محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829201475
اظهار ادب و ارادت نويسندگان و شاعران مسيحي به ساحت مقدس سيد الشهدا عليه السلام من مسيحي را حسين (ع) به گريه انداخت
واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: اظهار ادب و ارادت نويسندگان و شاعران مسيحي به ساحت مقدس سيد الشهدا عليه السلام من مسيحي را حسين (ع) به گريه انداخت
محمدرضا زائري
عشق شيعيان به ساحت مقدس سيد الشهدا
عليه السلام شعلهاي است كه از درون جان ميافروزد و نه تنها در تربيت بلكه در پاكي ولادت و نان ريشه دارد. شور محبتي پنهان است كه خداوند در نهاد مومنان به وديعت نهاده است و اين شور و شعله را براساس همان سنت الهي، خاموشي وخمود نيست. از اين رو اظهار دلبستگي و عشق و ارادت شاعران و نويسندگان شيعي- هرچند غير ملتزم- چندان شگفت و تازه نيست و هرچه نغمههاي هنرمندانهشان دلنشين و هر چه نقشهاي شاعرانهشان بديع و دلانگيز باز هم به حساب آن امانت دروني و آن آتش نهاني، جوش و خروشي طبيعي برشمرده ميشود.
اما آنگاه كه دانشمند يا اديبي از اهل سنت- هر چند مسلمان و دوستدار اهل پيامبر و هر چند آگاه از فضايل امامان هدايت- سخني از سر شوق و عشق در وصف ايشان و خاصه سرور جوانان اهل بهشت و مصيبت كربلا ميگويد و مينويسد، اين اعتراف به حق و حقيقت تازگي دارد زيرا از فضايي آكنده به عشق و محبت خاندان پيامبر بر نخاسته واز محيطي تربيت شده بر اشك و آه و گريه در مصيبت كربلا بر نيامده است.
اينكه در قدما ابن ابي الحديد معتزلي دردمندانه از فجايع كربلا و قطعه قطعه شدن اجساد شهدا و اسب تاختن بر ابدان مطهرشان مي سرايد و ميگويد: "و لقد بكيت لقتل آل محمد بالطف حتي كل عضو مدمع"؛ "آنچنان بركشته شدن خاندان پيامبر در كربلا گريستهام كه گويي تمام وجودم چشم و اشك و گريه است..." (و بيهوده نيست كتابي ضد شيعي كه امسال در سفر حج خريدم ابن ابي الحديد را هم ضمن عالمان شيعه ناسزا گفته بود)، غريب است و اگرچه مردم مصر دلبسته اهل بيت هستند ( نشانهاش اقبال هميشگي به زيارت مزار راسالحسين و زينبيه و مرقد سيده نفيسه و ...) اينكه در متاخرين شيخ عبدالحميد كشك مصري با سوز و گداز مقتل امام حسين را ميخواند و مينالد يا دكتر عايشه عبدالرحمن (بنت الشاطيء) با شور و شيفتگي از زينب كبري ميگويد و از تربيت خانوادگي پدر به ارادت و احترام اين بانوي بزرگ اسلام ياد ميكند، موضوعي عادي نيست چرا كه از جامعه و تربيتي متفاوت برآمده است كه حتي گاه گريه و اشك بر ميت و متوفي را برنميتابد و گاه رابطه عاطفي و مناجات و درد دل گفتن با پيامبر را هم غريب ميداند (بن باز مفتي سلفي عربستان قبل از مرگ يك سخنراني مفصل داشت فقط در حمله و تكفير و اتهام شاعرهاي كويتي كه در روز ميلاد رسول اكرم صلي الله عليه و آله شعري در مدح پيامبر سروده وگفته بود كه: "يا رسول الله ادركنا" و بن باز او را كافر و مشرك ميدانست و فرياد بر ميآورد كه انسان جز خدا از كسي نميتواند كمك بخواهد.)
كتاب ادريس الحسيني ("لقد شيعني الحسين"؛ "امام حسين مرا شيعه كرد") كه پس از انتخاب مذهب تشيع نگاشت تا اندازهاي اين تفاوت فضاي تربيتي و فرهنگي را نشان ميدهد.
در چنين حالي اوضاع و موضع صاحبنظران و اهل فكر غير مسلمان روشن است. به طور طبيعي كسي انتظار ندارد يك شاعر يا نويسنده مسيحي در مدح و منقبت سيد الشهدا سخنسرايي كند يا اگر هم چيزي مينويسد و ميگويد از تحليلي تاريخي فراتر رود و با احساس وعاطفه وجان و دل خود به اظهار ارادت و ابراز عشق و محبت به شهداي كربلا بپردازد. نمونههايي چنين در ميان مسيحيان شرقي كه از نزديك با شيعيان مرتبط بودهاند- در كشورهايي چون لبنان، عراق، ايران و سوريه- فراوان ديده ميشود. انطوان بارا روزنامهنگار و نويسنده سوري الاصل در كتاب "الحسين في الفكر المسيحي" به خوبي اين رابطه عاطفي و عاشقانه را تشريح كرده و چنان از تمسك به مصباح هدايت و كشتي نجات سخن ميگويد كه گويي يك مسلمان شيعي معتقد است نه يك مسيحي آشكار. اگر سخن از تحليل تاريخي يا گزارش حوادث باشد قلمفرسايي يك متفكر مسيحي چندان غريب نيست اما دلبستگي عاطفي آسان به نظر نميرسد. بولس سلامه شاعر مشهور عرب كه نزار قباني بعد از درگذشتش وي را آخرين بازمانده بنيانهاي مستحكم ادب برشمرد چنين رابطهاي با سالار شهيدان دارد. فرزندش رشاد سلامه- سياستمدار لبناني- ميگويد صبحگاهي به سراغ او كه سالها در بستر بيماري افتاده بود رفتم و ديدم بالش او خيس و نمناك است، گمان كردم ظرف آب را ريخته ولي ديدم ظرف آب در كنارش نيست، سبب را پرسيدم، پاسخ داد: ديشب به فصل شهادت حسين بن علي رسيدم و تا صبح مقتل كربلا را ميسرودم. چنين است كه او ميگويد: "انا المسيحي ابكاني الحسين"؛ "من مسيحي را حسين به گريه انداخت."
جوزف هاشم اديب و شاعر و وزير سابق اقتصاد كه اتفاقا از سادات هم هست و به اين نسبت و رابطه با سلاله پيامبر افتخار ميكند (بسياري از خانوادههاي شيعه كه در دوران عثماني و در پي قتل عام و جنايات گسترده آنان نتوانستند بگريزند يا پنهان شوند تقيه كردند يا براي حفظ جان خود ديانت مسيحي را برگزيدند و در نسلهاي بعد به مرور از دين و مذهب پيشين فاصله گرفتند. از اين خانوادهها برخي چون آل هاشم يا خاندان حسيني در ميان مسيحيان همچنان مشخص هستند) چنان از قيام سيد الشهدا و فاجعه كربلا ميسرايد و چنان با شور و حماسه ميخواند كه بسياري از شاعران و نويسندگان شيعه بايد از اين مثال درس بياموزند؛ زيرا به راستي روح شيعي حماسه، عدالتجويي، مقاومت وعزت حسيني در كلام مردانه او بيشتر به چشم ميآيد.
خاك لبنان گذشته از ويژگيهاي طبيعي خود كه گويي پارهاي از سپهر معنويت و ايمان است، به طور خاص سعادت اين را داشته كه مسير عبور سر مطهر سيد الشهدا عليه السلام و اسيران خاندان رسالت باشد. گويي از همان زمان شعاع نور حسيني در محيط منطقه تابيده و داغ غم آن كاروان بر دل و جان اهلش نشسته است كه امروز مسجد راس الحسين و مقام سيده خوله دختر آن حضرت در بعلبك زيارتگاه مردم شيفته و مشتاق است.
اگر از نوشتههاي پراكنده و مقالات متنوعي كه نويسندگان و دانشمندان مسيحي معاصر در موضوع حادثه كربلا و امام حسين عليه السلام نوشته و مينويسند (مانند مقالهاي كه چند سال پيش در روزنامه همشهري از دكتر جرج خوام رئيس دانشكده الهيات مسيحي لبنان با نام "مقايسه اصحاب سيد الشهدا عليه السلام و حواريون حضرت عيسي عليه السلام" منتشر كرديم) بگذريم در ميان شاعران و نويسندگان نامدار و معاصر لبناني چندين نفر در اين موضوع آثار ارزشمند و مستقلي منتشر كردهاند كه در اينجا به چند تن از برجستهترين آنان اشاره ميكنيم.
بولس سلامه (حقوقدان و شاعر و نويسنده
صاحب نام و صاحب "ملحمه الغدير" و قصيده "عاشورا" و منظومه "علي و الحسين") كه از مشهورترين شاعران و ادباي كلاسيك لبنان بود نخستين بار تركيب و قالب حماسهسرايي براي روايت يك حادثه تاريخي را در ادبيات معاصر عربي عرضه كرد و با سرودن اثر مشهورش "حماسه غدير" نام خود را در عشق و ارادت به امير مومنان جاودانه ساخت. او در بخشي از اشعار خود ميگويد: "حق چنان در من مسيحي جوشيد كه از شدت محبتش مرا شيعه علي خواندند، اي آسمان گواه باش و اي زمين شهادت بده كه من علي را دوست ميدارم."
وي در منظومهاي پيرامون حادثه كربلا به سبك حماسه غدير از آغاز حركت امام حسين عليه السلام شروع ميكند و مراحل مختلف حادثه و مقتل حضرت را به تفصيل شرح ميدهد و ازكشته شدن حضرت
علي اكبر و عبدالله بن حسن تا شهادت قمر بني هاشم و اسارت آل الله مانند يك راوي مقتل و ذاكر مصيبت اهل بيت روايت ميكند و در بخشي از اين مجموعه مينويسد:
"آنچنان گريستم كه بالشم از اشك خيس شد و در قلمم پژواك نالهها مويه كرد، من مسيحي را حسين به گريه انداخت و قطرات اشك از افق چشمانم تابيد و درخشيد. هرگز حال آن كه از دور به آتش مينگرد با حال آن كه بر روي هيزم ميسوزد يكسان نيست؛ نه فروزدق زينالعابدين چون من گفته: و درد و داغي كه من ميكشم و ميسوزم دريافت و نه متنبي به شيوه من سروده است."
(مآثر، ص 308)
سليمان كتاني (نويسنده دلدادهاي كه در كنار آثار ادبي مختلف خود 9 جلد كتاب ارزشمند درباره معصومين عليه السلام از پيامبر اكرم و حضرت فاطمه زهرا تا امام موسي كاظم تاليف كرد اما مرگ او اجازه نداد كارش را كامل كند) وي تا پايان عمر با شور و عشقي وصفناپذير از اسلام ناب محمدي سخن گفت و بر ارزشهاي انساني و موضع حق پافشاري كرد. او كتابي هم پس از رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي نوشت. او در كتاب امام حسين عليه السلام پس از تحليل مفصلي از شرايط تاريخي پس از رحلت پيامبر و زندگي سيدالشهدا عليه السلام با نثري شاعرانه و بياني ادبي از حادثه كربلا مينويسد و در نخستين فراز از كتاب چنين ميگويد: "قيام حسيني جز انقلابي معنوي براي درهم كوبيدن ظلم و جهالت نبود، ديروز برادرش حسن الگويي سپيد عرضه كرده بود و امروز او الگويي سرخ ارائه ميكرد و هر دو الگو از مصدري واحد مشتق شده بودند كه مصدر بزرگتري براي برپا ساختن جامعهاي جامعهاي استوار بود؛ جد او و پدرش چنين خواسته بودند و اساس وصيت و امامت چنين بود و امامت دروني او قيامي سرخ را از او ميطلبيد."
وي كتاب خويش را با اين كلمات پايان ميدهد:
"قهرمانانه و مردانه، تيغ سپيد به دستي و تهديد سرخ به دست ديگر، پيكار كرد تا آنگاه كه از پاي در افتاد و از خون سرخش نه تنها سيراب شد بلكه آن را براي مردي به امانت گذاشت كه بيش از دو هزار سال ديگر ميآمد تا قلم خود را از آن مركب رنگين كند و حماسهاي ديگر جز ايلياد بزرگ او بنگارد و بياني زنده از حماسهاي انساني باشد كه اينك كربلا آن را روايت ميكند."
("الامام الحسين عليه السلام في حله البرفير" ، ص 183)
ادمون رزق (اديب و حقوقدان برجسته و نماينده سابق و وزير در سه دولت لبناني): او كه به مناسبتهاي گوناگون همچون عيد غدير و عاشورا درباره اسلام تشيع و نوشته و سخن گفته است، حرز آيه الكرسي را به همراه تصوير حضرت مريم به گردن ميآويزد و مطالعات اسلامي گسترده دارد. يكي از سخنرانيهاي او بعد از زيارت نجف و كربلاست كه با بياني شاعرانه از استفادههاي معنوي خود از اين سفر ميگويد. وي كه سال ها به شكل فعال و منظم در مجالس عاشورايي مدرسه عامليه شركت كرده در يكي از مقالات خود مينويسد:
"در زندگي بشر روزهاي اندكي هستند كه تمام تاريخ را يكجا مجسم ميكنند و عاشورا يكي از آن روزهاست. آنچه عاشورا مجسم ميكند فقط تاريخ شيعه نيست بلكه تاريخ شهيدان و تاريخ شهادت است كه باعث ميشود يادش در جانها عمق و امتداد يابد و هر انساني آگاهانه با آن همدلي كند. ايمان حسين و وفاداري اصحابش و قيام آنان بر عليه ظلم و سخاوتمندي و جانبازي
اهل بيت ارزشهايي هستند كه در كربلا مجسم شدهاند و مصيبت كربلا از مرزهاي زمان و مكان گذشت و بر آستانه ارزشهاي انساني نشست و الگو و نمونهاي شكوهمند شد- نه تنها براي شيعيان بلكه براي همه مردم- تا سال به سال از آن درس بياموزند و الهام بگيرند."
(مشاركه في الاسلام، ص 30)
جرج شكور (شاعر و استاد برجسته ادبيات و وصي ادبي سعيد عقل شاعر برجسته عرب، صاحب دو كتاب "ملحمه الامام علي" و "ملحمه الامام الحسين"): وي كه كتاب مستقلي در ذكر تاريخ امير المومنان دارد در مجموعه ديگري به شكل تاريخي، قيام سيد الشهدا عليه السلام را به شعر روايت ميكند. آغاز اين قصيده چنان شورانگيز است كه يكي از شعراي لبنان به او ميگويد يك بيت قبل از آن بياور تا كسي فكر نكند تو شيعه هستي! او در اين كتاب پس از اشاره اجمالي به تاريخ اسلام و قضيه غدير خم از قيام امام حسين ميسرايد وپس از بيان سير حركت حضرت به سوي كربلا ميگويد:
"در كربلا عمر خويش را در قالب حماسهاي ريختي كه به خون نگاشته شد و كتابها در شرح آن نوشتند. قيام كردي و جنگيدي و آن گاه كه غروب كردي هيچ ستارهاي نماند جز آنكه بر تو گريست و همچنان ميگريد. از كينه سرت از تن جدا كردند و سرهاي يارانت را بريدند و چنان بر نيزه بر افراشتند گويي نخلهايي است كه ميوه داده و بانوان و دختران نوحهگر از آتش آه ميسوختند و اشك بر گونههايشان نقش ميزد. چنان كه دل راه وجاده بر حالشان ميسوخت تا وقتي به دربار ظلم رسيدند و يزيد وحشيانه با چوب به سر مبارك حسين عليه السلام ميزد. آنجا بود كه فرياد زينب چون تير و نيزه بر سرش فرود آمد كه: "اي يزيد، هر چه كني و هرچه ديگران را به دنيا بفريبي بدان كه نميتوان براي اهل بيت قيمت تعيين كرد. هر چه بكوشي نميتواني چراغ نام ما را خاموش كني، ياد ما در دل عاشقان جاودانه خواهد ماند و تخت حكومتت را خواهدلرزاند."
(ملحمه الحسين، ص 26)
جوزف هاشم (وزير سابق و اقتصاددان و اديب برجسته): اشعار گوناگون درباره اهل بيت دارد و در مقالات و نوشتههاي گوناگون درباره معارف شيعي مخصوصا نهجالبلاغه سخن گفته است. وي با دلبستگي عاطفي فراوان از سالار شهيدان ميسرايد و در اشعار و نوشتههايش روحي حماسي و پرشور از مقاومت و جهاد به چشم ميخورد. علاوه بر اشارههاي متعدد به ماجراي غدير و اظهار ارادت فراوان به امير مومنان و سيد الشهدا عليهماالسلام در قصيدهاي پر شور از زينب كبري و مصيبت كربلا سخن گفته است. وي در قصيدهاي با نام "ذكري اهل البيت" چنين سروده است:
"اي دختر اسلام از قلم من مپرس كه اگر بخواهد از اهل بيت سخن بگويد چون زبانم به نغمه در ميآيد من هاشمي هستم و از آن خاندان پاكم و خون آن خاندان در رگهايم جاري است كه خداوند طهارتشان بخشيد و تاج وحي بر سرشان نهاد و با "يذهب الرجس" عصمتشان را با قرآن گره زد.
و خداوند اهل بيت را براي قرباني شدن برگزيد تا امتها را بيامرزد و وجودشان مشعل هدايت به سوي حق باشد، دختران پيامبر از مصيبت بر سر و سينه ميزدند و ميناليدند و آنگاه كه زخمهاي پياپي بر حسين فرود آمدناله هاي زينب برخاست. هفتاد زخم بر او زدند اما كينهشان تمام نشد و هفتاد سر از بدن جدا كردند اما مستي گمراهيشان قرار نيافت. اي ننگ بر نيزهاي كه سر حسين بر آن برخاست و اركان امت خود را تا قيامت برافراشت. نه، تو فقط امام شيعيان خود نبودي بلكه تو پيشواي تمام انسانها هستي كه در زمين جايگاه مومنان را عزت دادي. اي مردم به نسبت پيشواي خود صعود ميكنيد و هر كه به راه اهل بيت رود سود ميكند،به راهشان در دنيا و آخرت متوسل شويد و هدايت يابيد كه هرگز حق با غير ايشان بر پا نميشود!"
(علويات، ص 56)
جرج زكي الحاج (شاعر و نويسنده و استاد دانشگاه): قصيده مستقلي با عنوان "يا ابن الكرام" دارد و در ساير آثار خود بر موضع فكري و سياسي مقاومت و ارزشهاي ظلم ستيزي مكتب شيعه تاكيد ميكند. وي در بخشي از قصيده زيباي خود چنين ميسرايد:
"اي سرور شهادت، شعر چه ارزشي دارد اگر حامل پيام ارزشها نباشد، اينگونه ياد و نام تو نه تنها فخر قهرمانان است بلكه اي حسين، تو در خاطر خداي جا داري ... و اي كربلا، خاك معطر تو به خون پاكي آبياري شد كه با عزت و شرافت كودكاني از آن ميرويند كه در فلسطين سر بر ميآورند. در وجود هر كودكي يك حسين مقاوم هست كه با هر متجاوز به حق ميستيزد. فروغ پيروزي ميان قطرات اشك در چشم اين كودكان ميدرخشد. آفرين بر تو يا حسين، اينان كودكان و نوادگان تواند كه در ايستادگي و قيامشان جاودانه شدهاي و پيامت در جگرهايشان حك شده است.
در تو مينگرم كه ميان ميدان ايستادهاي؛ چون قهرماني كه از بهشت آمده و فراتر از انسانها همه با شر و نادرستي ميستيزد. چونان شير ايستادي و چون گرگان گرسنه و شغالان گردت را گرفتند. آفرين بر مرگي كه عظمت دين را در خود دارد. آنان دغدغهاي جز سلب خلافت نداشتند اما تو نگران دين بودي. در يك دست شمشير داشتي و در يك دست قرآن. در تمام روزگار نام تو رمز ايثار وشهادت شد و نام آنان رمز كفر، و اي حسين، امروز ياد تو در دلهايمان چون آيات الهي جاودانه است."
(قصيده الحسين، ص 22)
رشاد سلامه (حقوقدان وفعال سياسي): او در فضاي تربيت و تعليم پدري رشد يافته كه هر سال در روز عاشورا فرزندانش را گرد ميآورد و برايشان مقتل ميخواند يا از اشعار خود درباره امام حسين عليه السلام قرائت ميكرد. (وقتي يك مسيحي در روز عاشورا در خانهاش و براي خانواده خود مجلس امام حسين برگزار ميكند معلوم است فرزندانش چه ديدگاه و گرايش فكري خواهند داشت.) او علاوه بر اهتمام به نشر آثار پدر خود نيز نوشتهها و سخنرانيهايي در مناسبتهاي اسلامي از جمله عيد غدير و ايام محرم دارد؛ از آن جمله، اين عبارات است كه در مجلس عاشورايي ايراد كرده است: "من از يك طرف قلبا خود را در مصيبت امام حسين و اهل بيت اطهار او و ياران و اصحاب پاكش شريك ميدانم و از طرف ديگر در مقابل عظمتي كه در متن اين مصيبت براي حق و اصلاح و براي پايداري ايمان نهفته است سر تعظيم فرود ميآورم.
در كربلا بانگي برخاست و با خون حسين آبياري شد كه گوش قلبها آن را ميشنود و عقل و فكر را مدهوش ميسازد و با آن موعظه همدلي ميكند. از اين روي آن مصيبت بزرگ به صافترين سرچشمه ارزشهاي انساني تبديل شد و كلام قاطع و قول فصل و رد كردن محكم را رعدگون ماندگار ساخت كه "هيهات من الذله" و "مثلي لايبايع مثلك.""
پي نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.
چهارشنبه|ا|7|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[مشاهده در: www.resalat-news.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]
-
گوناگون
پربازدیدترینها