود شوند كه هر عملكرد تباهي را جايز بدانند. اين همان خطر بزرگي است كه در مدح و تملق نهفته است و در متون روايي اسلام از آن به نام "مستي مدح و ثنا" ياد مي‌شود (سكرالمدح) (4)
"سعيدبن مروه"‌بر معاويه وارد مي‌شود. معاويه مي‌گويد:
"تو سعيد هستي؟"
او در پاسخ و به شيوه تملق مي‌گويد:
"نه"، من ابن مروه‌ام، سعيد تو هستي كه اميرالمؤمنين مي‌باشي!"
روزي معاويه به يكي از سران خوارج به نام "ابن‌الكواء" مي‌گويد:
"زمان را براي من تعريف كن"
او به معاويه چنين پاسخ مي‌دهد:
"زمان تو هستي"!
و نمونه ديگر اين كه "وليد" حاكم اموي روزي حجاج را دعوت كرد تا با هم شراب بنوشند. حجاج تا آنجا زبان به تملق سياسي مي‌گشايد كه به وليد مي‌گويد:
"اي اميرمؤمنان، حلال آن است كه تو آن را حلال بداني"!
ببينيد، تملق سياسي چگونه پيشروي مي‌كند كه مستبدان و دين‌ستيزان را كه مدعي ديانت شده‌اند، عين سعادت و عين زمان و داراي اختياري چون حلال‌كردن حرام‌ها، و حرام‌كردن حلال‌ها معرفي مي‌كند! آيا اين تملق‌هاي سياسي نفسانيت امثال معاويه و يزيدها را تا آنجا تحريك نمي‌كند كه اولاً هيچ ترديدي در بر حق بودن خويش نكنند. ثانياً تمام عملكردهاي تباه و جنايت‌آميز خود را صحيح و مشروع بدانند. ثالثاً به سهولت جامعه را تحت سيطره خود در‌آورند و به جاهلان و جمودگرايان تلقين كنند كه خلافت اموي عين خلافت نبوي است. رابعاً اعلام كنند كه حسين‌بن‌علي(ع) خارج از دين و شورشگر عليه دين خويش مي‌باشد!
ب - گسترش خفقان
حاكمان اموي فضاي عمومي جامعه را به نفع خود و براي تثبيت حاكميت غير مشروع و ضد اسلامي‌شان با تهديد و هراس و گسترش خفقان دگرگون كردند. معاويه اين هراس و ترس را به نام دين و با عنوان خليفه الهي بر مردم جامعه تحميل كرد و جان و مال آنان را در معرض تهاجم و غصب و غارت قرار داد. او اعلام مي‌كرد:
"انا خليفه‌لله فما اخذ من مال الله فهولي"
"من خليفه خدا هستم و آنچه از مال خدا مي‌گيرم براي من است"(5)
او اموال مردم را تحت اين عنوان كه مال خداست و من خليفه خدا هستم و اختيار مطلق دارم كه ثروت‌ها را به مالكيت خويش درآورم، با زور و اجبار تصاحب مي‌كرد!
روش تهديد و خفقان هم براي به سكوت كشاندن ياران بزرگ حضرت علي(ع) همچون "حجربن عدي" به كار مي‌رفت و هم براي وادار كردن مردم به خودداري از هرگونه تأييد و پذيرش عملكردي كه مخالف سياست امويان است تحقق مي‌يافت.
حجربن عدي به "مغيره‌بن شعبه" (6) مخالفت و انتقاد صريح خويش را دربارة لعن و دشنام به حضرت علي(ع) اعلام مي‌كند و مردم سخنان او را تأييد مي‌كنند.
فعاليت‌هاي حجربن‌عدي در مخالفت باحكومت اموي و دفاع از مظلوميت حضرت علي(ع) ادامه مي‌يابد تا اينكه پس از مغيره، "زيادبن ابيه" (7) كه والي بصره بود با حفظ منصب حاكم كوفه مي‌شود... زيادبن‌ابيه روش تهديد و خفقان را بر مي‌گزيند و سرانجام دستور مي‌دهد حجربن عدي را دستگير كنند و با دست و پاي زنجير بسته به اسارت در آورند. زيادبن ابيه در مرحله بعد به شاهد تراشي براي تحركات ضد اموي حجربن عدي مي‌پردازد و معاويه را تحريك مي‌كند حجربن عدي را به قتل برساند.
يكي از كساني كه تحت عنوان بزرگان ديني براي معاويه نامه مي‌‌نو?سد و درباره حجربن‌عدي شهادت مي‌دهد" شريح‌بن هاني" است. او مي‌نويسد:
"شهادت مي‌دهم كه حجر نماز را بر پا مي‌دارد، زكات مي‌دهد، به معروف امر مي‌كند، از منكر نهي مي‌كند، تعرض به مال و خون او حرام است. اگر مي‌خواهي او را به قتل برسان و اگر مي‌خواهي او را رها كن"
اين گواهي و شهادت، در ميان شهادت كساني كه تحت تأثير تهديد و تطميع به طور قاطع و صريح از معاويه خواستند كه حجربن عدي را به قتل برساند، بسيار تأسف برانگيزتر است. زيرا اولاً كسي اين شهادت را مي‌دهد كه از بزرگان پنداشته مي‌شد. ثانياً نظر او قابل اتكا و براي امويان حائز اهميت بود. ثالثاً اين شخص از سويي شهادت به پاكي و وارستگي حجر مي‌دهد و از سوي ديگر كشتن او را در اختيار معاويه مي‌گذارد. يعني به صراحت و روشني معاويه را خليفه خدا و جانشين رسول خدا مي‌داند و مشروعيت او را مي‌پذيرد و تا جايي پيش مي‌رود كه كشتن عنصري را كه به تقوا و درستي از او ياد مي‌كند و تعرض به مال و خون او را حرام مي‌داند، از طرف معاويه جايز مي‌داند! راستي كه اوج خباثت و خيانت در لابلاي عبارات اين شخص بر جان و روح هر انسان آزاده‌اي پنجه مي‌زند و او را به شدت مي‌آزارد.
سياست و روش تهديد و هراس افكني در جامعه توسط احكام اموي در دوره سلطنت يزيد نيز به شدت تداوم يافت تا از اين طريق همة راه‌ها به جلوگيري از به ثمر رسيدن قيام حسيني و ممانعت از ياري‌رساني توده‌هاي مردم به او منتهي شود. اين روش چنان در جامعه مؤثر افتاد كه حتي كساني كه براي حضرت امام‌حسين(ع) نامه نوشته‌ و او را به كوفه دعوت كرده‌ بودند دگرگوني ايجاد كرد و سلاح‌هايي كه به سوي امويان و حاكمان دست نشانده آنان نشانه رفته بود، يكباره به سوي حضرت اباعبدالله الحسين(ع) برگشت و او و ياران فداكارش را هدف قرار داد.
عبيدالله‌بن زياد، عنصر جنايتكار و سفاكي كه از جانب يزيد به امارت كوفه گماشته شد، خطاب به مردم چنين اعلام كرد:
"اعتصموا بطاعه‌الله و طاعه‌ ائمئكم و لا تختلفوا و لا تفرقوا فتهلكوا و تذلوا و تقتلوا"
"به اطاعت از خدا تمسك جوييد و از ائمه دين خود فرمانبرداري كنيد. اختلاف نكنيد و دچار تفرقه نشويد كه خوار وذليل مي‌شود و به قتل مي‌رسيد."
مقصود از فرمانبرداري از ائمه دين، يزيد و خود او و امثال او بودند! منظور از اختلاف و تفرقه اين بود كه زبان انتقاد نگشاييد و به گرد حسين‌بن علي(ع) جمع نشويد و به راه او نرويد و دعوتش را لبيك اجابت نگوئيد كه در اين صورت ما شما را خوار و ذليل مي‌كنيم و به قتل مي‌رسانيم.
اين روش توسط عبيدالله‌بن زياد كه با تهديد سران قبايل و مردم و سپس خريدن آنها همراه بود، از سياست‌هاي حاكمان جائر و مستبد اموي بود و آنان نه تنها صداي مردم را در گلو خفه كردند، بلكه با ايجاد ترس از قطع مستمري و حقوقشان از بيت‌المال و در مرحله بعد نماياندن زرق و برق پول‌ها و سكه‌ها، آنان را از راه به در بردند و دنيا و آخرتشان را تباه كردند.
ج- حمايت از كارگزاران حكومتي خائن و مجرم
در حكومت اسلامي، مجموعه كارگزاران به شدت تحت بازرسي و نظارت قرار دارند و توسط زمامدار اسلامي كنترل مي‌شوند. راه نظارت بر عملكرد كارگزاران دولت اسلامي تشكيل نظام بازرسي دقيق و به كارگيري مأموران صالح و امين براي تنظيم گزارشات و ارسال آن به مراكز حكومت است. در مرحله بعد وقتي گزارشات بررسي شد و با اسناد ومدارك لازم و تحقيق در مناطق فرمانداري صحت آنها قطعيت يافت، مجرمين با قوانين عدل اسلامي به دل?ل بهره‌برداري‌هاي ناشايست از موقعيت‌هاي سياسي و ثروت‌هاي كلاني كه در اختيار دارند و بايد در جايگاه‌هاي خود و براساس ضوابط و قوانين تعيين شده براي آباداني كشور و خدمت به مردم و رفع مشكلات آنان، محاكمه و مجازات مي‌شوند.
حضرت علي(ع) در مسئوليت حاكم و زمامدار اسلامي، هم خود به طور مستقيم و در محدوده و حوزه‌هاي مديريت سياسي خويش، كارگزاران دولتش را زيرنظر داشت، و هم با تشكيل نظام بازرسي و اعزام ماموران امين، فعاليت‌هاي فرمانداران را به نظارت درمي‌آورد و خلافكاران و مجرمان را مجازات مي‌كرد.
در منشور حكومتي حضرت علي(ع) به مالك اشتر براي زمامداري مصر، از جمله فراميني كه ذكر شده است، نظارت دقيق به عملكردهاي كارگزاران دولتي و مجازات آن دسته از آنان كه به بيراهه باطل افتاده و به خيانت آلوده شده‌اند مي‌باشد. حضرت در اين منشور حكومتي درباره اين بخش از مسئوليت‌هاي دولتمردان اين گونه فرمان مي‌دهند:
"رفتار كارگزارانت را بررسي كن، و ناظران و ماموراني راستگو و وفادار بر آنان بگمار، كه مراقبت و بازرسي پنهان تو از كار آنان، سبب امانت‌داري و مهرباني با مردم خواهد بود. و از همكاران نزديك سخت مراقبت كن، و اگر يكي از آنان دست به خيانت زد و گزارش بازرسان و ماموران تو آن خيانت را تاييد كرد، براساس همين گواهي آنان، فرد مجرم را كيفر كن، و آنچه از اموال كه در اختيار دارد، از او باز پس بگير، سپس او را خوار و ذليل دار، و خيانتكار بشمار، و طوق بدنامي به گردنش بيفكن"(8)
مي‌بينيم كه حضرت اميرالمومنين(ع) چگونه نسبت به نظارت بر كارگزاران حكومتي حساس و مراقب هستند و نه تنها در منشور حكومتي خويش به مالك اشتر، كه در موارد ديگر خود به طور مستقيم با خطاكاران و خيانتكاران مواجهه و برخورد قاطعانه دارند(9)
حاكمان اموي وقتي برخلافت اسلامي دست يافتند و حق امامان معصوم(ع) را غصب كردند، براي تثبيت قدرت خود و تداوم سياست‌هاي مستبدانه و غارتگري‌هاي وقفه‌ناپذير از بيت‌المال مسلمين و اخذ اموال ناحق از مردم، روش حمايت عملي از كارگزاران مجرم و خيانتكارا را پيشه كردند و اين يكي از زمينه‌هايي بود كه قدرت و سياست و ثروت را به طرزي وحشتناك در بني‌اميه تمركز بخشيد و آنان را در حاكميت همه جانبه بر مردم و به مقابله واداشتن در برابر نهضت حضرت امام حسين(ع) به موفقيت رساند.
دقت در برخي از نمونه‌ها و مصداق‌هاي روش حمايت بي‌دريغ از كارگزاران مجرم و خيانتكار توسط حكومت اموي، نشان مي‌دهد كه آنان چه بر سر اسلام نبوي آوردند و چگونه با مكتب علوي و نهضت حسيني مقابله كردند.
- "عبدالله بن عمربن غيلان" حاكم بصره بود. روزي به هنگام صحبت، فردي از قبيله "بني ضبه" به سوي حاكم سنگي پرتاب كرد. عبدالله دستور داد آن فرد را دستگير و دستش را قطع كردند. قبيله "بني ضبه" از حاكم بصره نزد معاويه شكايت بردند. معاويه در پاسخ به آنان گفت:
"من هيچ گاه كارگزاران خود را تنبيه يا قصاص نمي‌كنم، اما حقوق شما را از بيت‌المال پرداخت مي‌كنم."
- هنگامي كه "زيادبن ابيه" از طرف معاويه حاكم بصره و كوفه منصوب شد،‌ زمان? كه براي ايراد خطبه بر منبر مسجد جامع كوفه قرار گرفت، ‌از ميان جمعيت به سوي او سنگ پرتاب شد. او دستور داد درهاي مسجد را بستند و افرادي را كه گمان مي‌رفت به سوي او سنگ انداخته‌اند، دستهايشان را قطع كردند. او دست ب?ش از سي نفر را بنابر حدس و گمان و براي پرتاب كردن سنگ براي نشان دادن اعتراض به خيانت‌هاي امويان،‌ قطع كرد!
- "زيادبن ابيه" دست خود را در انجام هر جنايتي باز مي‌ديد و معاويه را عامي خويش مي‌يافت. او هر موقع مي‌خواست و با گمان مخالفت با خود، افراد را دستگير و به قتل مي‌رساند. وقتي به او خبر رسيد كه "عمربن حمق" با جمعي ديگر از پيروان حضرت علي(ع) دور هم جمع مي‌شوند، دستور داد او را دستگير كردند و به قتل رساندند و سرش را براي معاويه فرستادند.
- در يكي از روزهاي جمعه، زيادبن ابيه خطبه مي‌خواند. از آنجا كه پدر او مشخص نبود و با رابطه نامشروع به وجود آمده و معاويه اعلام كرده بود كه زياد پسر ابوسفيان است و مردم كم و بيش از اين رسوايي بزرگ اطلاع داشتند، فردي از ميان جمعيت، زيادبن ابيه را مخاطب قرار داد و پرسيد:
"اي امير، پدر شما كيست؟"
زيادبن ابيه به فرمانده افراد مسلحي كه نزديك او بودند اشاره كرد و سپس خطاب به فرد پرسش‌كننده چنين گفت:
"اينان براي شما در اين باره توضيح مي‌دهند؟"
فرمانده نظاميان، آن فرد را به گوشه‌اي آورد و همان جا سر او را از بدن جدا كرد."
اين سياست و روش معاويه براي استحكام پايه‌هاي قدرت و حكومت خويش بود. اصولا اين واقعيت به طور قطع و يقين و در تمام صحنه‌ها و عرصه‌هاي حيات سياسي معاويه تثبيت شده است كه او در همان حال كه به نام حاكم اسلامي خلافت و حكومت را در دست گرفت، هيچ ?ك از دستورالعمل‌هاي اسلام و پيامبر اكرم(ص) را رعايت نمي‌كرد و براساس نظر و تمايلات نفساني خود عمل مي‌كرد.(10)
به اين ترتيب، سه عامل "تملق‌گرايي سياسي" كه مستي قدرت مي‌آورد، و "گسترش هراس و خفقان" كه ضد امنيت اجتماعي است، و "رهاسازي و حمايت عملي از كارگزاران خائن و مجرم" كه موجب شيوع خيانت اقتصادي و جنايت سياسي است، قدرت و حكومت را در بني‌ا ميه تثبيت كرد، و اين عوامل در كنار عوامل ديگر، اسلام را غريب و منزوي و از اين بدتر واژگون و آميخته با تحريف و بدعت كرد و از اين اسلامي كه امويان همچون پوستين‌ وارونه به تن كرده بودند، انتظاري جز اين نبود كه مسلماناني پرورش يابند كه در مقابل حضرت امام حسين(ع) بايستند و كشتار كربلا را به وجود آورند.
همين اسلام وارونه و واژگونه در دوره‌هاي حكومت عباسي و پس از آن و در عصر ما در ايران و ساير كشورهاي منطقه چهره ظاهر كردند و خيانت و جنايت آفريدند.
* پاورقي:
1 - غررالحكم، موضوعي، ج 2، باب المدح، ص 416، روايت 14
2 - همان مدرك، ص 414، روايت 8
3 - همان مدرك، ص 415، روايت 7
4 - كلام حضرت علي(ع)، الحديث، ج 1، ص 109
5 - الغدير، ج 8، ص 349
6 - درباره "مغيره بن شعبه" كلام حضرت اميرالمومنين در نهج‌البلاغه، بهترين معرف هويت اين موجود خبيث است كه با عملكرد خود زمينه‌هاي سلطنت يزيد را مهيا كرد.
حضرت علي(ع) به عمار ياسر كه به سخنان مغيره پاسخ مي‌داد فرمود:
"اي عمار، مغيره را به خود واگذار كه او از "دين" چيزي برنگرفته و مگر آن كه به اين وسيله به "دنيا" دست يابد. او "شبهات" (نادرست‌هايي كه درست پنداشته شود) را بهانه خطاها و لغزش‌هايش قرار داده است. (نهج‌البلاغه، ترجمه فيض، ص 1276، حكمت 397)
7 - "زيادبن ابيه" مولودي نامشروع و زنازاده بود. مادرش سميه با ابوسفيان رابطه نامشروع داشت. ابتدا معلوم نبود كه پدرش كيست و به همين دليل او را "زيادبن سميه" يعني زياد پسر مادرش مي‌ناميدند. در مرحله بعد معاويه گفت او برادر من است و از آن پس او به ابوسفيان و معاويه اتصال يافت. "عبيدالله بن زياد" عنصر ناپاك و سفاكي كه در واقعه كربلا نقش داشت، فرزند زيادبن ابيه بود!
8 - نهج‌البلاغه، نامه 53
9 - رجوع شود به نامه‌هاي 42 و 43 نهج‌البلاغه
10 - الغدير، ج 1، ص 334
* در حكومت اسلامي مجموعه كارگزاران بايد تحت بازرسي و نظارت در‌آيند و مجرمان به شدت مجازات شوند. حضرت علي(ع) در منشور حكومتي خويش هر زمامدار در هر عصر و زمان را اين گونه مخاطب قرار مي‌دهد: رفتار كارگزارانت را بررسي كن، ناظران و ماموراني راستگو و وفادار بر آنان بگمار. و گر يكي از كارگزارانت دست به خيانت زد، فردمجرم را كيفر كن، و آنچه از اموال در اختيار دارد از او پس بگير، سپس او را خوار و ذليل دار و خيانتكار بشمار، و طوق بدنامي به گردنش بيفكن.
* حاكمان جائر و مستبد اموي نه تنها با "تهديد" و گسترش دامنه وحشت و هراس صداي مردم را در گلو خفه كردند، بلكه با ايجاد ترس از قطع مستمري و حقوقشان از بيت‌المال و در مرحله بعد با "تطميع" و نماياندن زرق و برق پول‌ها و سكه‌ها، آنان را از راه به در بردند و دنيا و آخرتشان را تباه كردند و در حالي كه دعوت‌كننده از حضرت امام حسين(ع) بودند، خود را در تقابل و كشتار و قتال با او قرار دادند!
* تملق‌هاي سياسي،‌ از آفات بزرگ حكومت و بلاي جان حاكمان است و به همين دليل تعاليم سياسي اسلام اين عمل را باعث ضعف و فريب عقل و منتهي به نوعي "مستي" مي‌داند. و نيز از اين كه اين حربه به دست اشرار افتد به شدت هشدار مي‌دهد. زيرا اشرار با ثناگويي و چاپلوسي‌هاي خود براي رسيدن به اهرم‌هاي رياست و ثروت، حقايق و واقعيت‌ها را به نفع خود واژگون مي‌‌سازند و باعث مي‌شوند كه حاكمان مستبد خود را به راستي شايسته بدانند!

چهارشنبه|ا|21|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 258]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن