واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: توكل و نقش علل و اسباب
علي رضايي
توحيد، محوري ترين آموزه اسلام و قرآن است. از اين رو براي فهم و تحليل هر مساله اي از مسايل حوزه دين، مي بايست به عنصر توحيد توجه داشت. توحيد محوري به معناي آن است كه هيچ چيزي را نمي توان و نبايد بيرون از دايره وحدت در همه ابعاد و جهات آن ديد. اين بدان معنا خواهد بود كه اسباب و ابزارهايي كه در زندگي، حضور مستقيم و جدي دارند و نيز تنوع و تعدد آن براي تحقق امري، نمي تواند به دور از توحيد ديده شود.
در مساله نقش اسباب و عوامل در زندگي بشر همانند هر امري ديگر، افراط و تفريط هايي صورت گرفته است، به گونه اي كه برخي به طور كامل منكر نقش اسباب ظاهري و باطني مي شوند و آن را به كلي در تحقق هر چيزي بي تاثير مي دانند. از سوي ديگر، گروهي به اسباب، چنان بها و ارزش مي دهند كه اصولا منكر تاثيرگذاري خداوند به طور مستقيم و يا غير مستقيم مي شوند. اين تفكر و انديشه به ويژه در ميان كساني كه خداوند را تنها در نقش آفريدگاري و خالقيت تجسم مي كنند به شدت رواج دارد و بي توجه به نقش پروردگاري و ربوبيت خداوندي، همه چيز را به اسباب نسبت مي دهند.
يكي از انديشه هاي كليدي اسلام، مساله توكل است. آيات بسياري در قرآن و روايات بي شماري در كتابهاي روايي به مساله توكل پرداخته است. از آن جايي كه توكل در تفكر اسلامي و قرآني ارتباط تنگاتنگي با مساله اسباب و نقش آن دارد، در مقاله حاضر به بررسي آن در نگرش قرآني پرداخته مي شود و تحليل قرآن از نقش پروردگاري خداوند و مساله اسباب و نقش آن ارائه مي گردد كه اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤¤¤
نقش اسباب در هستي
آموزه هاي قرآني بر نظام اسباب و سببيت تاكيد دارد. اين بدان معناست كه چيزي در نظام هستي جز از طريق اسباب تحقق نخواهد يافت. در روايتي بسيار مشهور آمده است: ان الله يابي ان تجري الامور الا باسبابها، خداوند از اين پرهيز مي كند كه امور جز از راه اسباب جريان يابد.
در داستاني كه در برخي كتب روايي نقل شده، آمده است كه حضرت موسي (ع) بيمار مي شود و به انتظار درمان از سوي خداوند مي ماند؛ زيرا در نگرش توحيدي است كه درمان و شفا به دست خداوند است و او در مقام شافي، ظهور و بروز مي كند و بندگان را بدين تجلي شفا مي بخشد. هر چند در آيات قرآني چون آيه 80 سوره شعراء حضرت ابراهيم (ع) بيماري را از روي ادب به خود نسبت مي دهد، زيرا در نگرش اسلامي، شر و نواقص از موجودات است، ولي بر اساس همان نگاه توحيدي، مشيت و اراده الهي در پس هر فعلي است و چون در توحيد افعالي، فعلي بي مشيت الهي تحقق نمي يابد، بيماري نيز به يك معنا به اراده و مشيت الهي است.
براين اساس حضرت موسي (ع) در انتظار درمان و شفا مي ماند. مدتي مي گذرد و آن حضرت (ع) از درمان نشدن و شفا نيافتن خويش به خداوند شكايت مي برد. خداوند به موسي وحي مي كند كه اگر سال ها بيمار بماند او را درمان نمي كند؛ زيرا براي هر دردي درماني نهاده و اسبابي براي آن مشخص كرده است. بنابر اين براي درمان و شفا مي بايست به اسباب آن رو آورد و خود را بدان ها درمان نمايد.
در روايت هاي بسيار و متعدد به اين نكته اشاره شده كه خداوند وجود پيامبر (ص) را آفريد و او مخلوق مستقيم و بي واسطه خداوند است و همه ماسوي الله و پيامبر (ص) به سبب پيامبر (ص) خلق شده اند. اين بدان معناست كه واسطه و سبب در همه امور ديده شده است و هر امري از زندگي و مرگ از راه اسباب انجام مي پذيرد.
در آيات قرآني به مساله اسباب در اشكال مختلف توجه شده است. به عنوان نمونه در مساله مرگ و چگونگي آن آمده است كه فرشتگان موكل مرگ، جان انسان ها را مي گيرندو در برخي آيات ديدگاه خداوند اين را به ملك الموت و عزرائيل و گاه ديگر به خود نسبت مي دهد. در تمام اين آيات به اين نكته توجه داده مي شود كه امور گاه به سبب و علت قريب آن منتسب مي شود و گاه به علت متوسط و گاه به علت العلل توجه داده مي شود. اگر خداوند در آيات قرآني، مرگ را به بيماري و جنگ و گرسنگي و مانند آن نسبت مي دهد و گاه ديگر به خود، به اين معناست كه انسان مي بايست به اسباب و علل مختلف و عوامل مستقيم و غيرمستقيم در امور توجه داشته باشد و اين بدان معنا نيست كه خداوند بيرون از دايره ربوبيت و پروردگاري امور است.
در انديشه توحيدي هرگز منافاتي ميان ربوبيت الهي و اسباب طبيعي وجود ندارد (آل عمران آيه 159 و مائده آيه 23 و انفال آيه 62 و 64 و يوسف آيه 67)؛ از اين رو ميان توكل و اسباب مي توان و بلكه مي بايست جمع كرد و به حكم: اعقل توكل پاي شتر را ببند و به خدا توكل كن شخص مي بايست افزون بر توكل، از اسباب مناسب هر چيزي بهره گيرد.
اسباب مادي و ظاهري و غيرظاهري و غيرمادي
در نگاه قرآن، هستي بيرون از دايره امور مادي و ظاهري است كه به چشم ديده مي شود. به اين معنا كه هستي تنها همين دنيا با عناصر مادي آن نيست بلكه در همين دنيا عناصر غير مادي و مجردي حضور دارند كه بيرون از دايره تفكر معمولي و منطق مادي ماست. بر اين اساس نمي توان اسباب را تنها در اسباب مادي منحصر كرد. بسياري از كساني كه بر اساس منطق مادي به هستي مي نگرند آن را محدود و معدود در امور مادي مي شمارند. و لذا در هنگام وقوع برخي از امور كه به نظر مي رسد بيرون از دايره منطق مادي است، حيرت زده شده و در تحليل آن ناتوان مي شوند.
اين در حالي است كه بيرون از دايره منطق مادي و اسباب ظاهري، اسباب و امور غير ظاهري است كه شايد بتوان گفت كه نقش آن ها در امور مادي قوي تر و تاثيرگذاري آن بيش تر و شديدتر مي باشد؛ زيرا امور غيرظاهري و مجرد، به سبب احاطه و قدرت و قوت بيش تر، ساده تر و آسان تر و نيز قوي تر مي تواند در جهان مادي تاثير گذار باشد.
به عنوان نمونه در جنگ احد و برخي از جنگ هاي ديگر، حضور فرشتگان كه از عناصر و اسباب غير مادي و مجرد هستند موجب شد تا دشمن به ظاهر قوي و پرعده و عده (نفرات و تجهيزات) شكست سختي بخورد. اين همان چيزي است كه ما از آن به امدادهاي غيبي تعبير مي كنيم.
امدادهاي غيبي همان اسباب و عناصر مجرد و بيرون از دايره منطق مادي و صوري است كه نمي توان براساس معيار منطق عادي آن را دريافت و تحليل كرد و براي مقابله با آن روشي را اتخاذ نمود. (انفال آيات 62و 64)
علل و اسباب در مسأله طي الارض
برخي از توانمندي ها و تصرفات بشري خارج از دايره منطق مادي، داراي اسبابي است كه در نظر گرفته نمي شود. برخي ها طي الارض را به معناي ناديده گرفتن اسباب نمي دانند، بلكه نوعي اسباب غيرظاهري در اين امر دخيل مي باشد كه از نظر عموم مردم هرگز ديده نمي شود؛ زيرا طفره در نظام نيك هستي راه نمي يابد و نمي توان به گونه اي عمل كرد كه موجبات طفره شود. طفره به معناي ناديده گرفتن اسباب و يا دور زدن آن است بلكه آن چه اتفاق مي افتد آن است كه فرآيند در آن سرعت و شدت مي گيرد و از نظر زماني چيزي كه مي بايست سال ها بلكه سده ها و هزاره ها رخ دهد به سرعت طي مي شود و زمان مي پيچد و كوتاه مي شود.
طي الارض به نوعي حركت انتقالي گفته مي شود كه در آن فاعل با اتكا به اراده خويش بدون حركت ظاهري و اسباب در مكان منتقل مي شود. چنين چيزي در انتقال همزمان مكان و زمان در معراج و اسراء رخ داده است.
در آيه 40 سوره نمل داستان انتقال تحت بلقيس ملكه سبا از يمن به بيت المقدس در فلسطين بيان شده است. خداوند گزارش مي كند: «و كسي كه در نزد او علمي از كتاب بود گفت: من تخت بلقيس را به اينجا مي آورم قبل از اينكه نگاهت برگردد و چون سليمان تخت را در نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل خداي من است.»
در اين آيه از آوردن تخت در يك لحظه و در چشم به هم زدن سخن گفته شده است. مسلما اين آوردن با مسائل مادي سازگار نيست چون فاصله سرزمين سبا با حضرت سليمان فرسنگ ها بود. مفسرين درباره آن گفته اند كه آوردن تخت با سرعتي كه حركت آن از حركت نور هم بيشتر است به وسيله طي الارض بوده است.
بنابراين طي الارض كه به معناي پيمودن زمين يا پيچيدن آن مي باشد اصطلاحي براي پيمودن مسافتي بدون استفاده از وسايل نقليه معمولي است.
تعريفي كه علامه تهراني از طي الارض كرده اند و مورد تأييد علامه طباطبايي(ره) نيز مي باشد اين است كه طي الارض يعني نابود كردن جسم در مكان اول و ايجاد آن در نقطه مورد نظر. صاحب طي الارض با اراده خدايي و ملكوتي كه به او افاضه شده در آن واحد، اين عمل را انجام مي دهد. صاحب طي الارض، نفس قدسيه الهي دارد و به معرفت نفس كه ملازم معرفت رب مي باشد رسيده است.
نقل شده است كه قطب عرفان مرحوم علي قاضي استاد بي نظير درس اخلاق مرحوم علامه طباطبايي(ره) داراي طي الارض بوده است. زيرا بنا به سخنان علامه طباطبايي آقاي قاضي هميشه در ايام زيارت از نجف اشرف به كربلا مشرف مي شد، هيچ گاه كسي نديد كه او سوار ماشين شود و از اين راز، هيچ كس مطلع نشد جز يك نفر از كسبه بازار بزرگ كه به مشهد مقدس مشرف شده و آقاي قاضي را در مشهد ديده بود و از ايشان درست شدن مشكل مربوط به گذرنامه خود را خواسته بود و ايشان هم اصلاح كرده بودند. آن مرد چون به نجف آمد افشا كرد كه من آقاي قاضي را در مشهد ديدم. مرحوم قاضي خيلي ناراحت شدند و فرمودند: همه مي دانند كه من در نجف بوده ام و مسافرتي نكرده ام. (مهرتابان، علامه حسيني طهراني، صفحات 177 تا 183)
با اين همه در طي الارض و يا معراج، اسباب از ميان نمي روند بلكه همان طور كه شخص از نيروي غيرمادي بهره مي گيرد اسباب مادي متاثر از آن نيروي غيرمادي رفتاري ديگر در پيش مي گيرد كه به ظاهر نمي تواند اين گونه شود.
نگرش استقلالي، عوامل كفر و شرك
آن چه موجبات كفر و شرك بشر را فراهم مي آورد، نگرش استقلالي به اسباب است. به اين معنا كه برخي ها اصولا براي اسباب مادي و حتي غيرمادي، نقش استقلالي قايل مي شوند و همين مسئله موجب مي شود كه در گروه كافران درآيند؛ زيرا كسي كه داراي نگرش استقلالي در حقيقت ربوبيت و پروردگاري خداوند را منكر است و براي خداوند در هستي، تاثير مستقيم و يا غيرمستقيمي قايل نمي شود. اين گونه است كه در مراجعه به پزشك وي را واسطه درمان و شفا و سبب آن نمي شمارد بلكه معتقد است كه پزشك، وي را درمان كرده و يا دارو و درمان هايي كه انجام گرفته او را نجات داده است.
برخي ديگر از مؤمنان با آن كه چنين تفكر استقلالي براي اسباب قايل نيستند و در دايره كفر وارد نمي شوند ولي با نوعي تاثير نيمه مستقل قائل شدن به اسباب ظاهري و غيرظاهري مي نگرند. اينان به بهانه اين كه مامورند تا: وابتغوا اليه الوسيله؛ براي رسيدن به خدا وسايل بجوييد، براي دست يابي به هر چيزي وسايل را به عنوان موثرات نيمه مستقل مي پذيرند و بدان ها تكيه بيش از اندازه مي كنند. چنين نگاهي هم مصون از شرك خفي نيست. زيرا اين گونه تفكر شرك آميز به اين معناست كه شخص هم براي خدا و هم براي وسيله و اسباب، ارزش و تاثير قايل است. از اين رو به انديشه معيت باور دارد و مي گويد: اگر اول خدا و دوم شما نبوديد موفق نمي شدم و يا به هدف و مقصود نمي رسيدم.
دارنده تفكر و باور معيت تاثيرگذار، هر چند به آن وسيله و اسباب، بهاي استقلالي نمي بخشد ولي آن را در كنار خداوند به عنوان يكي از دو موثر برمي شمارد و شخص اين گونه در دام شرك خفي در ربوبيت مي افتد.
برخي در حوزه توكل نيز اين گونه شرك مي ورزند و در عين بستن پاي شتر و يا بهره گيري از ديگر اسباب مادي و معنوي به آن ها نيز بها مي دهند و آنها را در كنار پروردگاري خداوند، باور دارند.
براين اساس براي شرك، مراتب و درجات چندي چون شرك ظاهر و شرك خفي و شرك اخفي بيان شده است. خداوند مي فرمايد: و ما يؤمن اكثر هم بالله الا و هم مشركون؛ و بيشترشان به خدا ايمان نمي آورند مگر اينكه]در همان حال[ مشركند- يعني به حقيقت توحيد نرسيده اند.(يوسف آيه 106)
اين بدان معناست كه حتي مؤمنان نيز به درجه توحيد خالص و مطلق نرسيده اند و تا آن مرتبه و درجه بسي راه طولاني و درازي در پيش است؛ زيرا بسياري از مردم حتي براي اسباب ظاهري، تاثير نيمه مستقل در كنار خداوند قايل هستند. اين معيت و در كنار خداوند ديدن هر چيز حتي نماز و روزه نيز مي تواند در مراتب عالي تر، شرك محسوب شود.
راه شناخت توحيد خالص
تنها زماني توحيد، خالص مي شود كه شخص براي همه ما سوي الله تاثيري در طول در نظر بگيرد و آن را در طول اراده و مشيت خداوندي بداند. به اين معنا كه در همه امور و چيزها هر سبب و وسيله اي را در طول اراده و مشيت خداوند بنگرد و بر اين باور باشد كه: و ما تشاوون الا ان يشاء الله رب العالمين؛ (تكوير آيه29) و ما تشاوون الا ان يشاءالله ان الله كان عليما حكيما (انسان آيه30) (و شما اراده نمي كنيد مگر پروردگار جهانيان اراده كند و بخواهد)
در اين تفكر و بينش است كه خداوند پروردگار جهانيان، هر آن چه را اراده كند تحقق مي يابد و مي شود و تأثير هر چيزي در دايره خواسته و مشيت الهي است.
اين گونه است كه انسان براساس توحيد خالص براي همه امور ما سوي الله، تأثيري در راستاي مشيت و اراده الهي مي بيند و اسباب ظاهري و باطني و مادي و معنوي را زماني مؤثر مي شمارد كه مشيت و اراده الهي پيش از آن باشد.
اگر به آياتي كه به مسئله توكل اشاره دارد توجه گردد به روشني معلوم مي شود كه توجه به اموري چون خالقيت خداوندي (انعام آيه102 و زمر آيات38و 62) و ربوبيت او (انعام آيه 102 و اعراف آيه89 و انفال آيه2 و توبه آيه129 و ده ها آيه ديگر) به عنوان اصلي ترين زمينه هاي درست توكل بيان شده است.
نشانه توكل واقعي
به اين معنا كه موحد واقعي كسي است كه توكل وي بر اساس ربوبيت خداوندي باشد و در همه امور پيش و همراه پس از آن، اراده و مشيت الهي را ببيند و باور داشته باشد.
آيات ديگري كه به مسئله حيات جاويد خداوند (فرقان آيه58)، حكمت خداوند (انفال آيه49) حقانيت هدف (نمل آيه79) حاكميت وي (هود آيه56 و هود آيه123) رحمت او (مالك آيه28) عزت خدا (انفال آيه49) و كفايت او (ال عمران آيه173) و مالكيت (نساء آيه132) و مشيت او (اعراف آيه89) و اموري ديگر پرداخته، همه در اين ارتباط است كه به انسان توجه دهد كه توكل چيزي بيرون از دايره توحيد، معنا و مفهوم واقعي نمي يابد.
به سخن ديگر انساني مي تواند توكل درست و توحيدي داشته باشد كه به همه اين امور و صفات خداوندي توجه كند و آن گاه است كه براي اسباب، نقشي در كنار خداوند نمي يابد بلكه براي همه اسباب از ماسوي الله نقشي طولي قايل مي شود. اين بدان معنا خواهد بود كه تنها خداوند است كه به هر سببي تأثيرگذاري مي بخشد و از آن جايي كه خداوند «لايشغله شان عن شان؛ كاري او را از كاري باز نمي دارد»، در هر مورد و در هر كاري تأثيرگذاري آن را، خود، اراده و مشيت مي كند.
براين اساس هر برگ درختي كه فرو مي افتد و يا جوانه اي كه مي رويد به اراده و مشيت اوست و اوست كه تأثير موردي و تك تك به اسباب مي بخشد و يا تأثير را مي گيرد. اين گونه است كه آتشي بر حضرت ابراهيم(ع) سرد و سلامت مي شود و آبي فرعون را به خود مي گيرد و همه فرعونيان را فرو مي برد و جسد فرعون را به ساحلي مي رساند تا براي عبرت ديگران باقي ماند. توكل واقعي به معناي تأثيرگذاري طولي هر سبب و وسيله به اراده و مشيت خداوندي است و اگر اين گونه نباشد آن توكل، نوعي شرك است كه مي بايست از آن توبه كرد و استغفار نمود.
يکشنبه 6 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]