واضح آرشیو وب فارسی:فارس: جلسه استماع كميته روابط خارجي سناي آمريكا درباره ايران (3)ريچارد هاس: ايران بعد از انقلاب اسلامي بانفوذترين كشور منطقه شده است
خبرگزاري فارس: رئيس مركز مطالعاتي شوراي روابط خارجي آمريكا كه از مراكز بانفوذ در سياست خارجي اين كشور به شمار ميرود در جلسه استماع كميته روابط خارجي سناي آمريكا اعتراف كرد كه جمهوري اسلامي ايران در 30 سال گذشته بعد از انقلاب اسلامي ايران به يكي از بانفوذترين كشورهاي منطقه بدل گشته است.
به گزارش فارس، يك جلسه استماع سهشنبه گذشته به وقت واشنگتن در كميته روابط خارجي سناي آمريكا تحت عنوان "واقعيتهاي سياسي و هستهاي ايران و گزينههاي سياستگذاري آمريكا " برگزار شد كه در آن علاوه بر بيانيه روساي دموكرات و جمهوريخواه درباره ايران، شخصيتهاي برجسته در حوزه روابط بينالملل به طرح ديدگاهها و بحث درباره برنامه هستهاي ايران پرداختند.
در اين جلسه كه به رياست "جان كري " سناتور برجسته ايالت "ماساچوست " از طرف دموكراتها و رياست مشترك سناتور "ريچارد لوگار " از سوي جمهوريخواهان برگزار شد افرادي مانند "ريچارد هاس " رئيس مركز مطالعاتي شوراي روابط خارجي آمريكا، "مارك فيتزپاتريك " عضو ارشد موسسه مطالعاتي بينالمللي مطالعات راهبردي لندن، "كريم سجادپور " عضو موسسه مطالعاتي "كارنگي " و "فرانك جي هنسر " ديپلمات كهنهكار آمريكايي به اعضاي اين كميته توضيحات خود را درباره موضوع مورد بحث ارايه كردند.
اين جلسه تا دو روز بعد يعني پنجشنبه هفته گذشته كه تحت عنوان ديگري به نام "راهبرد آمريكا درباره ايران " در اين كميته برگزار شد، ادامه داشت كه در آن دو تن از افراد برجسته سياستگذاري آمريكا به نامهاي "زبيگنيو برژينسكي " و "برنت اسكوكرافت " نيز ديدگاههاي خود را در جلسه استماع به اعضاي كنگره ارايه كردند.
ريچارد هاس رئيس موسسه مطالعاتي شوراي روابط خارجي آمريكا كه از نفوذ قابل توجهي در سياستهاي دستگاه سياست خارجه آمريكا برخوردار است در گزارشي كه آن را در جلسه استماع كميته تخصصي سنا قرائت كرد پيش از ارايه پيشنهادهاي خود به سناتورهاي آمريكايي ايران را يكي از دشوارترين چالشهاي امنيت ملي آمريكا برشمرد و گفت: «ايران بعد از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامي يكي از بانفوذترين كشورهاي منطقهاي است. تهران جايگاه راهبردي خود را بيشتر مديون سرنگوني صدام از قدرت و تضعيف شدن عراق و روي كار آمدن دولتي شيعي در عراق است. بغداد ديگر قادر نيست و نخواهد بود كه قدرت تهران را متوازن سازد. علاوه بر اين، سرنگوني نظام طالبان در افغانستان و تقويت اسلام سياسي و گروههايي مانند حزبالله لبنان و حماس در سرزمينهاي فلسطيني ابزارهاي قدرتمندي به ايران دادند.»
وي ادامه داد: «تا همين اواخر ايران همچنين از قيمت فوقالعاده بالاي نفت سود ميبرد و نتيجه همه اين مسايل اكنون نوعي قدرت قابل ملاحظه در ايران است؛ قدرتي كه منافع وسيعي براي خود تعريف ميكند و به دنبال نفوذ در مسايل متعددي است.»
هاس در ادامه به ساختار سياسي ايران اشاره كرد و افزود: «نظام سياسي ايران منحصر بفرد است و به سختي ميتوان آن را در زمره دسته يا گروهي خاص قرار داد. اين نظام دموكراسي و حاكميت ديني را درهم آميخته است. افكار عمومي در ايران مهم است، با اين حال مباحثات در درون حاكميت و ميان دولت و جامعه صورت ميگيرد. نبايد اينگونه اختلافات در ايران را بزرگنمايي كرد چرا كه ايران به ناآرامي انقلابي فرونخواهد رفت.»
اين كارشناس ارشد مسايل سياسي به مقامات آمريكايي توصيه كرد: «آمريكا بايد نظريه تغيير نظام در ايران به عنوان محور سياستهاي خود در قبال تهران را به دور بريزد و تمركز بايد بر رفتار ايران آن هم به مرور زمان قرار گيرد. امكان تحول مطلوب اجتماعي و سياسي در ايران وجود دارد. اين امر در مدت زماني بيشتر ممكن خواهد بود كه ايران در منطقه و جهان ادغام شود.»
بنا به گفته ريچارد هاس، تفاوت عمده ميان ديدگاه ايران و آمريكا در سياست خارجي وجود دارد كه رويكرد درباره اسرائيل، تروريسم و گسترش هستهاي از آن دسته است. اما در عين حال موضوعاتي كه تهران و واشنگتن درباره آنها با هم توافق دارند بسيار بيشتر و گسترده تر از موارد اختلاف آنها است.
اين كارشناس، توافق تهران و واشنگتن براي ممانعت از بازگشت طالبان به افغانستان و كشت مواد مخدر، منافع مشترك در عراق را از جمله موارد توافق ميداند چرا كه هر دو نميخواهند شاهد شكست دولت بغداد باشند.
رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا مسئله گفتگو با حكومت ايران را در سطح مقامات، ايده مناسب خواند و گفت: «انجام اين كار به معني امتياز دادن به تهران نيست بلكه رسيدن به اين برداشت است كه سياست به رسميت نشناختن ايران نتوانسته به تضعيف نظام ايران منجر شود و در آينده نيز اينگونه خواهد بود.»
وي همچنين توصيه كرد كه در نزديك شدن به ايران، آمريكا نبايد پيششرط تعيين كند. بخصوص اين كه آنچه را كه مي تواند امكان تعامل را فراهم سازد به عنوان پيششرط بخواند. اين امر تنها به فعاليت هستهاي ايران منوط نميشود.
به گفته هاس، آمريكا همچنين بايد از اين كه ايران پيششرطهايي مطرح كند، مقاومت كند چرا كه درخواست براي عذرخواهي آمريكا و مسايلي از اين دست موجب سردرگمي است. بلكه دستور كار بايد درباره مسايل حال و آينده باشد.
اين كارشناس از آمريكاييها خواست مسايل مختلف را به هم ربط ندهند و نگويند همكاري با ايران در افغانستان امكان ندارد چرا كه توافقي درباره حماس در كار نيست.
وي ادامه داد: «سياست آمريكا بايد چندجانبهگرايانه باشد. يعني اين كه با آژانس بينالمللي انرژي اتمي دربار مسئله هستهاي ايران همكاري كند و سياست مربوط به هستهاي را بر اساس اين كه ايران به دنبال چيست و چه به دست خواهد آورد اگر به درخواستها عمل كند و چه كاري در صورت عمل نكردن آن به الزامات با همكاري اتحاديه اروپا، روسيه و چين كه از شركاي مهم تجاري تهران هستند، در پيش گرفته خواهد شد.»
وي توصيه ميكند كه علاوه بر بحث هستهاي سياست چندجانبهگرايانه با ايران درباره افغانستان، عراق، امنيت منطقهاي و تروريسم و حمايت از گروههاي مقاومت لبنان و فلسطين در پيش گرفته شود.
ريچارد هاس همچنين پيشنهاد ميدهد كه براي جلب نظر روسيه درباره ايران بايد عوايدي به روسها پرداخته شود مانند پيوستن آنها به سازمان تجارت جهاني و كند كردن روند گسترش سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو)، خويشتنداري واشنگتن در استقرار سامانه دفاع موشكي و حمايت از تشكيل بانك سوخت هستهاي در روسيه و مشاركت مسكو در كنسرسيومهاي تامين سوخت نيروگاههاي هستهاي.
رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا همچنين واشنگتن را از نهادينه كردن اختلافات شيعه و سني و خط و مرزهاي عربي-فارسي برحذر ميدارد و ميافزايد: «اين امر تنشها ميان كشورها را در كشورهايي كه داراي جمعيت شيعه و سني فراوان هستند تشديد ميكند و موجب تقويت قواي تندروي سني مانند القاعده ميشود. ضمن اين كه امكان ورود ايران به مسايلي ميشود كه منافع واشنگتن و تهران در هم ادغام ميشوند.»
اين كارشناس با اشاره به بخشهايي از فعاليتهاي غنيسازي و همچنين به پيشرفتهاي ايران در برنامه هستهاي، افزود: «ايران در مدت زمان كوتاه برنامه هستهاي خود را بيش از حد تصور كارشناسان به پيش برده است.»
ريچارد هاس به راهكارهاي رسيدگي به مسئله هستهاي ايران پرداخته و تصريح كرد: « استفاده از گزينه نظامي تبعات متعددي دارد. اول اين كه يك حمله پيشدستانه چه كاري را پيش خواهد برد. همچنين سوال اينجا است كه اين حمله ماشه چه مسايلي را خواهد كشيد. ايران با حمله عليه منافع و افراد آمريكايي در عراق و افغانستان يا جاهاي ديگر انتقام خواهد گرفت. همچنين گامهايي در توقف جريان نفت و گاز و كاهش منابع انرژي و در نتيجه افزايش قيمت نفت خواهد برداشت و اين امر به ركود جهاني كمك خواهد كرد.»
وي در ادامه به ديگر اثرات حمله نظامي به تاسيسات ايران اشاره ميكند و مي افزايد: «بيشتر ايرانيها به اين نتيجه خواهند رسيد كه اگر سلاح هستهاي داشتند اين حملات رخ نميداد.»
هاس با اشاره به مقبوليت عمومي برنامه هستهاي ايران پيشبيني ميكند تهديد به تحريم و اقدام نظامي بعيد است بتواند ايران را متقاعد سازد از برنامه هستهاي خود دست بردارد.
اين كارشناس، زندگي در كنار ايران هستهاي را گزينه جايگزين اقدام نظامي دانسته و ميافزايد: «خطر چنين پذيرشي آن است كه كشورهاي منطقه مانند عربستان، مصر، تركيه تمايل خواهند يافت پا جاي پاي ايران بگذارند و اين امر بر بيثباتي ميافزايد. اگر آنها اين كار را نكنند اوضاع منطقه تهران و تلآويو را در مقابل هم قرار ميدهد.»
اين كارشناس همچنين راهكار سومي را به عوض اقدام نظامي و پذيرش ايران هستهاي مطرح ميكند و تاكيد ميكند: «ترغيب ايران به تعليق تلاشهاي غني سازي بطور كلي و دست برداشتن از آن و در صورت ناكامي در اين دو مورد پذيرش محدوديتهاي عمده بر اين فعاليتها در ازاي لغو تحريمها ارجحيت دارد. همچنين بايد به ايران تضمين داده شود كه به سوخت كافي هستهاي براي توليد برق دست پيدا خواهد كرد. از سوي ديگر عادي سازي روابط با ايران ميتواند بخشي از اين موازنه باشد.»
انتهاي پيام/.
دوشنبه|ا|19|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]