واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - سیدعلیمیرفتاح اخیراً کتاب خواندنی و خوبی، از سوی کارنامه، منتشر شده که نویسنده خوشذوق آن، باربارا تاکمن، به تاریخ بیخردی در جهان پرداخته است. نام کتاب هم همین «تاریخ بیخردی» است که دایره شمولش از تروا تا ویتنام را دربرمیگیرد. ظاهر و باطن کتاب جذاب است و بیاختیار آدم را به یاد این جمله -احتمالا جعلی- از بناپارت میاندازد که: «آنچه حدی ندارد، بلاهت است.» ما همیشه از حکومتها و سیاستهای آنها تصوری داریم که فکر میکنیم پشت سر هر ماجرایی، گروهی باهوش و مرموز و زیرک نشستهاند و برنامهریزی کردهاند و سناریویی دقیق و حساب شده نوشتهاند و حساب همه چیز را کردهاند و -نعوذبالله مثل خدا- هرکسی را درست در سر جای خود گذاشتهاند و... ما فکر میکنیم که حکومتها را هیأت مدیره هوشمند و نخبهای اداره میکند که بیگدار به آب نمیزند و رأی احمقانه صادر نمیکند و برای هر کاری، هزار دلیل موجه و خردپسندانه دارد. ما معمولاً از این هم فراتر میرویم و برای اشتباهات محرز مدیریتی در جهان، خاصه ارباب قدرت، توجیهاتی میتراشیم که عقل جن هم بدان قد نمیدهد. مثلاً ما به طور سنتی، حتی در خلوت خودمان هم، حاضر نیستیم بپذیزیم که دولتمردان بریتانیا همیشه و همه جا مثل روباه پیر نیستند و همیشه با مکر و حیله کار خود را پیش نمیبرند. لااقل این کتاب شریف موارد متعددی را به ما نشان میدهد که این هیأت مدیره -به ظاهر هوشمند- به کرات به کاهدان زدهاند و ملتی -یا جهانی- را بابت تصمیمات احمقانهشان به زحمت انداختهاند. کار جهان -باخرد و بیخرد- میگذرد و چرخهای تاریخ -احتمالاً- بر منوال تقدیر میچرخند. ما شاید برای توجیه ناکامیهای مکررمان و شاید هم به دلیل کامرواییهای حسادتبرانگیز اروپاییها و آمریکاییها، اصرار داریم که مدار جهان بر عقل و مکر و -به تعبیر دقیقتر- جربزه گروهی باهوش و بادرایت -اما شیطانی- میگذرد. البته نمیتوان منکر شد که هیأت مدیره یا اتاق فکرهای مرتب و منظمی هستند که تصمیماتشان سرنوشتساز است، اما حقیقت این است که همیشه و همه جا بیخردی بر خردمندی غلبه دارد وبلاهت بر عقلانیت میچربد. فیالفور بر سر مثالهایی برویم که از دل بلاهت بیرون آمدند و تاریخ و سرنوشت جهان را به هم ریختند. جنگ ویتنام کم کشته نداد و کم مردم را به وادی بدبختی و بیچارگی نکشاند. آن هیأت مدیره هوشمندی که توی تصورات ما جا خوش کرده، در شروع و راهاندازی جنگ ویتنام کجا بود و چه میکرد؟ جنگ اول جهانی یادتان هست چطور و به چه دلیل شروع شد؟ دیوانهای ولیعهد اتریش را در سارایوو کشت و جنگی خانمانسوز و تباهکننده به دامن جهان افتاد. همین جنگ حوزه بالکان که منجر به نسل کشی مسلمانان بوسنی شد، مگر نه اینکه از مغز میان تهی دیوانه جنایتکاری چون میلوسویچ تراوش کرد؟ بمب اتمی آمریکا که به سر مردم بدبخت هیروشیما افتاد... دکتر استرنج لاو را دیدهاید؟ خدابیامرز کوبریک هم توی این فیلم به روشنی و وضوح تصویر کرده که ادامه بحرانهای جهان، انتظار دیوانهای را میکشد که دکمه قرمز را فشار دهد. تمام عقلا نگرانند که مبادا دیوانهای یا نابغه بیماری از راه برسد و آن کار نباید را بکند... خدا نکند. توی حوادث اخیر چین و جنگ و جدالی که با ایغورها راه افتاد و این همه آدم بیپناهی که سر هیچ و پوچ کشته و زخمی و زندانی شدند، آیا از سر بیخردی جماعتی دولتمرد چینی نبود که بیجهت خود را عقل کل میدانستند و توی اتاقهای فکر، بلاهت را پرورش میدادند؟ دنیای عجیب و غریبی است. توی این دنیا به اعتبار تاریخ، هزاران برابر عقلا، دیوانگان هستند که کارخود را پیش میبرند و جهانی را به خاطر نابخردی خود به زحمت میاندازند. به قول خواجه «زاج دهر تبه شد در این بلا حافظ/ کجاست فکر حکیمی و رأی برهمنی»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 672]