واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: نماد «دوره پاكدامنان انقلابي»
علي محمد حاضري
يكي از صاحب نظران مشهور تحليل انقلاب ها كه در خصوص مراحل انقلاب نظرياتي ويژه دارد1 در مورد ويژگي هاي شخصيتي رهبران و رخدادهاي مراحل پيروزي انقلاب و بعد از آن سخناني دارد كه مي تواند مورد توجه قرار گيرد. او مدعي است انقلاب ها در آغاز پيروزي توسط ميانه روها هدايت مي شود ولي در مرحله بعد تندروهاي انقلابي به قدرت مي رسند. او معتقد است جامعه انقلابي تحت مديريت و مسووليت اين تندروهاي انقلابي با دو خصوصيت نسبتاً متناقض مواجه است. از يك سو اين رهبران تندرو با نوعي ارزش هاي انقلابي دمخورند كه با خصوصيات حاكمان فاسد رژيم پيش از انقلاب به كلي متفاوت است و او از آن ذيل عنوان «پاكدامني»، ياد مي كند. منظور اين است كه اين مسوولان معمولاً هم از جهت اخلاق پاكند و از شهوتراني هاي معمول حاكمان فاصله دارند، هم با نوعي سلامت اقتصادي و وارستگي مالي و پاكدستي انقلابي زندگي مي كنند و هيچ نشاني از حيف و ميل و غارت اموال و ثروت ها در آنان مشاهده نمي شود. وي در عين حال دوره حاكميت اين رهبران را به گونه يي ديگر نيز تفسير مي كند. او مي گويد بروز تسويه حساب هاي سنگين، قلع و قمع شديد مخالفان، سخت گيري ها و محدوديت گسترده آزادي ها است كه به بهانه دفاع از انقلاب و ارزش هاي آن صورت مي گيرد. بعضي ها كوشيده اند آراي اين نويسنده را با شرايط و رخدادهاي انقلاب اسلامي هم مطابقت دهند. صرف نظر از تاملاتي كه در خصوص اينگونه مقارنه ها وجود دارد مي توان مشابهت ها و تفاوت ها و امتيازات انقلاب اسلامي را با ديگر انقلاباتي كه اين صاحب نظر مورد بررسي قرار داده است به وضوح دريافت. در اين خصوص با تسامح مي توان دوره نخست وزيري مهندس ميرحسين موسوي را دوره بعد از حاكميت ميانه روها ناميد. اما واقعيت هاي انقلاب اسلامي گواه آن است كه دوره مهندس موسوي برخلاف ديگر انقلابات، دوره پاكدامني انقلابي ولي بدون خشونت معمول بود. در خصوص وجه اول آن كه مي توان گفت تقريباً دوست و دشمن بر پاكدامني همه جانبه ميرحسين موسوي گواهي مي دهند و حتي بي انصاف ترين دشمنان و مخالفان هم نتوانسته اند حتي كوچك ترين شائبه يا اتهامي را به ميرحسين نسبت دهند.
اما نكته جالب و قابل توجه در انقلاب اسلامي تحت رهبري حضرت امام و مسووليت اجرايي موسوي كه براساس قانون اساسي قبل از بازنگري نخست وزير عمده ترين مسووليت اجرايي كشور را بر عهده داشت، اين است كه در دوره يي كه قاعدتاً به عنوان دوره تندروي بايد شناخته شود، كمترين نشانه يي از آن تسويه حساب هاي آنچناني نمي توان سراغ گرفت. حداكثر آنچه در خصوص ميانه روها اتفاق افتاد عدم اقبال مردم و حذف آنها از قدرت و مسووليت بود. در همان دوره و حتي در شرايطي كه كشور درگير گسترده ترين تهاجمات نظامي جبهه متحد استكبار و جنگ تحميلي بود و منافقين نيز خشن ترين اقدامات تروريستي را عليه مسوولان و عناصر حاكميت و حتي مردم عادي مدافع حاكميت به راه انداخته بودند، شاهد كمترين تضييقات و محدوديت هاي معمول جوامع و دولت هاي در حال جنگ بوديم. حضرت امام و دولت ميرحسين موسوي در همان سال ها حتي يك روز، روزنامه جناح مخالف و منتقد دولت را تعطيل نكردند. جناح مخالف دولت و منتقد امام در مجلس شوراي اسلامي آشكارا مخالفت و بعضاً كارشكني مي كردند و هيچ گاه به بهانه اين مخالفت ها، سلب صلاحيت نشدند و از كانديدا شدن براي انتخابات منع نشدند. راقم اين سطور نمي خواهد مدعي شود كه در آن دوران هيچ كم و كاستي و ضعف و خطايي وجود نداشت، اما به جرات مي توان گفت انقلاب اسلامي در آن دوران با تندروي هايي از نوع ديگر انقلابات فاصله يي عظيم داشت و مردم ما هنوز خاطره خوشايند عصر پاكدامني هاي دوران نخست وزير محبوب امام را به خوبي در ذهن دارند و مي توان گفت جاذبه همين خاطرات شيرين است كه نام و ياد ميرحسين موسوي را با درايت، حسن مديريت، صداقت، ساده زيستي و عدالتخواهي و مردم داري و نيز آزادي و آزادگي قرين و همراه مي دانند. سكوت پرمعني موسوي در تمامي تب و تاب هاي سال هاي بعد از نخست وزيري نيز نزد آگاهان و آشنايان با خلقيات و منش ميرحسين، بيش و پيش از هر چيز تداوم همان سعه صدرها، خداباوري ها و مسووليت شناسي بدون ادعا ارزيابي مي شود.
پي نوشت؛---------------------------
1- كرين برنيتون، نويسنده كتاب كالبدشكافي چهار انقلاب
پنجشنبه 3 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]