واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - سیدعلیمیرفتاح توی این روزهای پرهیاهو، هیچ چیز به اندازه خواندن کتابهای استاد باستانی پاریزی -دام عزه- گرفتوگیرهای عقل را باز نمیکند و موجبات درست نفس کشیدن و به کار انداختن تدبر و تعقل را فراهم نمیآورد. تاریخ -لااقل از نگاه سنتی- چیزی جز عبرت گرفتن نیست و مرور عاش و معاش پیشینیان، چراغی است که فراراه امروز و فردایمان را روشن میکند و به یاریمان میآید تا به جای کورمال کورمال رفتن و ترس از چاه و چالههای گسترده در مسیر حال و آینده، راه از چاه بازشناسیم و مسیر صواب خود را بیابیم و به جای انبوه اضطرابهایی که بابت شنیدن هر خبر و سخنی به جانمان میافتد، اطمینان حاصل کنیم که نهاد ناآرام جهان بر یک مدار و منوال نخواهد ماند و روزگار بنا بر ماندن و بر مراد تافتههای جدابافته چرخیدن ندارد. تاریخ را اینطور که فریدون آدمیت در ایران به شکل مدرن و انتقادی پایهگذاری کرد و بعد هم شاگردان بااستعدادش با دقت نظر پیگرفتند، علم دقیق و مستندی است که منتقدانه در آثار و احوال و اخبار ماضی نظر میکند تا به دانشی فراتر از عبرت و به راه و روشی فراتر از قصص دلنشین دست یابد و حقیقتاً همین جا باید تصریح کنم که اگر تلاش آن استاد بیبدیل و شاگردانش نبود، ما هیچگاه نمیتوانستیم درباره انقلاب مشروطه به این بینش عمیق و دقیق دسترسی پیدا کنیم، یا لااقل اگر آن بزرگواران نبودند ما امروز روشی عالمانه در اختیار نداشتیم تا بتوانیم به مدد آن به تاریخ معاصر خود، رجوع کنیم.من یقین دارم که استاد باستانی به همان روش انتقادی هم میتوانند صفحات تاریخ را مرور کنند، اما ذوقی دارند که از جنس مورخین بزرگی چون ابوالفضل بیهقی، آمیخته با حکمت و معرفت است. چه میخواهم بگویم؟ عرضم این است که قصههایی که ایشان در این همه کتاب خوب و خواندنی و به ظاهر پرگوییهای مبتنی بر «الکلام یجر الکلام» با آن زبان شیرین و قلم ملیح تعریف میکنند، بیتردید بهترین نسخهای است که این روزها برای دلهای ناآرام ما میشود پیچید. قصد مقایسه استاد و کتابهایشان را با دیگر اساتید و دیگر کتابهای تاریخی ندارم، بلکه عرضم این است که امروز شنیدن این قصههای حکیمانه و تاریخی بهترین مصداق عبرت است برای اولیالالباب. همین دیشب کتاب «گذار زن از گدار تاریخ» ایشان روزیام شد تا با خواندن اولین سطر چنان مجذوب این همه قصه شیرین و حکمتآمیز شوم که نتوانم این کتاب قطور را زمین بگذارم و به ضرورتهای دیگر زندگیام برسم. فرمودهاند که از سخن، سخن میشکافد؛ مبنای روایتهای تاریخی استاد هم همین است و برای همین سخن در موضوع زنان محصور نمیماند و در تعقیب ردپای ایشان در تاریخ به کشف اسراری میرسد که معمولاً از دید بسیاری از مورخین و کتابهای متداول تاریخی مغفول مانده. مثلاً در روایت ماجرای قادسیه داستانهایی از بیخردی ساسانیان به میان میآورد که ریشهاش به خسروپرویز و نعمانابن منذز میرسد؛ قصههایی از بیخردی که متأسفانه مثل تکرار مکررات در تمام برهههای تاریخ به شکل تراژیک و کمیک ادامه مییابد. چند روز پیش کتاب خوب و خواندنی تاریخ بیخردی را در همین کافه به حضورتان معرفی کردم. آن کتاب به تاریخ غرب نظر دارد و از ماجرای اسب تروا شروع میشود و به جنگ ویتنام میرسد. ما نیز تاریخمان با بیخردی ممزوج شده است و آنقدر که میدانیم بیخردی، سختتر از هر دشمن خونخواری، از عرب و مغول و رومی و یونانی و افغان، صفحات تاریخ ما را سیاه کرده است. استاد فرزانهای چون محمدابراهیم باستانی پاریزی میخواهد که با این تسلط بینظیر بر تاریخ و این دانش حیرتآور به گستره تاریخ رجوع کند و تاریخ بیخردیمان را محض عبرت امروز و آینده تدوین کند. فاعتبروا یا اولیالالباب.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]