واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاطرات رهبری از شهید کاوه
خدا را سپاسگذاریم كه توفیق دست داد تا شما عزیزان لشگر ویژه ی شهدا را در مقرتان زیارت كردم آرزویی بود و یاد نیكی از شماها در دل ما ،در زمان اوایل تشكیل این تیپ و لشگر .هر چه ما شنیده بودیم تعریف و تمجید و ستایش قهرمانی ها و شجاعتهای این لشگر بود . البته حقیقتاً با همه دل عرض می كنم جای این شهید عزیزمان خالی است. شهید محمود كاوه و همه ی شهدا ، چه سرداران و چه بقیه ی برادرانی كه به شهادت رسیده اند؛ اما خوب بعضی ها را انسان از نزدیك می شناسد، فضایل آنها را می داند ،ارزشهائی را كه گاهی در یك انسان ، در یك جوان جمع شده از نزدیك لمس می كند و ای عزیزان محمود كاوه از این قبیل بود . در او ارزشهایی بود كه برای یك جوان مسلمان ایده آل بود . . . فراموش نمیكنم همین شهید محمود كاوه بچه ای بود ، پدرش دستش را می گرفت ، او را به مسجدی كه من آن جا صحبت می كردم و تفسیر می گفتم می آورد، ،جوانها پرواز كردند و ما ماندیم ( گریه رهبر و حضار ) بچه ها بزرگ شده اند. قدر آنها را بدانیم .كم سعادتی ماست ، ما كه به اصطلاح پیشكسوت آنها بودیم ماندیم، همچنان در لجن و در عالم ماده .***من در خود سپاه عناصر بسیار خوبی را سراغ دارم كه آمادگی خودسازی و دیگر سازی داشته و دارند. خوب است من از برادر، شهید عزیزمان محمود كاوه یاد كنم كه من او را از بچگی اش می شناختم . پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگی مسجد امام حسن(ع) بود كه بنده آنجا نماز می خواندم و سخنرانی می كردم؛ دست این بچه را هم می گرفت و با خودش می آورد .من می دانستم كه همین یك پسر را دارد. پدرش را هم قاعدتا برادرهای مشهدی می شناسند، از همان وقتها همین جوری بود پرشور و بی محابا در برخورد ، گاهی حرفهای تندی هم می زد كه در دوران اختناق، آنجور حرفی را كسی نمی زد. این بچه آن جوری توی این محیط خانوادگی پرشور و پرهیجان تربیت شد .خوراك فكری او از دوران نوجوانی اش ـكه شاید آن سالهائی كه من می گویم ، ایشان مثلا دوزاده و سیزده سال شاید هم چهارده سال بیشتر نداشت ـ عرابت بود. از مطالب مسجد امام حسن (ع) كه اگر از شما ها برادرهای آنوقت بودند می دانند كه چه سنخ مطالبی بود و می شود فهمید دیگر از نوارها و از آثار آن مسجد كه چه جور مطالبی بود . در یك چنین محیط فكری این جوان تربیت شد و جزو عناصر كم نظیری بود كه من او را در صدد خودسازی یافتم . حقیقتاً اهل خودسازی بود . هم خود سازی معنوی ،اخلاقی و تقوائی و هم خود سازی رزمی. در یكی از عملیاتهای اخیر دستش مجروح شده بود كه آمد مشهد؛ مدتی هم که اینجا در بیمارستان بود، مدت كوتاهی است، ظاهرا بعد برگشت مجددا جبهه. تهران ،آمد سراغ من ، من دیدم دستش متورم شده است؛ بنده نسبت به كسانی كه دستشان آسیب دیده حساسیت دارم ، فوری پرسیدم دستت درد می كند؟ گفتش كه نه . بعد من اطلاع پیدا كردم كه برادرهای مشهدی كه آنجا هستند، گفتند كه دستش شدید درد می كند؛ او حتی درد را كتمان می كرد و نمی گفت . این مستحب است كه انسان حتی المقدور درد را كتمان كند و به دیگران نگوید. یك چنین حالت خودسازی ایشان داشت . یك فرمانده بسیار خوب بود از لحاظ اداره ی واحد خودش كه تیپ ویژه ی شهداـ فكر می كنم حالا لشكر شده ، آن وقت تیپ بود یك واحد خوب بودـ جزو واحدهای كار آمد محسوب می شد و به این عنوان ازش نام برده می شد. خود او هم در عملیاتهای گوناگونی شركت داشت و كار آزموده ی میدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم اداره ی واحد ، مدیریت قوی ،دوستی و رفاقت با عناصر لشكر و از لحاظ معنوی ، اخلاقی ، ادب ،تربیت و توجه یك انسان جوان ولی برجسته بود . این هم یكی از خصوصیات دوران ماست كه برجستگان همیشه از پیران نیستند؛ آدم، جوانها و بچه ها را می بیند كه جزء چهره های برجسته می شوند . رهبان الیل و استون النهار غالبا تو همین بچه ها وتوی همین جوانهاست . ما نشسته ایم از دور داریم نگاه می كنیم، حسرت می خوریم و آرزو می كنیم . كاش برویم توی محیط آنها ، كمتر وقتی است كه بنده همین حالا ها دلم پرواز نكند به سمت محفل سنگر نشینان ، آنجا انسان ساخته می شود و این جوانها خوب ساخته شده اند و شهید كاوه حقیقتاً خوب ساخته شد . البته من در مشهد و در كل سپاه، عناصر برجسته زیاد سراغ دارم، حقا و انصافا چهره هایی را من سراغ دارم كه اخلاقیات و خصوصیات اینها را كه مشاهده می كند، از نزدیك حالات عرفا و سالك بزرگ برایش تداعی می شود، نه حالت نظامیان بزرگ ، از نظامی گری فراترند اگر چه در نظامیگری هم انصافا چیره دست و نیرومندند .***یك لشگر را یك جوان بیست و چهارـ پنج ساله اداره می كند در حالی كه در هیچ جای دنیا افسری به این جوانی پیدا نمی شود كه یك لشگر را اداره كند . چند صد نفر یا چند هزار تا انسان را این رهبری می كند ، در كجا؟ نه در مسافرت به سوی فلان زیارتگاه یا فلان ییلاق ،در میدان جنگ ، زیر آتش ،در مقابله با تانكهای دشمن با وجود آن همه مانع یك جوان بیست و چند ساله، چند هزار آدم را شما می بینید دارد هدایت می كند؛ با سازماندهی می برد جلو ،خط را می شكند ، دشمن را تار و مار می كنند ، اسیر هم می گیرند ، منطقه هم اشغال می كنند و مستقر می شوند. پس نظامیگری هم در معجزه گری انقلاب و سازندگی انقلاب وجود دارد، نه فقط معنویت. اما بالاتر از نظامی گری این معنویت و تقوای جوانان است ،كه آنرا هم دارند .لینک:کاوه ما را خدا سروده بود سردار سرتیپ پاسدار شهید محمود كاوه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 373]