تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به خدا و روزقيامت ايمان دارد،بايد ميهمانش راگرامى دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821199793




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ادبيات انقلاب از نمايي ديگر (1) ابراهيم حسن بيگي در گفتگو با حيات:نويسندگان طلايه دار سنگرهاي بي تفنگ نيستند


واضح آرشیو وب فارسی:حيات: ادبيات انقلاب از نمايي ديگر (1) ابراهيم حسن بيگي در گفتگو با حيات:نويسندگان طلايه دار سنگرهاي بي تفنگ نيستند
تهران - حيات

علي رغم تأكيدات مقام معظم رهبري هيچ اتفاق و برنامه ريزي در كشور براي فراهم كردن شرايط نوشتن نويسندگان صورت نمي گيرد بنابر اين در چنين شرايطي انتظار نداشته باشيم نويسندگان طلايه دار سنگري باشند كه از آن هيچ تفنگي شليك نمي شود.
از آن جا كه فرهنگ يك پديده دروني است كه در نماد بيروني خود به صورت رفتار اجتماعي بروز مي كند، به زماني نياز دارد تا در متن و بطن جامعه رسوب كند. جنگ هم اين چنين است و اثري عميق بر شرايط جامعه درگير با آن مي گذارد. چرا كه انقلاب و جنگ آبستن حوادث گوناگونند و ذهن خلاق متوليان فرهنگ اعم از نويسنده و هنرمند آبستن خلق آثار نو هستند.

با گذشت سي سال از پيروزي انقلاب اسلامي هنوز تهيه و توليد آثار ادبي در اين زمينه اداي دين درستي نسبت به تحولات عظيم اجتماعي و چگونگي به وقوع پيوستن انقلاب نكرده اند.البته تك مضراب هايي در سال هاي دور در اين راستا نواخته شد كه در مقايسه با آثار توليد شده در ژانر دفاع مقدس بسيار كمرنگ جلوه مي كند.

هرچند عده اي معتقدند آثار خلق شده در دوران وقوع تحولات و يا در سال هاي نزديك به آن در دام شعارزدگي، هيجان و شور كاذب خالق اثر گرفتار است اما سوال اينجاست كه گذشت سي سال براي رسوب واقعيت در وجود خالق اثر كافي نيست؟
از اين رو و در آستانه سي امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي پاي درد و دل اهالي قلم نشسته ايم تا به بررسي وضعيت ادبيات انقلاب و علل عدم رشد كمي و به ويژه كيفي در اين حوزه نسبت به ژانر دفاع مقدس بپردازيم .
گفتگوي زير با "ابراهيم حسن بيگي" است كه "سال‌هاي بنفش" را با موضوع پيروزي انقلاب اسلامي در كارنامه خود دارد. وي در حال حاضر با داشتن تجربه چندين سال نويسندگي،سال ها مدير گروه ادبيات انتشارات مدرسه بوده است.
با توجه به اين كه ادبيات انقلاب چه از نظر كمي و چه از نظر كيفي رشد چشمگيري نداشته است، وضعيت موجود را چگونه بررسي مي كنيد و علت را چه مي دانيد؟
مهجور ماندن ادبيات انقلاب را جدا از ساير زير مجموعه هاي انقلاب نبايد ديد. اگر فرضا گفته مي شد در ديگر زمينه هاي انقلاب به اهداف خود رسيده و فقط در فرهنگ به اهداف انقلاب نرسيده ايم، شايد مي شد بيشتر تجزيه و تحليل كرد كه چرا ما در حوزه ادبيات كارهاي بيشتري انجام نداده ايم ولي اعتقاد من اين است كه وقتي در زمينه همه مباني انقلاب و اهدافي كه حضرت امام براي انقلاب ترسيم كرده بودند، دچار مشكل و در جاهايي دچار سردرگمي هستيم بايد علت آن را پيدا كرد. البته نرسيدن به همه اهداف طبيعي است اما اين كه در برخي زمينه ها حركتي صورت نمي گيرد و يا آن حركت پيش رونده اي كه در اوايل انقلاب وجود داشت ديگر به چشم نمي خورد و حتي در مواردي عقب نشيني شده و اصول انقلاب ديگر به عنوان اهداف مطرح نبوده و زير سوال هم مي رود، بايد علت را ريشه اي بررسي كرد.
آيا وقوع جنگ تحميلي بلافاصله بعد از انقلاب مي تواند دليل قانع كننده اي براي مهجور ماندن ادبيات انقلاب باشد؟
آنچه در حوزه ادبيات اتفاق افتاده قطعا نسبت به اصول و اهداف انقلاب قابل مقايسه نيست و در واقع مي شود گفت به چيزي نرسيده ايم اما در مقايسه با ديگر بخش هايي كه در جامعه وجود دارد ادبيات هم در حد بضاعت و توان خود كارهايي در حوزه انقلاب صورت داده است. قطعا اين مقدار رضايت بخش نبوده و گفتن اين كه وقوع جنگ بلافاصله بعد از انقلاب باعث شد كه نويسندگان از انقلاب غافل شوند هم بهانه است و دليل محكمي نيست. چراكه 20 سال هم از جنگ گذشته پس چرا هنوز آثار مرتبط به انقلاب خلق نمي شود. الان در سي امين سالگرزد انقلاب اسلامي اگر به عقب برگرديم من به عنوان نويسنده در حوزه فرهنگ، قطعا ناراضي هستم از اين كه كار جدي و كار تأثيرگذاري صورت نگرفته و امروز نمي توان نام كتاب ها و رمان هايي را برد كه درباره انقلاب باشند و بتوان در اختيار جوانان بگذاريم كه انقلاب را نديده و درك نكرده اند تا با مطالعه اين كتاب ها بتوانند ارزش هاي انقلاب را بشناسانند. همانطور كه در حوزه اي مثل اقتصاد هم چنين است و به جواني كه انقلاب را نديده نمي توانيد بگوييد ايجاد تعامل و از بين بردن فاصله هاي شديد طبقاتي در جامعه از اهداف انقلاب در بخش هاي اقتصادي بوده است. چراكه جوان امروز مي بيند اين وضعيت وجود دارد و اين برخواسته از عدالت اسلامي و اجتماعي و انقلابي ما نيست. اين نشان مي دهد كه ما در بخش اقتصاد نه تنها به اهداف انقلاب نريسيده ايم بلكه شرايط را مثل شرايط قبل از انقلاب حفظ كرده ايم .
اما جايگاه فرهنگ با ديگر حوزه ها متفاوت است، همانطور كه جايگاه اهالي قلم، پس رسالت نويسنده به عنوان يك متفكر و جهت دهنده در جامعه چه مي شود؟
درست است. ممكن است اين سوال پيش بيايد كه فرهنگ با ديگر حوزه ها فرق دارد چرا كه اهالي فرهنگ با انديشه سر و كار دارند و خود را تحت تاثير شرايط جامعه قرار نمي دهند بلكه براي اعتلاي شرايط حركت مي كنند اما به هر حال نويسنده يك شخص است و او هم تحت تاثير شرايط و محيط قرار مي گيرد و پيروي مي كند و اين شرايط حتي باعث مي شود آن شور و حرارتي كه براي نوشتن آثار انقلاب داشتند را ديگر خيلي جدي نگيرند.
اين نوع استدلال به نوعي انداختن تقصير بر گردن ديگران نيست...؟
گناه را نبايد به گردن ديگران انداخت. همه مقصر هستيم. ما مشكلمان جمعي است و اگر بخواهيم به صورت مجرد به فرهنگ نگاه كنيم و مجموع را در نظر نگيريم، مي توانيم بگوييم كه اهالي قلم مقصر هستند همانطور كه مي توان گناه را به گردن ديگر حوزه ها نيز انداخت و مي توان يقه تك تك كساني كه در به وجود آمدن چنين شرايطي مقصر هستند را گرفت. از جمله يقه اهالي فرهنگ را. به طور مثال اگر يك فيلم و سريال قوي در حوزه انقلاب در سال ساخته نمي شود بايد گريبان اهالي سينما را گرفت. هر كدام از اين ها ممكن است پاسخ خاصي داشته باشند من هم به ديگر حوزه هاي فرهنگ و هنر كاري ندارم اما اگر از اهالي قلم بپرسيد من به عنوان يك نويسنده مي گويم كه ما مقصر هستيم اما در اين قصور شرايط و ديگران هم نقش دارند و ما در منگنه و فشار ديگران و شرايط قرار گرفتيم و اين وضعيت بوجود آمد.

شما به عنوان يكي از اهالي قلم كه شرايط قبل و بعد از انقلاب را تجربه كرده، مشكل را كجا مي دانيد؟
ما براي رسيدن به اهداف انقلاب قطعا بايد سازو كار آن اهداف را پيدا مي كرديم . چنانچه قبل از انقلاب نويسنده ها براي رسيدن به يك هدف جمعي قلم نمي زدند و هر كس كار خودش را مي كرد اما در انقلاب قرار بر اين شده بود كه نويسندگاني كه فرزندان اين انقلاب هستند و داعيه انقلابي بودن را دارند، قلم را در جهت رسيدن به اهداف انقلاب بكار گيرند و ارزش هاي انقلاب را در آثار خودشان متبلور كنند . قرار اين بود كه اين اتفاق بيفتد و امروز اگر مي بينيم اين اتفاق نيفتاده يكي از علت هايش اين است كه ساز و كار لازم را نداشته ايم. يكي از اين سازو كارها حرفه اي كردن نويسندگي بود. همانطور كه ورزش را بعد از انقلاب به سمت حرفه اي شدن بردند و به همين علت ورزش بعد از انقلاب قابل مقايسه با ورزش قبل از انقلاب نيست. در ادبيات هم بايد قطعا به اين سمت مي رفتيم تا مجال نوشتن را از نويسندگان نمي گرفتيم و به عنوان يك حرفه اي وادارشان مي كرديم و آن ها هم خود را وادار مي كردند كه بنويسند. اين معضل اجتماعي است و نويسنده به تنهايي نمي تواند آن را حل كند مگر اين كه نويسنده اي متمول باشد و ماهي يك ميليون تومان از جايي به او برسد و مجبور نباشد كار كند و ...
اگر اين زير ساخت ها وجود داشت و در چنين شرايطي نويسندگان دست به توليد نمي زدند، مي توانستيم آن ها را مقصر صد در دصد بدانيم. در حالي كه همين مقدار اثري هم كه در اين حوزه ها خلق شده عرق ريزان روح به معناي واقعي بوده و نويسنده از وقتي كه براي فرزندان و همسرش مي گذاشته از سلامتي و خواب خود زده و فرصتي پيدا كرده براي خواندن و يا نوشتن. نبود اين فرصت مناسب از ما فرصت مطالعه را هم مي گرفته . براي همين نويسندگان مطرح انقلاب نويسندگاني نزديك به هم هستند و در آن نمي توان كسي را ديد كه از ديگران فاصله گرفته و به نقطه اوج رسيده باشد. چون همه به همين معضل گرفتارند.

پس نبود امكانات و مشكلات معيشتي را از عوامل روي آوردن نويسندگان به خاطره نويسي و عدم آثار توليدي مي دانيد؟
عليرغم اينكه بارها مقام معظم رهبري تأكيد كرده اند كه بايد شرايط براي نويسندگان فراهم و آن ها به نوشتن ترغيب شوند، متاسفانه نه تنها ارگان ها و نهادها اقدامي براي بهبود شرايط نمي كنند بلكه در اين ميان شاهد هستيم كه برخي مديران كارهايي انجام مي دهند و حرف هايي مي زنند كه كاملا با انقلاب و حتي اسلام مغايرت دارد.همين ما را به انحراف بيشتر از اصول پيش مي برد و نويسندگان نيز همچنان در لايه هاي دروني سختي ها و مشكلاتي كه زندگي برايشان ايجاد كرده دست و پنجه نرم مي كنند. پس وقتي هيچ اتفاقي و برنامه ريزي در كشور براي فراهم كردن شرايط نوشتن براي نويسندگان صورت نمي گيرد انتظار نداشته باشيد نويسندگان طلايه دار سنگري باشند كه از آن هيچ تفنگي شليك نمي كند.
برخي نويسنده ها و ناشران كار نكردن در حوزه انقلاب را به خاطر مخاطب نداشتن كتاب هاي اين حوزه مي دانند...
بهانه جويي هايي از اين دست را نمي پذيرم چرا كه اهانت به مخاطب است و مشكلِ مخاطب شناسي كساني است كه اين حرف را مي زنند. ما بايد مخاطب را بشناسيم و ميزان افزايش سطح سليقه او را در نظر بگيريم ولي اگر ببينيم مخاطب رمان هاي عامه پسند مي خواهد پس ما هم از آن دست كارها بنويسيم و ارائه دهيم ، نه تنها سطح سليقه مخاطب را تغيير نمي دهيم كه آن را پايين هم نگه مي داريم. دقيقا هم سطح و حتي نازلتر از سطح مخاطب كار را انجام مي دهيد . اگر بخواهيم قوي كار كنيم و سطح مخاطب را بالا ببريم، بايد چارچوب هاي ادبي را بشناسيم و بدانيم مخاطب ما آثار فرم گراي پيچيده را هم نمي تواند بخواند و بفهمد و در نتيجه پس مي زند. به طور مثال نويسنده فرم گرايي مثل گلشيري، آمار فروش كتابهايش پايين بود در حالي كه آثار ديگران كه عامه پسند مي نوشتند فروش بالايي داشت. چرا كه گلشيري به اين اميد كه سليقه مخاطب را بالا ببرد، فرم گرا مي نوشت درحالي كه بايد پله به پله بالا مي رفت.
بالاخره مشكل كجاست؟ فرم يا محتوا.
به نظر من بايد پلي زد ميان ادبيات فرم گرا و تخصصي هنري با ادبيات عامه پسند، تا هم مخاطب عام را جذب كنيم و هم سليقه مخاطب را بالا ببريم. من مشكل را محتوا و درون مايه نمي دانم. چه كسي مي گويد مردم ما با جنگ مشكل دارند و از آن خوششان نمي آيد. مردم بارها ثابت كرده اند كه با جنگ هستند و با اصل انقلاب مشكل ندارند . مردم تنها با يك عده كه داعيه انقلابي بودن و دفاع مقدسي بودن را دارند مشكل دارند.
اگر هم امروز آثار جنگي ما مورد توجه قرار نگرفته به خاطر اين است كه ما نخواسته ايم از محتواي جنگ چيزي به مردم بگوييم و آن ها ر ادرگير كليشه و تكنيك و شعارها كرده ايم.
سخن آخر...
با اين وجود وضعيت آينده ادبيات انقلاب را با توجه به وضعيت موجود چه طور ارزيابي مي كنيد و ما چقدر براي رسيدن به وضعيت مطلوب راه داريم؟
اگر سازو كارهاي لازم براي رسيدن به وضعيت مطلوب را پيدا نكنيم _كما اين كه در، سي سال اخير نكرديم_ اتفاق خاصي نمي افتد و اگر ده سال ديگر هم با من مصاحبه كنيد من باز هم ممكن است همين نكات را بگويم. يعني در شرايط معمولي شايد نويسندگان و مفسران نسل انقلاب 10 الي 15 سال ديگر عمر كنند و 50 سال بعد هم كساني كه دست به نوشتن مي زنند كساني هستند كه نه انقلاب را ديده اند و نه آن را درك كرده اند. الان درست است كه خيلي دير شده، اما جلوي ضرر را هرجا بگيريم منفعت است. اگر زير ساخت ها درست شود مي توان به آينده اميدوار بود. اين كار مثل ريل گذاري براي حركت قطار است. ما هم كارمان مثل قطار حركت دارد و قرار است جماعتي را با خودمان همراه كنيم. اما بايد ريل مناسبي براي حركت اين قطار وجود داشته باشد. پس بايد براي اين حركت برنامه داشته باشيم. اگر امسال برنامه ريزي كنيم ممكن است 10 سال ديگر به ثمر برسد اما تغيير و تحولاتي كه در حوزه مديريت فرهنگي كشور پيش مي آيد و نگاه هاي سياسي كه در مديريت كلان كشور به مسائل فرهنگي وجود دارد تا الان ما را از اين كه كارگروه هاي كارشناس و متخصص در حوزه هاي فرهنگي بدون توجه به تغييرات مديريتي كار خود را انجام دهند، باز داشته است. بايد در نظر داشته باشيم كه همه هنرمندان و نويسندگان آدم هاي سياسي نيستند و جدا از فعاليت هاي سياسي كه ممكن است داشته باشند نگاهي عام به مسائل دارند و مي توانند زير ساخت ها را طراحي و آماده اجرا كرده و به مديران تحويل دهند. من فكر نمي كنم اگر اين وضع به همين شكل ادامه داشته باشد، اتفاقي بيفتد. مگر اين كه معجزه اي رخ دهد.
پايان پيام
 شنبه 28 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات]
[مشاهده در: www.hayat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 79]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن