محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827975941
نويسنده: اصغرفروغي ابرينقش مراسم عزاداري در انقلاب مشروطه ايران
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: اصغرفروغي ابرينقش مراسم عزاداري در انقلاب مشروطه ايران
خبرگزاري فارس: مورخان انقلاب مشروطه عوامل متعددي را براي شكلگيري و پيروزي انقلاب ذكر كردهاند كه هر يك در جاي خود حائز اهميت و قابل توجه است. مقاله حاضر به بررسي تأثير مجالس وعظ و خطابه و عزاداري در شكلگيري و پيروزي انقلاب مشروطه ميپردازد.
تاريخ و فرهنگ اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و نقشي كه محرم و مجالس عزاداري در شكلگيري، پيروزي و حفظ آن داشته، شايسته است كه اهميت اين ماه و مجالس عزاداري در ديگر تحولات اجتماعي و سياسي تاريخ معاصر ايران مورد تحقيق و بررسي قرار گيرد، تا نقش آن در آگاهي توده مردم، ايجاد روحيه ظلم ستيزي، روحيه مبارزه با استبداد و استعمار و روحيه عدالتخواهي ايرانيان آشكار گردد.
مورخان انقلاب مشروطه عوامل متعددي را براي شكلگيري و پيروزي انقلاب ذكر كردهاند كه هر يك در جاي خود حائز اهميت و قابل توجه است. مقاله حاضر به بررسي تأثير مجالس وعظ و خطابه و عزاداري در شكلگيري و پيروزي انقلاب مشروطه ميپردازد و مطالب آن پيرامون موضوعات ذيل تدوين گرديده است:
الف ـ جايگاه مجالس عزاداري نزد شيعيان
ب ـ نقش مجالس عزاداري در آگاهي مردم و شكلگيري انقلاب مشروطه
ج ـ اقدامات عين الدوله براي جلوگيري از برگزاري مجالس وعظ و خطابه
د ـ ايجاد اجتماعات بزرگ و حضور توده مردم در صحنه
ه ـ نهضت امام حسين عليهالسلام ، الگوي رهبران انقلاب مشروطه
جايگاه مجالس عزاداري نزد شيعيان
در تاريخ شيعه محرم جايگاه ويژهاي دارد و خاستگاه بسياري از تحولات اجتماعي و سياسي بوده و هست. در واقع مجالس عزاداري كه در اين ماه به ياد مصائب امام حسين عليهالسلام بر پا ميشود از مهمترين عوامل حفظ و نشر مذهب تشيع ميباشد.
عزاداري در مصائب ائمه طاهرين به ويژه امام حسين عليهالسلام از ديرباز در شهرهاي شيعه مذهب و هنگامي كه تشيع مذهب رسمي ايران گشت، در بسياري از شهرها برگزار شده است و ايرانيان از آغاز تولد با سبك و روش و اهميت آن آشنا شده و ميشوند. به عبارت ديگر، اين مجالس با خون و پوست آنان عجين گشته، به طوري كه با فرا رسيدن ايام سوگواري نه تنها چهره شهرها تغيير ميكند، بلكه در جسم و روح شيعيان تحول بزرگي پديد ميآيد و همه عاشقانه خود را وقف هر چه بهتر برگزار كردن اينمجالس ميكنند.
هر كس با آداب و رسوم ايرانيان آشنا باشد به خوبي به اهميت اين مجالس نزد آنان پي ميبرد و اين حقيقت بر وي آشكار ميگردد كه اين گونه مجالس در تحولات اجتماعي و سياسي تاريخ ايران نقشي مهم را ايفا كرده است و به اهميت آن در بيداري و آگاهي شيعيان پي ميبرد.
جلال الدين مدني در مورد نقش مجالس عزاداري در تحولات اجتماعي و سياسي مينويسد:
«محرم آغاز هر سال قمري يادآور قيام حسين بن علي عليهماالسلام است. سابقه غالب جنبشها و نهضتهاي اسلامي به خصوص در جامعه تشيع نشان ميدهد كه متأثر از اجتماعات محرم در عزاداري امام حسين عليهالسلام بوده است. انقلاب مشروطيت هم دقيقا چنين وضعي را دارد. محرم سال 1323 همين موقعيت را داشت. شور و هيجان در اجتماعات بيشتر محسوس بود. مردم عزاداري و ذكر مصيبت را همراه با ايراد خطابه در فجايع حكومت طالبند. مردم از جمع شدن در حسينيه و تكيه نتيجه فوري ميخواهند.»(1)
نقش مجالس عزاداري در آگاهي مردم و شكلگيري انقلاب مشروطه
همه كساني كه در باره انقلاب مشروطه سخني گفته يا مطالبي نوشتهاند، آگاهي مردم را از ضروريات وقوع انقلاب دانستهاند.
مهمترين وسايلي كه مردم ميتوانستند به وسيله آنها سطح آگاهي خود را بالا ببرند، عبارت بودند از: مجله، روزنامه، كتاب، مدارس جديد و غيره. ناگفته پيداست كه استفاده از اين وسايل نياز به سواد خواندن و نوشتن داشت كه بسياري از مردم از آن بيبهره بودند. بنابراين افراد انگشت شماري ميتوانستند از طريق مطالعه آگاهي خود را نسبت به اوضاع مملكت خود و ممالك ديگر بالا ببرند. پر واضح است كه براي ايجاد انقلاب و تحولي عظيم يعني مهار كردن رژيم استبدادي و دخالت مردم در سرنوشت خودشان نياز به نيروي آگاه و مشتاق بيشتري بود و با توجه به شرايط اجتماعي و سياسي حاكم بر جامعه، مراسم عزاداري و مجالس روضهخواني از بهترين وسائل تحقق اين امر به شمار ميآمد. بنابراين دور از ذهن نمينمايد كه در چنين مواقعي نظرها متوجه واعظان و خطيباني گردد كه در اين گونه مجالس ميتوانستند حقايق را براي توده مردم بيان كنند و آنها را به حقوقشان آگاه نمايند.
يكي از وعاظ مشهور ايام انقلاب مشروطه سيد جمال الدين واعظ اصفهاني بود كه ملكزاده در مورد نقش وي در بيداري مردم مينويسد:
«در مجالس وعظ و خطابه مردم را به اهميت قانون و مزاياي حكومت قانوني آشنا نمود.»(2)
سيد جمال الدين واعظ در آگاهي توده مردم تأثير بسزايي داشت، زيرا به گفته يغمايي: «پيش از ظهور سيد و شروع خطابت او مردم كوچه و بازار از سياست و حكومت و حقوق اجتماعي خود هيچ آگاهي نداشتند. اين خطيبِ با حميتِ بيدار دل عامه را از خواب غفلت بيدار و هشيار كرد و به تحصيل حقوق خويش برانگيخت»(3).
يغمائي ضمن بر شمردن عوامل انقلاب مشروطه ميافزايد:
«البته همه اينها اثر بسيار داشته، اما ميتوان باور داشت كه به تحقيق در روييدن شاخه و ريشه و بر افشاندن و تناور شدن نهال آزادي ايران و رهايي ملت، نهيبهاي تندر آساي سيد جمال از جمله عوامل مؤثر بوده است. وي عامه را از خواب غفلت بيدار كرد، به هيجان آورد و به جانبازي برانگيخت»(4).
او بر خلاف روحانيون سنتي كه در مجالس عزاداري به ذكر مصيبت و گريه مستمعان بسنده ميكردند، تلاش ميكرد كه فلسفه قيام امام حسين عليهالسلام و مبارزات ساير ائمه عليهمالسلام را براي مردم تبيين كند. «و اگر در مييافت كه مستمعان به جاي اينكه از فداكاريهاي راستين ائمه اطهار سرمشق بگيرند بيهوده ميگريند و بر سر و سينه ميزنند از خشم بر ميافروخت و به ايشان سرزنش ميكرد»(5).
مسجد شاه (امام) تهران از مهمترين مراكزي بود كه سيد جمال در آنها منبر ميرفت و از حقايق اسلام و قرآن و زندگي پيامبر و ائمه طاهرين سخن ميگفت و بنا بر قول ملك زاده طولي نكشيد كه «فصاحت بيان و افكار بلندش تهران را تكان داد و هزارها نفر مردان روشنفكر در پاي منبرش اجتماع مينمودند و صيت شهرتش در تمام ايران بلند شد و گفتههايش نقل مجالس و محافل گرديد و خطابههايش صداي زنگ حاضر باش آزادي را به ملت ايران رسانيد»(6).
سيد جمال الدين در اصفهان، شيراز، تبريز و تهران منبر ميرفت و بنا به نوشته ناظم الاسلام كرماني «جمعيت بسياري در حوزه و منبر او جمع ميشدند. جناب واعظ هم هيچ ملاحظه از امام مسجد نمينمود... در اين اواخر تجري واعظ به حدّي رسيد كه از شاه و رجال دولت و وزراي مملكت و حكام جور هم ذكري ميفرمود»(7).
ماه محرم كه به طور طبيعي زمينههاي تبليغ و پند و موعظه آمادهتر ميشد، اوج سخنرانيهاي خطباي مشروطه بود. ادوارد براون در اين باره مينويسد:
«به ويژه در ماه محرم قمري سيد جمال به فعاليت خاص خود دست زده نفوذ بياندازهاي در ميان كلاهنمديها و پيشهوران و طبقه پايين و متوسط پيدا كرده بود، با زبان عوام فهم سخن ميراند»(8).
ذكر همه آنچه در مورد نقش سيد جمال الدين واعظ در بيداري توده مردم در منابع آمده است در اينجا مقدور نيست و همين چند نمونه به خوبي بيانگر تلاش وي در راه تحقق مشروطه است و چنان كه اقبال يغمائي نوشته، او بود كه نخستين بار لفظ مشروطه را بر زبانها انداخت و مردم را برانگيخت كه به جاي تشكيل عدالتخانه، طلب كار مشروطيت و حكومت قانون شوند(9).
ملك المتكلمين نيز يكي ديگر از خطباي توانا و روشنفكري بود كه در اصفهان، تبريز، تهران، شيراز و مشهد منبر ميرفت و تحوّل بزرگي در ميان مردم ايجاد كرد. او كه به واسطه مخالفت با استقراض از روس مجبور به ترك تهران شد مدتي در گيلان به سر برد و به آگاهي مردم پرداخت. سيد حبيب اللّه اشرف الواعظين كه همراه وي بوده در مورد تأثير سخنراني او در بيداري مردم مينويسد:
«هزارها نفوس در مجالس وعظ و خطابه حضور مييافتند و از آن چشمه فضل و دانش سيراب ميشدند. زماني نگذشت كه گويي يك نهضت ملي در اين شهر پديدار گشته و شوق و شعفي بيرون از حد در مردم آشكار شد. مردم حرفهايي كه تا آن زمان به گوششان نرسيده بود، شنيده و زمزمه عدالت و حبّ وطن و شرافت ملي در افكارشان راه يافت»(10).
ملك زاده مينويسد ملك المتكلمين «علي رغم مخالفت روحانيت مرتجع و وابسته، مورد حمايت آقاي طباطبايي بود. بنابراين او را در ماه رمضان براي وعظ در مسجدي كه خود در آن نماز ميگزاشت دعوت كرده و سخنرانيهاي وي چنان پر محتوا و جذاب بود كه به زودي مورد توجه و استقبال خاصّ و عام قرار گرفت»(11).
ملك زاده در جايي ديگر مينويسد:
«به تشويق نصيرالملك شيرازي متولي باشي چند شب در مسجد معروف گوهرشاد منبر رفت و از همان شب اول شوق و شعفي از طرف مردم پديدار گشت»(12).
او از قول ذوالرياستين نيز مينويسد:
«با ورود ملك المتكلمين به شيراز روح تازه در اجساد خمود دميده شده و شور و عشقي در مردم پديدار گشت، مردماني كه شوري در سر داشتند و ايماني در دل ميپروراندند، پروانهوار گرد شمع وجودش جمع شدند، براي استفاده او را به وعظ در مسجد وكيل دعوت نمودند. در اندك زماني چنان هيجاني در افكار پديدار شد و حرفهاي تازه در ميان مردم منتشر گشت»(13).
او اضافه ميكند كه عصرها را همگي در صحن بزرگ جمع ميشدند و اكثر روزها ملك المتكلمين يا سيد جمال الدين منبر ميرفتند و از منافع مشروطيت و حقوق حقه ملت سخن ميگفتند و مردم را به پايداري تشويق ميكردند(14).
در بيشتر شهرها به ويژه اصفهان، مشهد و تبريز هر روزه به مناسبتهاي مختلف مجلسي برپا ميشد و خطبا با شيوه خاصي مردم را از مسائل اجتماعي و سياسي آگاه ميكردند.
آذربايجان نيز كه از مراكز مهم انقلاب به شمار ميآمد از خطباي توانايي همچون ميرزا حسين واعظ، شيخ سليم و ميرزا جواد ناطق برخوردار بود كه آنان در ايام انقلاب در محافل و مجالس از فجايع حكومت استبداد و منافع حكومت مشروطه سخن ميگفتند و مردم را براي به دست آوردن مشروطه تهييج ميكردند. نصرت اللّه فتحي در مورد تأثير كلام ميرزا حسين واعظ مينويسد:
«او از اجله ناطقين مشروطه بود و صاحب حنجره طلايي كه به قول كسروي، خدا حنجره او را براي نجات مشروطه خلق كرده بود؛ زيرا تأثير سخنش و تُنِ صدايش چنان نافذ و اثربخش بود كه جوانان از پاي منبرش برخاسته و براي فدائيگري و مجاهد شدن و اسلحه گرفتن يكسره به مراكز مربوطه مراجعه ميكردند»(15).
شكي نيست كه كانون اصلي انقلاب تهران بود؛ زيرا انقلابيون دستخط مشروطه را از شخص شاه طلب ميكردند و ساير شهرها نيز چشم به اقدامات رهبران نهضت در تهران دوخته بودند و خوشبختانه حضرات آيات طباطبايي و بهبهاني كه از رهبران برجسته انقلاب به شمار ميآمدند بر خواسته خود اصرار ميورزيدند و حاضر به عقبنشيني نبودند. آنان كه از مقام علمي و معنوي والايي برخوردار بودند همچون ساير خطباي انقلاب براي افشاي جنايات مأموران و منافع حكومت مشروطه از منبر استفاده ميكردند. آيت اللّه طباطبايي در چهاردهم جمادي الاولي 1324 ق كه اوج انقلاب بود طي خطابهاي ضمن بر شمردن ظلم و ستم حكام نسبت به رعايا خواستار ايجاد عدالتخانه شد(16). ايشان آگاهي مردم را در رسيدن به حقوقشان از ضروريات اوليه ميدانست و بر آن تأكيد ميكرد(17).
مهمترين عامل براي آگاهي توده مردم همانا اجتماع آنان بود كه در مساجد و تكيهها به وقوع ميپيوست. علاوه بر مساجد، مرقد شاه عبدالعظيم و حرم حضرت فاطمه معصومه در قم از مراكز آگاه كردن مردم به شمار ميآمد؛ زيرا «هر روز وعاظ براي مردم سخنراني ميكردند»(18) و علاوه بر آگاه كردن آنان، ايشان را به صبر و مقاومت فرا ميخواندند. به گفته ملك زاده: «تحصن حضرت عبدالعظيم و قم، در حقيقت يك نوع مدرسهاي بود كه در آن افراد از اوضاع جهان و افكار نوين و منافع مشروطيت و حقوق ملت اطلاع پيدا كردند و آموختند كه با چشم باز و فهميده و دانسته در راهي كه پيش گرفته بودند قدم بردارند»(19).
وي به نقل از يكي از محققان اروپايي مينويسد:
«انقلاب خود مدرسه بزرگي است كه در آن عده بيشماري از كليه طبقات مردم علم آزاديخواهي و وطن دوستي ميآموزند». سپس ميافزايد: «اين حقيقت در ايران بيشتر صدق ميكند؛ زيرا قبل از نهضت مشروطيت عده كساني كه از روي تحقيق و مطالعه معني و منافع حكومت ملي و آزادي را ميدانستند و از منافع حقيقي مشروطيت اطلاع داشتند، انگشت شمار بودند و بعد از واقعه مهاجرت به قم، هزارها نفر مطلع و مؤمن به مشروطيت و آزادي در ميان آن جماعت پيدا شدند و اين نكته بزرگترين فايدهاي بود كه از آن حوادث نصيب مردم شد»(20).
اين سخنان حقيقتي است انكارناپذير؛ چرا كه در ايام انقلاب به واسطه وجود جوي مناسب خطبا و رهبران انقلاب مردم را با مفهوم «مساوات، عدالت، آزادي، حقوق، امنيت، علم و ارزش دانش و نقش مجلس شوراي ملي در احقاق حقوقشان آگاه ميكردند»(21).
علما براي مقابله با تجاوزات و زورگوييهاي بيگانگان از منبر براي تهييج مردم استفاده ميكردند. مردم نيز كه در برگزاري مجالس و اجتماعات مذهبي تبحر خاصي داشتند در اندك زماني دعوت علما را اجابت ميكردند. از وقايعي كه بيانگر تأثير سخن علما و وعاظ در برانگيختن احساسات مردم است ويراني ساختمان محل بانك استقراضي روس است كه بدون اجازه علما در قبرستان كهنهاي نزديك مدرسه خازن الملك بنا شده بود.
ناظم الاسلام كرماني كه خود از نزديك شاهد اين ماجرا بوده است، ميگويد كه بهرغم اينكه مصالح ساختمان از قبيل آجر گران قيمت بود، كسي به آن توجهي نداشت و همه متوجه ويران كردن بنا بودند. وي ميافزايد: «آن وقت دانستم كه قوه معنويه مليه يك قوه ظاهره خدايي است كه اگر به جنبش آيد، ميتواند در يك ساعت يك لشكر جرار يا يك سلطنت قهار را منقلب و معدوم نمايد»(22).
در مجالس روضه نه تنها حوادث و وقايعي كه در تهران اتفاق ميافتاد به اطلاع مردم ميرسيد، بلكه حوادث و وقايعي كه در ساير شهرها به وقوع ميپيوست، بلافاصله به اطلاع مردم ميرسيد.
با توجه به مطالبي كه بيان شد، اين حقيقت بر ما روشن ميگردد كه مجالس روضه و وعظ در تهييج و آگاهي مردم نقش مهمي داشته است.
با پيروزي انقلاب مسئوليت وعاظ و خطبا دو چندان شد؛ زيرا همانگونه كه وقوع انقلاب نياز به آگاهي توده مردم داشت، حفظ و تداوم آن به آگاهي توده نيازمندتر بود. از اين رو انجمنهاي زيادي با نامهاي گوناگون تشكيل شد و گروههاي زيادي به عضويت آنها درآمدند و «ملك المتكلمين و سيد جمال الدين همه روزه در يكي از اين مجامع ملي منبر رفته و مردم را به اصول مشروطيت و وظايف ملي و حقوق اجتماعي و تفسير قانون اساسي آشنا ميكردند و در باره تاريخ ملل متمدنه و تأثيرات سلطنت ملي و نتايجي كه در ترقي بشريت از اين راه پيدايش يافته، سخن ميگفتند»(23) و اين روند تا زماني كه وعاظ در قيد حيات بودند ادامه داشت.
اقدامات عينالدوله براي جلوگيري از برگزاري مجالس وعظ و خطابه
مستبدان و در رأس آنان عينالدوله نميتوانستند نسبت به عملكرد وعاظ بيتفاوت باشند. از اين رو عين الدوله با فرا رسيدن محرم 1324 ق ـ كه اوج انقلاب بود ـ به اخراج سيد جمال الدين اصفهاني از تهران فرمان داد. شيخ الرئيس ابوالحسن ميرزا نيز كه يكي از آزاديخواهان و عضو كميته انقلاب بود و در آن زمان براي پيشرفت مقاصد ملّييون كوشش بسيار ميكرد و در خانه خود منبر ميرفت و از ستمگريهاي دولتيان سخن ميراند، مورد تعقيب قرار گرفته حكم توقيف او از طرف عينالدوله صادر شد، ولي سفير عثماني از او حمايت كرد و مانع توقيف او شد(24).
وقتي كه علما از اجراي دستخط مظفرالدين شاه نا اميد شدند دوباره بناي بر پايي مجامع و محافل را گذاشته و در باره آن به شور و مشورت و رايزني پرداختند و مجددا منبر را كه از بهترين وسايل پند و موعظه بود به ميان آورده، به آگاهي مردم پرداختند. آقايان حجج اسلام قرار گذاردند كه هر شب مسجد و جماعت داشته باشند. آيتاللّه بهبهاني شبهاي جمعه را در مسجد سر پولك منبر رفت. موعظه شروع و بناي بيداري مردم تجديد گرديد(25). تحمل اين گونه مجالس براي عين الدوله امكانپذير نبود. ناظم الاسلام كرماني در اين باره مينويسد:
«عين الدوله ديد كه اجتماع شبها در مساجد به زودي مردم را بيدار خواهد نمود؛ لذا غدغن كرد كه ساعت سه از شب گذشته احدي در كوچه و خيابان نگذرد و اگر كسي را در ساعت سه از شب گذشته ميديدند او را مأخوذ و به نظميه ميبردند... مساجد آقايان در شب موقوف گرديد و مراوده شبانه ممنوع شد. يك عده از سوار و شبگرد در كوچه و بازار و خيابان گردش ميكردند»(26).
تلاشهاي عين الدوله براي جلوگيري از برگزاري مجالس عزاداري و بيرونق كردن آن به جايي نرسيد. وي از تبعيد وعاظ مشهور و ايجاد حكومت نظامي طرفي نبست و اين نه تنها مردم را آرام نكرد، بلكه آنان را نسبت به حكومت و اقدامات آن جريتر كرد. عين الدوله كه خود شاهد شور و عشق شيعيان براي برگزاري مجالس عزاداري بود، يا خود را به ناداني زده بود و يا اينكه وضع حاكم بر جامعه وي را سر در گم كرده بود، به طوري كه نتوانست براي مقابله با احساسات پاك مردم راه حل عاقلانهاي را اتخاذ نمايد. به هر حال هر چند كه مردم تحت فشار قرار گرفتند، ليكن مجالس عزاداري ماه محرم 1324 ق را با شكوه برگزار كردند.
اهميت محرم در نزد شيعيان چنان است كه بيگانگان نيز به آن پي بردهاند. در گزارش سفارت انگليس از وقايع ايران آمده است:
«بر خلاف انتظار، ماه محرم به آرامي گذشت و تا نيمه ژوئن آرامش حكمفرما بود. وقتي مردم ديدند كه شاه حاضر نيست به وعدههاي خود وفا نمايد، ناراحت شدند و بالنتيجه در آغاز ژوئيه شورشهايي سهمگين رخ نمود. بازارها بسته شد و يك شمار پنجهزار نفري از مردم به مسجد جامع پناه بردند. اتابك مسجد را محاصره [كرد [و آب و نان را بر آنها بست و آنان را مجبور به بيرون رفتن كرد. جنگي در بيرون مسجد رخ داد و دو سه تن بـا قرآن روي دسـت كشته شدند»(27).
عين الدوله كه با فشار و سختگيري نتوانست از برگزاري مجالس عزاداري و آثار آن ممانعت كند از در نيرنگ و فريب وارد شد. «وي براي تظاهر به مسلماني و دينداري و جلب توجه مردم عوام، دستگاه روضهخواني وسيعي كه تا آن زمان سابقه نداشت، برپا كرد»(28).
فريب كاريهاي عين الدوله سودي نبخشيد؛ زيرا مردم با حضور در محافل وعظ و سخنراني از توطئههاي وي آگاه شده بودند و هيچ چيز نميتوانست آنان را از راهي كه انتخاب كرده بودند منحرف كند. بنابراين با استنكاف عين الدوله از ايجاد عدالتخانه خشم عمومي متوجه وي شد و با فرا رسيدن ايام فاطميه زمينه براي افشاي جنايات او فراهم گرديد. در ايام فاطميه مجالس سوگواري كه تا آن تاريخ سابقه نداشت، بر پا شد و ملك المتكلمين و حاجي شيخ محمّد در باره مفاسد دستگاه دولت و منافع مجالس ملي و تأسيس عدالتخانه سخنرانيهاي متعددي كردند و حضرات آيات طباطبايي و بهبهاني كه بيش از ديگران تحت فشار مردم قرار گرفته بودند، احتياط را كنار گذارده در روي منبر مردم را به پافشاري براي به دست آوردن عدالتخانه تشويق نمودند و مهيا بودن خود را براي فداكاري و كشته شدن در راه عدالت گوشزد مردم كرده، زمينه را براي انقلابي كه پس از اندك زماني پيش آمد مهيا ساختند(29).
شايد براي خوانندگان اين سؤال پيش آيد كه منظور نگارنده از ذكر اين مطالب چيست و در صدد اثبات چه چيز است؟ اگر به دقت مطالب مطرح شده مورد مطالعه قرار گيرد، از آن عظمت و شكوه مجالس عزاداري نمايان ميگردد. همانطور كه قبلاً متذكر شديم رهبران انقلاب مشروطه يكي از مهمترين عوامل وقوع آن را آگاهي توده مردم دانستهاند. حال تصور كنيد كه با فقدان يا كمبود مراكز آموزشي و وسايل ارتباط جمعي، و خيل عظيم بيسوادان، آگاه كردن آنها نسبت به مشكلات خودشان چگونه ميسر ميشد.
تهيه اين همه مدارس و معلمان كارآزموده دشوار بود و در صورت ايجاد امكانات كه با وضع آن زمان غير ممكن مينمود، با چه انگيزهاي ميشد مردم كوچه و بازار را در يك جا گرد آورد و به آنها آگاهي داد؟ آيا بر فرض اينكه امكانات فراهم ميشد و در مردم انگيزهاي ايجاد ميگشت، حكومت اجازه برگزاري چنين اجتماعاتي را ميداد؟ و دهها سؤال ديگر از اين قبيل كه نشان ميدهد به سبك مكتب و مدرسه و معلم و دانشآموز امكان آموزش و آگاهي توده مردم وجود نداشت. از اين رو رهبران انقلاب به ويژه روحانيت براي تحقق اين امر خطير متوجه مكتب بزرگ اهل بيت شدند كه به بركت عشق و علاقه شيعيان به حفظ اين مكتب، مشكلي براي بر پايي آن وجود نداشت. هزينههاي آن را خود مردم تأمين ميكردند و حضور در آن را از افتخارات خود ميدانستند و از آنجا كه شرح حال زندگي ائمه طاهرين و مصائب و ظلمستيزي آنان در اين مجالس بيان ميشد، روحيه شهادتطلبي، ايثار و فداكاري را در مستمعان افزايش ميداد و ترس و دلهره را از آنان دور ميكرد. و چون معنويت بر اين مجالس سايه ميانداخت، سخنان حق در توده مردم مؤثر واقع ميشد و بالاتر از همه حكومت نيز نميتوانست براي مدت طولاني از برگزاري آن جلوگيري كند. بدين سان روحانيت معتقد به انقلاب در ايام محرم، صفر، رمضان، فاطميه و در مناسبتهاي مذهبي ديگر بيشترين استفاده را براي آگاه كردن مردم بردند.
ايجاد اجتماعات بزرگ و حضور توده مردم در صحنه
علاوه بر آگاهي توده مردم، اجتماع و حضور آنان در صحنه از مهمترين عوامل انقلاب به شمار ميآمد. وقوع انقلاب نياز به حضور مردم داشت.
رهبران هر چند آگاه و فداكار باشند بدون پشتيباني آحاد مردم به جايي نميرسند. دشمن آنان را از پاي در ميآورد، نفي بلد ميكند و يا اگر وجودشان را خطرناك تشخيص داد، به قتل ميرساند. اگر حكومت در برابر خواستههاي رهبران انقلاب عقب نشيني ميكند نه به واسطه ترس از ايشان است، بلكه از خشم و هيجان و شورش توده مردم ميترسد. اگر سراسر كشور را شورش عمومي فرا گيرد مقابله با آن بسيار دشوار است؛ مثلاً لغو قرارداد رژي به بركت حمايت گسترده توده مردم از فتواي ميرزاي شيرازي بود. ناظم الاسلام كرماني در مورد اهميت نقش مردم و ايمان آنان به پيشوايان دين مينويسد:
«نتيجه اين شد كه امتياز مرتفع باشد. و شش كرور خسارت كمپاني را دولت قبول كرد و اين اول قرضي بود كه دولت ايران به خارجه مديون شد. اگر چه اين خسارت به ايران وارد آمد، ليكن در عوض ملت ايران به خود آمده و اندكي رو به بيداري كرده، چه از اين ارتفاع امتياز رژي، ملت ايران دانست كه ميشود در مقابل سلطنت ايستاد و حقوق خود را مطالبه كرد. در واقعه رژي اعتقاد ملي و مذهبي مردم به هم گره خورد و عليرغم اختلافات مذهبي كه در ايران وجود داشت همه به حكم تحريم تنباكو تمكين نمودند»(30).
هنگامي كه فتواي تحريم تنباكو به شهرهاي ايران رسيد، ناصرالدين شاه براي مقابله با آن، حاج ميرزا مجتهد آشتياني را تحت فشار قرار داد كه يكي از دو كار را انجام دهد، يا در ملأ عام غليان بكشد و يا از ايران خارج شود. مرحوم ميرزا شقّ اخير را قبول فرمود و عازم بر حركت شد كه اهالي تهران از اعلي و ادني، زن و مرد، سياه و سفيد، غريب و خودي، بومي و شهري، حرّ و مملوك، از صغير و كبير به هيجان آمده زلزله در اركان شهر افتاد و همه نالهكنان و فريادزنان واشريعتاگويان به هر طرف در حركت و دور خانه ميرزا طواف كنان بودند و به فاصله يك ساعت تمام دكاكين و سراها بسته و تعطيل عمومي شد. راستي شور ملي را چه اثري است. به خاطر دارم كه در آن هنگام چون ابر بهاري گريان بودم و سبب آن گريه را تاكنون ندانستهام»(31).
به راستي اگر اين خروش عمومي نبود، ناصرالدين شاه با ميرزاي آشتياني چه ميكرد. اگر هنگامي كه علما براي اعتراض به اعمال دولت به زاويه شاه عبدالعظيم پناه بردند، مردم آنها را همراهي و حمايت نميكردند و با اعتصابات بر دولت فشار نميآوردند كه علما را باز گردانند، صدر اعظم با رهبران انقلاب چه رفتاري ميكرد و اگر در مهاجرت علما به قم و تحصن در سفارت انگلستان افراد انگشتشماري با آنها همراه ميشدند، آيا ميتوان انتظار داشت كه عينالدوله با آن سرسختي كه داشت در برابر خواسته رهبران انقلاب نرمش نشان دهد؟ بدون شك پاسخ منفي است. بنابراين حضور انبوه مردم پشت سر رهبران انقلاب از عوامل موفقيت انقلاب به شمار ميآيد و مردم شيعه ايران براي حضور در صحنه در مراحل حساس و سرنوشتساز از همان اوان كودكي با حضور در مجالس عزاداري آموزش لازم را ديده بودند. گر آوردن جمعيت زياد براي امري مهم در اسرع وقت كاري است بسيار دشوار و اين هنگامي آسان و قابل اجرا ميشود كه با عشق و اعتقاد به راه سرخ شهادت ائمه طاهرين همراه باشد. امام خميني كه خود براي تشكيل جمعيتهاي ميليوني در انقلاب اسلامي ايران از همين مراسم عزاداري و سوگواري بهره گرفته، در اين مورد ميفرمايد:
«اگر دولتهاي ديگر بخواهند يك هماهنگي بين تمام قشرها پيدا كنند ميسر نيست. ما را سيدالشهدا اين طور هماهنگ كرده. ما براي سيدالشهدايي كه اين طور هماهنگ كرده اظهار تأسف نكنيم؟ همين گريهها نگه داشته ما را»(32).
و در جاي ديگر ميفرمايد:
«در ايران كه مهد تشيع و اسلام و شيعه هست، در مقابل حكومتهايي كه پيش ميآمدند و بنابراين داشتند كه اساس اسلام را از بين ببرند، اساس روحانيت را از بين ببرند، آن چيزي كه در مقابل آنها، آنها را ميترساند، اين مجالس عزا و اين دستجات بود»(33).
حضرت امام خميني اعتقاد داشتند كه: «آن جنبه سياسي است كه ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را كشيدهاند كه تا آخر باشد و آن، اين اجتماع تحت يك بيرق، اجتماع تحت يك ايده و هيچ چيز نميتواند اين كار را به مقداري كه عزاي حضرت سيدالشهدا در او تأثير دارد تأثير بكند»(34).
مجالس عزاداري مكتبي بود كه توده مردم درآن درس شجاعت، دينداري، وحدت، ايثارگري و حضور در صحنه و تشكيل اجتماعات و شيوه مبارزه عليه استبداد و استعمار را ميآموختند.
نهضت امام حسين عليهالسلام ، الگوي رهبران انقلاب مشروطه
يكي ديگر از مسائلي كه با مطالعه تاريخ مشروطه ميتوان به حقيقت آن پي برد، اين است كه رهبران انقلاب و توده مردم، نهضت امام حسين عليهالسلام را الگوي عملي خود در مبارزه عليه استبداد و استعمار قرار داده بودند و مشكلات خود را در انقلاب با مصائب ائمه طاهرين مقايسه ميكردند و نسبت به آنها ناچيز ميشمردند و در برابر ناملايمات صبر پيشه ميكردند و براي شهادت آماده بودند. آيتاللّه طباطبايي كه در چهاردهم جمادي الاولي 1324 ق بر منبر از ظلم و ستم حكام و لزوم تأسيس عدالتخانه سخن ميگفت، حركت امام حسين عليهالسلام را الگوي خود در مبارزه معرفي كرد. وي در اين باره ميفرمايد:
«تا زندهام دستبردار نيستم و وقتي كه من نباشم سايرين هستند. من كه بايد بميرم، حال كشته شوم بهتر است. جدم را كشتند، اسم مباركش شرق و غرب عالم را گرفته. يك روز و يك شب تشنه ماند، دين اسلام را آبياري و زنده داشت. من هم اگر كشته شوم، اسمم تا دامنه قيامت باقي خواهد ماند. خون من عدالت را استوار خواهد نمود و ظلم ظالمين را دافع و مانع خواهد گرديد. گفتم بعضي نميفهمند كه من چه ميگويم و بعضي كه ميدانند، قوه حركت را ندارند»(35).
او همه نابسامانيها را از حكومت استبدادي ميدانست و ميگفت:
«استبداد ضد عدل و انصاف است. همين استبداد بود كه جدهام زهرا را سيلي زدند. براي مطالبه حقوقش بود كه استبداد بازويش را به تازيانه سياه كرد. استبداد طفلش را سقط نمود. آه، همين استبداد بود كه حضرت سيدالشهدا را شهيد كرد؛ چه آن حضرت فرمود اي مردم بنشينيد مجلس كنيد، با هم شور و مشاورت نماييد، ببينيد صلاح است كه مرا به قتل آوريد».
وي پس از ذكر مصيبت فرمود:
«امروز پادشاه حقيقي و بزرگ ما امام زمان عجل اللّه تعالي فرجه ميباشد و ما نوكران حضرت ميباشيم و از احدي ترس و واهمه نداريم در راه عدالت كشته شويم و از آن حضرت كمك ميخواهيم و مدد ميطلبيم و در سر اين مقصود باقي هستيم، اگر چه يك سال يا ده سال طول بكشد. ما عدل و عدالتخانه ميخواهيم، ما اجراي قانون اسلام را ميخواهيم، ما مجلسي ميخواهيم كه در آن مجلس دارا و گدا در حدود قانوني مساوي باشند»(36).
بعد از سخنراني آيتاللّه طباطبايي در چهاردهم جمادي الاولي 1324 ق كه از جنايات حكام پرده برداشت، عينالدوله صدر اعظم تلاش نمود كه بين علما و مردم تفرقه بيندازد؛ از اين رو علما به ويژه حضرات آيات بهبهاني و طباطبايي بر وحدت خود تأكيد كردند و براي رسيدن به خواستههاي خود يعني تأسيس عدالتخانه در مسجد جامع اجتماع كردند. مسجد از طرف دولت محاصره گشت و هر گونه رفت و آمد كنترل ميشد. در 21 جمادي الاولي آيتاللّه بهبهاني خطابهاي خواند و خواص خود را مختار كرد در رفتن و ماندن و فرمود:
«صدر اعظم با من غرض دارد، نه با شما. اگر صدمهاي وارد آيد بر شما براي خاطر من است. پس بهتر اين است كه هر كس ميخواهد برود. اگر كسي بيرون برود مانع نميباشند. ما از اولاد خود توقع ياري و معاونت نداريم. ما كشتن و اسيري و تبعيد و نفي بلد، بلكه حبس در بلاد ديگر را بر خود ميبينيم.
خواص اصحاب گفتند ماها كه اينجا ميباشيم هر جا برويم ما را ميگيرند و ميكشند. پس مردن با شما آقايان براي ما بهتر و خوشتر است. وانگهي سعادت ابدي را با افتخار و شرف داريم»(37).
سخنان آيتاللّه بهبهاني و جوابي كه يارانش به وي دادند دقيقا يادآور سخنان امام حسين عليهالسلام در شب عاشورا به اصحابش ميباشد كه فرمودند: «آنها با من كار دارند و شما از تاريكي شب استفاده كنيد و پراكنده شويد.
برادران و پسران و برادرزادگان و پسران عبداللّه بن جعفر يك زبان گفتند ما چنين كاري نكنيم، كه بعد از تو زنده باشيم! خدا چنين روزي نياورد»(38).
كشته شدن سيد عبدالحميد يكي از طلاب به هنگام دستگيري حاج شيخ محمّد واعظ يكي از وعاظ معروف تهران كه به افشاگري جنايات عينالدوله و اعمال دولت ميپرداخت، نقطه عطفي در انقلاب مشروطه شد. كشته شدن او هيجان وصفناپذيري ميان توده مردم ايجاد كرد و شعرا و خطبا در باره وي به مرثيهسرايي پرداختند و قتل او را با شهادت امام حسين عليهالسلام مقايسه كردند.
حضور مستمر در مجالس عزاداري و شنيدن جنايات بني اميه چنان هيجاني در توده مردم ايجاد كرده بود كه قاجاريه را به بني اميه مقايسه ميكردند و براي مقابله با آنان از هيچ كوششي دريغ نميكردند. هنگامي كه علما و مردم از 21 تا 22 جمادي الاولي 1324 ق در مسجد جامع محاصره بودند و از رسيدن آذوقه به آنها جلوگيري ميكردند، بنابر نقل ناظم الاسلام، «در نظر مردم محقق بود كه قاجار از اولاد بني اميه ميباشند و اين عقيده به حدي در مردم رسوخ دارد كه ميگويند خنجري كه با آن سر حضرت سيدالشهدا را بريدهاند به ارث رسيده است به خانواده علاءالدوله و اليوم در خانه علاءالدوله است. اين شايعه سرباز و قراولها را مانع بود كه جدا مانع آب و آذوقه شوند و به اين جهت در شبها به تكليف خود عمل نميكردند و در منع آذوقه مسامحه مينمودند(39).
بعد از موفقيت علما در تأسيس مجلس شوراي ملي، فرقه اجتماعيون عاميون ايران طي بيانيهاي رهبري و فداكاري علما را در به ثمر رسيدن نهضت خاطر نشان كردند.
سخن پاياني
نتيجه اينكه در ايام انقلاب مشروطه، محافل و مجالس پر شوري به ياد وقايع كربلا برپا بوده است و از منابع بر ميآيد كه اين مجالس عموميت داشته و اكثر آحاد ملت در آن شركت داشتهاند و از آنجا كه همه آنان حول محور قيام امام حسين عليهالسلام مجتمع شده بودند و روحانيت مبارز را پيروان حقيقي امام حسين عليهالسلام ميدانستند، فرامين و توصيههاي آنان را ميپذيرفتند و در واقع خود را در صحنه كربلا احساس ميكردند و با توجه به عبارت «كلّ يوم عاشوراء و كلّ ارض كربلاء» اين انگيزه در آنان قوي گشته بود كه اگر در روز عاشورا نبودند كه به ياري امام حسين عليهالسلام برخيزند، امروز عاشورا دوباره تكرار شده و ميتوانند به رهبري روحانيت مبارز آرزوي ديرينه خود را كه همانا شهادت در راه دين بود، جامه عمل بپوشند. از اين رو به محض اعلان علما به صحنه ميآمدند و با يك سخنراني شورانگيز آماده فداكاري ميشدند. به همين جهت، اگر كسي از آنان به
شهادت ميرسيد آنها را در مبارزه استوارتر ميكرد و همانگونه كه بيان كرديم، شهادت عبدالحميد و ديگران كه در واقعه مسجد جامع كشته شدند، نقطه عطفي در انقلاب مشروطه شد و از آن زمان مردم به اين حقيقت رسيدند كه حكومت در مقابل مردم ايستاده، با تمام قوا ميكوشد كه حركت عدالتخواهي آنان را سركوب كند. لذا تكليف خود را مبارزه با حكومت تشخيص دادند و در اين راه نهضت امام حسين عليهالسلام را الگوي خويش ساختند. بدين سان مجالس عزاداري نقش مهمي را در آگاهي مردم، اجتماع آنان و ايجاد انگيزه قوي براي مقابله با استبداد و استعمار و اعاده حقوق از دست رفته خود و پيروزي انقلاب مشروطه ايفا كرد.
الامامُ الحسين عليهالسلام : اللّهم إنَّك تعلَم أنَّه لم يكُن ما كان مِنّا تَنافُسا في سلطان، و لاَ التِماسا مِن فُضولِ الحُطام. و ليكن لِنُرِيَ المَعالِمَ مِنْ دينِك و نُظهِرَ الإصلاحَ في بِلادِك، و يَأمَنَ المَظلومُونَ مِن عِبادِك و يُعمَلَ بِفَرائِضِكَ و سُنَنِكَ و أحكامك (تُحفُ العقول، 239)
خدايا! يقينا تو ميداني آنچه ما كرديم براي مسابقه در قدرت يا خواستن چيزي از متاع فاني دنيوي نبود؛ بلكه همه براي اين بود كه نشانههاي دينت را ارائه دهيم و در شهرهاي تو دست به اصلاحات زنيم، تا بندگان ستمديدهات ايمن شوند و به واجبات ديني و سنّتها و احكامت [كه فراموش شده [عمل شود.
--------------------------------------------------------------------------------
1- سيد جلال الدين مدني، تاريخ تحولات سياسي روابط خارجي ايران، دفتر انتشارات اسلامي، 1369 ش، ج 2، ص 93.
2- مهدي ملك زاده، تاريخ مشروطيت ايران، چاپ چهارم: انتشارات علمي، ج 1، ص 166.
3- اقبال يغمائي، شهيد راه آزادي، سيد جمال الدين واعظ اصفهاني، با مقدمه سيد محمّد علي جمال زاده، باستاني پاريزي، انتشارات توس، 1357 ش، ص 21.
4- همان، ص 23.
5- همان، ص 16.
6- تاريخ مشروطيت ايران، ج 1، ص 166.
7- ناظم الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ج 2، ص 280-279.
8- به نقل از: شهيد راه آزادي، سيد جمال الدين واعظ اصفهاني، ص 44.
9- همان، ص 23.
10- مهدي ملك زاده، زندگاني ملك المتكلمين، تهران، چاپخانه شركت مطبوعات، ارديبهشت 1325 ش، ص 123-24.
11- همان، ج 1، ص 159.
12- همان، ج 1، ص 161.
13- همان، ج 1، ص 161. محمّد محمدي شريف كاشاني نيز به نقش سيد جمال الدين واعظ اصفهاني و ملك المتكلمين در آگاهي توده مردم اشاره كرده است. بنگريد به: محمّد محمدي شرف كاشاني، واقعات اتفاقيه در روزگار تاريخ مشروطه، به كوشش اتحاديه نشر تاريخ، ج 1، ص 20 و 23.
14- همان، ج 3، ص 450.
15- نصراللّه فتحي، سخنگويان سهگانه آذربايجان در انقلاب مشروطيت، چاپخانه خرمي، 1365 ش، ص 12، 49، 56، 63 و 96.
16- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 2، ص 376.
17- همان، ج 1، ص 161.
18- همان، ج 2، ص 366.
19- همان.
20- همان.
21- براي آگاهي از متن سخنرانيهاي سيد جمال الدين واعظ اصفهاني بنگريد به: شهيد راه آزادي، سيد جمالالدين واعظ اصفهاني، ص 194-122.
22- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 1، ص 265.
23- زندگاني ملك المتكلمين، ص 187.
24- تاريخ مشروطيت در ايران، ج 2، ص 340. در 18 جمادي الاولي 1324 از طرف دولت حكم شد كه دو نفر اهل منبر را شبانه دستگير كنند؛ يكي حاجي شيخ محمّد كه از مهمترين وعاظ تهران است، ديگر حاجي ميرزا نصراللّه ملك المتكلمين. بنگريد به: همان، ج 2، ص 345.
25- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 2، ص 345.
26- همان، ج 2، ص 346.
27- بنگريد به: ادوارد براون، انقلاب ايران، ص 125.
28- تاريخ مشروطيت ايران، ج 2، ص 316-315؛ تاريخ بيداري ايرانيان، ج 2، ص 317.
29- تاريخ مشروطيت ايران، ج 2، ص 339.
30- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 1، ص 13.
31- همان، ج 1، ص 12؛ انقلاب ايران، ص 55؛ يحيي دولت آبادي، حيات يحيي، ج 1، ص 110-109؛ شيخ حسن كربلائي، قراداد رژي 1890 م يا تاريخ انحصار دخانيات در سال 1309 ه ق، چاپ دوم: انتشارت مبارزان، 1361 ش، ص 110-108.
32- بنگريد به: امام خميني، صحيفه نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1361 ش، ج 20، ص 218.
33- همان، ج 16، ص 208-207.
34- همان.
35- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 2، ص 379.
36- همان، ج 2، ص 381.
37- همان، ج 2، ص 415.
38- حاج شيخ عباس قمي، نفس المهموم و نفثه المصدور، به كوشش آيت اللّه كمرهاي، تهران، كتابخانه اسلاميه، ص 101.
39- تاريخ بيداري ايرانيان، ج 3، ص 520.
.....................................................................................
منبع:فصلنامه مشكوة ، شماره 76
انتهاي پيام/
پنجشنبه 26 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 214]
-
گوناگون
پربازدیدترینها