تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز دژ محكم خداوند رحمان و وسيله راندن شيطان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816857046




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: اصغرفروغي ابرينقش مراسم عزاداري در انقلاب مشروطه ايران


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: اصغرفروغي ابرينقش مراسم عزاداري در انقلاب مشروطه ايران
خبرگزاري فارس: مورخان انقلاب مشروطه عوامل متعددي را براي شكل‏گيري و پيروزي انقلاب ذكر كرده‏اند كه هر يك در جاي خود حائز اهميت و قابل توجه است. مقاله حاضر به بررسي تأثير مجالس وعظ و خطابه و عزاداري در شكل‏گيري و پيروزي انقلاب مشروطه مي‏پردازد.


تاريخ و فرهنگ اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و نقشي كه محرم و مجالس عزاداري در شكل‏گيري، پيروزي و حفظ آن داشته، شايسته است كه اهميت اين ماه و مجالس عزاداري در ديگر تحولات اجتماعي و سياسي تاريخ معاصر ايران مورد تحقيق و بررسي قرار گيرد، تا نقش آن در آگاهي توده مردم، ايجاد روحيه ظلم ستيزي، روحيه مبارزه با استبداد و استعمار و روحيه عدالتخواهي ايرانيان آشكار گردد.

مورخان انقلاب مشروطه عوامل متعددي را براي شكل‏گيري و پيروزي انقلاب ذكر كرده‏اند كه هر يك در جاي خود حائز اهميت و قابل توجه است. مقاله حاضر به بررسي تأثير مجالس وعظ و خطابه و عزاداري در شكل‏گيري و پيروزي انقلاب مشروطه مي‏پردازد و مطالب آن پيرامون موضوعات ذيل تدوين گرديده است:

الف ـ جايگاه مجالس عزاداري نزد شيعيان

ب ـ نقش مجالس عزاداري در آگاهي مردم و شكل‏گيري انقلاب مشروطه

ج ـ اقدامات عين الدوله براي جلوگيري از برگزاري مجالس وعظ و خطابه

د ـ ايجاد اجتماعات بزرگ و حضور توده مردم در صحنه

ه ـ نهضت امام حسين عليه‏السلام ، الگوي رهبران انقلاب مشروطه

جايگاه مجالس عزاداري نزد شيعيان
در تاريخ شيعه محرم جايگاه ويژه‏اي دارد و خاستگاه بسياري از تحولات اجتماعي و سياسي بوده و هست. در واقع مجالس عزاداري كه در اين ماه به ياد مصائب امام حسين عليه‏السلام بر پا مي‏شود از مهم‏ترين عوامل حفظ و نشر مذهب تشيع مي‏باشد.

عزاداري در مصائب ائمه طاهرين به ويژه امام حسين عليه‏السلام از ديرباز در شهرهاي شيعه مذهب و هنگامي كه تشيع مذهب رسمي ايران گشت، در بسياري از شهرها برگزار شده است و ايرانيان از آغاز تولد با سبك و روش و اهميت آن آشنا شده و مي‏شوند. به عبارت ديگر، اين مجالس با خون و پوست آنان عجين گشته، به طوري كه با فرا رسيدن ايام سوگواري نه تنها چهره شهرها تغيير مي‏كند، بلكه در جسم و روح شيعيان تحول بزرگي پديد مي‏آيد و همه عاشقانه خود را وقف هر چه بهتر برگزار كردن اين‏مجالس مي‏كنند.

هر كس با آداب و رسوم ايرانيان آشنا باشد به خوبي به اهميت اين مجالس نزد آنان پي مي‏برد و اين حقيقت بر وي آشكار مي‏گردد كه اين گونه مجالس در تحولات اجتماعي و سياسي تاريخ ايران نقشي مهم را ايفا كرده است و به اهميت آن در بيداري و آگاهي شيعيان پي مي‏برد.

جلال الدين مدني در مورد نقش مجالس عزاداري در تحولات اجتماعي و سياسي مي‏نويسد:

«محرم آغاز هر سال قمري يادآور قيام حسين بن علي عليهماالسلام است. سابقه غالب جنبشها و نهضتهاي اسلامي به خصوص در جامعه تشيع نشان مي‏دهد كه متأثر از اجتماعات محرم در عزاداري امام حسين عليه‏السلام بوده است. انقلاب مشروطيت هم دقيقا چنين وضعي را دارد. محرم سال 1323 همين موقعيت را داشت. شور و هيجان در اجتماعات بيشتر محسوس بود. مردم عزاداري و ذكر مصيبت را همراه با ايراد خطابه در فجايع حكومت طالبند. مردم از جمع شدن در حسينيه و تكيه نتيجه فوري مي‏خواهند.»(1)

نقش مجالس عزاداري در آگاهي مردم و شكل‏گيري انقلاب مشروطه
همه كساني كه در باره انقلاب مشروطه سخني گفته يا مطالبي نوشته‏اند، آگاهي مردم را از ضروريات وقوع انقلاب دانسته‏اند.

مهم‏ترين وسايلي كه مردم مي‏توانستند به وسيله آنها سطح آگاهي خود را بالا ببرند، عبارت بودند از: مجله، روزنامه، كتاب، مدارس جديد و غيره. ناگفته پيداست كه استفاده از اين وسايل نياز به سواد خواندن و نوشتن داشت كه بسياري از مردم از آن بي‏بهره بودند. بنابراين افراد انگشت شماري مي‏توانستند از طريق مطالعه آگاهي خود را نسبت به اوضاع مملكت خود و ممالك ديگر بالا ببرند. پر واضح است كه براي ايجاد انقلاب و تحولي عظيم يعني مهار كردن رژيم استبدادي و دخالت مردم در سرنوشت خودشان نياز به نيروي آگاه و مشتاق بيشتري بود و با توجه به شرايط اجتماعي و سياسي حاكم بر جامعه، مراسم عزاداري و مجالس روضه‏خواني از بهترين وسائل تحقق اين امر به شمار مي‏آمد. بنابراين دور از ذهن نمي‏نمايد كه در چنين مواقعي نظرها متوجه واعظان و خطيباني گردد كه در اين گونه مجالس مي‏توانستند حقايق را براي توده مردم بيان كنند و آنها را به حقوقشان آگاه نمايند.

يكي از وعاظ مشهور ايام انقلاب مشروطه سيد جمال الدين واعظ اصفهاني بود كه ملك‏زاده در مورد نقش وي در بيداري مردم مي‏نويسد:

«در مجالس وعظ و خطابه مردم را به اهميت قانون و مزاياي حكومت قانوني آشنا نمود.»(2)

سيد جمال الدين واعظ در آگاهي توده مردم تأثير بسزايي داشت، زيرا به گفته يغمايي: «پيش از ظهور سيد و شروع خطابت او مردم كوچه و بازار از سياست و حكومت و حقوق اجتماعي خود هيچ آگاهي نداشتند. اين خطيبِ با حميتِ بيدار دل عامه را از خواب غفلت بيدار و هشيار كرد و به تحصيل حقوق خويش برانگيخت»(3).

يغمائي ضمن بر شمردن عوامل انقلاب مشروطه مي‏افزايد:

«البته همه اينها اثر بسيار داشته، اما مي‏توان باور داشت كه به تحقيق در روييدن شاخه و ريشه و بر افشاندن و تناور شدن نهال آزادي ايران و رهايي ملت، نهيبهاي تندر آساي سيد جمال از جمله عوامل مؤثر بوده است. وي عامه را از خواب غفلت بيدار كرد، به هيجان آورد و به جانبازي برانگيخت»(4).

او بر خلاف روحانيون سنتي كه در مجالس عزاداري به ذكر مصيبت و گريه مستمعان بسنده مي‏كردند، تلاش مي‏كرد كه فلسفه قيام امام حسين عليه‏السلام و مبارزات ساير ائمه عليهم‏السلام را براي مردم تبيين كند. «و اگر در مي‏يافت كه مستمعان به جاي اينكه از فداكاريهاي راستين ائمه اطهار سرمشق بگيرند بيهوده مي‏گريند و بر سر و سينه مي‏زنند از خشم بر مي‏افروخت و به ايشان سرزنش مي‏كرد»(5).

مسجد شاه (امام) تهران از مهم‏ترين مراكزي بود كه سيد جمال در آنها منبر مي‏رفت و از حقايق اسلام و قرآن و زندگي پيامبر و ائمه طاهرين سخن مي‏گفت و بنا بر قول ملك زاده طولي نكشيد كه «فصاحت بيان و افكار بلندش تهران را تكان داد و هزارها نفر مردان روشنفكر در پاي منبرش اجتماع مي‏نمودند و صيت شهرتش در تمام ايران بلند شد و گفته‏هايش نقل مجالس و محافل گرديد و خطابه‏هايش صداي زنگ حاضر باش آزادي را به ملت ايران رسانيد»(6).

سيد جمال الدين در اصفهان، شيراز، تبريز و تهران منبر مي‏رفت و بنا به نوشته ناظم الاسلام كرماني «جمعيت بسياري در حوزه و منبر او جمع مي‏شدند. جناب واعظ هم هيچ ملاحظه از امام مسجد نمي‏نمود... در اين اواخر تجري واعظ به حدّي رسيد كه از شاه و رجال دولت و وزراي مملكت و حكام جور هم ذكري مي‏فرمود»(7).

ماه محرم كه به طور طبيعي زمينه‏هاي تبليغ و پند و موعظه آماده‏تر مي‏شد، اوج سخنرانيهاي خطباي مشروطه بود. ادوارد براون در اين باره مي‏نويسد:

«به ويژه در ماه محرم قمري سيد جمال به فعاليت خاص خود دست زده نفوذ بي‏اندازه‏اي در ميان كلاه‏نمدي‏ها و پيشه‏وران و طبقه پايين و متوسط پيدا كرده بود، با زبان عوام فهم سخن مي‏راند»(8).

ذكر همه آنچه در مورد نقش سيد جمال الدين واعظ در بيداري توده مردم در منابع آمده است در اينجا مقدور نيست و همين چند نمونه به خوبي بيانگر تلاش وي در راه تحقق مشروطه است و چنان كه اقبال يغمائي نوشته، او بود كه نخستين بار لفظ مشروطه را بر زبانها انداخت و مردم را برانگيخت كه به جاي تشكيل عدالتخانه، طلب كار مشروطيت و حكومت قانون شوند(9).

ملك المتكلمين نيز يكي ديگر از خطباي توانا و روشنفكري بود كه در اصفهان، تبريز، تهران، شيراز و مشهد منبر مي‏رفت و تحوّل بزرگي در ميان مردم ايجاد كرد. او كه به واسطه مخالفت با استقراض از روس مجبور به ترك تهران شد مدتي در گيلان به سر برد و به آگاهي مردم پرداخت. سيد حبيب اللّه‏ اشرف الواعظين كه همراه وي بوده در مورد تأثير سخنراني او در بيداري مردم مي‏نويسد:

«هزارها نفوس در مجالس وعظ و خطابه حضور مي‏يافتند و از آن چشمه فضل و دانش سيراب مي‏شدند. زماني نگذشت كه گويي يك نهضت ملي در اين شهر پديدار گشته و شوق و شعفي بيرون از حد در مردم آشكار شد. مردم حرفهايي كه تا آن زمان به گوششان نرسيده بود، شنيده و زمزمه عدالت و حبّ وطن و شرافت ملي در افكارشان راه يافت»(10).

ملك زاده مي‏نويسد ملك المتكلمين «علي رغم مخالفت روحانيت مرتجع و وابسته، مورد حمايت آقاي طباطبايي بود. بنابراين او را در ماه رمضان براي وعظ در مسجدي كه خود در آن نماز مي‏گزاشت دعوت كرده و سخنرانيهاي وي چنان پر محتوا و جذاب بود كه به زودي مورد توجه و استقبال خاصّ و عام قرار گرفت»(11).

ملك زاده در جايي ديگر مي‏نويسد:

«به تشويق نصيرالملك شيرازي متولي باشي چند شب در مسجد معروف گوهرشاد منبر رفت و از همان شب اول شوق و شعفي از طرف مردم پديدار گشت»(12).

او از قول ذوالرياستين نيز مي‏نويسد:

«با ورود ملك المتكلمين به شيراز روح تازه در اجساد خمود دميده شده و شور و عشقي در مردم پديدار گشت، مردماني كه شوري در سر داشتند و ايماني در دل مي‏پروراندند، پروانه‏وار گرد شمع وجودش جمع شدند، براي استفاده او را به وعظ در مسجد وكيل دعوت نمودند. در اندك زماني چنان هيجاني در افكار پديدار شد و حرفهاي تازه در ميان مردم منتشر گشت»(13).

او اضافه مي‏كند كه عصرها را همگي در صحن بزرگ جمع مي‏شدند و اكثر روزها ملك المتكلمين يا سيد جمال الدين منبر مي‏رفتند و از منافع مشروطيت و حقوق حقه ملت سخن مي‏گفتند و مردم را به پايداري تشويق مي‏كردند(14).

در بيشتر شهرها به ويژه اصفهان، مشهد و تبريز هر روزه به مناسبتهاي مختلف مجلسي برپا مي‏شد و خطبا با شيوه خاصي مردم را از مسائل اجتماعي و سياسي آگاه مي‏كردند.

آذربايجان نيز كه از مراكز مهم انقلاب به شمار مي‏آمد از خطباي توانايي همچون ميرزا حسين واعظ، شيخ سليم و ميرزا جواد ناطق برخوردار بود كه آنان در ايام انقلاب در محافل و مجالس از فجايع حكومت استبداد و منافع حكومت مشروطه سخن مي‏گفتند و مردم را براي به دست آوردن مشروطه تهييج مي‏كردند. نصرت اللّه‏ فتحي در مورد تأثير كلام ميرزا حسين واعظ مي‏نويسد:

«او از اجله ناطقين مشروطه بود و صاحب حنجره طلايي كه به قول كسروي، خدا حنجره او را براي نجات مشروطه خلق كرده بود؛ زيرا تأثير سخنش و تُنِ صدايش چنان نافذ و اثربخش بود كه جوانان از پاي منبرش برخاسته و براي فدائي‏گري و مجاهد شدن و اسلحه گرفتن يكسره به مراكز مربوطه مراجعه مي‏كردند»(15).

شكي نيست كه كانون اصلي انقلاب تهران بود؛ زيرا انقلابيون دستخط مشروطه را از شخص شاه طلب مي‏كردند و ساير شهرها نيز چشم به اقدامات رهبران نهضت در تهران دوخته بودند و خوشبختانه حضرات آيات طباطبايي و بهبهاني كه از رهبران برجسته انقلاب به شمار مي‏آمدند بر خواسته خود اصرار مي‏ورزيدند و حاضر به عقب‏نشيني نبودند. آنان كه از مقام علمي و معنوي والايي برخوردار بودند همچون ساير خطباي انقلاب براي افشاي جنايات مأموران و منافع حكومت مشروطه از منبر استفاده مي‏كردند. آيت اللّه‏ طباطبايي در چهاردهم جمادي الاولي 1324 ق كه اوج انقلاب بود طي خطابه‏اي ضمن بر شمردن ظلم و ستم حكام نسبت به رعايا خواستار ايجاد عدالتخانه شد(16). ايشان آگاهي مردم را در رسيدن به حقوقشان از ضروريات اوليه مي‏دانست و بر آن تأكيد مي‏كرد(17).

مهم‏ترين عامل براي آگاهي توده مردم همانا اجتماع آنان بود كه در مساجد و تكيه‏ها به وقوع مي‏پيوست. علاوه بر مساجد، مرقد شاه عبدالعظيم و حرم حضرت فاطمه معصومه در قم از مراكز آگاه كردن مردم به شمار مي‏آمد؛ زيرا «هر روز وعاظ براي مردم سخنراني مي‏كردند»(18) و علاوه بر آگاه كردن آنان، ايشان را به صبر و مقاومت فرا مي‏خواندند. به گفته ملك زاده: «تحصن حضرت عبدالعظيم و قم، در حقيقت يك نوع مدرسه‏اي بود كه در آن افراد از اوضاع جهان و افكار نوين و منافع مشروطيت و حقوق ملت اطلاع پيدا كردند و آموختند كه با چشم باز و فهميده و دانسته در راهي كه پيش گرفته بودند قدم بردارند»(19).

وي به نقل از يكي از محققان اروپايي مي‏نويسد:

«انقلاب خود مدرسه بزرگي است كه در آن عده بي‏شماري از كليه طبقات مردم علم آزاديخواهي و وطن دوستي مي‏آموزند». سپس مي‏افزايد: «اين حقيقت در ايران بيشتر صدق مي‏كند؛ زيرا قبل از نهضت مشروطيت عده كساني كه از روي تحقيق و مطالعه معني و منافع حكومت ملي و آزادي را مي‏دانستند و از منافع حقيقي مشروطيت اطلاع داشتند، انگشت شمار بودند و بعد از واقعه مهاجرت به قم، هزارها نفر مطلع و مؤمن به مشروطيت و آزادي در ميان آن جماعت پيدا شدند و اين نكته بزرگ‏ترين فايده‏اي بود كه از آن حوادث نصيب مردم شد»(20).

اين سخنان حقيقتي است انكارناپذير؛ چرا كه در ايام انقلاب به واسطه وجود جوي مناسب خطبا و رهبران انقلاب مردم را با مفهوم «مساوات، عدالت، آزادي، حقوق، امنيت، علم و ارزش دانش و نقش مجلس شوراي ملي در احقاق حقوقشان آگاه مي‏كردند»(21).

علما براي مقابله با تجاوزات و زورگويي‏هاي بيگانگان از منبر براي تهييج مردم استفاده مي‏كردند. مردم نيز كه در برگزاري مجالس و اجتماعات مذهبي تبحر خاصي داشتند در اندك زماني دعوت علما را اجابت مي‏كردند. از وقايعي كه بيانگر تأثير سخن علما و وعاظ در برانگيختن احساسات مردم است ويراني ساختمان محل بانك استقراضي روس است كه بدون اجازه علما در قبرستان كهنه‏اي نزديك مدرسه خازن الملك بنا شده بود.

ناظم الاسلام كرماني كه خود از نزديك شاهد اين ماجرا بوده است، مي‏گويد كه به‏رغم اينكه مصالح ساختمان از قبيل آجر گران قيمت بود، كسي به آن توجهي نداشت و همه متوجه ويران كردن بنا بودند. وي مي‏افزايد: «آن وقت دانستم كه قوه معنويه مليه يك قوه ظاهره خدايي است كه اگر به جنبش آيد، مي‏تواند در يك ساعت يك لشكر جرار يا يك سلطنت قهار را منقلب و معدوم نمايد»(22).

در مجالس روضه نه تنها حوادث و وقايعي كه در تهران اتفاق مي‏افتاد به اطلاع مردم مي‏رسيد، بلكه حوادث و وقايعي كه در ساير شهرها به وقوع مي‏پيوست، بلافاصله به اطلاع مردم مي‏رسيد.

با توجه به مطالبي كه بيان شد، اين حقيقت بر ما روشن مي‏گردد كه مجالس روضه و وعظ در تهييج و آگاهي مردم نقش مهمي داشته است.

با پيروزي انقلاب مسئوليت وعاظ و خطبا دو چندان شد؛ زيرا همان‏گونه كه وقوع انقلاب نياز به آگاهي توده مردم داشت، حفظ و تداوم آن به آگاهي توده نيازمندتر بود. از اين رو انجمنهاي زيادي با نامهاي گوناگون تشكيل شد و گروههاي زيادي به عضويت آنها درآمدند و «ملك المتكلمين و سيد جمال الدين همه روزه در يكي از اين مجامع ملي منبر رفته و مردم را به اصول مشروطيت و وظايف ملي و حقوق اجتماعي و تفسير قانون اساسي آشنا مي‏كردند و در باره تاريخ ملل متمدنه و تأثيرات سلطنت ملي و نتايجي كه در ترقي بشريت از اين راه پيدايش يافته، سخن مي‏گفتند»(23) و اين روند تا زماني كه وعاظ در قيد حيات بودند ادامه داشت.

اقدامات عين‏الدوله براي جلوگيري از برگزاري مجالس وعظ و خطابه
مستبدان و در رأس آنان عين‏الدوله نمي‏توانستند نسبت به عملكرد وعاظ بي‏تفاوت باشند. از اين رو عين الدوله با فرا رسيدن محرم 1324 ق ـ كه اوج انقلاب بود ـ به اخراج سيد جمال الدين اصفهاني از تهران فرمان داد. شيخ الرئيس ابوالحسن ميرزا نيز كه يكي از آزاديخواهان و عضو كميته انقلاب بود و در آن زمان براي پيشرفت مقاصد ملّييون كوشش بسيار مي‏كرد و در خانه خود منبر مي‏رفت و از ستمگريهاي دولتيان سخن مي‏راند، مورد تعقيب قرار گرفته حكم توقيف او از طرف عين‏الدوله صادر شد، ولي سفير عثماني از او حمايت كرد و مانع توقيف او شد(24).

وقتي كه علما از اجراي دستخط مظفرالدين شاه نا اميد شدند دوباره بناي بر پايي مجامع و محافل را گذاشته و در باره آن به شور و مشورت و رايزني پرداختند و مجددا منبر را كه از بهترين وسايل پند و موعظه بود به ميان آورده، به آگاهي مردم پرداختند. آقايان حجج اسلام قرار گذاردند كه هر شب مسجد و جماعت داشته باشند. آيت‏اللّه‏ بهبهاني شبهاي جمعه را در مسجد سر پولك منبر رفت. موعظه شروع و بناي بيداري مردم تجديد گرديد(25). تحمل اين گونه مجالس براي عين الدوله امكان‏پذير نبود. ناظم الاسلام كرماني در اين باره مي‏نويسد:

«عين الدوله ديد كه اجتماع شبها در مساجد به زودي مردم را بيدار خواهد نمود؛ لذا غدغن كرد كه ساعت سه از شب گذشته احدي در كوچه و خيابان نگذرد و اگر كسي را در ساعت سه از شب گذشته مي‏ديدند او را مأخوذ و به نظميه مي‏بردند... مساجد آقايان در شب موقوف گرديد و مراوده شبانه ممنوع شد. يك عده از سوار و شبگرد در كوچه و بازار و خيابان گردش مي‏كردند»(26).

تلاشهاي عين الدوله براي جلوگيري از برگزاري مجالس عزاداري و بي‏رونق كردن آن به جايي نرسيد. وي از تبعيد وعاظ مشهور و ايجاد حكومت نظامي طرفي نبست و اين نه تنها مردم را آرام نكرد، بلكه آنان را نسبت به حكومت و اقدامات آن جري‏تر كرد. عين الدوله كه خود شاهد شور و عشق شيعيان براي برگزاري مجالس عزاداري بود، يا خود را به ناداني زده بود و يا اينكه وضع حاكم بر جامعه وي را سر در گم كرده بود، به طوري كه نتوانست براي مقابله با احساسات پاك مردم راه حل عاقلانه‏اي را اتخاذ نمايد. به هر حال هر چند كه مردم تحت فشار قرار گرفتند، ليكن مجالس عزاداري ماه محرم 1324 ق را با شكوه برگزار كردند.

اهميت محرم در نزد شيعيان چنان است كه بيگانگان نيز به آن پي برده‏اند. در گزارش سفارت انگليس از وقايع ايران آمده است:

«بر خلاف انتظار، ماه محرم به آرامي گذشت و تا نيمه ژوئن آرامش حكمفرما بود. وقتي مردم ديدند كه شاه حاضر نيست به وعده‏هاي خود وفا نمايد، ناراحت شدند و بالنتيجه در آغاز ژوئيه شورشهايي سهمگين رخ نمود. بازارها بسته شد و يك شمار پنج‏هزار نفري از مردم به مسجد جامع پناه بردند. اتابك مسجد را محاصره [كرد [و آب و نان را بر آنها بست و آنان را مجبور به بيرون رفتن كرد. جنگي در بيرون مسجد رخ داد و دو سه تن بـا قرآن روي دسـت كشته شدند»(27).

عين الدوله كه با فشار و سختگيري نتوانست از برگزاري مجالس عزاداري و آثار آن ممانعت كند از در نيرنگ و فريب وارد شد. «وي براي تظاهر به مسلماني و دينداري و جلب توجه مردم عوام، دستگاه روضه‏خواني وسيعي كه تا آن زمان سابقه نداشت، برپا كرد»(28).

فريب كاريهاي عين الدوله سودي نبخشيد؛ زيرا مردم با حضور در محافل وعظ و سخنراني از توطئه‏هاي وي آگاه شده بودند و هيچ چيز نمي‏توانست آنان را از راهي كه انتخاب كرده بودند منحرف كند. بنابراين با استنكاف عين الدوله از ايجاد عدالتخانه خشم عمومي متوجه وي شد و با فرا رسيدن ايام فاطميه زمينه براي افشاي جنايات او فراهم گرديد. در ايام فاطميه مجالس سوگواري كه تا آن تاريخ سابقه نداشت، بر پا شد و ملك المتكلمين و حاجي شيخ محمّد در باره مفاسد دستگاه دولت و منافع مجالس ملي و تأسيس عدالتخانه سخنرانيهاي متعددي كردند و حضرات آيات طباطبايي و بهبهاني كه بيش از ديگران تحت فشار مردم قرار گرفته بودند، احتياط را كنار گذارده در روي منبر مردم را به پافشاري براي به دست آوردن عدالتخانه تشويق نمودند و مهيا بودن خود را براي فداكاري و كشته شدن در راه عدالت گوشزد مردم كرده، زمينه را براي انقلابي كه پس از اندك زماني پيش آمد مهيا ساختند(29).

شايد براي خوانندگان اين سؤال پيش آيد كه منظور نگارنده از ذكر اين مطالب چيست و در صدد اثبات چه چيز است؟ اگر به دقت مطالب مطرح شده مورد مطالعه قرار گيرد، از آن عظمت و شكوه مجالس عزاداري نمايان مي‏گردد. همان‏طور كه قبلاً متذكر شديم رهبران انقلاب مشروطه يكي از مهم‏ترين عوامل وقوع آن را آگاهي توده مردم دانسته‏اند. حال تصور كنيد كه با فقدان يا كمبود مراكز آموزشي و وسايل ارتباط جمعي، و خيل عظيم بي‏سوادان، آگاه كردن آنها نسبت به مشكلات خودشان چگونه ميسر مي‏شد.

تهيه اين همه مدارس و معلمان كارآزموده دشوار بود و در صورت ايجاد امكانات كه با وضع آن زمان غير ممكن مي‏نمود، با چه انگيزه‏اي مي‏شد مردم كوچه و بازار را در يك جا گرد آورد و به آنها آگاهي داد؟ آيا بر فرض اينكه امكانات فراهم مي‏شد و در مردم انگيزه‏اي ايجاد مي‏گشت، حكومت اجازه برگزاري چنين اجتماعاتي را مي‏داد؟ و دهها سؤال ديگر از اين قبيل كه نشان مي‏دهد به سبك مكتب و مدرسه و معلم و دانش‏آموز امكان آموزش و آگاهي توده مردم وجود نداشت. از اين رو رهبران انقلاب به ويژه روحانيت براي تحقق اين امر خطير متوجه مكتب بزرگ اهل بيت شدند كه به بركت عشق و علاقه شيعيان به حفظ اين مكتب، مشكلي براي بر پايي آن وجود نداشت. هزينه‏هاي آن را خود مردم تأمين مي‏كردند و حضور در آن را از افتخارات خود مي‏دانستند و از آنجا كه شرح حال زندگي ائمه طاهرين و مصائب و ظلم‏ستيزي آنان در اين مجالس بيان مي‏شد، روحيه شهادت‏طلبي، ايثار و فداكاري را در مستمعان افزايش مي‏داد و ترس و دلهره را از آنان دور مي‏كرد. و چون معنويت بر اين مجالس سايه مي‏انداخت، سخنان حق در توده مردم مؤثر واقع مي‏شد و بالاتر از همه حكومت نيز نمي‏توانست براي مدت طولاني از برگزاري آن جلوگيري كند. بدين سان روحانيت معتقد به انقلاب در ايام محرم، صفر، رمضان، فاطميه و در مناسبتهاي مذهبي ديگر بيشترين استفاده را براي آگاه كردن مردم بردند.

ايجاد اجتماعات بزرگ و حضور توده مردم در صحنه
علاوه بر آگاهي توده مردم، اجتماع و حضور آنان در صحنه از مهم‏ترين عوامل انقلاب به شمار مي‏آمد. وقوع انقلاب نياز به حضور مردم داشت.

رهبران هر چند آگاه و فداكار باشند بدون پشتيباني آحاد مردم به جايي نمي‏رسند. دشمن آنان را از پاي در مي‏آورد، نفي بلد مي‏كند و يا اگر وجودشان را خطرناك تشخيص داد، به قتل مي‏رساند. اگر حكومت در برابر خواسته‏هاي رهبران انقلاب عقب نشيني مي‏كند نه به واسطه ترس از ايشان است، بلكه از خشم و هيجان و شورش توده مردم مي‏ترسد. اگر سراسر كشور را شورش عمومي فرا گيرد مقابله با آن بسيار دشوار است؛ مثلاً لغو قرارداد رژي به بركت حمايت گسترده توده مردم از فتواي ميرزاي شيرازي بود. ناظم الاسلام كرماني در مورد اهميت نقش مردم و ايمان آنان به پيشوايان دين مي‏نويسد:

«نتيجه اين شد كه امتياز مرتفع باشد. و شش كرور خسارت كمپاني را دولت قبول كرد و اين اول قرضي بود كه دولت ايران به خارجه مديون شد. اگر چه اين خسارت به ايران وارد آمد، ليكن در عوض ملت ايران به خود آمده و اندكي رو به بيداري كرده، چه از اين ارتفاع امتياز رژي، ملت ايران دانست كه مي‏شود در مقابل سلطنت ايستاد و حقوق خود را مطالبه كرد. در واقعه رژي اعتقاد ملي و مذهبي مردم به هم گره خورد و علي‏رغم اختلافات مذهبي كه در ايران وجود داشت همه به حكم تحريم تنباكو تمكين نمودند»(30).

هنگامي كه فتواي تحريم تنباكو به شهرهاي ايران رسيد، ناصرالدين شاه براي مقابله با آن، حاج ميرزا مجتهد آشتياني را تحت فشار قرار داد كه يكي از دو كار را انجام دهد، يا در ملأ عام غليان بكشد و يا از ايران خارج شود. مرحوم ميرزا شقّ اخير را قبول فرمود و عازم بر حركت شد كه اهالي تهران از اعلي و ادني، زن و مرد، سياه و سفيد، غريب و خودي، بومي و شهري، حرّ و مملوك، از صغير و كبير به هيجان آمده زلزله در اركان شهر افتاد و همه ناله‏كنان و فريادزنان واشريعتاگويان به هر طرف در حركت و دور خانه ميرزا طواف كنان بودند و به فاصله يك ساعت تمام دكاكين و سراها بسته و تعطيل عمومي شد. راستي شور ملي را چه اثري است. به خاطر دارم كه در آن هنگام چون ابر بهاري گريان بودم و سبب آن گريه را تاكنون ندانسته‏ام»(31).

به راستي اگر اين خروش عمومي نبود، ناصرالدين شاه با ميرزاي آشتياني چه مي‏كرد. اگر هنگامي كه علما براي اعتراض به اعمال دولت به زاويه شاه عبدالعظيم پناه بردند، مردم آنها را همراهي و حمايت نمي‏كردند و با اعتصابات بر دولت فشار نمي‏آوردند كه علما را باز گردانند، صدر اعظم با رهبران انقلاب چه رفتاري مي‏كرد و اگر در مهاجرت علما به قم و تحصن در سفارت انگلستان افراد انگشت‏شماري با آنها همراه مي‏شدند، آيا مي‏توان انتظار داشت كه عين‏الدوله با آن سرسختي كه داشت در برابر خواسته رهبران انقلاب نرمش نشان دهد؟ بدون شك پاسخ منفي است. بنابراين حضور انبوه مردم پشت سر رهبران انقلاب از عوامل موفقيت انقلاب به شمار مي‏آيد و مردم شيعه ايران براي حضور در صحنه در مراحل حساس و سرنوشت‏ساز از همان اوان كودكي با حضور در مجالس عزاداري آموزش لازم را ديده بودند. گر آوردن جمعيت زياد براي امري مهم در اسرع وقت كاري است بسيار دشوار و اين هنگامي آسان و قابل اجرا مي‏شود كه با عشق و اعتقاد به راه سرخ شهادت ائمه طاهرين همراه باشد. امام خميني كه خود براي تشكيل جمعيتهاي ميليوني در انقلاب اسلامي ايران از همين مراسم عزاداري و سوگواري بهره گرفته، در اين مورد مي‏فرمايد:

«اگر دولتهاي ديگر بخواهند يك هماهنگي بين تمام قشرها پيدا كنند ميسر نيست. ما را سيدالشهدا اين طور هماهنگ كرده. ما براي سيدالشهدايي كه اين طور هماهنگ كرده اظهار تأسف نكنيم؟ همين گريه‏ها نگه داشته ما را»(32).

و در جاي ديگر مي‏فرمايد:

«در ايران كه مهد تشيع و اسلام و شيعه هست، در مقابل حكومتهايي كه پيش مي‏آمدند و بنابراين داشتند كه اساس اسلام را از بين ببرند، اساس روحانيت را از بين ببرند، آن چيزي كه در مقابل آنها، آنها را مي‏ترساند، اين مجالس عزا و اين دستجات بود»(33).

حضرت امام خميني اعتقاد داشتند كه: «آن جنبه سياسي است كه ائمه ما در صدر اسلام نقشه‏اش را كشيده‏اند كه تا آخر باشد و آن، اين اجتماع تحت يك بيرق، اجتماع تحت يك ايده و هيچ چيز نمي‏تواند اين كار را به مقداري كه عزاي حضرت سيدالشهدا در او تأثير دارد تأثير بكند»(34).

مجالس عزاداري مكتبي بود كه توده مردم درآن درس شجاعت، دينداري، وحدت، ايثارگري و حضور در صحنه و تشكيل اجتماعات و شيوه مبارزه عليه استبداد و استعمار را مي‏آموختند.

نهضت امام حسين عليه‏السلام ، الگوي رهبران انقلاب مشروطه
يكي ديگر از مسائلي كه با مطالعه تاريخ مشروطه مي‏توان به حقيقت آن پي برد، اين است كه رهبران انقلاب و توده مردم، نهضت امام حسين عليه‏السلام را الگوي عملي خود در مبارزه عليه استبداد و استعمار قرار داده بودند و مشكلات خود را در انقلاب با مصائب ائمه طاهرين مقايسه مي‏كردند و نسبت به آنها ناچيز مي‏شمردند و در برابر ناملايمات صبر پيشه مي‏كردند و براي شهادت آماده بودند. آيت‏اللّه‏ طباطبايي كه در چهاردهم جمادي الاولي 1324 ق بر منبر از ظلم و ستم حكام و لزوم تأسيس عدالتخانه سخن مي‏گفت، حركت امام حسين عليه‏السلام را الگوي خود در مبارزه معرفي كرد. وي در اين باره مي‏فرمايد:

«تا زنده‏ام دست‏بردار نيستم و وقتي كه من نباشم سايرين هستند. من كه بايد بميرم، حال كشته شوم بهتر است. جدم را كشتند، اسم مباركش شرق و غرب عالم را گرفته. يك روز و يك شب تشنه ماند، دين اسلام را آبياري و زنده داشت. من هم اگر كشته شوم، اسمم تا دامنه قيامت باقي خواهد ماند. خون من عدالت را استوار خواهد نمود و ظلم ظالمين را دافع و مانع خواهد گرديد. گفتم بعضي نمي‏فهمند كه من چه مي‏گويم و بعضي كه مي‏دانند، قوه حركت را ندارند»(35).

او همه نابسامانيها را از حكومت استبدادي مي‏دانست و مي‏گفت:

«استبداد ضد عدل و انصاف است. همين استبداد بود كه جده‏ام زهرا را سيلي زدند. براي مطالبه حقوقش بود كه استبداد بازويش را به تازيانه سياه كرد. استبداد طفلش را سقط نمود. آه، همين استبداد بود كه حضرت سيدالشهدا را شهيد كرد؛ چه آن حضرت فرمود اي مردم بنشينيد مجلس كنيد، با هم شور و مشاورت نماييد، ببينيد صلاح است كه مرا به قتل آوريد».

وي پس از ذكر مصيبت فرمود:

«امروز پادشاه حقيقي و بزرگ ما امام زمان عجل اللّه‏ تعالي فرجه مي‏باشد و ما نوكران حضرت مي‏باشيم و از احدي ترس و واهمه نداريم در راه عدالت كشته شويم و از آن حضرت كمك مي‏خواهيم و مدد مي‏طلبيم و در سر اين مقصود باقي هستيم، اگر چه يك سال يا ده سال طول بكشد. ما عدل و عدالتخانه مي‏خواهيم، ما اجراي قانون اسلام را مي‏خواهيم، ما مجلسي مي‏خواهيم كه در آن مجلس دارا و گدا در حدود قانوني مساوي باشند»(36).

بعد از سخنراني آيت‏اللّه‏ طباطبايي در چهاردهم جمادي الاولي 1324 ق كه از جنايات حكام پرده برداشت، عين‏الدوله صدر اعظم تلاش نمود كه بين علما و مردم تفرقه بيندازد؛ از اين رو علما به ويژه حضرات آيات بهبهاني و طباطبايي بر وحدت خود تأكيد كردند و براي رسيدن به خواسته‏هاي خود يعني تأسيس عدالتخانه در مسجد جامع اجتماع كردند. مسجد از طرف دولت محاصره گشت و هر گونه رفت و آمد كنترل مي‏شد. در 21 جمادي الاولي آيت‏اللّه‏ بهبهاني خطابه‏اي خواند و خواص خود را مختار كرد در رفتن و ماندن و فرمود:

«صدر اعظم با من غرض دارد، نه با شما. اگر صدمه‏اي وارد آيد بر شما براي خاطر من است. پس بهتر اين است كه هر كس مي‏خواهد برود. اگر كسي بيرون برود مانع نمي‏باشند. ما از اولاد خود توقع ياري و معاونت نداريم. ما كشتن و اسيري و تبعيد و نفي بلد، بلكه حبس در بلاد ديگر را بر خود مي‏بينيم.

خواص اصحاب گفتند ماها كه اينجا مي‏باشيم هر جا برويم ما را مي‏گيرند و مي‏كشند. پس مردن با شما آقايان براي ما بهتر و خوش‏تر است. وانگهي سعادت ابدي را با افتخار و شرف داريم»(37).

سخنان آيت‏اللّه‏ بهبهاني و جوابي كه يارانش به وي دادند دقيقا يادآور سخنان امام حسين عليه‏السلام در شب عاشورا به اصحابش مي‏باشد كه فرمودند: «آنها با من كار دارند و شما از تاريكي شب استفاده كنيد و پراكنده شويد.

برادران و پسران و برادرزادگان و پسران عبداللّه‏ بن جعفر يك زبان گفتند ما چنين كاري نكنيم، كه بعد از تو زنده باشيم! خدا چنين روزي نياورد»(38).

كشته شدن سيد عبدالحميد يكي از طلاب به هنگام دستگيري حاج شيخ محمّد واعظ يكي از وعاظ معروف تهران كه به افشاگري جنايات عين‏الدوله و اعمال دولت مي‏پرداخت، نقطه عطفي در انقلاب مشروطه شد. كشته شدن او هيجان وصف‏ناپذيري ميان توده مردم ايجاد كرد و شعرا و خطبا در باره وي به مرثيه‏سرايي پرداختند و قتل او را با شهادت امام حسين عليه‏السلام مقايسه كردند.

حضور مستمر در مجالس عزاداري و شنيدن جنايات بني اميه چنان هيجاني در توده مردم ايجاد كرده بود كه قاجاريه را به بني اميه مقايسه مي‏كردند و براي مقابله با آنان از هيچ كوششي دريغ نمي‏كردند. هنگامي كه علما و مردم از 21 تا 22 جمادي الاولي 1324 ق در مسجد جامع محاصره بودند و از رسيدن آذوقه به آنها جلوگيري مي‏كردند، بنابر نقل ناظم الاسلام، «در نظر مردم محقق بود كه قاجار از اولاد بني اميه مي‏باشند و اين عقيده به حدي در مردم رسوخ دارد كه مي‏گويند خنجري كه با آن سر حضرت سيدالشهدا را بريده‏اند به ارث رسيده است به خانواده علاءالدوله و اليوم در خانه علاءالدوله است. اين شايعه سرباز و قراولها را مانع بود كه جدا مانع آب و آذوقه شوند و به اين جهت در شبها به تكليف خود عمل نمي‏كردند و در منع آذوقه مسامحه مي‏نمودند(39).

بعد از موفقيت علما در تأسيس مجلس شوراي ملي، فرقه اجتماعيون عاميون ايران طي بيانيه‏اي رهبري و فداكاري علما را در به ثمر رسيدن نهضت خاطر نشان كردند.

سخن پاياني
نتيجه اينكه در ايام انقلاب مشروطه، محافل و مجالس پر شوري به ياد وقايع كربلا برپا بوده است و از منابع بر مي‏آيد كه اين مجالس عموميت داشته و اكثر آحاد ملت در آن شركت داشته‏اند و از آنجا كه همه آنان حول محور قيام امام حسين عليه‏السلام مجتمع شده بودند و روحانيت مبارز را پيروان حقيقي امام حسين عليه‏السلام مي‏دانستند، فرامين و توصيه‏هاي آنان را مي‏پذيرفتند و در واقع خود را در صحنه كربلا احساس مي‏كردند و با توجه به عبارت «كلّ يوم عاشوراء و كلّ ارض كربلاء» اين انگيزه در آنان قوي گشته بود كه اگر در روز عاشورا نبودند كه به ياري امام حسين عليه‏السلام برخيزند، امروز عاشورا دوباره تكرار شده و مي‏توانند به رهبري روحانيت مبارز آرزوي ديرينه خود را كه همانا شهادت در راه دين بود، جامه عمل بپوشند. از اين رو به محض اعلان علما به صحنه مي‏آمدند و با يك سخنراني شورانگيز آماده فداكاري مي‏شدند. به همين جهت، اگر كسي از آنان به

شهادت مي‏رسيد آنها را در مبارزه استوارتر مي‏كرد و همان‏گونه كه بيان كرديم، شهادت عبدالحميد و ديگران كه در واقعه مسجد جامع كشته شدند، نقطه عطفي در انقلاب مشروطه شد و از آن زمان مردم به اين حقيقت رسيدند كه حكومت در مقابل مردم ايستاده، با تمام قوا مي‏كوشد كه حركت عدالتخواهي آنان را سركوب كند. لذا تكليف خود را مبارزه با حكومت تشخيص دادند و در اين راه نهضت امام حسين عليه‏السلام را الگوي خويش ساختند. بدين سان مجالس عزاداري نقش مهمي را در آگاهي مردم، اجتماع آنان و ايجاد انگيزه قوي براي مقابله با استبداد و استعمار و اعاده حقوق از دست رفته خود و پيروزي انقلاب مشروطه ايفا كرد.

الامامُ الحسين عليه‏السلام : اللّهم إنَّك تعلَم أنَّه لم يكُن ما كان مِنّا تَنافُسا في سلطان، و لاَ التِماسا مِن فُضولِ الحُطام. و ليكن لِنُرِيَ المَعالِمَ مِنْ دينِك و نُظهِرَ الإصلاحَ في بِلادِك، و يَأمَنَ المَظلومُونَ مِن عِبادِك و يُعمَلَ بِفَرائِضِكَ و سُنَنِكَ و أحكامك (تُحفُ العقول، 239)
خدايا! يقينا تو مي‏داني آنچه ما كرديم براي مسابقه در قدرت يا خواستن چيزي از متاع فاني دنيوي نبود؛ بلكه همه براي اين بود كه نشانه‏هاي دينت را ارائه دهيم و در شهرهاي تو دست به اصلاحات زنيم، تا بندگان ستمديده‏ات ايمن شوند و به واجبات ديني و سنّتها و احكامت [كه فراموش شده [عمل شود.

--------------------------------------------------------------------------------

1- سيد جلال الدين مدني، تاريخ تحولات سياسي روابط خارجي ايران، دفتر انتشارات اسلامي، 1369 ش، ج 2، ص 93.

2- مهدي ملك زاده، تاريخ مشروطيت ايران، چاپ چهارم: انتشارات علمي، ج 1، ص 166.

3- اقبال يغمائي، شهيد راه آزادي، سيد جمال الدين واعظ اصفهاني، با مقدمه سيد محمّد علي جمال زاده، باستاني پاريزي، انتشارات توس، 1357 ش، ص 21.

4- همان، ص 23.

5- همان، ص 16.

6- تاريخ مشروطيت ايران، ج 1، ص 166.

7- ناظم الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ج 2، ص 280-279.

8- به نقل از: شهيد راه آزادي، سيد جمال الدين واعظ اصفهاني، ص 44.

9- همان، ص 23.

10- مهدي ملك زاده، زندگاني ملك المتكلمين، تهران، چاپخانه شركت مطبوعات، ارديبهشت 1325 ش، ص 123-24.

11- همان، ج 1، ص 159.

12- همان، ج 1، ص 161.

13- همان، ج 1، ص 161. محمّد محمدي شريف كاشاني نيز به نقش سيد جمال الدين واعظ اصفهاني و ملك المتكلمين در آگاهي توده مردم اشاره كرده است. بنگريد به: محمّد محمدي شرف كاشاني، واقعات اتفاقيه در روزگار تاريخ مشروطه، به كوشش اتحاديه نشر تاريخ، ج 1، ص 20 و 23.

14- همان، ج 3، ص 450.

15- نصراللّه‏ فتحي، سخنگويان سه‏گانه آذربايجان در انقلاب مشروطيت، چاپخانه خرمي، 1365 ش، ص 12، 49، 56، 63 و 96.

16- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 2، ص 376.

17- همان، ج 1، ص 161.

18- همان، ج 2، ص 366.

19- همان.

20- همان.

21- براي آگاهي از متن سخنرانيهاي سيد جمال الدين واعظ اصفهاني بنگريد به: شهيد راه آزادي، سيد جمال‏الدين واعظ اصفهاني، ص 194-122.

22- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 1، ص 265.

23- زندگاني ملك المتكلمين، ص 187.

24- تاريخ مشروطيت در ايران، ج 2، ص 340. در 18 جمادي الاولي 1324 از طرف دولت حكم شد كه دو نفر اهل منبر را شبانه دستگير كنند؛ يكي حاجي شيخ محمّد كه از مهم‏ترين وعاظ تهران است، ديگر حاجي ميرزا نصراللّه‏ ملك المتكلمين. بنگريد به: همان، ج 2، ص 345.

25- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 2، ص 345.

26- همان، ج 2، ص 346.

27- بنگريد به: ادوارد براون، انقلاب ايران، ص 125.

28- تاريخ مشروطيت ايران، ج 2، ص 316-315؛ تاريخ بيداري ايرانيان، ج 2، ص 317.

29- تاريخ مشروطيت ايران، ج 2، ص 339.

30- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 1، ص 13.

31- همان، ج 1، ص 12؛ انقلاب ايران، ص 55؛ يحيي دولت آبادي، حيات يحيي، ج 1، ص 110-109؛ شيخ حسن كربلائي، قراداد رژي 1890 م يا تاريخ انحصار دخانيات در سال 1309 ه ق، چاپ دوم: انتشارت مبارزان، 1361 ش، ص 110-108.

32- بنگريد به: امام خميني، صحيفه نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1361 ش، ج 20، ص 218.

33- همان، ج 16، ص 208-207.

34- همان.

35- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 2، ص 379.

36- همان، ج 2، ص 381.

37- همان، ج 2، ص 415.

38- حاج شيخ عباس قمي، نفس المهموم و نفثه المصدور، به كوشش آيت اللّه‏ كمره‏اي، تهران، كتابخانه اسلاميه، ص 101.

39- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 3، ص 520.
.....................................................................................
منبع:فصلنامه مشكوة ، شماره 76
انتهاي پيام/
 پنجشنبه 26 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن