واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: مدتي است كه در بين محصولات فرهنگي نمايش خانگي، نام فيلم «پنجمين سوار سرنوشت» هم روي پيشخوان فروشگاهها به چشم ميخورد. اين فيلم چند ماه قبل هم اكران عمومي پيدا كرد و نكته شاخص آن اين بود كه در سال 1359 ساخته شده و بنا به دلايلي اكران عمومي اش در آن دوران به مشكل برخورد، ولي در آستانه سال 1389 بر اساس سياستهاي جديد متوليان سينمايي كشور، به اكران عمومي درآمد. تماشاي هنرمندان اين فيلم بعد از 3 دهه براي تماشاگران آن جذابيتهاي خاص خود را داشت كه در بين آنها شايد نام فخري خوروش بيش از ديگران به چشم بيايد، چه آن كه اكنون 5 سال است كه اين بازيگر پيشكسوت در عرصه سينما فعاليتي نداشته و آخرين فيلمي كه از او در سينما ديديم، يك «بوس كوچولو» ساخته بهمن فرمان آرا محصول سال 1384 است. به مناسبت نمايش عمومي و خانگي فيلم پنجمين سوار سرنوشت، در اين نوبت از صفحه آخر قاب كوچك، به كارنامه هنري اين بازيگر تواناي سينماي ايران نگاهي گذرا خواهيم داشت. فخري خوروش با نام اصلي فخري اسودي سال 1308 در كرمانشاه متولد شد. بهواسطه هوش بالايش سالهاي تحصيل را سريعتر از روال متداول طي كرد و در 16 سالگي ديپلم گرفت و وارد دانشسرا شد و هدفش تحصيلات عاليه در رشته پزشكي بود. ابتدا وارد كار معلمي شد و هنگام تدريس در كلاس در يكي از روزهاي آغازين فعاليتش، از طرف انجمني به نام جامعه ليسانسها انتخاب شد تا در تئاتر بازي كند. اولين تجربه او در اين زمينه يكي از مهمترين نمايشنامههاي معروف بود: «دستهاي آلوده» اثر ژان پل سارتر. درخشش او در اين اجرا باعث شد از كارش استقبال به عمل آيد و باز هم با اصرار از او دعوت شد در نمايشهاي بعدي هم نقش ايفا كند. خوروش جوان كه دوست داشت تمايل اصلي خودش را در پيگيري رشته طب محقق سازد با بي رغبتي اين كار را پذيرفت و در نمايشهاي ديگري از جمله «محاكمه ماري دوگان» و «تاتي يانا» بازي كرد. يكي از تماشاگران نمايشهاي خوروش، فرخ غفاري بود كه بتازگي تحصيلات سينمايياش را در فرانسه به اتمام رسانده بود و براي ساختن فيلمهاي متفاوت در سينماي ايران به دنبال بازيگران مناسب ميگشت. او در اين جستجو، خوروش را انتخاب كرد و در فيلم «جنوب شهر» (محصول 1337) از بازي او استفاده كرد. خوروش البته قبل از اين فيلم هم در چند اثر سينمايي بازي كرده بود: «براي تو» اثر صادق بهرامي در سال 1334، «مستشار جزيره» اثر اكبر دستورز و جمشيد شيباني در سال 1335 و «بهلول» اثر صادق بهرامي در سال 1336. حضور خوروش در اين فيلمها باعث شد او به شكل جديتر به سينما بينديشد و رفته رفته قراردادهايش را با حوزه تئاتر فسخ كند. اما طولي نكشيد كه فعاليتهاي سينمايي خوروش نظر اهالي تلويزيون را هم جلب كرد. خوروش كه به واسطه فعاليتهاي هنرياش خود را از آموزش و پرورش به وزارت فرهنگ و هنر منتقل كرده بود، توسط اداره جديدش مأموريت پيدا كرد براي تلويزيون تله تئاتر بازي كند. اولين نمايشنامه تلويزيوني او «مارگريت» نام داشت كه همراه علي نصيريان و اسماعيل شنگله در آن نقش ايفا كرد. او در تلويزيون به مدت 10 سال هر هفته يك نمايشنامه زنده ارائه كرد و در اين مسير كنار ساير هنرپيشگان و اهالي تئاتر نامدار و معتبر آن زمان نظير جمشيد مشايخي، عزتالله انتظامي، ركنالدين خسروي، جميله شيخي، جعفر والي و مرحومه مهين شهابي كارهايي ارزنده خلق كرد. وي در يادآوري از اين مقطع در مصاحبهاي گفته است: «مجموع اين 10سال فعاليت، حاصلي نزديك به 520 نمايشنامه داشت. اين بزرگ ترين دانشكده براي من بود. هيچ دانشكدهاي با اين وسعت و تنوع نميتوانست ريزه كاريهاي تئاتر را به آدم ياد بدهد. من خود را در اولين نگاه يك بازيگر تئاتر ميدانم. كسي كه تئاتر كار كرده همه وجودش تئاتر است. همه عمر هنريام با افراد لايق و برجستهاي كه هماكنون از بهترين هنرمندان مملكت ما به شمار ميروند، گذشته است. افرادي مانند آقايان انتظامي، نصيريان، مشايخي، والي، ركن الدين خسروي و مهمتر از همه زندهياد خانم جميله شيخي كه مدت 20 سال در عرصه نمايش دوشادوش هم به فعاليت پرداختيم و همديگر را كاملا قبول داشتيم. نه حسادتي بود، نه كارشكني و نه خودنمايي! متاسفانه همه چيز به پايان ميرسد و تمام ميشود. عمر اين 20?ساله هم بالاخره تمام شد و هركس دنبال سرنوشت خود رفت. راهي جز ادامه كار هنري نبود يا فيلم سينمايي بود يا سريال تلويزيوني. آن پيوند مستحكمي كه ميان ما وجود داشت از هم گسسته و تنها مشتي از خاطرات براي ما باقي ماند.» حضور قوي خوروش در اين حوزه باعث شد او جدا از كار بازيگري، وارد فعاليت كارگرداني هم بشود و چندين كار را هم با اين عنوان براي تلويزيون انجام دهد. فخري خوروش در كارنامه سينمايياش تعداد 38 فيلم بلند سينمايي را به ثبت رسانده كه 15 عنوان آن مربوط به سالهاي بعد از انقلاب اسلامي است. در بين كارهاي مهمي كه او در دوران قبل از اين مقطع حضور داشته است، ميتوان به فيلمهاي «آقاي هالو» داريوش مهرجويي 1349، «نفرين» ناصر تقوايي 1352، «شازده احتجاب» بهمن فرمانآرا 1353 و «سوته دلان» علي حاتمي 1356 اشاره كرد. خوروش با اين كه در سينمايي مشغول به كار بود كه ابتذال و تنزل در آن بيداد ميكرد و حتي خودش هم در چندين فيلم نه چندان باارزش شركت داشت، اما هرگز خود را به وادي نظام ستارگي اين سيستم نزديك نكرد و به واسطه بينش و تجربهاي كه در كارهاي نمايشي ارزشمند داشت، هنجارهاي اخلاقي را نشكست. از همين جهت است كه او جزو زنان بازيگر خوشنام سينماي ايران است كه به رغم حضور در سينماي قبل از انقلاب نامش با آلودگيهاي متداول آن دوران قرين نشد. از همين رو بود كه برخلاف بسياري از زنان بازيگر آن دوران، خوروش نزد خانوادهها جايگاهي ويژه داشت و با اين كه در حد ستاره سينما مطرح نشد، اما نجابت جاري در بازيگرياش او را محبوب و محترم ساخته بود. نقشي كه او در فيلم آقاي هالو داشت از همين قبيل بود. اين فيلم نقطه عطفي در كارنامه بازيگري خوروش به حساب ميآيد. خوروش از چگونگي حضورش در اين فيلم گفته است: «اين مربوط به زماني است كه مشغول بازي در تئاتر هالو به نويسندگي و كارگرداني علي نصيريان بودم. آقاي مهرجويي تصميم گرفتند از اين نمايش فيلمي بسازند. ايشان به ما گفتند كه تنها در صورت بازي گروه تئاتري ما اين فيلم را ميسازند. ابتدا ما راضي نميشديم. به اصرار آقاي نصيريان توافق صورت گرفت و فيلم آقاي هالو ساخته شد. اوايل كار به دليل ناآشنايي با روحيات چنين زنهايي با مشكل روبهرو بودم. اما بايد نقش را در ميآوردم. چند بار به آقاي نصيريان كه كارگرداني تئاترهالو را بهعهده داشت گفتم آقاي نصيريان! به خدا من روم نميشه. نميخوام كار كنم! و نصيريان ميگفت گر تو اين نقش را بازي نكني، اصلا اين تئاتر را كنار ميگذارم. ما با هالو ميخواستيم درد اين طبقه اجتماعي را بگوييم.... خوشنامي و توانمندي خوروش باعث شد او از معدود بازيگران زن سينماي ايران باشد كه در دوران پس از انقلاب هم راهش را در سينما ادامه دهد. او در اين مقطع ابتدا در فيلمهايي بازي كرد كه به تناسب جو زمانه راجع به ستمهاي شاه به مردم يا معضلات به جا مانده از دوران پهلوي مانند اعتياد به مواد مخدر بود: دادا (1361)، قرنطينه (1361)، گرداب (1360) و پنجمين سوارسرنوشت (1359). اما بتدريج كه فضا براي ملودرامهاي خانوادگي هموارتر شد حضور خوروش در اين آثار هم جا افتاد كه اولين نمونه آن فيلم مترسك ( 1362) است. كارهاي خوروش در سينماي بعد از انقلاب عمدتا محدود به همين مضامين بود: مه بانو (1380)، مردي از جنس بلور (1377)، شيرين و فرهاد (1374)، بگذار زندگي كنم (1365)، تفنگ شكسته (1364)، ستاره دنباله دار (1364)، تاراج (1363)، صاعقه (1363)، زخمه (1362) و... البته در آخرين اثر سينمايياش در فيلم يك بوس كوچولو، حضوري موثر را در سكانس پاياني رقم ميزند. شايد بتوان حضور او را در اين مقطع در تلويزيون متنوع تر از سينما ارزيابي كرد. خوروش در مجموعههاي تلويزيوني متعددي در سالهاي بعد از انقلاب بازي كرد كه از آن جمله ميتوان به سريالهاي اميركبير سعيد نيكپور، كت جادويي محمدحسين لطيفي، امام علي(ع) داوود ميرباقري، پهلوانان نميميرند حسن فتحي، همه فرزندان من، بافتههاي رنج و... اشاره كرد. خوروش در سالهاي پيش از انقلاب هرگز در سريالي بازي نكرد، اما از اين فرصت براي سريال اميركبير اولين بار بهره گرفت؛ سريالي كه در آن نقشي مهم را به عهده گرفته بود: مهدعليا، مادر ناصرالدين شاه كه از اصليترين فتنهگران در جريان قتل اميركبير بود. بسياري از تماشاگرهاي قديميتر تلويزيون اين نقش را بخوبي به ياد دارند و ميدانند كه خوروش در القاي مكنونات و منويات پنهان اين زن تاريخي بسيار توانا ظاهر شده بود. كارگردان اين سريال، سعيد نيكپور در دوران قبل با خوروش همكاريهاي زيادي در عرصه تئاتر داشت و حالا با اعتماد به آن مقطع از خوروش دعوت كرده بود تا اين نقش حساس را در سريالش بازي كند. او در مجموعه امام علي نيز در نقش دايه وليد ظاهر شد كه بخوبي در قالب آن كاراكتر توانست نقش يك زن عرب را ايفا كند. در سريال پهلوانان نميميرند نيز نقش همسر پهلوان خليل را با نام حليمه بازي كرد. وجه مشترك همه اين نقشها فارغ از منفي يا مثبت بودنشان، استحكام شخصيتي است. شايد اين صفت را بتوان به عنوان يكي از ويژگيهاي پرسوناژي خوروش در امر بازيگري تلقي كرد؛ به اين معنا كه همواره در قالب زنان جدي و پرجذبه و بانفوذ ظاهر ميشده است. همين خصيصه از خوروش، بازيگري باهويت ساخته كه اگرچه مدتي است در سينما و تلويزيون غايب است، اما همواره از جمله هنرپيشگاني است كه نامش با احترام و وقاري درخور ياد ميشود. مهرزاد دانش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]